معنی مشکات
لغت نامه دهخدا
مشکات. [م ِ](ع اِ) طاقی فراخ که درآن چراغ نهند و قندیل گذارند.(از غیاث)(از آنندراج). مأخوذ از مشکوه تازی و بمعنی آن.(ناظم الاطباء). مشکاه. آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند... رسم الخط صحیح این کلمه در عربی مشکاه و رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی نویسندگان ایرانی آن را مانند حیات و زکات، «مشکات » نویسند. و رجوع به مشکاه و مشکوه شود.
فرهنگ معین
(مِ) [ع. مشکاه] (اِ.) جایی که در آن چراغ بگذارند.
فرهنگ عمید
منفذ و جایی که در آن چراغ بگذارند، هرجایی که در یا روی آن چراغ گذاشته شود،
حل جدول
موشک کروز ایرانی
مترادف و متضاد زبان فارسی
چراغ، زجاجه، مصباح، چراغدان، معطر
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند. توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی بشیوه نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است.
معادل ابجد
761