معنی لوامه
فرهنگ معین
(لَ وّ مَ یا مِ) [ع. لوامه] (ص.) بسیار ملامت کننده، نکوهنده.
فرهنگ فارسی هوشیار
لوامه در فارسی: روان سرزنشگر (صفت) مونث لوام. یا نفس لوامه. نفسی که آدمی را پس از ارتکاب گناهی ملامت کند: چون ز حبس دام پای او شکست نفس لوامه بر او یابید دست (مثنوی لغ. )
نفس اللوامه
نفس لوامه در فارسی روان نکوهنده (اسم) نفس لوامه.
چهار نفس
نفس اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه
چارنفس
(اسم) مراد نفسهای ذیل است نفس اماره نفس لوامه نفس ملهمه نفس مطمئنه.
یابیدن
(مصدر) یافتن: چون زحبس دام پای او شکست نفس لوامه بر او یابید دست.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
لغت نامه دهخدا
نفس لوامه. [ن َ س ِ ل َوْ وا م َ / م ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نفس بسیارملامت کننده خود رابه وقوع معاصی به هدایت نور دل و این نفس صلحا و اولیا را حاصل باشد، از این سبب اﷲ تعالی او را مقسم به قسم گردانیده: لااقسم بالنفس اللوامه. (قرآن 2/75). (از غیاث اللغات). این اصطلاح مذهبی است که عرفا و فلاسفه ٔ اسلام به کار دارند نفس انسان را در مقام تلألؤ نور قلب از غیب برای اظهار کمال آن و ادراک قوت عاقله به وخامت عاقبت و فساد احوال آن نفس لوامه گویند از جهت لوم و سرزنش بر افعال خود و این مرتبت مقدمه برای ظهور مرتبت قلب است که هرگاه نور قلبی ظاهر شود و غالب شود و سلطنت آن بر قوای حیوانیه آشکار گردد یعنی تسلط پیدا کند و نفس مطمئن شود نفس مطمئنه گویند. (از فرهنگ علوم عقلی ص 598) (از اکسیرالعارفین ص 306). رجوع به مصباح الهدایه ص 59 شود.
لوامة
لوامه. [ل َوْ وا م َ] (ع ص) لوامه. تأنیث لَوّام. سخت نکوهنده. بسیار ملامت کننده.
- نفس لوامه، نفسی که آدمی را پس از ارتکاب گناهی نکوهد:
چون ز حبس دام پای او شکست
نفس لوامه بر او یابید دست.
مولوی.
فرهنگ عمید
نفس اماره، لوامه، ملهمه، و مطمئنه،
معادل ابجد
82