معنی مدیرعامل سابق استقلال تهران
حل جدول
کاظم اولیایی
مدیرعامل باشگاه استقلال
امیرحسین فتحی
سرمربی سابق استقلال تهران
مظلومی
هافبک سابق استقلال تهران
امید ابراهیمی
مدیرعامل
بالاترین مقام اجرایی یک شرکت که از سوی هیات مدیره عهده‌دار اداره کارهای اجرایی است
بازیکن سابق تیم استقلال تهران
خرمگاه
مدیرعامل سابق باشگاه تراکتورسازی
آجرلو
مدیرعامل سابق باشگاه پاس
آجرلو
هافبک سابق استقلال
جباری
مجتبی جباری
مهاجم سابق استقلال
کاوه رضایی
سنگربان استقلال تهران
سید مهدی رحمتی
سرمربی استقلال تهران
منصوریان
شهردار سابق تهران
محمدباقر قالیباف
لغت نامه دهخدا
استقلال. [اِ ت ِ] (ع مص) برداشتن و بلند کردن. || بلند برآمدن. به جای بلند آمدن. یقال: استقل ّ الطائر فی طیرانه. || بلند و دراز شدن گیاه. || رفتن. || کوچ کردن قوم. || رخت برگرفتن. (منتهی الارب). || استقلال حمول البین، برگرفتن خوان طعام از پیش مردمان. || استبداد. ضابط امر خویش بودن. (تاج العروس). بخودی خود به کاری برایستادن. (تاج المصادر بیهقی). بخود بکاری ایستادن بی شرکت غیری. (غیاث): از شغل هایی که بدیشان مفوض بود که جز بدیشان راست نیامدی و کس دیگر نبود که استقلال آن داشتی استعفا خواستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334). روزی او را گفتند فلان مقدم را حق رسید و فرزندان او به حد استقلال نرسیده اند. (کلیله و دمنه). || طاقت آوردن. تاب آوردن. (تاج العروس). || اندک شمردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث). || کم کردن. || خشم گرفتن. || لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الارب).
معادل ابجد
1836