معنی مستعین
لغت نامه دهخدا
مستعین. [م ُ ت َ](ع ص) نعت فاعلی از استعانه. اعانت خواهنده و مددجوینده.(غیاث)(اقرب الموارد). یاری خواهنده. مددخواهنده. کمک خواهنده. یاری طلب. یاری جو. یاری خواه:
چه گوئی بود مستعین مستعان گر
نباشد چنین مستعین مستعان را.
ناصرخسرو.
منم مستعین محمد به مشرق
چه خواهی از این مستعین محمد.
ناصرخسرو.
ای همه هستی که هست از کف تو مستعار
نیست نیازی که نیست بر در تو مستعین.
خاقانی.
ای فلک را رفعت تو مستعار
مستعانم شو که هستم مستعین.
خاقانی.
و رجوع به استعانه شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ) [ع.] (اِفا.) یاری خواهنده.
فرهنگ عمید
کسی که از کسی یاری بخواهد، یاریخواهنده،
حل جدول
یاری خواهنده
فرهنگ فارسی هوشیار
یاری خواهنده (اسم) استعانت کننده یاری خواهنده: ای همه هستی که هست از کف تو مستعار نیست نیازی که نیست بر در تو مستعین. (خاقانی)
فرهنگ فارسی آزاد
مُستَعِین، کمک خواهنده، عَون و مَدَد جوینده،
معادل ابجد
630