معنی محمدرضا شریفی نیا

حل جدول

محمدرضا شریفی نیا

بازیگر فیلم معراجی ها

بازیگر فیلم پس کوچه های شمرون

بازیگر فیلم گیرنده


ملیکا شریفی نیا

از بازیگران فیلم خواب زده ها


محمدرضا بزرگ نیا

کارگردان فیلم جایی برای زندگی

کارگردان فیلم کشتی آنجلیکا

کارگردان فیلم جنگ نفت کشها

کارگردان فیلم جنگ نفت کش ها

کارگردان فیلم راه آبی ابریشم


سعیدراد ، محمدرضا شریفی نیا ، سیامک اطلسی ، پردیس افکاری

بازیگر فیلم گیرنده

بیوگرافی

مهراوه شریفی نیا

مهراوه شریفی‌نیا ۲۹ فروردین سال ۱۳۶۰در تهران متولد شد. وی دیپلم ریاضی فیزیک دارد و فارغ‌التحصیل در رشته موسیقی از دانشگاه هنر تهران می‌باشد. او مجرد و فرزند بازیگر سرشناس محمدرضا شریفی‌نیا و آزیتا حاجیان است. شریفی‌نیا یک ترم در رشته کارگردانی سینما درس خواند اما از ادامه تحصیل دراین رشته انصراف داد. ساز تخصصی او پیانو می‌باشد، او در پروژه «شاخه گلی برای دبورا» دستیار ضیاءالدین دری بود. او خواهر بزرگتر ملیکا شریفی نیا (بازیگر و نقاش) است. فیلم‌ها: دزد عروسک‌ها، زیر پوست شهر، دختری به نام تندر، به من نگاه کن، عروس زندان (تلویزیونی)، کابوس (تلویزیونی)، اخراجی‌ها ۲، اگر باران ببارد (تلویزیونی)، پشت در خبری نیست، یک عاشقانه ساده، یک سطر واقعیت، قصه‌ها، قصه عشق پدرم، پرسه درحوالی من، درخونگاه. مجموعه‌های تلویزیونی: قافله این عمر، امام علی، شبحی در تاریکی، قصه‌های رودخانه سیاکیا، ساعت شنی، روز حسرت، آشپزباشی، قلب یخی (فصل اول)، قلب یخی (فصل دوم)، خداحافظ بچه، کیمیا، معمای شاه، دل، برسر دو راهی. جوایز: تندیس انجمن و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن / پشت در خبری نیست / چهارمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران / ۱۳۸۹، تندیس بهترین بازیگر زن درام تلویزیونی / خداحافظ بچه / جشن چهاردهم دنیای تصویر / ۱۳۹۳، تندیس بهترین و دومین بازیگر زن تلویزیون / کیمیا / سه ستاره / اسفند ۱۳۹۴، جایزه بهترین بازیگر جشن حافظ ۱۳۹۶

لغت نامه دهخدا

شریفی

شریفی. [ش َ] (حامص) بزرگواری. مجد. || سیادت. (یادداشت مؤلف). سید علوی بودن:
او شریفی می کند دعوی سرد
مادر او را که می داند که کرد.
مولوی.
رجوع به شریف شود. || (ص نسبی) از انتساب شریف و اسم اجدادی است. (از انساب سمعانی). || (ص نسبی، اِ) قسمی ازلعل است که به نام کسی که آن را بیرون آوده نسبت کرده اند. (جواهرنامه).

شریفی. [ش َ] (اِخ) مشهدی، امیر شریفی. از سادات مشهد و از نسل سیدشریف جرجانی و از گویندگان و موسیقی دانان قرن دهم هجری قمری بود. قطعه ٔ زیر از اوست:
بس که سیل غمت از دیده دمادم گذرد
روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد
لاله روید ز زمینی که از آنجا گذرم
بس که خون دلم از دیده ٔ پرنم گذرد.
(از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.

شریفی. [ش َ] (اِخ) بلخی، معروف به صاحب. از گویندگان قرن نهم هجری قمری و از حاضران جوکی میرزا بود و اشعاری در مدح فرمانروایان بدخشان دارد. بیت زیر او راست:
قیامت است قدت گر بود قیامت راست
ز قامت تو به عالم قیامتی برخاست.
(از قاموس الاعلام ترکی).
رجوع به فرهنگ سخنوران (مدخل صاحب) و مآخذ مندرج در آن شود.


نیا

نیا. (اِ) پدر پدر و پدر مادر. (لغت فرس اسدی) (اوبهی) (صحاح الفرس) (غیاث اللغات). به معنی جد مطلقا، خواه پدر پدر و خواه پدر مادر. (از برهان). جد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی) (غیاث اللغات) (اوبهی) (صحاح الفرس) (انجمن آرا) (جهانگیری). پدربزرگ. بابابزرگ. نیاک.ج، نیاکان. رجوع به نیاک و نیاکان شود:
نبیره که جنگ آورد با نیا
هم از ابلهی باشد وکانیا.
فردوسی (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت مؤلف).
چو شد سرکش و گرد و ده ساله گشت
بزور از نیا و پدر برگذشت.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت نزد نیا
پر از جنگ و از چاره و کیمیا.
فردوسی.
آنکه به دین اندرناید خر است
گرچه مر او را چو تو آدم نیاست.
ناصرخسرو.
گیا را پدر دان درست ای پسر
و گر من پدرتم گیا خود نیاست.
ناصرخسرو.
تنْت فرزند گیاه است و گیا بچه ٔ خاک
زین همیشه نبود میل مگر سوی نیاش.
ناصرخسرو.
ز ناسزایان تخت نیا گرفت به تیغ
نبیره را چه به از مسند نیا دیدن.
سوزنی.
بودند کیان بهتر آفاق و نیایت
بهتر ز کیان بود و تو بهترز نیائی.
خاقانی.
به کم مدت از تاجداران اکنون
نبیره نبینی نیائی نیابی.
خاقانی.
از کیومرث کاولین ملک است
هر نیاییش بر زمین ملک است.
خاقانی.
سوی کشور خویشتن کرد رای
که رسم نیا را برآرد بجای.
نظامی.
زبان را روز و شب خاموش می داشت
نمودار نیا را گوش می داشت.
نظامی.
نیای خویشتن را دید در خواب
که گفت ای تازه خورشید جهانتاب.
نظامی.
|| عم. عمو. (یادداشت مؤلف). || برادر مادر. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). خالو. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خال. دایی. (یادداشت مؤلف). || برادر بزرگ. (برهان قاطع). برادر بزرگتر. (ناظم الاطباء). || قدر و عظمت هرچیز. (برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء). توانائی. (ناظم الاطباء): و آنچه مطلوب جهانیان است از عزّ و نیا بیافت. (کلیله و دمنه). || نیام. غلاف. (ناظم الاطباء) ؟

معادل ابجد

محمدرضا شریفی نیا

1754

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری