معنی مرخص کردن

حل جدول

فارسی به انگلیسی

مرخص‌ کردن‌

Deinstitutionalize, Dismiss, Excuse, Nod, Relieve

فارسی به عربی

مرخص کردن

اجازه، اطرد

فرهنگ فارسی هوشیار

مرخص کردن

‎ پروانه دادن دستوری دادن، آزاد کردن، رها کردن (مصدر) رخصت دادن اجازه دادن: مجدالدوله مهدی قلی خان و میرزا عبدالله خان. . . را مرخص کردیم که بروند از ریشه های کوه بالا دست ما آمده آهو شکار نموده برای ماهم آهو بیاورند، آزاد کردن، کسی را پس از خاتمه کار وی رها کردن.

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

مرخص کردن

1204

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری