معنی ماشین پنبه پاک کنی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

پنبه پاک کنی

پاک کردن پنبه. یا کارخانه پنبه پاک کنی. کارخانه ای که پنبه را پاک و تصفیه میکند.

فارسی به آلمانی

لغت نامه دهخدا

شیشه پاک کنی

شیشه پاک کنی. [شی ش َ / ش ِ ک ُ] (حامص مرکب) عمل و شغل شیشه پاک کن.


کنی

کنی. [ک ُ نا] (ع اِ) ج ِ کُنیَه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به کنیه شود.
- کنی الرؤیا، مثلهایی است که فرشته ٔ رؤیا زند و آن کنایه از امور بزرگ و مهم است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

کنی. [ک َ نی ی] (ع ص، اِ) هم کنیت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هم کنیت. ج، اکنیاء. (مهذب الاسماء). یقال: فلان کنی فلان، فلان هم کنیه ٔ فلان است یعنی کنیه ٔ هر دو یکی است. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب).

گویش مازندرانی

جو پاک کنی

لای روبی نهرها

فرهنگ عمید

پنبه

گیاهی با ساقۀ ستبر و کوتاه و شاخه‌های نازک و برگ‌های درشت و گل‌های زرد یا سرخ‌رنگ که پس از رسیدن، شکافته می‌شود و از میان آن دانه‌هایی بیرون می‌آید که اطراف آن‌ها را تارهای سفید فراگرفته است،
* پنبه کردن: (مصدر متعدی)
رشته‌ای را باز کردن و به‌صورت پنبه درآوردن،
[مجاز] پراکنده کردن، متفرق ساختن: پنبه کنم لشکرشان را چنان / کز تنشان پنبه شود استخوان (امیرخسرو: مجمع‌الفرس: پنبه کردن)،
[مجاز] نرم کردن،
[مجاز] عاجز کردن،
* پنبهٴ کوهی:
پنبۀ نسوز،
نام تجارتی هریک از اقسام مختلف سیلیکات‌های معدنی منیزیم که به شکل رگه‌هایی در بعضی سنگ‌ها یافت می‌شود،

معادل ابجد

ماشین پنبه پاک کنی

563

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری