معنی مثل فرد بسیار عبوس

حل جدول

مثل فرد بسیار عبوس

برج زهر مار

برج زهرمار


مثل فرد بسیار عبوس و خشمگین

برج زهرمار


مثل فرد بسیار پیر

آفتاب لب بوم

آفتاب لب بام


شخص بسیار عبوس

آیینه دق


مثل فرد بسیارعبوس

برج زهرمار


مثل فرد بدخلق

گوشت تلخ


مثل فرد پرحرف

روده دراز

لغت نامه دهخدا

عبوس

عبوس. [ع َب ْ وَ] (ع اِ) جماعت بسیار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

عبوس. [ع َ] (ع ص) بسیار ترش روی. (اقرب الموارد). || شیربیشه. || روز بد که از آن روی ترش شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

عبوس. [ع َب ْ بو] (اِخ) موضعی است. (معجم البلدان).

عبوس. [ع ُ] (ع مص) روی ترش کردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ترجمان) (تاج المصادر) (غیاث اللغات). رجوع به عبس شود.

فرهنگ فارسی آزاد

عبوس

عَبُوس، بسیار پُر اخم- بسیار شدید،

فرهنگ معین

عبوس

(عَ) [ع.] (ص.) بسیار ترشروی، اخمو.

معادل ابجد

مثل فرد بسیار عبوس

1265

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری