معنی متین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (ص.) محکم، استوار، سخت.
فرهنگ عمید
دارای متانت،
محکم، ثابت، استوار، پابرجا،
حل جدول
باوقار
فرهنگ واژههای فارسی سره
هشیوار
مترادف و متضاد زبان فارسی
باوقار، جاافتاده، سنگین، موقر، استوار، محکم، پابرجا، رزین، فرهیخته، خلیق،
(متضاد) جلف، سبک
فارسی به انگلیسی
Composed, Demure, Dignified, Dispassionate, Even-Tempered, Gracious, Steady, Mild-Mannered, Potent, Sedate, Self-Possessed, Serene, Sober
فارسی به عربی
رزین، صاحی، هادی
نام های ایرانی
پسرانه، دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند
عربی به فارسی
قوی هیکل , تنومند , ستبر , هیکل دار
ترکی به فارسی
متن
فرهنگ فارسی هوشیار
پابرجا، ثابت و استوار
فرهنگ فارسی آزاد
مَتِین، محکم و ثابت، استوار و پا برجا، قوی (جمع: مِتان)،
فارسی به ایتالیایی
riservato
معادل ابجد
500