معنی مدیرعامل باشگاه استقلال

حل جدول

مدیرعامل باشگاه استقلال

امیرحسین فتحی


مدیرعامل باشگاه پرسپولیس

محمدحسن انصاری فرد


مدیرعامل

بالاترین مقام اجرایی یک شرکت که از سوی هیات مدیره عهده‌دار اداره کارهای اجرایی است


مدیرعامل سابق استقلال تهران

کاظم اولیایی


مدیرعامل سابق باشگاه تراکتورسازی

آجرلو


مدیرعامل سابق باشگاه پاس

آجرلو

لغت نامه دهخدا

استقلال

استقلال. [اِ ت ِ] (ع مص) برداشتن و بلند کردن. || بلند برآمدن. به جای بلند آمدن. یقال: استقل ّ الطائر فی طیرانه. || بلند و دراز شدن گیاه. || رفتن. || کوچ کردن قوم. || رخت برگرفتن. (منتهی الارب). || استقلال حمول البین، برگرفتن خوان طعام از پیش مردمان. || استبداد. ضابط امر خویش بودن. (تاج العروس). بخودی خود به کاری برایستادن. (تاج المصادر بیهقی). بخود بکاری ایستادن بی شرکت غیری. (غیاث): از شغل هایی که بدیشان مفوض بود که جز بدیشان راست نیامدی و کس دیگر نبود که استقلال آن داشتی استعفا خواستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334). روزی او را گفتند فلان مقدم را حق رسید و فرزندان او به حد استقلال نرسیده اند. (کلیله و دمنه). || طاقت آوردن. تاب آوردن. (تاج العروس). || اندک شمردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث). || کم کردن. || خشم گرفتن. || لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الارب).


باشگاه

باشگاه. (اِ مرکب) کلوب. کانون. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ایران). محلی خاص اجتماع گروهی از مردم با منظور معین. محل گرد آمدن پیوسته یا متناوب گروهی بر طبق آیین نامه ٔ خاص.

فرهنگ فارسی هوشیار

استقلال طلبی

عمل استقلال طلب طرفدار استقلال بودن

فرهنگ معین

استقلال

خودمختار بودن، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه. [خوانش: (اِ تِ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استقلال

خودسالاری

کلمات بیگانه به فارسی

استقلال

خودسالاری

مترادف و متضاد زبان فارسی

استقلال

آزادی، خودمختاری،
(متضاد) وابستگی

فرهنگ فارسی آزاد

استقلال

اِسْتِقْلال، مستقل بودن، آزادی داشتن، به رأی خود کار کردن.




یَومُ الاِستِقلال: روز تعطیل هفته در تقویم بهایی _ جمعه،

فارسی به عربی

استقلال داخلى

استقلال ذاتىّ

معادل ابجد

مدیرعامل باشگاه استقلال

1346

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری