معنی مصدق

لغت نامه دهخدا

مصدق

مصدق. [م ُ ص َدْ دِ](اِخ) دکتر محمد(اردیبهشت 1258 هَ. ش.- یکشنبه 14 اسفند 1345 هَ. ش.). پدرش میرزا هدایت اﷲ وزیر دفتر استیفاء دوران ناصری و از مردان تجددطلب و پیرو امیرکبیر و از معاریف آشتیان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیانگذار بیمارستان نجمیه ٔ طهران دختر فیروزمیرزا پسر عباس میرزای ولیعهد فرزند فتحعلی شاه قاجار بود. پس از تحصیلات متداول زمان در 1275 هَ. ش. هنگامی که هفده سال بیش نداشت تصدی استیفای خراسان به وی محول گشت. از 1281 هَ. ش. قسمتی از اوقات خود را در خدمت استادان زمان صرف فراگرفتن دانشهای جدید کرد. در مدرسه ٔ سیاسی که تازه دایر شده بود به تحصیل پرداخت و با جنبش مشروطه زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. در صدر مشروطه جهت تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی خود در بیست وپنج سالگی به تشکیلات «جامع آدمیت » پیوست که جمعیتی بود متشکل از روشنفکران طرفدار استقلال و آزادی ایران، اما بمرور در روش آن تشکیلات به سبب رخنه کردن عواملی مخالف در لباس موافق دگرگونی پیدا شد و مصدق که روش انحرافی « جامع آدمیت » را مغایر فلسفه ٔ سیاسی خود یعنی سیاست موازنه ٔ منفی دید، ازعضویت آن استعفا کرد و با تجربه ٔ اندوخته از آن جمعبه اتفاق پسرعمش مرحوم حسن مستوفی الممالک و دیگر آشتیانیها و تفرشیها و گرکانیهای مقیم تهران انجمنی برای دفاع از آزادی و استقلال بنام « مجمع انسانیت » تشکیل داد. مصدق در دوره ٔ اول به نمایندگی اصفهان در مجلس شورای ملی انتخاب شد، اما چون سنش کمتر از سی سال بود به مجلس نرفت. پس از خاتمه ٔ مشروطه ٔ اول در دوره ٔ استبداد صغیر جهت ادامه ٔ تحصیل رهسپار اروپا گردید و دو سال در مدرسه ٔ علوم سیاسی پاریس مشغول تحصیل شد و بعد از مراجعت به ایران به سبب بیماری، بار دیگر عازم سویس گشت و از دانشگاه نوشاتل آنجا درجه ٔ دکتری حقوق و از کانون وکلای دادگستری نوشاتل جواز وکالت گرفت. پس از مراجعت به ایران بنابه دعوت ولی اﷲخان نصر رئیس مدرسه ٔ علوم سیاسی به تدریس پرداخت و در همین دوران کتاب «دستور محاکم حقوقی » را برای تدریس در آن مدرسه نوشت و نیز رساله ای به نام «کاپیتولاسیون ایران » تحریر کرد و به اتفاق عده ای به انتشار مجله ٔ علمی مبادرت ورزید. همزمان با انتخابات دوره ٔ سوم مجلس شورای ملی به دعوت شادروان علامه دهخدا به فعالیت در حزب اعتدالی که از احزاب مترقی زمان جنبش مشروطیت به حساب می آمد، پرداخت. در 1294 هَ. ش. به عضویت کمیسیون تطبیق حوالجات وزارت مالیه که برای نظارت در امور مالیه از طرف مجلس سوم منتخب بودند، برگزیده شد. در سال 1296 هَ. ش. معاون وزارت دارائی و رئیس اداره ٔ کل محاسبات گردید و تا 1297 در این سمت باقی ماند و با تشکیل دادگاهی عده ای از مقامات عالی رتبه را به محاکمه کشید و از خدمت منفصل کرد، ازاین روی مخالفان در کابینه ٔ مستوفی الممالک با تهدید مانع معرفی شدن وی به عنوان وزیر مالیه شدند. در زمان کابینه ٔ قرارداد وثوق الدوله به اروپا رفت. در کابینه ٔ بعد، مشیرالدوله او را به سمت وزیر دادگستری برگزید اما به درخواست مردم فارس به جای این سمت به عنوان والی(استاندار) در آن ایالت منصوب گردید. در تاریخ دهم اسفندماه 1299 سیدضیاءالدین طباطبائی رئیس الوزراء وقت طی تلگرافی از مصدق السلطنه تقاضای همکاری و ادامه ٔ استانداری فارس کرد اما او به این تقاضا پاسخی نداد و برکناری خود را از سمت استانداری طی تلگرافی به احمدشاه قاجار اطلاع داد و از شیراز خارج گردید و تا سقوط کابینه ٔ سیدضیاءالدین در چهارمحال بختیاری ماند. در کابینه ٔ بعد که قوام السلطنه تشکیل داد به وزارت دارائی منصوب گردید و در این سمت به اصلاحاتی اساسی دست زد که متکی بر سه اصل بود: 1- موازنه ٔ بودجه(تنظیم نخستین بودجه ٔ منظم دوران مشروطیت). 2- رسیدگی به سوابق کارمندان مالیه و برکنار داشتن عوامل نادرست. 3- تنظیم لایحه ٔ تشکیلات و پیشنهاد آن به مجلس شورای ملی. پس از سقوط کابینه ٔ قوام به اصرار مشیرالدوله نخست وزیر بعدی از بیست وهشتم بهمن 1300 تا تیرماه 1301 والی آذربایجان گردید و در خرداد 1302 در کابینه ٔ مشیرالدوله به وزارت امور خارجه منصوب گردید. با سقوط کابینه ٔ مشیرالدوله از قبول پست وزارت در کابینه ٔ سردارسپه تن زد. در انتخابات تهران به نمایندگی دوره ٔ پنجم مجلس شورای ملی برگزیده شد. خطمشی سیاسی دکتر مصدق از بدو زندگی سیاسی تا پایان عمر به گفته ٔ خود وی در سیاست داخلی به «برقراری اصول مشروطیت و آزادی » و درسیاست خارجی بر «سیاست موازنه ٔ منفی » استوار بود.
وی با تغییر سلطنت سخت مخالف بود و عقیده داشت که سردارسپه در سمت نخست وزیری بهتر می تواند به کشور خدمت کند تا در مقام سلطنت. ازاین رو درمجلس پنجم نطقهای مستدل در این زمینه ایراد کرد. سردارسپه پس از رسیدن به سلطنت میل داشت کلیه ٔ کسانی را که از جانب مردم حمایت می شوند به صورتی وارد دولت سازد، از جمله به دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری کرد، ولی او از قبول این سمت سر باززد. پس از اتمام دوره ٔششم مجلس چون زمینه را برای فعالیت سیاسی و پارلمانی مساعد ندید از سیاست کناره گیری کرد و برای جلوگیری از هر حادثه از اقامت در شهر صرف نظر کرد و به احمدآباد ملک شخصی خود(میان طهران و قزوین) رفت و تا سال 1315 هَ. ش. در آنجا به امور کشاورزی پرداخت. در تیرماه 1319 هَ. ش. او را به بیرجند منتقل و زندانی کردند اما چون بیمار شد، به پایمردی ولیعهد وقت دستور دادند از آنجا به احمدآباد بازگردد و تحت نظر بماند و این حال تا شهریورماه 1320 هَ. ش. باقی بود. پس از آزادی نیز بیشتر اوقات خود را در احمدآباد می گذرانید تا آنکه از طرف مردم طهران در شانزدهم آذرماه 1322 هَ. ش. به عنوان نماینده ٔ اول در دوره ٔ چهاردهم به مجلس شورای ملی رفت. در دی ماه 1324 هَ. ش. مجلس شورای ملی به ابتکار و پیشنهاد وی با درخواست انگلیس و امریکا دایر به تشکیل کمیته ٔ سه نفری مرکب از نمایندگان شوروی و امریکا و انگلیس درباره ٔ سرنوشت آذربایجان به مخالفت برخاست و دولت را از تسلیم به دخالت خارجیان در امور داخلی ایران برحذر داشت. در انتخابات دوره ٔ پانزدهم مجلس شورای ملی، با همه ٔ مبارزات شدید به همراه دانشجویان و بازاریان و قاطبه ٔ مردم تهران و تحصن در دربار آزادی انتخابات تأمین نگردید ووی به مجلس نرفت، اما اقلیتی در همان مجلس پدید آمدکه با برخورداری از پشتیبانی معنوی دکتر مصدق از تصویب قرارداد الحاقی نفت معروف به قرارداد «گس - گلشائیان » جلوگیری کرد. در انتخابات دوره ٔ شانزدهم، و تحصن مجدد در دربار به همراهی گروهی از مردم و برخی کاندیداهای تهران توفیق ابطال انتخابات طهران را به دست آورد و در نتیجه اکثر وکلای طهران از اعضاء جبهه ٔ ملی انتخاب شدند و او به عنوان وکیل اول طهران بار دیگر وارد مجلس شورای ملی شد. در این دوره ابتدا به عضویت و سپس به ریاست کمیسیون نفت انتخاب گردید و با یاری و همراهی وکلای جبهه ٔ ملی «فراکسیون وطن » را تشکیل داد و قانون ملی شدن صنعت نفت را نخست به تصویب کمیسیون نفت و سپس در تاریخ 24 اسفند 1329 به تصویب مجلس شورای ملی رسانید که پس از تصویب مجلس سنا در 29 اسفند 1329 جنبه ٔ قانونی یافت. روز ششم اردیبهشت ماه 1330 دولت علاء که پس از کشته شدن سپهبد رزم آرا روی کار آمده بود استعفا کرد و مجلس در جلسه ٔ خصوصی به زمامداری دکتر مصدق ابراز تمایل کرد و روز 12 اردیبهشت ماه 1330 کابینه ٔ دکتر مصدق به مجلس معرفی گردید. دولت انگلیس به حمایت از شرکت سابق نفت و پس از تهدید با فرستادن ناوگان جنگی به دیوان داوری لاهه و شورای امنیت شکایت برد. دکتر مصدق در شورای امنیت حاضر گردید و از حقانیت ایران و نهضت ملی آن دفاع کرد. شورای امنیت شکایت دولت انگلیس را مسکوت گذارد تا دیوان داوری لاهه به شکایت اولی رسیدگی و راجع به صلاحیت خود اظهارنظر کند. دکتر مصدق در خرداد 1331 به لاهه رفت ودر دیوان داوری لاهه نطقی ایراد کرد که دادگاه روز 30 تیرماه 1331 رأی به عدم صلاحیت خود برای رسیدگی به دعوای انگلیس داد. حتی قاضی انگلیسی دیوان نیز رأی به نفع ایران صادر کرد و ایران به همت و درایت دکترمصدق در محاکم بین المللی پیروز گردید. دکتر مصدق درسال 1951 م. از طرف مجلات امریکا مرد سال شناخته شد.روز اول دی ماه 1330 دولت وی اوراق قرضه ٔ ملی منتشر کرد و مردم خرید آن را به جان پذیرا شدند. در بهمن ماه همان سال کنسولگریها و شعب شورای فرهنگی بریتانیا را بست و سرانجام در 30 مهرماه 1331 با آن دولت قطع رابطه کرد. در روزهای آخر تیرماه چون شاه با واگذاری پست وزارت جنگ به تصدی وی موافقت نشان نداد ناگزیر استعفا کرد و قوام السلطنه عهده دار ریاست وزرائی گردید، اما بلافاصله مردم قیام خونباری کردند و در روز سی ام تیرماه دولت قوام ناگزیر از کناره گیری گردید و دکتر مصدق بار دیگر با تصدی داشتن وزارت جنگ(وزارت دفاع ملی) نخست وزیر گشت. وی از مجلس تقاضای اختیارات کرد تا در اسرع وقت لوایحی را که مفید و لازم تشخیص می دهد تصویب و به موقع اجرا بگذارد، سپس در زمانی معین برای تصویب نهایی به مجلس تقدیم کند. مجلس نخست اختیاراتی به مدت شش ماه به وی تفویض کرد و در پایان آن مدت مجدداً با تصویب قانون دیگری اختیارات یک ساله داد. دکتر مصدق بر طبق قانون اختیارات ششماهه و یک ساله قوانین متعدد(حدود 80 لایحه) درباره ٔ مسائل مختلف کشوری به تصویب رسانید که اجرای سریع آنها در زمینه ٔتأمین رفاه و آسایش عمومی و رفع فساد و اصلاح امور دادگستری و دارائی و امور مالی و مالیاتی و تعدیل بودجه و تأمین مسکن و امور بهداشتی و نظامی و اجتماعی و بیمه و تأمین آزادی قلم گامهای بلندی محسوب بود.در 25 آذر تأسیسات تلفنی را ملی اعلام کرد و در همان موقع به مخالفت با تجدید قرارداد شیلات شمال با دولت شوروی برآمد و شیلات را نیز ملی اعلام نمود. در مردادماه 1332 برای انحلال مجلس شورای ملی و تجدید انتخابات رفراندم کرد و قاطبه ٔ مردم رأی به انحلال مجلس دادند. روز بیست وپنجم مردادماه 1332 توطئه یا کودتایی از سوی دربار صورت گرفت که با شکست مواجه شد و شاه از ایران گریخت. روز 28 مرداد کودتای دیگری با نقشه وکمک و پول بیگانگان به وسیله ٔ دشمنان آزادی و ایران انجام شد و شاه به ایران برگشت. دولت دکتر مصدق پس از حدود بیست وهشت ماه زمامداری ساقط گردید و او و یارانش را برای محاکمه به دادگاه نظامی بردند، اما او دادگاه را صالح برای محاکمه نمی دانست و پیوسته با عنوان نخست وزیر قانونی از خود دفاع می کرد. سرانجام دادگاه نظامی نهائی او را به سه سال زندان محکوم کرد و چون دوران زندان سر آمد به احمدآباد تبعید شد و تا کمی قبل از پایان عمر آنجا تحت نظر و ممنوع الملاقات بودو جز تنی چند از خویشان کسی حق دیدار او را نداشت. در اواخر آذرماه 1345 به سبب بروز بیماری سرطان در فک و دهان و لزوم معالجه موافقت شد به طهران آورده شود، اما معالجات سودی نداد و سرانجام ساعت شش و سه ربعبامداد روز یکشنبه 14 اسفند 1345 هَ. ش. چشم از جهان فروبست. کالبد مردی را که نامی بلند و روشی استوار و آموزنده در میهن پرستی و آزادگی و همت رهبری داشت در خانه ٔ خویش در احمدآباد به خاک سپردند. تألیفات دکتر مصدق نثری ساده و سبکی شیوا دارد و نطقهای سیاسی او گرم و پرشور و آموزنده است و قابل پیروی برای نسل های آینده. وی به نشر علم و دانش کمکهای مادی و معنوی فراوان کرده است. کتابها و نشریات خود را به رایگان در دسترس مردم قرار می داد و از محل حقوق خود در مجلس ششم به انتشار و پخش رایگان کتاب «تمدن قدیم » تألیف فوستل دُ کولانژ فرانسوی به ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی پرداخت. کتابخانه ٔ شخصی خود را به دانشکده ٔ حقوق هدیه کرد و حقوق خود را در دوره ٔ چهاردهم مجلس برای خرید کتاب به آن دانشکده داد و برای کتابهای خود غرفه ٔ خاصی نخواست. در دوره ٔ زمامداری هم حقوقی نگرفت و هزینه ٔ دستگاه اداری را نیز در مدتی که در منزل خود بود، خود در تقبل داشت. دستور محاکم حقوقی، کاپیتولاسیون در ایران، مدارک حقوق اسلامی وصیت در مذهب شیعه(پایان نامه ٔ دکتری وی)، مسئولیت دولت برای اعمال خلاف قانون، قاعده ٔ عدم تسلیم مقصرین سیاسی، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا، اصول و قواعد قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران از جمله تألیفات اوست. مقالات و نطقها و دفاعیات وی را نیز به صورت کتاب درآورده اند که از آن جمله است: دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او در دوره ٔ پنجم و ششم تقنینیه، سیاست موازنه ٔ منفی در مجلس چهاردهم، نطقها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره ٔ پنجم و ششم و شانزدهم مجلس و در دوران نخست وزیری و جریان محاکمات دکتر مصدق و غیره. برای اطلاع بیشتر از احوال و گفتار و خدمات ارزنده ٔ وی رجوع شود به: دکتر محمد مصدق(حسین مکی)، سیاست موازنه ٔ منفی(حسین کی استوان)، القاموس السیاسی(ذیل مصدق)، یادی از مصدق(عبداﷲ راستگو)، صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، مصدق و نهضت ملی ایران و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332(غلامرضا نجاتی).

مصدق. [م ِ دَ](ع اِ) دلاور راست حمله.(منتهی الارب): شجاع ذومصدق، دلیر بیباک و بی پروا.(ناظم الاطباء). شجاع ذومصدق، دلاور است.(آنندراج). مَصْدَق.(منتهی الارب). || جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. کأنه ذوصدق فیما یعده من ذلک.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). مَصْدَق.(منتهی الارب).

مصدق. [م َ دَ](ع اِ) مِصْدَق.(ناظم الاطباء). رجوع به مِصْدَق شود.

مصدق. [م ُ ص َدْ دِ](ع ص) صدقات گیرنده.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). صدقه ستاننده. ج، مصدقون.(مهذب الاسماء). فراهم آورنده ٔ زکوه و صدقه. جابی. عامل. ساعی. فراهم آورنده ٔ صدقه. صدقه ستاننده.(یادداشت مؤلف). و رجوع به تاج العروس ج 6 ص 406 شود. || تصدیق کننده و آنکه تصدیق کند دیگری را و گواهی دهد صداقت و راستی دیگری را.(ناظم الاطباء). برراست دارنده.(مهذب الاسماء). تصدیق کننده ٔ چیزی یا کسی. گواهی کننده ٔ راستی چیزی یا کسی را.(از یادداشت مؤلف). راستگوی دارنده کسی را. ضد مکذب.(آنندراج). مؤید. تأییدکننده. آنچه موجب تصدیق گردد: بالجمله سادات عظام را که ذریه ٔ طیبین و طاهرینند معزز و گرامی داشته در توقیر و احترام ایشان مبالغه ٔ عظیم می فرمودند مصدق این مقال تعظیم و توقیر زیاده از حد اعتدال سادات اسکویه ٔ تبریز است.(عالم آرا ج 1 ص 143). || باورکننده. || مقوم. ارزیاب خبره. ج، مصدقین.

مصدق. [م ُص ْ ص َدْ دِ](ع ص) صدقه کننده.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء). متصدق. صدقه دهنده. ج، مصدقون.(مهذب الاسماء): ان المصدقین و المصدقات و اقرضوااﷲ قرضاً حسناً یضاعف لهم و لهم اجر کریم(قرآن 18/57)؛ همانا مردان تصدیق کننده و زنان تصدیق کننده و وام دهندگان به خدا وامی نیکو افزوده شود بر ایشان و ایشان راست مزدی ارجمند. و رجوع به تاج العروس ج 6 ص 406 شود.

مصدق. [م ُ ص َدْ دَ](ع ص) استوار.(یادداشت مؤلف). محقق. تصدیق شده. به راستی گواهی شده:
ور گواهی به چار حد جهان
بگذراند مصدقش دانند.
خاقانی.
- سواد مصدق، رونوشت مصدق. سواد و رونوشت به گواهی رسیده.(از یادداشت مؤلف).
- مصدق داشتن، تصدیق کردن. به درستی آن گواهی دادن. به راستی و به درستی پذیرفتن. باور کردن:
خدای را به یگانی بدان و از پس او
به هرچه گفت رسول ورا مصدق دار.
ناصرخسرو.
فلان روزدر حضرت حکایتی بگفتم که مرغی آتشخوار دیده ام مصدق نداشتند و از آن استبداعی بلیغ رفت.(مرزبان نامه ص 137). فی الجمله بر انتساب او به اسماعیل بن جعفر تکذیب کردند و مصدق نداشتند.(تاریخ جهانگشای جوینی).
تو گر دعوی کنی پرهیزگاری
مصدق دارمت واﷲاعلم.
سعدی.
- || باور داشتن.
|| مصوَّب. مصوَّبه.

فرهنگ معین

مصدق

شخصی که گفتار او را راست دانند، تصدیق شده، گواهی شده. [خوانش: (مُ صَ دَّ) [ع.] (اِمف.)]

کسی که شخصی یا شیئی را تصدیق کند، راستگو دارنده. مق. مکذب، آن چه که موجب تصدیق گردد، مؤید، باور کننده، مقوم، ارزیاب، جمع مصدقین. [خوانش: (مُ صَ دِّ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

مصدق

تصدیق‌کننده،
باورکننده،

تصدیق‌شده، گواهی‌شده،
باور‌کرده‌شده،

حل جدول

مصدق

تصدیقکننده

تصدیق کننده

گواهی دهنده به درستی کسی یا چیزی، مأمور وصول زکات

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

مصدق

باور کننده

فرهنگ فارسی آزاد

مصدق

مُصَدَّق، تصدیق شده، معتبر و صحیح شمرده شده،

مُصَدِّق، تصدیق کننده، اعتراف کننده به صدق و صحت امری، معتبر شمارنده کلام یا مطلبی،

معادل ابجد

مصدق

234

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری