معنی لیالی

لغت نامه دهخدا

لیالی

لیالی. [ل َ] (ع اِ) ج ِ لیل. او هو جمع لیلاه و هی اصل اللیل. (منتهی الارب). شبها:
تا به چشم شه نماید خوب روی روزگار
از لیالی بر رخ ایام زلف و خال باد.
سوزنی.
|| ج ِ لیله. || ج ِ لیلی، نام زنی. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

لیالی

(لَ) [ع.] (اِ.) جِ لیل، شب ها.

فرهنگ عمید

حل جدول

لیالی

شب های عرب

نام های ایرانی

لیالی

دخترانه، شبها

فرهنگ فارسی هوشیار

لیالی

شبها

معادل ابجد

لیالی

81

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری