معنی مات
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
حیران، سرگشته، (اِ.) وضعیتی در بازی شطرنج که شاه قادر به هیچ حرکتی نیست و بازی به اتمام می رسد. [خوانش: (ص.)]
(ص.) تار، کدر.
فرهنگ عمید
سرگردان، حیران، مبهوت، سرگشته،
(اسم) (ورزش) در شطرنج، حالتی که در آن مهرۀ شاه گرفتار شود و راه گریز نداشته باشد،
ویژگی آنچه تنها بخشی از نور مرئی را از خود عبور میدهد، کدر،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Absent, Abstracted, Blur, Blurry, Dull, Flat, Matte, Opaque, Open-Mouthed, Pale, Translucent
فارسی به عربی
غامض، مرعوب
گویش مازندرانی
کسی که در اثر حادثه یا خبری غیر معمول حالت گنگی و گیجی بر...
فرهنگ فارسی هوشیار
صدها سرگردان و حیران و بمعنی تار و کدر
فارسی به آلمانی
Komisch, Seltsamkomisch
معادل ابجد
441