معنی مربی سابق تیم سایپا
حل جدول
تقوی
مربی سابق ویارئال
لوتینا
مربی سابق پرسپولیس
کالدرون
کلادرون
سرمربی تیم سایپا
حسین فرکی
علی دایی
مهاجم تیم سایپا
میلاد میداوودی
مربیسابق تیم سایپا
فیرات
از مربیان سابق سایپا
حسین فرکی
فارسی به عربی
عامل، مربی، معلم
لغت نامه دهخدا
مربی. [م ُ رَب ْ بی](ع ص) پرورنده. تربیت کننده. پرورش دهنده: مربی الفضلا محب الاتقیا.(گلستان). یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را میگفت.(گلستان).
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضییی به از او آسمان ندارد یاد.
حافظ.
|| آموزگار. استاد. پرورشگر. معلم. که عهده دار تعلیم و تربیت دیگران است: ناچار به خلاف رأی مربی قدمی برفتمی و از سماع حظی برگرفتمی.(گلستان). || مرباسازنده.(ناظم الاطباء).
مربی. [م َ بی ی](ع ص) پرورش داده شده و پرورده شده و افزون شده.(ناظم الاطباء).
مربی. [م َ با](ع اِ) جائی که در آن تربیت می کنند و می پرورانند.(ناظم الاطباء). پرورشگاه.(یادداشت مرحوم دهخدا).
مربی. [م ُ](ع ص)آن که به بیشی خرید نماید.(منتهی الارب)(آنندراج). من یأتی الرباء.(متن اللغه). || نعت فاعلی است از ارباء.(متن اللغه). رجوع به ارباء شود.
عربی به فارسی
معلم , مربی , فرهیختار , مربا , فشردگی , چپاندن , فرو کردن , گنجاندن (با زور و فشار) , متراکم کردن , شلوغ کردن , شلوغ کردن (با امد و شد زیاد) , بستن , مسدود کردن , وضع بغرنج , پارازیت دادن , قرق شکارگاه , شکارگاه , کنسرومیوه , نگاهداشتن , حفظ کردن , باقی نگهداشتن
معادل ابجد
939