معنی مثقالی
لغت نامه دهخدا
مثقالی. [م ِ] (ص نسبی) منسوب به مثقال. رجوع به مثقال شود. || (اِ) قسمی انگور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی از انگور که هر دانه اش کم و بیش یک مثقال باشد:
بگو بسحاق وصف خوشه ٔ انگور مثقالی
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را.
بسحاق اطعمه.
|| پارچه ای از پنبه که متقال نیز گویند. (ناظم الاطباء). || قسمی پارچه ٔ بسیار خفیف و نفیس نازک. (از فرهنگ لغات دیوان البسه):
رخت ابیاری و مثقالی و تابستانی
ساده در زیر و خط آورده به بالا پندار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 14).
به جیب جامه ٔ مثقالی سفید خطی است
نوشته از ره مفتون که البیاض صحیح.
نظامی قاری (دیوان البسه ص 54).
حل جدول
نوعی پارچه ابریشمی نازک
فرهنگ فارسی هوشیار
دانه درشت گونه ای انگور مثقالی عراق: متخال بیرم
معادل ابجد
681