معنی مصفر
لغت نامه دهخدا
مصفر. [م ُ ف ِ](ع ص) تهیدست و محتاج.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء).
مصفر. [م ُ ف َرر](ع ص) زرد.(ناظم الاطباء). زردشده.(یادداشت مؤلف). || ارض مصفره؛ زمینی که نبات او خرد بود.(مهذب الاسماء).
مصفر. [م ُ ص َف ْ ف َ](ع ص) گرسنه.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(آنندراج).
مصفر. [م ُ ص َف ْ ف ِ](ع ص) بسیار تیزدهنده، گویند: فلان مصفر استه.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء).
- مصفرالاست، لقبی است ابوجهل را.
حل جدول
زردفام، مایل به زردی
عربی به فارسی
زردفام , مایل بزردی
فرهنگ فارسی آزاد
مُصَفِّر، زرد شده، زرد،
معادل ابجد
410