معنی مجازا تنزل کردن
حل جدول
واپس رفتن
لغت نامه دهخدا
تنزل کردن. [ت َ ن َزْ زُ ک َ دَ] (مص مرکب) پس رفتن. واپس رفتن. مقابل ترقی کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنزل و دیگر ترکیبهای آن شود.
مجازا
مجازا. [م ُ] (از ع، مص) مخفف مجازات به معنی یکدیگر را جزا دادن. این تصرف فارسیان است چنانکه مواسات و مدارات را مواسا و مدارا گویند. (آنندراج) (از غیاث). و رجوع به مجازاه و مجازات شود.
تنزل
تنزل. [ت َ ن َزْ زُ] (ع مص) فروآمدن. (زوزنی). فرودآمدن. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فرودآمدن به درنگ. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). به درنگ و مهلت فرودآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آهستگی و آرامی فرودآمدن. (ناظم الاطباء). نزول کردن. فرودآمدن. پائین آمدن. (فرهنگ فارسی معین). یقال: البرکه تتنزل من السماء و تنزلت الملائکه و منه قوله: تنزل من جو السماءیصوب. (اقرب الموارد). || (اِمص) نزول و کاستگی و فرسودگی و پائین آمدگی و معزولی. (ناظم الاطباء). نزول. فرودی. ج، تنزلات. (فرهنگ فارسی معین). باکردن و دادن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تنزل قیمت، پائین آمدن قیمت اشیاء. ارزان شدن. (فرهنگ فارسی معین).
- تنزل مقام، پایین آمدن مقام یا رتبه. مقابل ترفیع. (از فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(تَ نَ زُّ) [ع.] (مص ل.) نزول کردن، پایین آمدن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
تخفیف، کاهش، نزول،
(متضاد) ترقی، صعود، فرود آمدن، پایینآمدن، نزول کردن،
(متضاد) صعود کردن، ترقی کردن، کاهش یافتن، کم شدن
فرهنگ فارسی آزاد
تَنَزُّل، پائین آمدن، فرود آمدن، ترک حق نمودن،
فارسی به ایتالیایی
degradazione
معادل ابجد
813