معنی مخترع لوکوموتیو

حل جدول

لغت نامه دهخدا

لوکوموتیو

لوکوموتیو. [ل ُ ک ُ م ُ وْ] (فرانسوی، اِ) رجوع به لکمتیو شود.


مخترع

مخترع. [م ُ ت َ رَ] (ع ص) از نو بیرون آورده شده و ایجاد شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نو پدید آمده. تازه پدید آورده: عالم مخترع است هم به صورت و هم به هیولی. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 24). به حکم آنکه صناعت شعر در بدو امر مخترع طبع عرب و مبتدع خاطر ایشان بوده است. (المعجم چ 1 ص 50). || (اصطلاح بدیعی) صنعتی است که معانی و لطایف تازه برانگیزد و تشبیهات و صنایع نو ایجاد نماید. مثال:
فلک جلال تو را وزن کرد با مه نو
به پله ای که تو بودی سبک گران آمد
اگر نبود گران سوی تو بگوی چرا
تو بر زمینی و ماهش بر آسمان آمد.
(مرآت الخیال چ بمبئی ص 112).
|| کلمه ٔ انشاء کرده شده. (ناظم الاطباء).

مخترع. [م ُ ت َ رِ] (ع ص) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده. (غیاث). آفریننده و کار نو بیرون آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوکننده. (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پیداکننده ٔ صنعت و علم و رهیاب و انشأکننده. (ناظم الاطباء):
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست.
نظامی.
تصنیف هر مبتدئی و تألیف هر مخترعی از سخن لاغر و فربه و خلل و حشو و زیاده و نقصان خالی و صافی نباشد. (تاریخ قم ص 14). || شکافنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || خیانت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خیانت کننده و مکرکننده و فریبنده. (ناظم الاطباء). || کسی که مال سواری موقتاً وام می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراع شود.

تعبیر خواب

لوکوموتیو

خواب یک لکوموتیو: سفرهای بسیاری در پیش دارید
یک لکوموتیو بطرف شما می آید: دوستان می آیند
یک لکوموتیو از شما دور می شود: معشوقتان شما را ترک می کند
یک لکوموتیو با سرعت زیاد: علامت پیشرفت سریع و رسیدن به ثروت
یک لکوموتیو کهنه و غیره قابل استفاده:پول ازشما رو برمی گرداند
دو لکوموتیو که به یکدیگر وصل هستند: بلاهای بسیاری در انتظارشما هستند
- کتاب سرزمین رویاها


مخترع

شما مخترع هستید: افتخار بزرگی نصیبتان میشود
دیگران مخترع هستید: پاداش خوبی برای کارشان خواهند گرفت.
فرزندان شما مخترع می شوند، شانس و خوشبختی - کتاب سرزمین رویاها

فارسی به انگلیسی

لوکوموتیو

Engine, Locomotive, Railway Engin

فارسی به عربی

لوکوموتیو

قاطره


مخترع

مبدع، مخترع

فرهنگ فارسی هوشیار

لوکوموتیو

(اسم) ماشینی که بوسیله بجار الکتریسیته یا موتورهای دیزل حرکت کند و واگونهای قطار راه آهن را بحرکت در آورد.

فارسی به ایتالیایی

عربی به فارسی

مخترع

مخترع , جاعل

معادل ابجد

مخترع لوکوموتیو

1834

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری