معنی لژ
لغت نامه دهخدا
لژ. [ل ُ] (فرانسوی، اِ) کلبه ٔ کوچک. کلبه ٔ هیزم شکنان مقیم جنگل. آلونک. خانه ٔ کوچک صحرائی. || در اصطلاح جایی خاص باشد در تماشاخانه ها که در آن نشسته بازی تماشاگران (کذا) را معاینه کنند. (آنندراج از مسافرت نامه ٔ شاه ایران).
- لژ سینما یا تآتر، جایگاههای خاص مجزّی از یکدیگر برای تماشاگران دارای یک یا چند صندلی.
|| در فراماسونری هر شعبه بنام لژ خوانده شود و در کشورهای بزرگ که شماره ٔ اعضا بسیار است بیش از یک لژ وجود دارد.
لژ. [ل ُ] (اِخ) (ل ِ...) دسته ٔ 52 تصویر منقوش بر دیوار از رافائل نقاش معروف و بهترین شاگردان وی در تالارهای (لژها) مشرف به صحن سن داماس در واتیکان نمودار وقایع مهمه ٔ تاریخ مقدس از خلقت عالم تا آخرین شام مسیح (سن).
فرهنگ معین
جایی خاص در تماشا - خانه ها، بخش ممتاز سالن سینما، دورترین بخش از پرده، جایگاه (فره). [خوانش: (لُ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
محل مخصوص بهصورت غرفه که در تالار نمایش یا موسیقی است،
آخرین ردیف یا دورترین جایگاه نسبت به پردۀ سینما،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Box, Loft, Loge, Stall
فارسی به عربی
صندوق، کشک
فرهنگ فارسی هوشیار
خانه ی کوچک صحرایی، جائی، جائی خاص در تماشاخانه ها که درآن نشسته بازی تماشاگران را معاینه کنند، جلو و مشرف به سن سینما و تئاتر
فارسی به آلمانی
Boxen, Kasten (m), Schachtel (f)
معادل ابجد
1030