معنی مادی
لغت نامه دهخدا
مادی. (ص نسبی) منسوب به ماد. مربوط به قوم ماد: هنرهای مادی. || از اهل ماد. از مردم ماد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ماد (اِخ) شود.
مادی. (اِ) در تداول اصفهانیان، جوی بزرگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجرای آب که از نهری برای زراعت عمومی قری و قصبات جدا کنند. کانال اصلی. || شکاف گونه ای که میانه ٔ بعضی میوه هاست چون زردآلو و هلو و شلیر و مانند آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بن خربزه و هندوانه که به بته متصل است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مادی.[مادْ دی] (ع ص نسبی) منسوب به ماده. چیزی که مربوط به ماده است. امور مادی: نفس... گوهری است چون گوهر مادی که او را صورتی نباشد... (مصنفات بابا افضل، از فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح فلسفی) کسی که ماده را اصل و اساس جهان آفرینش داند. ج، مادیون و مادیین. و رجوع به ماده و مادیون و مادیین شود. || آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است. || پول پرست. مقتصد. (فرهنگ فارسی معین).
مادی. (اِخ) دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، و 12 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور واقع است و 262 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فرهنگ معین
کسی که منشأ خلقت را ماده و تحولات طبیعی مربوط به آن می داند و قائل به خداوند نیست، (عا.) مال دوست، پول پرست،
فرهنگ عمید
تهیهشده از مادّه،
مربوط به مادّه،
پولپرست،
(اسم، صفت) (فلسفه) = ماتریالیست
از مردم ماد: سرباز مادی،
مربوط به ماد: هنر مادی،
(اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در سرزمین ماد رایج بوده است،
حل جدول
ماتریالیست
فرهنگ واژههای فارسی سره
گیتایی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پولپرست، پولدوست، پولکی، مالپرست، مالدوست، خسیس، مقتصد، ممسک، مادهگرا، ماتریالیست، مادیگرا، مادنژاد، عنصری، جرمانی، جرمدار، جسمی، جسمانی، هیولانی،
(متضاد) معنوی، منسوب به ماده
فارسی به انگلیسی
Secular, Brook, Corporeal, Creek, Materials, Phenomenal, Physical, Substantial, Tangible
فارسی به عربی
دنیوی، طبیعی، طینی، ماده، مادی
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
مادی در فارسی: پارسی تازی گشته ماتکیک (صفت) منسوب به ماده: چیزی که مربوط به ماده است امور مادی: نفس. . . گوهریست چون گوهرمادی که او را صورتی نباشد. .، آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است. -3 کسی که ماده را اصل واساس جهان آفرینش داند جمع: مادیون مادیین. -4 پول پرست مقتصد.
فرهنگ فارسی آزاد
مادِّی، منسوب به ماده، از جنس مادّه، کسی که فقط به مادّه و مادیّات معتقد است،
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Weltlich, Weltnah
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
55