معنی مسهل
لغت نامه دهخدا
مسهل. [م ُ هَِ](ع ص، اِ) شکم نرم کننده.(ناظم الاطباء). داروی شکم راننده.(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). شکم راننده. هر چیز که شکم را براند و اسهال آورد.(ناظم الاطباء). دوائی که شکم را جاری کند.(آنندراج)(غیاث). دارو که شکم براند.(مهذب الاسماء). آن دارو که شکم را براند.(دهار). دوائی که رطوبات عروق و اعضاء دیگررا بسوی امعاء کشد و از براز بیرون کند.(یادداشت مرحوم دهخدا). کارکن. داروی کار. هرچه اخراج فضول از طریق امعاء نماید. آنچه شکم براند، مقابل قابض. راننده ٔ شکم از داروها. شکم ران. داروی راننده ٔ شکم. داروی شکم ران. سهول. داروئی که معده و روده ها را تطهیر کند و فضلات را از شکم براند. سرقدم برنده:
آن کس که یکی مسهل و داروی تو خورده ست
مانند فرشته نشود هرگز بیمار.
سنائی.
مسهل. [م ُ هََ](ع ص) شکم رانده شده. داروی مسهل داده شده. || گرفتار شکم روش.(ناظم الاطباء).
مسهل. [م ُ س َهَْ هَِ](ع ص) نعت فاعلی از تسهیل. نرم و آسان گرداننده.(ناظم الاطباء). آسان کننده. سهل گیرنده.
مسهل. [م ُ س َهَْ هََ](ع ص) نعت مفعولی از تسهیل. سبک کرده شده. آسان کرده شده.(ناظم الاطباء): کشف و بیان این معانی میسر و مسهل گشته چگونه شاید که حال آن معطل و مهمل ماند.(جامع التواریخ رشیدی). || نرم شده.(ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(مُ هِ) [ع.] (اِفا.) هرچیزی که باعث شکم روی شود.
فرهنگ عمید
ویژگی غذا یا دارویی که معده و رودهها را پاک کند و لینت بدهد،
حل جدول
داروی ملین
مترادف و متضاد زبان فارسی
کارکن، مسهله، منجز، منضج
فارسی به انگلیسی
Aperient, Laxative, Purgative, Purge, Purger
عربی به فارسی
ضد یبوست , ملین
فرهنگ فارسی هوشیار
شکم نرم کننده، دوائی که رطوبات عروق و اعضاء دیگر را بسوی امعاء کشد و از روده بیرون کند، کار کن
فرهنگ فارسی آزاد
مُسَهِّل، تسهیل کننده، آسان کننده،
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
135