معنی متنبه

لغت نامه دهخدا

متنبه

متنبه. [م ُت َ ن َب ْ ب ِه ْ] (ع ص) خبردار و آگاه. (غیاث). بیدارو هوشیار و آگاه و خبردار. (ناظم الاطباء). آگاه شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
- متنبه ساختن، آگاه کردن. خبردار کردن: هرگاه حضرت شاه از این حکایت تحاشی مینماید او را متنبه سازد. (عالم آرا چ امیرکبیر ص 216).
- متنبه شدن، با خبر شدن. آگاه شدن: و می گفتند که الیسع بدین سخنان میخواهد که شما را بفریبد ایشان متنبه نشدند. (تاریخ قم 103).
|| بیدار و هوشیار شونده. (آنندراج). بیدار شده از خواب و هوشیار شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنبه شود. || تأدیب کننده و تنبیه کننده. || یادآوری کننده. در خاطر آورنده. || کسی که پند میگیرد و نصیحت می پذیرد. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

متنبه

(مُ تَ نَ بِّ) [ع.] (اِفا.) بیدار، آگاه، تنبیه شده.

فرهنگ عمید

متنبه

آگاه، هوشیار،
[قدیمی] بیدارشده‌ازخواب، بیدار،

حل جدول

متنبه

آگاه، بیدار، هوشیار

مترادف و متضاد زبان فارسی

متنبه

آگاه، بیدار، هوشیار،
(متضاد) غافل، خفته

فرهنگ فارسی هوشیار

متنبه

خبردار و آگاه، خبردار کردن

فرهنگ فارسی آزاد

متنبه

مُتَنَبِّه، بیدار شونده، از غفلت به هوش آینده، آگاه و هوشیار شونده،

معادل ابجد

متنبه

497

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری