معنی مسجد استانبول

حل جدول

مسجد استانبول

ایاصوفیه


مسجد تاریخی استانبول

ایاصوفیه


معمار مسجد سلیمانیه استانبول

معمارسنان


مسجد تاریخی استانبول ترکیه

ایاصوفیه


استانبول

تنها شهر واقع در بین دوقاره

شهری که در دو قاره قرار دارد

بزرگترین شهر ترکیه

لغت نامه دهخدا

استانبول

استانبول. [اِ تام ْ] (اِخ) (خلیج...) خلیج قسطنطنیه. نام قدیم آن «خریسون کراس » آلتون بوینوز و به فرانسه کرن در یعنی شاخ زرّین میباشد. خلیج تنگ و درازیست که از یک سو در بین استانبول وایوب و از جانب دیگر در میان غلطه، ترسانه، و خاصکوی واقع شده و محفوظترین نقطه ٔ لنگرگاه استانبول میباشد. دهانه ٔ این خلیج در بین سرای برونی و توپخانه ٔ برونی جای دارد و رفته رفته تنگ گشته بشکل شاخی بسوی شمال غربی امتداد می یابد. طول آن قریب 6 هزار گز و عرضش در مدخل 1010 گز و پس از آنکه بتدریج تنگ میشود، بین دو پل تا 900 گز وسعت مییابد و سپس در بین امتداد بسوی مصب ّ کاغذخانه تدریجاً تنگتر میشود و در جلو اسکله ٔ ایوب آب آن بسیار کم عمق است، در انتهای متمایل بشمال شرقی این خلیج، رود کاغذخانه جریان دارد. درامتداد دو ساحل این آب چمنهای کاغذخانه جلوه گری میکند. اینجا زیباترین تفرّج گاههای استانبول است مخصوصاً در موسم بهار طراوت و خضارت خاصی دارد. یک کاخ سلطنتی و یک جامع و یک باغ بسیار عالی در این مکان هست.رود کاغذخانه از جانب جنگل بلگراد می آید و در مقابل مزرعه ٔ آیاس آغا نهر پاشا دره سی به وی می پیوندد که از سوی شمال این مزرعه جریان دارد، پس از ورود به چمن کاغذخانه نهر علی بک دره سی نیز بدو متصل میشود. در مواضع نزدیک به مصب این نهر، لایهای خوب و مناسب برای سفال پزی و آجرپزی جمع می شود و لذا در اطراف آن چند کوره ٔ سفال و آجر تأسیس شده است. زیبائی خلیج استانبول مشهور جهان است. شعرا و نقاشان معروف اروپا الهامات بسیار از این خلیج یافته و بمهارت صنعتکاری مجسم ساخته اند. جغرافی دانهای قدیم عرب تنگه ٔ استانبول را گاهی بنام «خلیج قسطنطنیه » یاد کرده اند ولی خلیج حقیقی همین است که ما ذکر کردیم. (قاموس الاعلام ترکی).

استانبول. [اِ تام ْ] (اِخ) استامبول. اسلامبول. اسطمبول. اسطنبول. قسطنطنیه. قسطنطینیه. بوزنطیا. سابقاً پایتخت دولت عثمانی و یکی از مشهورترین بلاد عالم است. موقع و تقسیمات این شهر باعظمت از چهار قسمت عمده تشکیل شده:
1- خود استانبول و ایّوب واقع در خارج سور آن، و چندین محله و قراء موسوم به مقری کوی و آیاستفانوس که در ساحل دریای مرمره واقع است.
2- بخش غلطه و بک اوغلی که بواسطه ٔ خلیج قسطنطنیه یعنی خلیج کاغذخانه از خود استانبول مجزی وبوسیله ٔ دو پل بدان ارتباط دارد و از طرف خلیج مشتمل است بر قاسم پاشا و خاص کویی و از جانب خشکی بر فری کوی و شیشلی و از سوی تنگه بر محلاّت طرپخانه، فندقلی، قباطاش و بشکطاس.
3- جهت اسکدار و قاضی کوی که از خود استانبول و جهت غلطه بوسیله ٔ تنگه ٔاستانبول و دماغه ای از دریای مرمره جدا گشته و جامعقراء ذیل است: قزل طوپراق، ارن کوی، حاملیجه، بولغورلی و غیره.
4- عبارت است از داخله ٔ تنگه ٔ استانبول این تنگه در بین سواحل آسیا و اروپا امتداد یافته و طرفین آن مشتمل است بر قرائی که قصور عالیه و ییلاقهای دلنشین و امکنه ٔ فرح انگیز و باصفا دارد و عمده ٔ آنها از این قرار است: اورته کوی، آرناؤدکوی، ببک، روم ایلی حصاری، امیرکان، استنیه، ینی کوی، طرابیه، بیوکدره، صاری یر، و روم ایلی کواغی و نیز قرائی که در ساحل آناطولی واقع شده اند از این قرار: کوزغوبجق، بکلربکی، جنگل کویی، وانی کویی، قندیللی، اناطولی حصاری، کاکلیجه، چبوکلی، انجیرکویی، بکقوز، و آناطولی کواغی و همچنین جا دارد که بیوک آطه، هکبه لی، قینه لی، و جزایر بورغاز هم که در دریای مرمره واقع شده اند در شمار متعلقات استانبول محسوب شود. بنابراین استانبول بمنزله ٔ نقطه ٔ اتصال آسیا و اروپا اهمیت دارد، و محل ّ تلاقی دو بحر عظیم یعنی دریای سیاه و دریای سفید میباشد و برای اجتماع و اختلاط اقوام و امم آسیا و اروپا موقع مرکزی مهم یافته است. حسن و لطافت دریاهائی که هر گوشه ٔ شهر را احاطه کرده و زیبائی امکنه ٔ واقعه در اطراف و حوالی، میاه جاریه، نفاست اقلیم و هوا و بالاخره تمام جهات اوضاع و احوال طبیعی این شهر مایه ٔ رشک و غبطه ٔ جهان است. خود استانبول در شبه جزیره ای مثلث الشکل واقع است که زاویه ٔ رأس آن بسوی مشرق امتداد یافته از یک جانب بدریای مرمره و از طرف دیگر بداخله ٔ تنگه ناظر است. زاویه ٔ اساسی در استقامت شمال غربی دربین خلیج کاغذخانه و بحر مرمره واقع شده، حدود آن از خشکی محدود است بسور و خندق، یک ضلع از این مثلث در شمال شرقی و محاط به خلیج است و ضلع دیگر در جهت جنوب و محاط بدریای مرمره میباشد. محل ّ و موقع طبیعی این شهر از هفت تپه بوجود آمده:
1- تپه ای واقع در دماغه ٔ سرای، که سرای همایون طوپ قپو، مسجد جامع اَیاصوفیه و مسجد جامع سلطان احمد در این قسمت واقع شده. 2- تپه ای که مشتمل است بر مسجد جامع نور عثمانی و چنبرلی طاش و از پشت راه دیوان با تپه ٔ اول مربوط میباشد. 3 -مرتفعترین محل ّ استانبول است، مسجد جامع سلطان بایزید و جامع سلیمانیه و باب سرعسکری در این قسمت واقع شده اند. 4- محلّی که مشتمل است بر مسجد جامع فاتح. 5- قسمت مشتمل بر مسجد جامع سلطان سلیم و محله ٔ چهارشنبه. 6- قسمت واقع در بالای بلاط. 7- قسمت شامل یدّی قله.
از این قرار شش تپه از این تپه های هفتگانه پیوسته و مربوط به یکدیگر میباشند و از دماغه ٔ سرای تا ایّوب در ساحل خلیج یک قطعه ٔ متوازی بوجود می آورند. بین این قطعه و تپه های موجوده در طرف یدی قلّه و در محل تلاقی دشتهای ممتدّه از طرفین یک وادی متشکل میشود و به بوستانهای لانغه منتهی میگردد و نیز دره ٔ کوچکی از میاه جاریه ٔ طرفین بوجود می آید. غلطه هم در دامنه ٔ تپه ای واقع گشته و قله ٔ آن بر فراز تپه دیده میشود. محله ٔ بک اوغلی و محلات دیگر از پشت همین تپه ها بسوی داخل امتداد یافته است، اسکدار و طرفین داخل تنگه در دشتها واقع شده اند. تپه های بزرگ و کوچک مشجّر با درختهای کاج چاملیجه و جبال موسوم به عالم طاغی و قایش طاغی که مقدّم بر تپه هاست از شدّت باد شمال بحر اسود می کاهد و هوای دامنه های ممتده تا دریا را معتدل میسازد. شهر اصلی عبارتست از استانبول، غلطه، بک اوغلی و اسکدار، چه اندرون تنگه و چه قاضی کویی و مضافات آن را در حکم قراء مربوط بشهر شمرده و در اکثر نقشه ها طول و عرض این بلد معظم را به انضمام دریاهای واقعه در بین 10 هزارگز نشان داده اند اما با در نظر گرفتن اینکه از یک طرف از آیاستفانوس تا کواک روم ایلی و اناطولی و از طرف دیگر از فری کوی تا ارن کوی در همه جا خانه ها و محلّه ها بیکدیگر پیوسته است باید بگوئیم که شهر استانبول بمراتب بزرگتر و وسیعتر از آنست که گفته اند، قراء و محلاتی که در خارج از شهر اصلی واقع شده رفته رفته وسعت یافته بهمدیگر نزدیک و مربوط و در نتیجه با خود شهر می پیوندد، و بالطبیعه باید از محلات شهر شمرده شود. ایاصوفیه که مرکز استانبول محسوب میشود در 16 درجه و 41 دقیقه ٔ عرض شمالی تا 50 درجه و 38 دقیقه و 26 ثانیه ٔ طول شرقی واقع شده است.
بناهای مشهور: مشهورترین و بزرگترین ساختمانهای استانبول عبارت است از جوامع شریفه و کاخهای سلطنتی و بعض ابنیه ٔ دولتی. در خود شهر 500 و در حوالی آن 324 مسجد جامع وجود دارد. از این جمله جوامع: ایاصوفیه، سلطان احمد، نورعثمانی، سلطان بایزید، سلیمانیه، شهزاده باشی، فاتح، سلطان سلیم، ینی جامع، و لاله لی بسیار معظّم و محتشم و از شاهکارهای بدیع معماری است که از سلاطین عثمانی یادگار مانده اند، علاوه بر آنها جوامع بسیاری در شهر دیده میشود مانند: والده جامعی، خواجه پاشا، محمودپاشا، کدک پاشا، کوچک ایاصوفیه، جراح پاشا، قوجه مصطفی پاشا و غیره که در جهت استانبول اند و همچنین ینی جامع، طوپخانه جامعی، جهانگیر جامعی، در دولمه باغچه و والده جامعی، در جوار کاخ همایون ییلدیز دیده میشود. اورخانیه جامعی و اورته کوی جامعی که از آثارخیریه ٔ عبدالحمیدخان در اسکدار میباشد، و والده جامعی، اسکله جامعی، و جوامع موسوم به آیازمه، سلطان سلیم جامعی، در جوار سلیمیّه، بکلر جامعی، و جامع متصل به مقبره ٔ ایوب انصاری و بسیاری از نظائر اینها شایان ذکر و توجهند. بعد از جوامع از نظر معماری و صنعت کاخهای سلطنتی شایان توجه و تماشا میباشند: دایره ٔ اندرون همایون و چینلی کوشک (که به ضرابخانه و موزه تحویل شده اند) با بعض دوائر عتیقه ٔ قدیمه که از بقایای موجوده ٔ سرای همایون است، باغها و میدانهای پهناور گرداگرد این دوائر را فراگرفته اشجار قدیم و تناورنضارت و طراوت بسیار به این نقاط بخشیده و زیباترین نقطه ٔ استانبول را تشکیل داده اند. سلطان فاتح بعد از فتح استانبول در محل ّ باب سرعسکری امروزه کاخی باشکوه موسوم به اسکی سرای برای اقامت خود بنا کرده بود.و پس از چند سال بکاخی دیگر که در دماغه ٔ سرای همایونی واقع شده نقل مکان کرد. بعد از وی سلاطین عثمانی دوایری چند بکاخ مزبور افزوده توسعه ٔ بسیار دادند ولی چون اکثر دوائر این کاخ را از چوب ساخته بودند بعدها گرفتار حریقی بزرگ شد و خسارت بسیار دید. فقط دوائر مذکور از حریق نجات یافتند. این قصر آثار دیدنی بسیار دارد. بعدها هم قصرها و کاخهای رفیع از قبیل شاهکارهای معاصر بوجود آورده اند مانند: دولمه باغچه، ییلدیز، بکلربکی سرایی، گوک صو، بکقوز، کاغذخانه، و اخلامور که همه پر از نقش و نگار و نمونه های بدیع صنایع عصرند. و باغهای دلگشا و باصفای مخصوص به این کاخها دل از خلق جهان میبرند مخصوصاً کاخ ییلدیز که عروس این بناهای عالی و شایان تفرّج و تماشاست. ساختمانهای بسیاری از عمارت دولتی هم در آرایش و پیرایش شهر اهمیت دارند، مانند: باب عالی، عدلیه دایره سی، باب سرعسکری، مالیه دایره سی، طاش قشله، سلاحخانه، سلیمیه قشله سی (واقع در ماچق) و نظائر و امثال اینها. خانه های مرحوم کامل پاشا، عالی پاشا، رؤف پاشا، سفارتخانه ٔ ایران در استانبول، سفارتخانه ٔ آلمان، سفارتخانه ٔ انگلیس و بعض سفارتخانه های دیگر و برخی از مهمانخانه ها و چارسوقها از ساختمان های خصوصی، نیز از جمله ٔ بناهای عالی و باتکلف این شهر میباشند. گرمابه های استانبول هم از بناهای بزرگند، کاروانسراها نیز از ابنیه ٔ شایان ذکر میباشند و عده ٔ اینها به 344 بالغ میشود و ازاین جمله: وزیرخانی، والده خانی، ییلدیزخانی و غیره بزرگتر از همه هستند، بالاخره چارسوق بزرگ هم از جمله ٔ ابنیه ٔ معروفه و مشهوره میباشد.
آثار عتیقه ٔ استانبول: آثار باقیه ٔ قیاصره ٔ قدیم در استانبول بسیار کم است. عمده ٔ این قبیل آثار عبارت است از: جامع ایاصوفیه ٔ بزرگ، جامع ایاصوفیه ٔ کوچک، جامع کوچک کل و بعض جوامع کوچک که از کلیسا بمسجد تبدیل شده اند علاوه بر این چند ستون آب انبارهای هزارویک ستون و زیرزمینی و سوری که در گرداگرد شهر هست. جوامع مزبور بعد از فتح اسلامبول بر اثر زلزله و علل دیگر بارها ویران شد و مجدداً از طرف عثمانیان مرمت گردید و لذا جنبه ٔقدیمی آنها بسیار تغییر یافته، ستون ها عبارتند از سنگ حلقه دار موجود در آت میدانی و سنگ عمودی و سنگی که در جوار مقبره ٔ سلطان محمود و سنگی که در جوار جامع ابراهیم پاشاست. سور در امتداد ساحل رو بویرانی نهاده و از طرف خشکی نیز خلل یافته است. قسطنطین کبیر این سور را بنا کرده بود. پس از وی اخلاف او چندین باربتجدید و مرمت آن پرداخته اند. این شهر از طرف خشکی 7 دروازه و در کنارها 14 دروازه داشته است. در محل ّ موسوم به کاخ تکفور و بعض جاهای دیگر برخی آثار و علائم ادوار باستانی مشاهده میشود، و نیز در بعض نقاط استانبول برخی از مزارهای کهن هست. هنگام فتح شهر در طرف ایرغاد بازاری، دو ستون جسیم هم موجود بوده ولی بمرور دهور رو بویرانی نهاده و از زلزله صدمه دیده ونگونسار گشته و فقط قاعده ٔ یکی از آنها برجاست.
مکاتب و مدارس و کتابخانه ها: سلاطین عثمانی بعادت قدیم، در راه ترویج و نشر علوم و معارف سعی لازم کرده اند و هر جامعی را که بنا نهاده اند در جوار آن مدارس متعدد و عمارات مخصوص برای سکونت طلاّب علوم ساخته و موقوفات بسیار جهت معاش آنان تخصیص داده اند:سلطان محمدخان ثانی بعد از فتح مشهور خود مسجد جامعی بنا و در اطراف آن مدارسی تأسیس کرد. و همچنین سلاطین دیگر و وزراء و صاحبان خیرات و مبرات مدرسه هائی ساخته اند، تمام رشته های علوم عصری حتّی علم طب و علم هندسه در این دارالعلم ها تدریس میشده. اینها از قبیل مؤسسات خیریه اند. مقتضیات زمان ایجاد مدارس جدید را هم ایجاب میکرد، لذا در عصر سلطان محمود مکتب طبیه، مکتب حربیه، مهندسخانه و مکتب بحریه ٔ نظامی و مدارس مقدّماتی برای آماده کردن شاگردان جهت ورود بمدارس مذکور یعنی اعدادیه ها افتتاح شد و همچنین بعدها به اقتضای وقت و زمان بتأسیس مدارس زیر پرداختند: مکتب سلطانی، مکتب صنایع، دارالشفقه، مکتب ملکیه، مکتب طبیه ٔ ملکیه، اورمان مکتبی، و مکاتب رشدیه ٔ بسیار. علاوه بر این ها مدرسه های ذیل نیز تأسیس و افتتاح شد: مهندسخانه ٔ ملکی، مکتب حقوق، مکتب زراعت و تجارت، مکتب اعدادی ملکیه، لسان مکتبی، صنایع نفیسه مکتبی، مکتب صنایع اناث و تعدادی چند مکاتب عمومیه و چند مدرسه ٔ خصوصی. در کتابخانه های استانبول کتابهای فارسی و عربی و نسخ نادره ٔ بسیار گرانبها یافت شود مانند کتابخانه های: ایاصوفیا، نورعثمانی، فاتح، کوپریلی زاده، علاوه بر ده پانزده هزار جلد کتب نادره و نفیسه ای که در کتابخانه ٔ سرای همایون یافت میشود.
تکایا، زوایا، مقابر:در استانبول و جوار آن قریب 300 باب تکیه وجود داشته و مشاهیر آنها از این قرار است: مولویخانه های مرکزافندی و طوپقپو و غلطه، قادریخانه ٔ واقع در توپخانه، سنبل افندی، طاش برونی، پاشمق شریف تکیه سی و غیره.در قرن اول هجری آنگاه که بنی امیه سریّه ها برای فتح استانبول میفرستادند ابوایوب انصاری در خارج سور بشهادت رسید و در همانجا که امروز بنام ایشان معروف است مرقد شریف وی کشف شده. علاوه بر این 17 تن از صحابه نیز در بیرون شهر بدرجه ٔ شهادت رسیده اند که مرقد آنان با مقابر جمعی کثیر از اولیای کرام و غازیان عظام در این بلد زیارتگاه و مرجع ارباب حاجاتست و هیچ جای استانبول از این مشاهد خالی نیست و در جنب اکثر اینها جوامع و زوایا و تکایا وجود دارد و مقابر سلاطینی که پس از ابوالفتح سلطان محمدخان ثانی بتخت جلوس کرده با مقابر افراد خانواده ٔ آنان هم در استانبول و جنب جوامع شریفه ٔ خود آنان یا در نقاط مخصوصه ٔ دیگر جای دارد.
تجارت: استانبول بمنزله ٔ کلیدی است بین آسیا و اروپا و بنابراین میبایست در تجارت اهمیت بسیار داشته باشد، ولی عللی چند داد و ستد آنرا از رواج و رونق انداخته است از این قرار: 1- ازیک طرف خطآهن های روسیه تا حدود ایران و هند امتداد یافته. 2- از طرف دیگر ترعه ٔ کانال سوئز احداث شده.3- ممالک واقعه ٔ در روم ایلی راههای مستقیم و بلاواسطه ٔ تجارت با فرنگستان پیدا کرده و در نتیجه ٔ این وضع بتجارت استانبول لطمه رسیده است. با وجود اینها استانبول باز تجارتگاه کوچکی نیست و بوسیله ٔ خط آهن بااروپا ارتباط یافته و هر روزه عده ٔ بسیاری از سفائن به لنگرگاه استانبول وارد میشود و کشتی های بخاری مرتباً در ایاب و ذهاب میباشند.
باغ و بوستان: در حوالی و اطراف شهر و حتی در بعض محلات استانبول باغها و بوستانهای فراوان دیده میشود و نیز در جهت روم ایلی و در طرف آناطولی باغهای بسیار است که بفراوانی میوه و سبزه معروفست علی الخصوص انگور دانه درشت موسوم به چاوش و انجیر چیلکی و قواق و به چنگل کویی که آوازه و شهرت خاصی دارند.
جمعیت: جمعیت استانبول 740000 تن است.
احوال تاریخی: در ابتدا استانبول قصبه ای کوچک موسوم به بیزانس بود و گویند این قصبه را در سال 668 ق. م. بیزانس پادشاه مگار واقع در یونان بنا نهاد و مسکن و مأوای یونانیان شد. در این حال اقوام تراکیه که در اطراف این سواحل میزیستند ورود و اقامت این قوم اجنبی را بدین نواحی تحمل نکرده و بقصد تخریب قصبه برخاستند لیکن سودی ازین سودا نبردند، بیزانس در سایه ٔ تدابیر وکاردانی فیدالیه زن پادشاه مذکور از تخریب نجات یافت و بشکل جمهوری مستقل کوچک اداره میشد. بهنگام لشکرکشی خشیارشا این ناحیت بدست ایرانیان افتاد ولی پوزانیاس سردار اسپارتی پس از غلبه ٔ بر ایرانیان قصبه ٔ مزبور را از دست آنان بیرون و تابع اسپارت کرد و سپس آلکیبیادس، اسپارتی ها را مغلوب ساخته بیزانس را تحت تبعیت آتن درآورد. بدین منوال این سرزمین مدت مدیدی در دست تصرف این و آن بود ولی عاقبت بهمت تراسیبول که یکی از فرزندان همین آب و خاک بود، از ذلت اسارت نجات یافته بحال اولی بشکل جمهوری کوچک مستقلی درآمد و مجلسی موسوم به یرومنمون داشت. فیلیپ پدر اسکندر کبیر برای ضبط این قصبه کوشش بسیار کرد ولی اهالی با آطنیان اتفاق کرده جلوگیری کردند. رومیان در اثنای جهانگیری و ضبط این نقاط با اهالی بیزانس دائماً اتفاق داشتند، لذا مدت مدیدی بدان دست اندازی نکرده و استقلال او را محترم میداشتند، ولی بعدها آنرا بحیطه ٔ ضبط درآورده و امتیازاتی یافتند، امپراطور وسپازین امتیازات مزبور را هم از بین برد، و بعدها در خلال اغتشاشی داخلی امپراطور سِوِر قصبه را ویران ساخت پس از مدتی بر حسب درخواست پسر امپراطور مزبور آنطونن باز قصبه را تعمیر و بنام فرزند خود آنطونیا نامید. در زمان امپراطور گالین دوباره این شهر در معرض قتل عام وتخریب واقع شد. پس بمرور دهور برخی از فراریان و نجات یافتگان از قتل عام فراهم آمده عمارت این شهر را تجدید و باز بنام اولی بیزانس نامیدند. بعدها اقوام اسکیث از جانب بحر اسود به این ناحیت هجوم برده هم قصبه ٔ مزبور و هم خریسوپولیس (یعنی اسکدار) را نهب و غارت کردند. امپراطور لی چی نیوس پس از شکست در محاربه با امپراطور قسطنطین کبیر در جوار ادرنه بمردم بیزانس که متفق وی بودند ملتجی شد و از آنجا به خالکیدون یعنی قاضی کوی منتقل شد. قسطنطین در تعقیب وی به بیزانس درآمده مدت مدیدی اقامت کرد و چنان مجذوب این مکان شده بود که دل کندن نمیخواست. در نتیجه عزم رحیلش بدل به اقامت شد و به تأسیس شهری بزرگ همت گماشت. پس از بحر اسود مصالح و سنگ آورده قصبه ٔ بیزانس را توسیع و با مسلّه ها و پیکرها و ستونهای متعلق به ازمنه ٔ عتیقه آرایش دادند و هرچه از این نوع آثار تمدن درخرابه های تاریخی متعدد آناطولی و یونان یافت میشد به این مکان حمل و نقل کردند. در اثر تشویق و ترغیب لازم، اعیان و اشراف روم به اینجا منتقل گشتند، این قصبه را در ابتدا نیا روما یعنی روم جدید و بعدها قسطنطینوپولیس یعنی مدینه ٔ قسطنطین نام گذاردند. بتدریج این شهر در وسعت و زینت از شهر روم برتر شد. در آن زمان سور باستانی کفایت نمیکرد، به امر قسطنطین کبیر سور بزرگی بشکل امروزی گرداگرد شهر کشیدند. بعدها این سور بکرات از زلزله و حوادث دیگر خسارت دید و از جانب اخلاف قسطنطین تعمیر و مرمت شد و به این طریق استانبول از حال شهرک بیزانس به صورت شهر قسطنطنیه تحول یافت. مراسم افتتاح آن در 11 مه ٔ سال 330 م. مجرا شد. نیمی از اهالی در آن زمانها نصارا و نیمه ٔ دیگر مشرک بودند. شهر در عهد قسطنطین بحد کمال نرسیده بود، بعد از وی در عصر کونستانس که از 337 م. تا 361 حکمرانی داشت، اتمام پذیرفت و در عهد والنس هم که دوره ٔسلطنت وی از 364 تا 368 م. بوده با تأسیس سدی بزرگ آب شهر را تأمین کردند. این سد همان سد است که بعدها از طرف سلطان سلیمان خان تعمیر و تجدید شد و امروزه سد بزرگ بلگراد است. در 395 م. شهر قسطنطنیه را مرکز امپراطوری روم قرار دادند و به این طریق هم به پیرایش و آرایش آن جد و جهد کامل صرف شد. تئودوسیوس دوم دو کاخ و چند بنا و حمامهای دیگر بنا کرده بود که امروز اثری از آنها باقی نمانده است. در قرن ششم میلادی در تعقیب ظهور اغتشاش و بلوای داخلی شهر قسطنطنیه گرفتار حریق خانمانسوز شده بکلی ویران گشت، امپراطور ژوستی نین (یوستی نیانوس) بتجدید و ترمیم شهر پرداخت و مؤسس ثانی این مدینه شناخته شد ولی قسطنطنیه دیگر آن قسطنطنیه نبود، آرایش و پیرایش باستانی را از دست داد و از آن تاریخ ببعد شهر بنای تنزل را گذاشت وصحنه ٔ وقایع و فجایع هولناک حکومت بیزانس روم و عرصه ٔ تاخت و تاز این و آن شد. در سنه ٔ 48 هَ. ق. بزمان معاویه تحت فرمان سفیان بن عوف ازدی غازیان اسلام روبقسطنطنیه آوردند و شهر را از طرف خشکی و دریا محاصره کردند. در این حال 30000 تن مسلمان در خارج سور شهید شدند که بین آنان چند تن از صحابه و یاران بودند، مانند: ابوایوب انصاری و غیره. در زمان یزیدبن معاویه نیز استانبول را محاصره کردند، باز در تاریخ 98هَ. ق. عبدالملک در تحت فرمان برادر خود مسلمه عساکر مسلمین را مأمور فتح استانبول ساخت. از تاریخ 865 تا 1043 م. قومی موسوم به وارغ که یکی از اقوام شمالی بود بکرات بر این شهر مسلط شد تا آنجا که امپراطوران از عهده ٔ آنان برنمی آمدند. بعد از بنی امیه خلفای عباسی و سلاطین سلجوقی چندین بار با امپراطوران روم دست و پنجه نرم کردند ولی در این ادوار هیچگاه قسطنطنیه در تحت تصرف مسلمانان درنیامد. در تاریخ 1203 م. اهل صلیب این شهر را ضبط و خراب کردند، تا آنجا که رومیها در موقع استرداد این شهر در 1621 م. به مرمت و تزیین آن خرابیها نپرداختند، چه آثار باقیه ٔ عمران و تمدن قدیم بسیار نادر بود و از این رو باید گفت که قسطنطنیه حسن و آبادانی باستانی خود را از دست داده و بشکل خرابه ای افتاده بود. دولت عثمانی در محلی نزدیک به قسطنطنیه تأسیس شد. این دولت نقاط همجوار آناطولی را بدست آورده بعد داخل روم ایلی شده اطراف آنرا هم ضبط کرد. این وضع در حکم محاصره ٔ طبیعی استانبول بود. در این حال امپراطوران روم از سلاطین عثمانی بیمناک بودند و با ایشان بنای مدارا و مماشات را گذاردند. در سال 797 هَ. ق. یلدیرم سلطان بایزید و در سنه ٔ 825 سلطان مرادخان ثانی قسطنطنیه را محاصره کردند ولی فتح میسر نشد. در تاریخ 857 سلطان محمدخان ثانی شهر مزبور را هم از طرف دریا و هم از جانب خشکی محاصره کرد. عساکر عثمانی با توپهای جسیم نوظهور از طوپقپو و اندرون تنگه با کشتیهای سبکی که از طریق بشکطاش و کاغذخانه داخل خلیج کرده بودند، از دریا عبور کرده استانبول را فتح کردند و این فتح نمایان در 20 جمادی الاَّخر سنه ٔ مزبور مطابق با 1453 م. وقوع یافت. از این تاریخ ببعد دوره ٔ جدیدی برای این شهر آغاز میگردد که آنرا دور سیم تاریخ شهر باید نامید. در دور اول قصبه ٔ کوچک موسوم به بیزانس و در دور دوم مرکز امپراطوری روم و مسمی به قسطنطنیه بود و در دور سوم پایتخت دولت عثمانیه و بنام استانبول معروف گردید. دراواخر دور دوم استانبول چنانکه گذشت بسیار خراب بود، و در واقع هنگام ورود عثمانیان به این شهر، قسم اعظم اراضی واقعه در میان سور خالی و یا مشتی خرابه بوده و جاهای معمور و مسکون نادر یافت میشده غلطه، اسکدار و قاضی کوی هر یک بصورت شهرکی جداگانه در حوالی شهر واقع گشته اراضی بک اوغلی و دیگر محلات واقع در اطراف عبارت بود از کشتزارها. در اندرون تنگه در دره های محفوظ از باد چند پارچه ده وجود داشت ولی دیه ها منظره ٔ توده ای از کلبه های شبانی را داشتند. از ییلاق ها اثری نبود اما فاتح بزرگ بلافاصله پس از فتح و تسخیر شهر به آبادی و جلب جمعیت آغاز کرد، کلیسیای ایاصوفیه و هفت کنیسه ٔ دیگر را بجوامع تحویل و تبدیل کرد و نیز جوامع جدید: فاتح ایوب، شیخ بخاری، قاسم پاشا و جامع ینی چریلر را از نو بنا کرد و این شهر را مرکز دولت عثمانی قرار داد و از این رو اعیان و اشراف و رجال بزرگ دولت بناهای عالی بوجود آوردند و جمع کثیری از مسلمان های نقاط دیگر به استانبول هجوم آورده اقامت گزیدند و در ظرف اندک مدتی این شهر منحصر بداخله ٔ سوردیگر گنجایش جمعیت را نداشت و رفته رفته جوامع، مدارس، و ساختمانهای عالی بوجود آمد و در نتیجه شهر به آبادی چند مقابل آبادی قدیم رسید و محله های جدید بک اوغلی، قاسم پاشا، فندقلی، قباطاش، بشکطاش و غیره در گرداگرد غلطه پیدا شد. و اطراف اسکدار و قاضی کوی وسعت یافت، در اندرون تنگه ییلاقها و اقامت گاههای تابستانی باصفا بوجود آمد کاخهای عالی ساخته شد و روزبه روز بر جمال و حسن آنها افزود. این شهر به دفعات از زلزله خسارت دیده و لذا از قدیم خانه های چوبی معمول گشته و این هم موجب کثرت حریق شده است و خسارت بسیار بر اهالی وارد میسازد و اگر بلای آتش سوزی مبرم وجود نداشت استانبول اکنون بمراتب آبادتر و وسیعتر از این بود.بعدها اولیای امور اقدامی برای جلوگیری از این خسارت کرده اند چنانکه نظر به مقررات قانونی در محلاتی که حریق رخ می دهد دیگر کسی حق بنای خانه ٔ چوبی را ندارد و بر اثر این اقدام خانه های چوبی از ارزش افتاد و جای خود را بساختمانهای سنگ و آجری استوار داد.
کلمه ٔ استانبول مأخوذ و تحریفی است از تعبیر یونانی ایس تین پولین (یعنی بشهر یا در شهر). گویند عثمانیان پس از فتح این شهر را به این اسم نامیده اند لیکن این نظر خطاست، قرنها قبل از عثمانیان این نام بر این شهر اطلاق شده چنانکه در معجم البلدان یاقوت حموی همین تعبیر را می بینیم و این کتاب در اواسط قرن 7 هَ. ق. یعنی دو قرن پیش از فتح استانبول نوشته شده معهذا ادبا و نویسندگان عثمانی سابقاً نام قسطنطنیه را بیشتر بکار میبردند و اکنون اسلامبول را بکار می برند. (قاموس الاعلام ترکی).

استانبول. [اِ تام ْ] (اِخ) (قدیم) قریه ٔ کوچکی در قضای ایواجک از سنجاق بیغا، در هشت هزارگزی جنوب شرقی و در ساحل بحر. خرابه های شهر باستانی آلکساندریاتروآس در اطراف این قریه دیده میشود. در هنگام آبادی این ناحیت لنگرگاه مکملی هم داشته، اما امروز با ماسه پر شده است. (قاموس الاعلام ترکی).

استانبول. [اِ تام ْ] (اِخ) (بوغاز...) نام دیگر بوسفور. تنگه ٔ تنگ و درازی است بطول تقریباً 27 هزار گزدر شمال شرقی شهر استانبول که اروپا را از آسیا جدامی سازد و دریای سیاه را با دریای مرمره متصل میکند.تنگ ترین محل این تنگه قسمت واقع بین روم ایلی و آناطولی است که 550 گز وسعت دارد، و در بعض نقاط دیگر 2000 الی 3000 گز وسعت می یابد، قسمت واقع در جلو دماغه ٔ سرای 1500 گز است. و از عجائب طبیعت، در مقابل هر دماغه و یا برجستگی یکی از دو ساحل، دماغه و برجستگی در ساحل دیگر واقع شده چنانکه هفت حوزه ٔ متصل بهم از این دماغه ها بوجود می آید و در نتیجه این تنگه شکلی پیچاپیچ پیدا میکند و اینجا یک جریان دائمی موجود است از آن رو که دریای سیاه بوسیله ٔ چندین نهر از نهرهای بزرگ مانند دانوب، دنیپر، قزل ایرماق، و سقاریه، میاه حوزه ٔ بسیار وسیع از اروپا و آناطولی را اخذ میکند و مازاد آب از راه این تنگه به دریای مرمره و ازاینجا به دریای سفید جاری شده احداث جریانی دائمی می کند و در بعض دماغه های تنگه، این جریان بسیار شدّت دارد. آبی که این تنگه در هر ثانیه از دریای سیاه اخذ میکند بمقدار 30000 گز مکعب تخمین شده است لیکن اززیر آب به اندازه ٔ نصف این مقدار یک آنافور (ضدّ جریان) بعمل می آید. طول ساحلی این تنگه در جهت روم ایلی 31 هزار گز و در جهت آناطولی 38 هزار گز است، و عمیقترین محل ّ آن بعمق 52 گز و عمق وسطی آن 27 گز میباشد، و دارای لنگرگاه بسیار استواریست. تنگترین موضع آن مقابل قوردچشمه است. طرفین این تنگه بسیار دلکش و باصفاست. طبیعت از تپه های سبز و خرّم فرش زمردین درین نقاط گسترده است. بر فراز بعض آنها باغهای با طراوت و نضارت و کاخهای عالی دیده میشود و تمام دامنه ها و سواحل از عمارات زیبا و اقامت گاههای تابستانی خرّم پوشیده است. روستاهای طرفین ساحل را در کلمه ٔ استانبول شرح دادیم. برای محافظه و نگهداری این تنگه دو دژ در تنگترین نقاط آن از زمانهای قدیم ساخته اند، یکی از اینها بنام حصار آناطولی و دیگری به اسم حصار روملی معروف میباشد، حصار واقع در ساحل آناطولی از آثار عهد سلطه ٔ مردم بندقیه (ونیز) است، و یلدیرم سلطان بایزیدخان آن را ضبط و تعمیر کرده، و حصار واقع در ساحل روم ایلی از طرف فاتح سلطان محمدخان مجدداً بنا شده است، در اندرون تنگه در نقاط لازمه ٔ آناطولی و روم ایلی استحکامات و دژهای جدید عصری احداث شده است.


مسجد

مسجد. [م َ ج ِ](ع مص) سر بر زمین نهادن.(تاج المصادر بیهقی).

مسجد. [م َ ج ِ](ع اِ) فراء گوید در باب نصر چه اسم و چه مصدر، بروزن مَفعَل است مگر لغاتی چند که با کسر آمده چون مسجد و مطلع و مشرق و...(از منتهی الارب). محل و موضعی که در آنجا سجده کنند و هر محلی که در آن عبادت کنند، و از آن جمله است اطلاق مسجد بر «جامع». و گویند مسجِد بالکسر.اسم است محل عبادت را. خواه در آنجا سجود بکنند یا نکنند، و هر گاه فعل و عمل آن موردنظر باشد، آن را طبق قیاس، مسجَد گویند بفتح جیم، و این عقیده ٔ سیبویه است.(از اقرب الموارد). مکان معین خاص که برای اداء نماز وقف کنند.(کشاف اصطلاحات الفنون). مزگت و خانه ای که در آن نماز می خوانند.(ناظم الاطباء). مزگت. مزکت.(منتهی الارب). جای عبادت مسلمانان. خانه ٔ خدا. محل سجود. جای نماز خواندن. نمازگاه. نمازگه. خانه ای که برای گذاشتن نماز سکنه ٔ کوئی یا محلتی یا شهری سازند. بیت اﷲ. خانه ٔ خدا. ج، مَساجد.(منتهی الارب).
مساجد اولیه ٔ مسلمین، عبارت از قطعه زمینی وسیع و تقریباً مربعشکل بود که اطراف آن را چهار دیوار یا خندق احاطه می کرد، و در سمت قبله سقف کوچکی داشت که بر ستونهایی از تنه ٔ نخل و غیره استوار گشته بود، و در این زمان مساجد را مئذنه نبود و این نقشه اساس تمام مساجد اسلامی گشت. اکنون اغلب مساجد دارای قسمتی میانه است به نام صحن که روی آن باز است و گاهی مسقف و اطراف آن چهار رواق دارد که وسیعترین آنها رواق قبله است که محراب نیز در آنجا قرار دارد، و هر مسجدی دارای یک یاچند مئذنه است. از قرن پنجم هجری نظام جدیدی در استفاده از مسجد متداول شد و آن داخل شدن مدارس در آن است و برای تناسب با محیط تدریس مذاهب، و مسکن دادن به طالبان علم، در نقشه ٔ مساجد تغییراتی حاصل شد، در این هنگام مسجد از یک صحن روباز تشکیل می شد که اطراف آن را چهار ایوان عمود بر هم احاطه می کرد و در طبقه ٔ دوم این ایوانها اطاقهایی بود برای سکونت طلاب علم و استادان.(از الموسوعه العربیهالمیسره). نخستین مسجد را حضرت محمد(ص) در مدینه(یثرب) در کنار خانه ٔ خود ساخت. زمین آن خوابگاه شتران بود و پیغمبر آن را از صاحبش خرید. سپس خلفا و حاکمان و پادشاهان بر وسعت آن افزودند و در تزیین آن کوشیدند. در زمان امویان(در فاصله ٔ قرن اول و دوم هجری) با شرکت استادان بیزانس شیوه ٔ معماری یونانی در ساختمان مسجد به کار رفت. سپس مسلمانان شیوه ٔ مزبور را آموختند و تغییراتی در آن دادند و بمرور زمان برخی از کلیساها به مسجد مبدل شد. بدین طریق که جهت بنا را از مشرق بسوی مکه تغییر دادند. از آنجایی که برای بسیاری از مسلمانان رفتن به مسجد بزرگ پنج باردر روز دشوار و دور بود، و در آغاز امر در هر شهر بیش از یک مسجد بزرگ وجود نداشت، پس از گذشت زمان به موازات مسجد بزرگ هر شهر که مخصوص برگزاری نماز جمعه بود، و مسجد مزبور را هم اصطلاحاً مسجد جمعه یا مسجدجامع می نامیدند، مساجد کوچک کویها حتی در روستاها بوجود آمد که اختصاص به نمازهای پنجگانه داشت. سابقاًدر ایران، گذشته از مساجد جامع، هر کویی دارای مسجدی بوده که گذشته از محل برگزاری نمازهای پنجگانه، محل اجتماع ساکنان کوی نیز بوده است. در دوران متأخر در هر شهر بزرگ چند مسجد جامع و صدها مسجد کوچک، صرف نظر از مصلاهای خانگی که در املاک شخصی بزرگان و توانگران وجود داشته پدید آمد. مساجد جامع در آغاز فقط در شهرها وجود داشتند، ولی بعدها، یعنی از حدود قرن ششم هجری، در برخی روستاهای بزرگ هم احداث گشتند. هر جا که مسجد جامع نداشت نماز جمعه را(در صورت وجود حداقل چهل نمازگزار) می توانستند در مسجد کوی، و یا در صورت فقدان آن در هوای آزاد برگزار کنند. صحرانشینان که غالباً فاقد مسجد بودند، نماز جمعه را عادهً در هوای آزاد می گزاردند و البته روی بسوی قبله می کردند. در هر مسجدی اعم از جامع یا مسجد کوی و یا دهکده، در جدار خلفی آن که همیشه بطرف مکه یا قبله است «محراب » وجود دارد. بعضی مساجد بزرگ چندین محراب دارند. محراب طاقنما گونه ای است و معمولاً به آیات قرآن مزین است. بعد از نیمه ٔ دوم قرن دوم هجری در برابر محراب، چراغدان گذاشتند، و بعدها شمع و قندیل پدید آمد و مسجد را با قالی مفروش کردند. سمت راست محراب، منبر قرار دارد و آن کرسی مرتفعی است با چند پله برای استفاده ٔ امام و واعظ و به هنگام نماز جمعه خطبه از بالای آن خوانده می شود. منبر فقط در مسجدهای جامع وجود داشت و مسجدهای کوی فاقد آن بودند و امتیاز اصلی مساجد جامع در برابر مساجد کوی در همین بود.
در شهرهای آسیای میانه و برخی نقاط ایران مساجد خاصی که «عیدگاه » بوده و حیاط وسیعی داشتند بوجود آمد و مردم مسلمان شهردر عیدهای بزرگ یعنی عید فطر و عید قربان در این مساجد گرد می آمدند. به مرور زمان انواع معماری مساجد پدید آمد. در ایران بیشتر دو نوع معماری در ساختمان مساجد معمول است. نوع اول را فاتحان مسلمان با خود به ایران آوردند، و این نوع از لحاظ نقشه و ویژگیهای معماری تقلید از شیوه ٔ معماری اولین مساجد مسلمین بوده است(مثل مسجد امویان در دمشق مربوط به قرن دوم هجری و مسجد بزرگ عمروعاص در فسطاط مصر مربوط به قرن اول هجری و مسجد بزرگ کوفه در عراق مربوط به قرن اول هجری). این نوع مساجد در آن ممالک و در ایران بطور اعم دارای حیاطی مربع یا مربع مستطیل هستند که در اطراف آن طاقنماهایی زده شده و یا دالانی وجود دارد و حوض و یا فواره ای برای وضو دارد و در عرض واقع شده، یعنی به پهنا ممتد است نه به درازا. محل نماز بوسیله ٔ طاقهای گشاده که بر ستونها زده اند به حیاط مربوط می شود. قدیمی ترین نمونه های این نوع مساجد در ایران عبارتند از: مسجد خلیفه مهدی در ری نزدیک طهران(پایان قرن دوم هجری) که فقط پایه اش بر جای مانده است. مسجد تاری خانه در دامغان(قرن سوم هجری)، مسجد جامع نائین(قرن چهارم هجری)، مسجد دماوند(قرن پنجم هجری) و غیره. در نوع دوم این گونه اماکن(مسجد، مدرسه، مرقد)سنت معماری ایرانی زمان ساسانیان ملحوظ گشته است. در این نوع مساجد بخش اصلی را شبستان تشکیل می دهد یعنی بخش مقدس مسجد با محراب اصلی و منبر که بالنسبه بنای کوچک مربع و یا هشت گوشی است و ستون ندارد و قبه ای بر آن قرارگرفته. این قبه یا گنبد مخروطی، مدور و بعدها شلجمی شکل و یا به شکل خربوزه ٔ قاچ قاچ با سردری مستطیل شکل(پیش طاق) است که در آن ایوان بلندی زیرطاقی مدور یا خدنگی شکل قرار دارد. از این ایوان دری به «حرم » گشوده می شود که به شکل ایوان است ولی از لحاظ ابعاد خیلی کوچکتر است. در طرفین حرم گاه نمازگاههایی قرار دارند که بوسیله ٔ ردیفهای ستون تقسیم شده اند و ستونها در صحنهای باریک مطوقی واقع است. ایوان بزرگ ورودی از طریق حیاطی چهارگوش یا مستطیل به شبستان منتهی می شود. این حیاط حوضی برای وضو دارد و در اطراف آن طاقنماها وجود دارد که غالباً دو طبقه است و چهار ایوان بلند به چشم می خورد هر یکی در مرکز هر ضلع حیاط(یکی از این ایوانها، چنانکه گفته شد، مدخل حرم است). درقرنهای پنجم و ششم هجری در این نوع مساجد طاقهای خدنگی شکل بیشتر رواج یافت. مساجد جامع تبریز و گلپایگان و قزوین و اردستان و مسجد جمعه ٔ قدیمی اصفهان(قرن نهم هجری) ومسجد کبود تبریز(قرن نهم هجری) و مسجد گوهرشاد مشهد(قرن نهم هجری) و مسجد صفویان اردبیل(قرن دهم هجری) و مسجد شاه اصفهان(آغاز قرن یازدهم هجری) و غیره از این نوعند.
نقاشی مذهبی و تصویر ائمه در اسلام مجاز نیست، تصویرانسان و بطور اعم موجودات زنده را اسلام بت پرستی میداند، بدین سبب تصویری در مساجد دیده نمی شود. در عوض تزیین دیوارها و ایوانها و منبرها و محرابها به حد زیاد معمول است. تزییناتی از روی اشکال مطرز گیاهها و صور هندسی و کوکبی شکل با نوشته های زیبا و پرنقش و نگار عربی آیات قرآن تلفیق می گردد(به خط کوفی، نسخ، ثلث و غیره). این تزیینات به یاری قطعات آجر پخته و کنده کاری بر روی سنگ و یا گچ بری صورت می گرفته. از قرن ششم هجری و بخصوص از قرن هشتم به بعد در ایران و کشورهای نزدیک آن تزیین دیوارها و ایوانها و گنبدها را بوسیله ٔ روپوش کاشی و یا موزائیک چند رنگ کاشی با نوشته های زیبا بعمل می آوردند. محرابها و منبرها نیز بوسیله ٔ تزیینات باشکوه بصورت کنده کاری بر سنگ و چوب و گچ و مرمر مزین می گشتند، یا با کاشی مرقع و یا قطعات براق تزیین می یافتند. محرابهای گچ بری شده در مساجد اصفهان و ابرقو و بسطام و غیره محفوظ مانده است. گچ بری محراب یکی از تالارهای جنبی نماز مسجد جمعه ٔ اصفهان که در سال 710 هَ.ق. از طرف اولجایتوخان مغول هدیه شده شایان توجه خاص است. محراب زیبایی که از لحاظ هنری بسیار عالی است و مربوط به سال 623 هَ. ق. و در کاشان است، محفوظ مانده است. از زمان قدیم در هر مسجدی مناره ها یا منارهایی برپا می شده و آنها برج گونه هایی هستند که مؤذن از فراز آن اذان می گوید و مؤمنان را به ادای فریضه ٔ دینی می خواند. مناره نخستین بار در زمان امویان در سوریه پدید آمد. در مساجد بزرگ، مجالس درس برای هریک از فقها و علما، و مدارس یا مجالس درس دائمی در مساجد بزرگ وجود داشته. و این مساجد و مدارس موقوفاتی داشتند که درآمد آنها بالتمام صرف نگهداری مدرسان و دستیاران ایشان و دیگر خدام و همچنین تعمیر و مرمت بناها و غیره می گشته است.(از اسلام در ایران، از هجرت تا پایان قرن نهم هجری تألیف پطروشفسکی ترجمه ٔ کریم کشاورز صص 96- 103):
بوستان چون مسجد و شاخ درختان در رکوع
فاخته چون مؤذن و آواز اوبانگ نماز.
منوچهری.
نه در مسجد دهندم ره که مستی
نه در میخانه کاین خمّار خام است.
احمدجام.
بامدادان سوی مسجد می شدم
پیری از کوی مغان آمد برون.
خاقانی.
در مسجدند و ساخته چون مهد کودکان
هم آبخانه در وی و هم جای خوابشان.
خاقانی.
خفته در مسجد خوداو را خواب کو
مرد غرقه گشته چون خسبد بگو.
مولوی(مثنوی).
ابلهان تعظیم مسجد می کنند
در جفای اهل دل جد می کنند.
مولوی(مثنوی).
مسجدی کز حرام برسازی
عاقبت خر در آن کند بازی.
اوحدی.
مسجد المراءه بیتها.(حدیث).
مسجد زن خانه ٔ زن باشد.(امثال و حکم دهخدا).
- مسجد آدینه، مسجدی که روز جمعه در آن نماز گذارند.(آنندراج). مسجد جامع. مسجد جمعه: روز آدینه به مسجد آدینه رود تا رسم تهنیت نیز گزارده شود.(تاریخ بیهقی ص 288). مثال ده تا خوانها زنند از درگاه تا در مسجد آدینه.(تاریخ بیهقی ص 291). از دروازه ٔ ری تا در مسجد آدینه بیاراستند.(تاریخ بیهقی ص 375). مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همگی کفشها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس کفش آن کسان را نبرد.(سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 7).
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس.
سعدی.
بر کنار حوضی ایستاده بودند که در جوار مسجد آدینه ٔ کهنه بود.(انیس الطالبین نسخه ٔ خطی ص 96).
- مسجد جامع، مسجد آدینه. مزگت آدینه. مسجد جمعه. مسجد بزرگی که نماز آدینه در آن می خوانند. و اغلب شهرها دارای مسجد جامعی است که عادهً از آثار تاریخی بشمار می آید. رجوع به مسجد شود: روز آدینه ابراهیم به مسجدجامع آمد و ساخته تر بود.(تاریخ بیهقی ص 564). بر این ترتیب به مسجدجامع آمد [مسعود] سخت آهسته.(تاریخ بیهقی ص 292). روز آدینه ٔ دیگر به مسجد جامع آمد بابسیار سوار و پیاده ساخته و کوکبه ٔ بزرگ.(تاریخ بیهقی ص 705). سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نمازکردم.(سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 2). مسجد جامع هم از این سنگ سیاه است.(سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 14). به وقت نهضت فرموده بود تا از بهر مسجد جامع به غزنه عرصه ای اختیار کنند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 420). تا در موکب عالی به سمرقند رفته آنجا بر مسجد جامعی که ساخته خواهد شد کار کنند.(حبیب السیر ج 3 ص 155).
- مسجد جمعه، مسجد آدینه. مسجد جامع. مسجد بزرگی که در آن نماز جمعه می گزارند و عادهً هر شهری یک یا چند مسجد جمعه دارد. رجوع به مسجد شود.
- امثال و تعبیرات مثلی:
برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند.
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
در مسجد است، نه کندنی است نه سوختنی.
در مسجد باز است حیای سگ کجا رفته.
در مسجد نه کندنی است نه سوزاندنی.
مثل مسجد درگز نه شیعه در آن نماز گزارد نه سنی.
مثل مسجد یا مثل مسجد خدا، تهی. بی اسباب.
مسجد جای خربستن نیست.
مسجد را نساخته کور عصایش را زد.
مسجد گرم و گدا آسوده.
مؤمن مسجدندیده.
هنوز مسجد ساخته نشده کور بر درش نشست.(امثال و حکم دهخدا).
|| در اصطلاح سالکان، مظهر تجلی جمال را گویند. || آستانه ٔ پیر و مرشد.(کشاف اصطلاحات الفنون). || دل عارف کامل و مؤمن.(فرهنگ مصطلحات عرفا).

فارسی به عربی

مسجد

مسجد

فرهنگ عمید

مسجد

محل عبادت مسلمانان،
* مسجد جامع (آدینه): مسجدی که روزهای جمعه در آن نماز جمعه می‌خوانند،

معادل ابجد

مسجد استانبول

657

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری