معنی مستعرب

لغت نامه دهخدا

مستعرب

مستعرب. [م ُ ت َ رِ](ع ص) نعت فاعلی از استعراب. فحش گوینده و سخن زشت آورنده.(منتهی الارب)(اقرب الموارد). || ماده گاو گشن خواهنده.(منتهی الارب). || داخل شونده بین عرب.(اقرب الموارد). کسی که شبیه به تازیان شود.(ناظم الاطباء). متعرب. و رجوع به استعراب و مستعربه شود: یکی را پرسیدند از مستعربان که ماتقول فی الأمارد؟(گلستان).

فرهنگ معین

مستعرب

(مُ تَ رِ) [ع.] (اِفا.) به شکل عربان درآمده.

فرهنگ عمید

مستعرب

کسی که از اَعراب تقلید می‌کند،
عجم داخل‌شده در میان اعراب،

حل جدول

مستعرب

به شکل عربان درآمده

فرهنگ فارسی هوشیار

مستعرب

‎ گشن خواهنده، دشنامگوی، سخن زشت آورنده (اسم) عجمی که داخل عرب شود، عجمی که تقلیدعرب کند عرب نما. -3 سخن زشت عربی آورنده جمع:مستعربین.

فرهنگ فارسی آزاد

مستعرب

مُستَعرَب، عَرَب شده، به اقوامی از اَعراب اطلاق می شود که از آغاز در عربستان نبوده اند بلکه بدانجا هجرت کرده و به تدریج عَرَب شده اند مثل عدنانی ها و نَزّاری ها که از نسل حضرت اسمعیل می باشند،

مُستَعِرب، محقق در احوال و آداب و رسوم و علوم و تاریخ عَرَب (اِستِعراب به معنی کلام زشت گفتن نیز می باشد)،

معادل ابجد

مستعرب

772

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری