معنی مثل اوضاع قاراشمیش
حل جدول
شلم شوربا
کنایه از اوضاع قاراشمیش
شلمشوربا
شلم شوربا
اوضاع درهم
قاراشمیش
مثل آشفتگی اوضاع
کسی به کسی نیست
مثل دگرگون بودن اوضاع
قمر در عقرب
ناگواری اوضاع
وخامت
لغت نامه دهخدا
اوضاع. [اَ] (ع اِ) ج ِ وضع. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حالها. (آنندراج). احوال. رجوع به وضع شود.
- اوضاع زندگی، اسباب زندگی و برگ و ساز. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
جمع وضع.، هیئت ها، شکل ها، احوال.، ~ کسی را بی ریخت کردن آرامش کسی را به هم زدن، وضع کسی را به هم ریختن.، ~ و احوال چگونگی کارها، کیفیت چیزی یا جایی. [خوانش: (اَ یا اُ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
وضع
فرهنگ واژههای فارسی سره
چگونگی ها
فارسی به عربی
معادل ابجد
2400