معنی مراجعت
لغت نامه دهخدا
مراجعت. [م ُج َ / ج ِ ع َ] (از ع اِمص) مراجعه. مراجعه. بازگشتن. (از غیاث اللغات). بازآمدن: علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مثلاً ایمنی کلی حاصل تواند آمد چنانکه طریق مراجعت آن بسته ماند. (کلیله و دمنه). رجوع به مراجعه شود. || رجوع. بازگشت. برگشت. توبه:
پیراهن خلاف به دست مراجعت
یکتا کنیم و پشت عبادت دوتا کنیم.
سعدی.
- مراجعت دادن، برگرداندن. بازگرداندن. برگشت دادن.
- مراجعت کردن، رجوع کردن. بازگردیدن. بازآمدن. برگشتن.
فرهنگ عمید
رجوع کردن، بازگشتن،
توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا،
حل جدول
بازگشت
فرهنگ واژههای فارسی سره
بازگشت
مترادف و متضاد زبان فارسی
بازآیی، بازگشت، برگشت، رجعت، عودت، واگشت، باز گشتن،
(متضاد) عزیمت
فارسی به انگلیسی
Regression, Return
فارسی به عربی
عوده
فرهنگ فارسی هوشیار
مراجعه، بازگشتن، باز آمدن
فارسی به آلمانی
Ertrag (m), Erwidern, Erwiderung (f), Rückgabe (f)
معادل ابجد
714