معنی مأمور سفارتخانه
حل جدول
لغت نامه دهخدا
سفارتخانه. [س َ رَ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) خانه ای که در آن هیئت سفارت به اجرای امور سیاسی مربوط بکشور خویش مشغول گردند. (فرهنگ فارسی معین). محل جمع شدن نماینده ٔ خارجی. مرکز سیاست کشوری.
فرهنگ معین
فارسی به عربی
دار السفاره
فرهنگ عمید
خانهای که سفیر و کارمندانش در آنجا به امور سیاسی مربوط به خود اشتغال دارند، جای سفیر،
فرهنگ فارسی هوشیار
خانه ای که در آن هیئت سفارت به اجرای امور سیاسی مربوط بکشور خویش مشغول کردند، جای سفیر
فرهنگ فارسی آزاد
مَأمُور، مُوَظَّف، کسی که اجرای امری از او خواسته شده باشد،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1683