معنی مافات
لغت نامه دهخدا
مافات. (ع اِ مرکب) آنچه فوت شده. (آنندراج) (غیاث). کلمه ٔ فعل مأخوذ از تازی، آنچه گذشته است. (ناظم الاطباء).
- تدارک مافات. رجوع به ترکیب بعدشود.
- تلافی مافات، تدارک مافات. جبران آنچه فوت شده. دریافتن آنچه گذشته: و همت را بر طریقی موصل به تدارک و تلافی مافات مصروف داشتی. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان).
- جبران مافات، تلافی مافات. و رجوع به ترکیب های قبل شود.
فرهنگ معین
[ع.] (اِمف.) از دست رفته.
فرهنگ عمید
آنچه گذشته، آنچه فوت شده و از دست رفته،
حل جدول
آنچه از دست رفته، آنچه از بین رفته
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه فوت شده، آنچه گذشته است
فرهنگ فارسی آزاد
مافات، آنچه که فوت و فراموش شده، آنچه که انجام نشده است، آنچه که از دست رفته و گذشته،
معادل ابجد
522