معنی محکوم علیه

لغت نامه دهخدا

محکوم علیه

محکوم علیه. [م َ مُن ْ ع َ ل َی ْه ْ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) آنچه بدو نسبت داده شده باشد. پس اگر قضیه حمیله بود آن را موضوع نامند و اگر قضیه شرطیه بود آن را مقدم خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). چنانکه در ترکیب «زیدٌ قائم ٌ» زید را محکوم ٌعلیه و قائم رامحکوم ٌبه گویند. (از غیاث). و رجوع به محکوم شود.

فرهنگ عمید

محکوم علیه

کسی که حکم به زیانش صادر شده،

حل جدول

محکوم علیه

دادباخته

دادخواه

فرهنگ فارسی هوشیار

محکوم علیه

آنچه بدو نسبت داده شده باشد

معادل ابجد

محکوم علیه

229

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری