معنی مجهول
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِمف.) ناشناخته، نامعلوم.
فرهنگ عمید
نامعلوم، نادانسته، ناشناخته،
(ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد،
[قدیمی] گمنام،
حل جدول
ناشناخته،نامعلوم،پوشیده،گمنام
مترادف و متضاد زبان فارسی
پوشیده، گمنام، مکتوم، ناشناسا، ناشناخته، ناشناس، نامشخص، نامعلوم، ندانسته،
(متضاد) معلوم
فارسی به ترکی
edilgen
فارسی به عربی
رائع، مجهول
عربی به فارسی
بی نام , دارای نام مستعار , تخلصی , لا ادری , ناشناخته , مجهول , ناشناس , گمنام , بی شهرت , نامعلوم
فرهنگ فارسی هوشیار
نادانسته، ناشناس، ناشناخته
فرهنگ فارسی آزاد
مَجهُول، نامعلوم، ناشناخته، ندانسته، فعلی که فاعلش مشخص و مذکور نباشد،
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
84