معنی مرزبندی
لغت نامه دهخدا
مرزبندی. [م َ ب َ](حامص مرکب) حاشیه بندی در باغ و باغچه و مزرعه. کردوبندی.
- مرزبندی کردن، حاشیه های برآمده بر قطعات زمین مزروع برآوردن.(یادداشت مرحوم دهخدا). کرت پندی. کرت بندی. تقسیم کردن زمین زراعتی به قطعات کوچک.
فرهنگ معین
(~. بَ) (حامص.) تقسیم کردن زمین کشاورزی به قطعات مختلف.
فرهنگ عمید
تعیین کردن مرز،
(کشاورزی) ساختن و برآوردن کناره و حد در قطعههای زمین زراعتی،
حل جدول
تعیین قلمرو
مترادف و متضاد زبان فارسی
مرزکشی، تعیین حدومرز
فارسی به انگلیسی
Delimitation, Demarcation, Demarkation
فرهنگ فارسی هوشیار
تقسیم کردن زمین بقطعات.
معادل ابجد
313