معنی ماجور
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
عربی به فارسی
کلنگ , سرفه خشک وکوتاه , چاک , برش , شکافی که بر اثر بیل زدن یا شخم زده ایجاد میشود , ضربه , ضربت , بریدن , زخم زدن , خردکردن , بیل زدن , اسب کرایه ای , اسب پیر , درشکه کرایه , نویسنده مزدور , جنده
فرهنگ عمید
اجر دادهشده، کسی که اجر و مزد گرفته،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجرتگرفته، مزدگرفته، اجریافته، مثاب
فارسی به عربی
ماجور
سرفه خشک وکوتاه
ماجور
شکافی که بر اثر بیل زدن یا شخم زده ایجاد میشود
ماجور
درشکه کرایه
ماجور
جنده
ماجور
زخم زدن
جرح، جرح بلیغ، طعنه، ماجور
کلنگ
اختیار، ماجور
اسب پیر
ماجور، یشم
معادل ابجد
250