معنی محوره

لغت نامه دهخدا

محوره

محوره. [م َح ْ وَ رَ / رِ] (اِ) صندوقچه ٔ خرد از چرم سطبر و بلغار. مجری از چرم برای خرد و ریز زنان (شاید مصحف محبره به معنی دوات و سیاهی دان) باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).


محورة

محوره. [م ُ ح َوْ وَ رَ] (ع ص) تأنیث محور. جفنه محوره؛ کاسه ٔ سپید کرده شده به کوهان و پیه. (آنندراج).

محوره. [] (اِخ) جایی است در بلاد مراد. (معجم البلدان).

محوره. [م َح ْ وَ /وُ رَ] (ع اِ) پاسخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


محاور

محاور. [م َ وِ] (ع اِ) ج ِ محوره[م َ / م ُ وَ رَ]. پاسخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محوره شود. || محاور کسی قَلَق پیدا کردن، کار او مختل شدن. (از منتهی الارب).

حل جدول

محوره

جعبه کوچک چوبی با روکش مخمل


جعبه کوچک چوبی با روکش مخمل

محوره

انگلیسی به فارسی

multiaxial

چند محوره


biaxial

دو محوره


triaxial

سه محوره


biaxial bending

خمش دو محوره


triaxial shear test

آزمایش برشی سه محوره

معادل ابجد

محوره

259

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری