معنی مزقان

لغت نامه دهخدا

مزقان

مزقان. [م ِ](اِ) مزغان. رجوع به مزغان شود.

فرهنگ عمید

مزقان

[عامیانه] موسیقی،
[عامیانه] ساز موسیقی،
(نظامی) [منسوخ] دسته‌ای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نواخته می‌شد،

حل جدول

مزقان

آلت موسیقی

فرهنگ فارسی هوشیار

مزقان

بنگرید به مزغان (اسم) موسیقی دانان، دسته ای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نوازند، موسیقی.

معادل ابجد

مزقان

198

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری