معنی مرد خداشناس
حل جدول
ربانی
خداشناس
عارف
ربانی
کاوه خداشناس
از بازیگران فیلم معراجیها
از بازیگران سریال دولت مخفی
عارف خداشناس
ربانی
عارف و خداشناس
ربانی
صاحبدل
دانا و خداشناس
عارف ، ربانی
لغت نامه دهخدا
خداشناس. [خ ُ ش ِ] (نف مرکب) پارسا. خدادان. (آنندراج). موحد. (ناظم الاطباء). ربانی. باایمان: مردی خداشناس و عابد بود. (مجمل التواریخ و القصص).
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.
حافظ.
فرهنگ عمید
کسی که خدا را میشناسد و به آن ایمان دارد، موحد، یکتاپرست، پارسا،
فرهنگ فارسی هوشیار
پارسا، موحد، با ایمان، ربانی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پارسا، باایمان، متدین، موحد، عارف،
(متضاد) خدانشناس
فارسی به عربی
عالم دینی
تعبیر خواب
مرد
ریشو: خشم
مرد شاخدار: ناراحتی بزرگ
مرد پیر: زندگی طولانی
مرد چاق: لحظه های شیرین - لوک اویتنهاو
معادل ابجد
1260