معنی ماجور
فرهنگ عمید
اجر دادهشده، کسی که اجر و مزد گرفته،
حل جدول
اجرت گرفته
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجرتگرفته، مزدگرفته، اجریافته، مثاب
عربی به فارسی
کلنگ , سرفه خشک وکوتاه , چاک , برش , شکافی که بر اثر بیل زدن یا شخم زده ایجاد میشود , ضربه , ضربت , بریدن , زخم زدن , خردکردن , بیل زدن , اسب کرایه ای , اسب پیر , درشکه کرایه , نویسنده مزدور , جنده
فرهنگ فارسی هوشیار
مزد یافته پاداش گرفته (اسم) اجرت گرفته مزد گرفته: نه مرا حاجتی ازو مقضی نه مرا طاعتی ازو ماجور. (مسعود سعد. 269) جمع: ماجورین.
معادل ابجد
250