معنی لچر

لغت نامه دهخدا

لچر

لچر. [ل َ چ َ] (ص) لئیم. خسیس. سخت ممسک و پست (در تداول عامه). پست. دنی. || سخت چرکین. چرکین. || که از لوث و چرک نیندیشد.

فرهنگ معین

لچر

(~.) (اِ.) (عا.) متلک، لیچار.

(لَ چَ یا چَّ) (ص.) (عا.) فرومایه، پست.

فرهنگ عمید

لچر

آدم فرومایه و پست،
کثیف، چرک‌آلود،

حل جدول

لچر

فرومایه و هرزه

پَست

فرومایه، هرزه

مترادف و متضاد زبان فارسی

لچر

پلشت، کثیف، فاسد، هرزه، پست، لئیم، شلخته، متلک،
(متضاد) پاک

فارسی به انگلیسی

لچر

Lewd, Libertine, Licentious, Messy, Sloppy, Slovenly

گویش مازندرانی

لچر

کثیف

فرهنگ فارسی هوشیار

لچر

آدم پست و فرومایه

معادل ابجد

لچر

233

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری