معنی متوهم

لغت نامه دهخدا

متوهم

متوهم. [م ُ ت َ وَهَْ هَِ] (ع ص) گمان برنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندیشنده و گمان برنده و خیال کننده. || ترسیده و ترسناک. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

متوهم

(مُ تَ وَ هِّ) [ع.] (اِفا.) گمان برنده، خیال کننده.

فرهنگ عمید

متوهم

کسی که دچار وهم‌وخیال شده باشد، گمان‌برنده، خیال‌کننده،

حل جدول

متوهم

خیالی، رویای

مترادف و متضاد زبان فارسی

متوهم

اندیشناک، ترسیده، خوفناک، وهمگین، خیالاتی، خیال‌زده

فرهنگ فارسی هوشیار

متوهم

خیال کننده

فرهنگ فارسی آزاد

متوهم

مُتَوَهِّم، خیال کننده، گمان برنده، گرفتار وَهم و خیال، در فارسی به معانی ترسنده نیز مصطلح است،

معادل ابجد

متوهم

491

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری