معنی مانوس شدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

مانوس شدن

انس‌گرفتن، اخت شدن، عادت کردن، آمخته شدن، خوگر شدن


مانوس

آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد،
(متضاد) نامانوس


مانوس کردن

انس‌دادن، آمخته کردن، عادت دادن، الفت دادن، مالوف کردن

حل جدول

مانوس شدن

اخت


مانوس

دمساز، آشنا

اخت

آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

مانوس شدن

Akklimatisieren [verb]


مانوس

Familiär, Geläufig, Vertraut

فرهنگ فارسی هوشیار

مانوس

انس گرفته، آشنا و همدم و مصاحب خو گر (اسم) انس گرفته: خوگر: ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس. . . جمع: مانوسین.

فرهنگ عمید

مانوس

انس‌گرفته، خوگرفته،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مانوس

دمساز

معادل ابجد

مانوس شدن

511

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری