معنی مزرعه

لغت نامه دهخدا

مزرعه

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 72 هزارگزی جنوب غربی مهاباد و 17 هزارگزی غرب راه مهاباد به سردشت در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 139 تن سکنه است. آبش از رودخانه ٔ بادین آباد، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (ع اِ) مزرعه.کشت زار. (ناظم الاطباء). محل کشت و زرع:
خاک نظامی که به تأیید اوست
مزرعه ٔ دانه ٔ توحید اوست.
نظامی.
این جهان مزرعه ٔ آخرت است
هرچه خواهد دلت ای دوست بکار.
ابن یمین (از امثال و حکم ص 247).
از هبوب عواصف مهابت غازیان...قریب هفتصد قصبه و مزرعه و دیر عرضه ٔ نهب و تاراج گشت. (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 380). || صحرای آماده شده برای کشت و درو. (ناظم الاطباء). || پالیز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مزرعه ٔ خاک، کنایه از زمین است. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان):
چون ز پی دانه هوسناک شد
مقطع این مزرعه ٔ خاک شد.
نظامی.
|| قبر. گور. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان).
- مزرعه ٔ دانه سوز، کنایه از دنیا و عالم است. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان).
- مزرعه ٔ دنیاسوز، کنایه از مال دنیاست. (انجمن آرای ناصری).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) یکی از دهات دهستان کتول از توابع گرگان. (مازندران و استرآباد رابینو ص 128 قسمت انگلیسی).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 12هزارگزی باختر گرمی در مسیر شوسه ٔ گرمی اردبیل در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 198 تن سکنه است. آب آن از دهات اطراف، محصول عمده ٔ آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان دیجوجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل، در 15هزارگزی شمال شرقی اردبیل و 6 هزارگزی راه خیاو به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع دارای 250 تن سکنه است. آبش از چشمه و چاه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل، در 32 هزارگزی غرب اردبیل و 3هزارگزی راه تبریز به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 199 تن سکنه است. آبش از رودخانه، محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس، در 54هزارگزی شرق حاجی آباد و سرراه حاجی آباد به احمدی، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 196 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش خرما، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان، در 12هزارگزی شرق گلپایگان و 12هزارگزی راه خونسار، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 335 تن سکنه است. آبش از قنات و چاه، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، در 14هزارگزی جنوب کبودرآهنگ و 2هزارگزی شمال راه همدان به تهران، در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 860 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات، انگور، حبوبات، صیفی، لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

مزرعه. [م َ رَ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز در 60هزارگزی شمال غربی اهواز بین راه آهن و راه اهواز به اندیمشک، در دشت گرمسیر واقع و دارای 750 تن سکنه است. آبش ازشهر شاهپور، محصولش غلات و برنج، شغل مردمش زراعت و گله داری است. آثار ابنیه ٔ قدیم از قبیل آجر، سوفال در آن دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فرهنگ معین

مزرعه

(مَ رَ عِ) [ع. مزرعه] (اِ.) کشتزار. ج. مزارع.

فرهنگ عمید

مزرعه

جای کشت‌وزرع، کشتزار،

حل جدول

مزرعه

کشتزار، پالیز

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مزرعه

کشتزار

کلمات بیگانه به فارسی

مزرعه

کشتزار

مترادف و متضاد زبان فارسی

مزرعه

پالیز، فالیز، کشتزار، کشتگاه، مزرع

فارسی به انگلیسی

مزرعه‌

Farm, Field, Grange, Hacienda, Land

فارسی به عربی

مزرعه

بطل، مزرعه

تعبیر خواب

مزرعه

خواب مزرعه: خوشبختی
شما یک مزرعه بزرگ دارید: پول نصیب شما میشود.
یک مزرعه کوچک دارید: آرزهایتان برآورده خواهند شد.
یک مزرعه می خرید: برای کشاورزان این علامت یک محصول پربرکت است.
یک مزرعه می فروشید: بایددر زندگی بسختی مبارزه کنید.
ازیک مزرعه دیدن می کنید: سلامتی
اشخاص دیگر از مزرعه شما دیدن میکنند:موفقیت سریع در کارها
بستگان شما در یک مزرعه کار می کنند: موفقیت بزرگی در زندگی نصیب شما خواهد شد.
دیگران دریک مزرعه کار می کنند: یک سفر بسیار عالی درپیش دارید.
شما به تنهائی در یک مزرعه کار می کنید: موفقیت مالی
دور یک مزرعه راه می سازید: کار سختی در پیش دارید
یک مزرعه می سوزد: ثروت قابل توجهی در انتظار شماست
بک مزرعهپربرکت: شانس در همه امور عشق – پول- کار
یک مزرعه خالی: بدبختی
مزرعه گندم یا جو یا ذرت: پول و خوشبختی
- کتاب سرزمین رویاها

۱ـ اگر خواب ببینید در مزرعه ای زندگی می کنید، علامت آن است که در تمام کارهای خود موفق می شوید.
۲ـ اگر خواب ببینید مزرعه ای می خرید، برای دریانوردان نشانه مسافرتی دریایی است، برای کشاورز نشانه محصولات فراوان است، برای بازرگانان نشانه انجام معاملات سودآور است.
۳ـ اگر در خواب از مزرعه ای دیدن کنید، نشانه معاشرتهای نشاط آور و لذتبخش است. - آنلی بیتون

فرهنگ فارسی هوشیار

مزرعه

مزرعه در فارسی: کشتزار گاویت (اسم) محل کشت و زرع کشت زار: از هبوب عواصف مهابت غازیان و عبور سیلاب سیاست سپاه گیتی ستان قریب هفتصد قصبه و مزرعه و دیر عرصه نهب و تاراج گشت. جمع: مزارع. ‎2 یا مزرعه خاک. زمین، جسد انسان و حیوان، قبر گور. یا مزرعه دانه سوز. دنیا عالم.

فارسی به آلمانی

مزرعه

Bauernhof (m), Bewirtschaften, Pflanzung (f), Plantage (f)

معادل ابجد

مزرعه

322

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری