معنی متفنن
لغت نامه دهخدا
متفنن. [م ُ ت َ ف َن ْن ِ] (ع ص) رجل متفنن، مرد ذوفنون. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرد ذوفنون که دارای علوم و فنون وصنایع گوناگون باشد. (ناظم الاطباء). || کسی که بوالهوسی میکند و هر کار و دانشی را تمام ناکرده و به انجام نارسانیده به کار و دانش دیگر می پردازد. (ناظم الاطباء). || به علوم و فنون مختلف اشتغال ورزنده. || گونه گون شونده. || ببازیها و سرگرمی های گوناگون مشغول شونده.
فرهنگ معین
کسی که حرفه های گوناگون بلد باشد، کسی که به کاری یا هنری از روی تفنن بپردازد. [خوانش: (مُ تَ فَ نِّ) [ع.] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
کسی که از روی تفنن و اتفاقی به کاری میپردازد،
حل جدول
اهل سرگرمی
فارسی به انگلیسی
Dilettante
فرهنگ فارسی هوشیار
دیسان دگر گون شونده، خوشگذران آسان پسند (اسم) گوناگون شونده. ، ببازیها و تفریحات گوناگون مشغول شونده، کسی که بعلوم و فنون مختلف اشتغال ورزد جمع: متفننین.
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَفَنِّن، ماهر در فن یا صنعت، مراعات کننده اسلوب صحیح (در عمل یا قول)، متنوع در فنون،
معادل ابجد
620