معنی مانوک

لغت نامه دهخدا

مانوک

مانوک. (اِ) مانورک. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مانورک شود.


مانورک

مانورک. [رَ] (اِ) مرغابی تیزپر که سرخاب نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). چکاوک است و آن پرنده ای باشد که به عربی ابوالملیح خوانندش.بعضی گویند پرنده ای است آبی که آن را سرخاب می گویند. (برهان). مرغابیی است تیزپر که آن را سرخاب گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). چکاوک بود. (فرهنگ جهانگیری). در جهانگیری چکاوک گفته. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). چکاوک و مانوک و ابوالملیح و نام پرنده ای آبی که سرخاب نیز گویند. (ناظم الاطباء). || نام دارویی هم هست. (برهان). نام دارویی. (ناظم الاطباء).

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

مانوک

(اسم) مانورک.

فرهنگ پهلوی

مانوک

مرغابی تیز پرواز که سرخاب نیز نام دارد

فرهنگ عمید

چکاوک

(زیست‌شناسی) پرنده‌ای کوچک و خوش‌آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چرز، مانوک، مانورک، جل، جلک، ژوله، هوژه، خجو، خاک‌خسپه: هر چکاوک را رسته ز بر سر کلهی / زاغ با راغ گرفته به یکی کنج پناه (منوچهری: ۱۸۹)،
(موسیقی) گوشه‌ای در دستگاه همایون: زده به بزم تو رامشگران به دولت تو / گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس (منوچهری: ۲۱۲)،

معادل ابجد

مانوک

117

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری