معنی مسام
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مَ مّ) [ع.] (اِ.) جِ سُمّ؛ سوراخ های ریز پوست بدن که عرق بدن از آن ها دفع می شود.
فرهنگ عمید
سوراخهای زیر پوست بدن که عرق از آنها دفع میشود،
حل جدول
منافذ پوستی
عربی به فارسی
سوراخ ریز , منفذ , روزنه , خلل وفرج , در دریای تفکر غوطه ور شدن , بمطالعه دقیق پرداختن , با دقت دیدن
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: سم) روزنان سوراخ ها بنموی ها (اسم) جمع مسم (مسمم) : سوراخها، سوراخهای باریک و ریز که در سراسر پوست بدن وزیر هر بن موی باشد و عرق از آنها بیرون آید جمع: مسامات. توضیح بعضی مسام را جمع سم بمعنی سوراخ دانسته اند. یا مسام جسد. سوراخهای بن موی. یا مسام جلد. سوراخهای پوست (بشره) : سیل از اطراف عیون بر طبقات زجاجی افتاده و مسام جلد زمین بمسامیر جلیدی درهم دوخته. . .
معادل ابجد
141