معنی مایل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
کج، خمیده، آرزومند، مشتاق، دارای شیب اندک. [خوانش: (یِ) [ع. مائل] (ص.)]
[انگ.] (اِ.) = میل: واحد اندازه گیری ط ول در کشورهای انگلیسی زبان.
فرهنگ عمید
گراینده، میلکننده، خواهان،
خمیده،
[قدیمی] خرامان، خرامنده: که من به حُسن تو ماهی ندیدهام طالع / که من به قدّ تو سروی ندیدهام مایل (سعدی۲: ۶۵۴)،
واحد اندازهگیری طول در کشورهای انگلیسیزبان برابر با ۱۶۰۹ متر،
* مایل دریایی: (ریاضی) واحد اندازهگیری طول برابر ۱۸۵۲ متر،
حل جدول
خمیده، مورب
اریب
راضی، خواهان، مشتاق، خواستار، راغب، مستعد، حاضر، خمیده
واحد سنجش طول در آمریکا
مترادف و متضاد زبان فارسی
خمیده، کج، کژ، متمایل، مورب،
(متضاد) مستقیم، خواهان، راغب، شایق، طالب، علاقهمند، مشتاق،
(متضاد) نافر
فارسی به انگلیسی
Anxious, Disposed, Like, Mile, Oblique, Ready, Slant, Willing
فارسی به عربی
راغب، مائل، موافق، مولع
فرهنگ فارسی هوشیار
برگردنده از راه، ترک کننده و برگردنده و خمنده، جور کننده، عدول کننده
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Angenehm, Eigensinnig, Vorsätzlich
معادل ابجد
81