معنی مصیبتها

حل جدول

مصیبت‌ها

مصائب


مصیبتها

بلایا،‌ آفات

فرهنگ فارسی هوشیار

نوائب

مصیبتها، سختیها و کارهای دشوار

لغت نامه دهخدا

ام حبوکر

ام حبوکر. [اُم ْ م ِ ح َ ب َ ک َ] (ع اِ مرکب) داهیه. (المرصع). بزرگترین مصیبتها. (از اقرب الموارد). سختی و بلا. (منتهی الارب).


مصائب

مصائب. [م َ ءِ](ع اِ) ج ِ مصیبه.(منتهی الارب)(آنندراج). مکروهات و شدائد و رنجها(همزه ٔ مصائب مبدل از واو است خلاف القیاس).(از غیاث). ج ِ مصیبت. رزایا. مصیبتها. ماتمها. مصایب.(یادداشت مؤلف):
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران ز تو پند.
سعدی.
و رجوع به مصیبت شود.


زاد فی الطنبور ن...

زاد فی الطنبور نغمه. [دَ فِطْ طُم ْ رِ ن َ م َ] (ع جمله ٔ فعلیه) مثل است. (آنندراج) (امثال وحکم دهخدا). کنایه از: بر آتش دامن زد. مصیبتی بر مصیبتها افزود. فتنه و حادثه ٔ تازه آورد:
بود چشمش فتنه ٔ عالم ولی
غمزه ٔ او زاد فی الطنبور شد.
اثیری لاهیجی.
و رجوع به ملحقات المنجد، فرائد الادب، و کتاب فرائد اللئال شود.


عوائق

عوائق. [ع َ ءِ] (ع اِ) ج ِ عائق. (از اقرب الموارد). رجوع به عائق شود. || ج ِ عائقه. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به عائقه شود. || موانع و حوادث. (آنندراج) (غیاث اللغات). عوارض و موانع. || آسیبها و آفتها. (فرهنگ فارسی معین). || بدبختیها و سختیها و مصیبتها. (ناظم الاطباء). عوایق. رجوع به عوایق شود: بسبب نوازل محن و عوارض فتن و عوائق ایام و علائق روزگار، تیر تمنای ایشان بهدف مراد نمیرسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 214).
- عوائق الدهر، سختیها و بلاهای زمانه. (منتهی الارب). شواغل روزگار از احداث. پیش آمدهای روزگار. (از اقرب الموارد).


مصیبت

مصیبت. [م ُ ب َ](ع اِ) مصیبه. حادثه. سختی و بدبختی و نکبت. محنت و رنج.(ناظم الاطباء). بلیه و هر امر مکروه. مکروهی که به آدمی رسد. سختی.(منتهی الارب). رنج و سختی و بلا:
بداخترتر از مردم آزار نیست
که روز مصیبت کسش یار نیست.
سعدی.
هرکه فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش.
سعدی.
پرسیدندش که شکرِ چه می گویی، گفت شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.(گلستان).
اگر دندان نباشد نان توان خورد
مصیبت آن بود که نان نباشد.
سعدی.
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.(گلستان). گفت تا مصیبت دونشود، یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.(گلستان).
تنور شکم دم به دم تافتن
مصیبت بود روز نایافتن.
(بوستان).
|| اندوه و رنج و ملال.(ناظم الاطباء). غم و اندوه که به مردم رسد. اندوه که به کسی رسیده باشد.(یادداشت مؤلف). || تعزیت.(منتهی الارب)(آنندراج). سوک و تعزیت و عزا و ماتم.(ناظم الاطباء). رزیئه. نائبه. نوبه. رزء. صاکمه. مرزئه. نؤبه. رزیه.(دهار). مصوبه.(منتهی الارب). فاجعه. داغ فرزند یا عزیزی دیگر. فقد کسان و نزدیکان.اندوهی که از مرگ عزیزان حاصل آید.(از یادداشت مؤلف). درگذشت خویش یا دوستی یکدل: چنان دیدامیرالمؤمنین... که بگرداند خاطر خود را از جزع براین مصیبتها.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311). نبایستی که به مصیبت آمده بودیمی.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 345).مصیبت سخت بزرگ است اما موهبت به بقای خداوند بزرگتر.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 291). به خداوند مصیبت عزیزان آن درد نرسد که بدان کس که بیفایده گوش دارد.(ازقابوسنامه).
راست گویی که در مصیبت تو
همه مسعودسعد سلمانند.
مسعودسعد.
عیسی به حکم رنگرزی بر مصیبتش
نزدیک آفتاب لباس سیاه بود.
خاقانی.
حقا که در مصیبتت ای نقش ایزدی
حیران و بیخبر شده چون نقش آزرم.
خاقانی.
گر دل من هوشیارستی دمی
زین مصیبت روی در دیوارمی.
عطار.


درد

درد. [دَ] (اِ) وجع. الم. تألم. هو ادراک المحسوس المنافی، من حیث هو مناف. (یادداشت مرحوم دهخدا). درد، خبر یافتن است ازحال ناطبیعی. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). رنج تن و رنج روح و رنج دل و آزار و وجع و الم. (ناظم الاطباء). رنج شدید عضوی یا عمومی که تحملش دشوار باشد. احساس نامطبوع ناشی از تحریک سخت انتها یا تنه ٔ عصب، این احساس توسط عصب به مراکز شعوری مخ منتقل و درک می شود. (دائرهالمعارف فارسی). مقابل درمان. و دمادم، بی انجام، پابرجا، فراخ، کهن و لنگ از صفات، و زهر از تشبیهات اوست. و بدرد آمدن و آوردن هر دو مستعمل. (از آنندراج). خلج. (دهار). خوب. (منتهی الارب). داء. ظبظاب. قوباء. (دهار). وتغ. وذیه. (منتهی الارب). وصب. (دهار).معرب آن نیز درد است، گویند: ما دردک یا فلان ؟ أی ماخطبک، کار و شأن و حال چیست و چه می کنی ؟ (از دزی ج 1 ص 432). درد با کلماتی دیگر ترکیب شود، چون: استخوان درد، پادرد، پستان درد، پشت درد، پهلودرد، چشم درد، خوی درد، دست درد، دل درد، دندان درد، زانودرد، سردرد، سینه درد، شکم درد، کمردرد، کوره درد، گردن درد، گرده درد، گلودرد، گوش درد، بادرد، بی درد، پردرد، هم درد. رجوع به هر یک از این ترکیبات در ردیف خود شود:
سخن زهر و پازهر و گرم است و سرد
سخن تلخ و شیرین و درمان و درد.
بوشکور.
شادیت باد چندان کاندرجهان فراخا
تو با نشاطو راحت، با رنج و درد اعدا.
دقیقی.
تکاور ز درد اندرآمد بسر
جدا گشت از او سعد پرخاشخر.
فردوسی.
تو دانسته ای درد و تیمار من
ز بهر تو با شاه پیکار من.
فردوسی.
چو بگسست زنجیر بی توش گشت
بیفتاد و زآن درد بیهوش گشت.
فردوسی.
بدانگه که یابی تنت زورمند
زبیماری اندیش و درد و گزند.
فردوسی.
نفرین کنم ز درد فعال زمانه را
کو داد کبر و مرتبت این کوفشانه را.
شاکر بخاری.
مثل زنند کرا سر بزرگ، درد بزرگ
مثل درست خمار از می است و می ز خمار.
ابوحنیفه ٔ اسکافی.
گشت ساکن ز درد، چون دارو
زن بماچوچه در دهانش ریخت.
پروین خاتون.
منم بیمار و نالان زین شب تار
که در شب بیش باشد درد بیمار.
(ویس و رامین).
چون به زمین آمد اگر دستی نرم بر وی نهند... درد آن با پوست باز کردن برابر باشد. (کلیله و دمنه). چون ایام رضاع به آخر رسید در مشقت تعلم و تأدب... و مضرت دردو بیماری افتد. (کلیله و دمنه). هر کرا دردی باشد با هر کسی باید گفت که درمان او ز کمتر کسی بدست آید. (از سیاست نامه ٔ خواجه نظام الملک).
هر جای که ناله ای است دردیست
هر جای که روضه ای است وردیست.
سنائی.
هرچه آسان یافتی آسان دهی
درد مشکل یا برابر جان نهی.
مولوی.
پیش از این بحر به دل عقده ٔ گرداب نداشت
درد از گریه ٔ من در دل عمّان پیچید.
صائب (از آنندراج).
بختم گره گشا شده گویا که از دلم
درد هزارساله به یک ناله می رود.
باقر کاشی (از آنندراج).
چشمم بفراغت نگذارد چکنم
این درد بر آن درد سپارد چکنم.
؟ (امثال و حکم).
امغال، دردی عارض شدن زنان که بدان آبستن شوند و بیندازند. تجعجع؛ خود را بر زمین زدن از دردی که رسیده باشد. (از منتهی الارب). تَرَم، دردخَوران. ردح، درد اندک. شغاف، درد پرده ٔ دل. (منتهی الارب).شقیقه؛ درد نیم سر و نیم روی. عداد؛ درد مار گزیدن و آنچه بدین ماند بوقت بازآمدن. (دهار). قصره؛ درد بن گردن. کَوَع، درد استخوان ساق دست. لدود؛ دردی که دردهان و گلو حادث شود. لوص، درد زیر سینه. لوصه، ملال، درد پشت. معص، درد پی از بسیاری رفتار. مغص، دردی مر شکم را و آن اکثر در روده های باریک عارض شود. (منتهی الارب).
- امثال:
از درد لاعلاجی به خرمی گویند خان باجی. (امثال و حکم).
خدا درد را به اندازه ٔ طاقت می دهد. (امثال و حکم).
خدا درد را به دوستان می دهد. (امثال و حکم دهخدا).
درد خروار می آید مثقال می رود. (امثال وحکم).
درد را پیش دردمند بگو. (امثال و حکم).
درد کوه را آب می کند. (امثال و حکم).
درد کوه می آید مو می رود. (امثال و حکم).
هرچه دیه گوید از درد گیه گوید، گویا در لهجه ٔ لران دیه به معنی دایه و گیه به معنی شکم باشد، نظیر کچل چه گفت ؟ وای سرم. (امثال و حکم).
- به درد خوردن یا نخوردن، به کاری آمدن یا نیامدن. مفید مصرفی بودن یا نبودن. مصرفی داشتن یا نداشتن. درخور مصرفی بودن یا نبودن. فایده و مصرفی داشتن یا نداشتن. نافع و سودمند بودن یا نبودن. به چیزی ارزیدن یا نیرزیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا): باز هم به چه درد می خورد. (سایه روشن صادق هدایت ص 20).
- به درد داشتن، به درد آوردن:
سکنجیده همی داردم به درد
ترنجیده همی داردم به رنج.
بوشکور.
- درد باطن، الدبله. (دهار). درد شکم.
- درد تن، رنج تن. الم بدن:
که ما را چه پیش آمد از اردوان
که درد تنش بود و رنج روان.
فردوسی.
- درد جگر، درد کبد. کُباد. (دهار) (منتهی الارب).
- درد در تن کسی افتادن، دردمند شدن آن. (از آنندراج):
این چنین مر آن چنان را سجده کرد
کز سجودش در تنم افتاد درد.
مولوی (از آنندراج).
- درد دندان، دردی که در یک یا چند دندان ایجاد شود. دندان درد. وجع اسنان. ضراس. (دهار). شوص. (منتهی الارب).
- درد ریش، به دردآمدن جراحت و قرحه. درد کردن زخم. قَرَح. (دهار). ورجوع به قرح شود:
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به همدری نگویم درد خویش.
سعدی.
- درد سینه، بر انواع دردهای ریوی اطلاق شود. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درد شانه جای، دردی که عارض شانه شود. کُتاف. (منتهی الارب).
- درد شکم، دردی که در ناحیه ٔ شکم احساس شود. درد دل. دل درد. شکم درد. عِلَّوز.عِلَّوص. غاشیه. قَبَص. کِماد. لوی [ل َ و ا]. ورش. (منتهی الارب). قولنج. پیچش. (ناظم الاطباء):
که فرمود از اول که درد شکم را
فرژ باید از چین و از روم و الاّ ن.
ناصرخسرو.
مثل نان فطیر است هجا بی دشنام
مرد را درد شکم خیزد از نان فطیر.
سوزنی.
حُقوَه؛ درد شکم از خوردن گوشت. طَلَح، درد شکم ستور از خوردن طلح. مَغله؛ درد شکم ستور از علف یا خاک خوردن. (منتهی الارب).
- درد کمر، دردی که در کمر احساس شود. کمردرد.
- درد کون، دردی که بر مقعد عارض شود. درد بواسیر. سَرَم. (از منتهی الارب).
- درد گران، درد شدید. درد سنگین:
فلک پروانه سازد آه را درد گران ما
پر سیمرغ بخشد تیر را زور کمان ما.
صائب (از آنندراج).
- درد گردن، دردی که عارض گردن شود. أجل، لَبَن، درد گردن خاستن از بالش. (تاج المصادر بیهقی).
- درد گلو، خاز باز. ذبحه. (دهار). ذباح، دردی که در ناحیه ٔ گلو احساس شود. گلودرد: معذور؛ درد گلو گرفته. (دهار).
- درد گوش، گوش درد. لَوص. (منتهی الارب).
- درد معده، دردی که بر معده عارض شود. دل درد. شکم درد.
- دردی نبوده، کنایه از تندرست و سالم. آنکه را دردی نبوده. آنکه دردی نداشته:
دردی نبوده را چه تفاوت کند که من
بیچاره درد می خورم و نعره می زنم.
سعدی.
|| وجعی که هنگام زادن زنان را دست دهد. مخاض. درد زه. (یادداشت مرحوم دهخدا):
این چنین آسان فرزند نزاده ست کسی
که نه دردی بگرفتش متواتر نه تبی.
منوچهری.
شاخ انگور کهن دخترکان زاد بسی
که نه از درد بنالید و نه برزد نفسی.
منوچهری.
- درد حمل، درد زه. (آنندراج):
بکار خویش طبیب ار نبی است حیران است
مسیح چاره گر درد حمل مریم نیست.
تأثیر (از آنندراج).
- درد زادن، مخاض. (دهار). درد زایمان.
- درد زایمان، درد زه.
- درد زه، درد حمل. (آنندراج). رنج زاییدن. (ناظم الاطباء). درد زاییدن. درد مخاض:
تا نگیرد مادران را درد زه
طفل در زادن نیابد هیچ ره.
مولوی.
تمخض، درد زه گرفتن مادیان را. (از منتهی الارب). ماخض، درد زه گرفته. (منتهی الارب). مخاض، درد زه خاستن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). درد زه گرفتن زن و جز آن را. (از منتهی الارب). || دردش بودن (در تداول عامه)، درد زه داشتن. زائیدن خواستن. (یادداشت مرحوم دهخدا). نزدیک به وضع حمل بودن: اوم می آد گوم میزاد زنم هم دردش است. (امثال و حکم). || مرض. داء. علت. نالانی. بیماری. (یادداشت مرحوم دهخدا).مرض توأم با احساس رنج. ناخوشی:
ز هر گونه نیرنگها ساختند
مر آن درد را چاره نشناختند.
فردوسی.
دوای تو جز مغز آدم چو نیست
برین درد و درمان بباید گریست.
فردوسی.
نگه کن برین گنبد تیز گرد
که درمان ازاویست و زویست درد.
فردوسی.
چو آگاه شد لشکر از درد شاه
جهان گشت بر نامداران سپاه.
فردوسی.
هر آنکس که پوشید درد از پزشک
ز مژگان فروریخت خونین سرشک.
فردوسی.
کند کوژپشت و رخ سرخ زرد
جوانیت پیری درستیت درد.
اسدی.
همه دردی رسد آخر به درمان
دل ما بی که دردش بی دوا بی.
باباطاهر.
چو نتوانی علاج درد کس کرد
میفزای از جفایش درد بر درد.
ناصرخسرو.
درد گنه را نیافتند حکیمان
جز که پشیمانی ای برادر درمان.
ناصرخسرو.
به علتهای مزمن و دردهای مهلک گرفتار گشته. (کلیله و دمنه). درد خویش را درمان نیافتم. (کلیله و دمنه).
درددر عالم ار فراوان است
هر یکی را هزار درمان است.
سنائی.
دلم دردمند است و هم درد بهتر
طبیب دلم کز دوامی گریزم.
خاقانی.
خاقانی از تو دارد هر دم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست.
خاقانی.
به هر دردیت درمان هم ز درد است
به درد تازه درمان تازه گردان.
خاقانی.
دارم آن درد که عیسیش بسر می نرسد
اینت دردی که ز درمانش اثر می نرسد.
خاقانی.
دل خاقانی از تو نامزد شد
بهر دردی که بی درمان می آید.
خاقانی.
نی نی از این میانه تو مخصوص نیستی
در هرکه بنگری به همین درد مبتلاست.
ظهیر.
ما درد پنهان با یار گفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان.
حافظ.
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند.
حافظ.
که هر بیمار می داند در این دیر
دوای درد خود را بهتر از غیر.
؟ (امثال و حکم).
ماصه؛ دردی که بچگان را بگیرد. (دهار).
هقره؛ دردی است گوسپند را. (منتهی الارب).
- امثال:
حسد درد بی درمان است. (امثال و حکم).
خدا درد داده درمان هم داده، یا دوا هم داده. (امثال و حکم).
درد بکش تا به دوایی برسی. (مجمع الامثال هبله رودی چ صادق کیا).
درد خود را به دردمند بگوی. (مجمعالامثال).
که درد از طبیبان نشاید نهفت.
؟ (امثال و حکم).
هر دردی را درمانی مقرر است. (امثال و حکم).
- چشم درد، بیماری چشم. وجع چشم:
سپیده برد روی از چشم درد
برد تیغ من سرخی از روی زرد.
نظامی.
رجوع به چشم درد در ردیف خود شود.
- درد برچیدن، صاحب آنندراج در ذیل درد چیدن نوشته است: کنایه از تیمار و بیمار داری و درد دیگری بر خود گرفتن. اما در این بیت حافظ که به صورت درد برچیدن آمده، گذشته از معنی مزبور گویا ایهامی به بوسه برگرفتن از چشم بیمار هم دارد:
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم.
حافظ.
رجوع به درد چیدن در ردیف خود شود.
- درد بند پای، نقرس. (از آنندراج). و رجوع به نقرس شود.
- درد بی درمان، بیماری درمان نپذیر. بیماریی که آنرا درمان و مداوا نباشد. طُلاطِل. طُلاطِلَه. (یادداشت مرحوم دهخدا):
حافظ اندر درد او می سوز و بی درمان بساز
زآنکه درمانی ندارد درد بی درمان دوست.
حافظ.
- || نفرینی است مانند زهر مار و کوفت کاری و زغنبوت و قزل قورت و آتشک و کوفت. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درد پای، نقرس. (دهار). درد مفاصل. روماتیسم. پا درد.
- درد پهلو، ذات الجنب. (دهار). کَشَح. (منتهی الارب):
شبی کردی از درد پهلو نخفت
طبیبی در آن ناحیت بودو گفت.
سعدی.
- درد چشم، رمد. عائر. (دهار). أخذ. ساحک. (منتهی الارب). دردی که بر چشم عارض شود. چشم درد:
همه درد چشم تو شد هستی تو
شو از نیستی توتیائی طلب کن.
خاقانی.
- درد رشته، بیماری رشته:
به درد رشته رنجور و به رخ زرد
ز جزع دیده در از رشته هشته.
سوزنی.
- درد سرفه، بیماری سرفه. ناخوشی سرفه:
کسی کو را تو بینی درد سرفه
بفرمایش تو آب دوغ و خرفه.
طیان.
- درد شش، ذات الریه. (دهار).
- درد کولنج، بیماری قولنج:
کسی را کش تو بینی درد کولنج
بکافش پشت و زو سرگین برون لنج.
طیان.
- درد مفاصل، روماتیسم. (ناظم الاطباء).
- درد ناخن، داخس. (دهار). ورم حادّی که عارض شود انگشت را در نزدیکی ناخن با دردی سخت. عقربک. کژدمه. رجوع به داخس در همین لغت نامه شود.
- درد و بلا، (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درد و بلای کسی به جان کسی خوردن، تعبیری سرزنش و تحقیرآمیز کسی را در قیاس با دیگری در نداشتن صفتی یا خصوصیتی.
- درد و جور، آزار و ستم. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- ریختن درد بر عضو ضعیف، قریب به قول اطبا است که ماده بر عضو ضعیف می ریزد. (از آنندراج):
همیشه درد بر عضو ضعیف از عضوها ریزد
که برق بی مروت در نیستان بیشتر افتد.
صائب (از آنندراج).
- گلودرد، بیماری گلو. درد گلو. و رجوع به گلودرد در ردیف خود شود.
|| محنت. غم. اندوه. حزن. (ناظم الاطباء): ایشان را مصیبتها رسیده است بدین خلق که کشته شدند، اینها هرگز درد آن فراموش نکنند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).
تن ژنده پیل اندرآمد به خاک
جهان گشت از این دردما را خباک.
فردوسی.
ز درد تو خورشید گریان شود
همان ماه را سینه بریان شود.
فردوسی.
تو بدرود باش و مرا یاددار
روان را ز درد من آزاد دار.
فردوسی.
ابا زاری و ناله و درد و غم
رسیده بزرگان و رستم بهم.
فردوسی.
به پرسش گرفتند مر یکدگر
به درد سیاوش پر از خون، جگر.
فردوسی.
کنون بودنی هرچه بایست بود
ندارد غم و درد و اندیشه سود.
فردوسی.
ببخش و بخور تا توانی درم
که جز این دگر جمله درد است و غم.
فردوسی.
نگه کن کز ایرانیان کشته کیست
کز آن درد ما را بباید گریست.
فردوسی.
برفتند با سوکواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد.
فردوسی.
هشیوارو از تخمه ٔ گیوکان
که بر درد و سختی نگردد ژکان.
فردوسی.
چو دارا بدید آن ز دل درد اوی
سرشک روان بر رخ زرد اوی.
فردوسی.
ای پیشه کرده نوحه بدرد گذشته عمر
با خویشتن همیشه همیدون همی ژکی.
لؤلؤی.
اگر دردم یکی بودی چه بودی
وگر غم اندکی بودی چه بودی.
باباطاهر.
گل زرد و گل دورو، گل سرخ وگل نسرین
ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی.
منوچهری.
بود درد کسان بر دیگران خوار
تو را زآن چه که من پیچم به آزار.
(ویس و رامین).
مرا از تو فرخنج جز درد نیست
چو من سوخته در جهان مرد نیست.
اسدی.
اگر این اخبار به مخالفان رسد... چه حشمت ماند و جز درد و شغل دل نیفزاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). درد بزرگ رسید به دل خاص و عام از گذشته شدن او به جوانی. (تاریخ بیهقی ص 384). گفت [مسعود]: خواجه احمد را بگوی [عبدوس] که حال حسنک بر تو پوشیده نیست که بروزگار پدرم چند دردی در دل ما آورده. (تاریخ بیهقی ص 177).
بی سیم بدم بر من از آن آمد درد
وز بی سیمی بماندم از روی تو فرد.
(از قابوسنامه).
درد باشد روی نازیبا و ناز
سخت باشد چشم نابینا و درد.
سنائی.
ولی ِ نعم بشناسد سگ، از تو بهتر سگ
بدان سبب که نه ای سگ به حسرت و دردی.
سوزنی.
از جور حبس ای مه کنعان منال زار
این درد هم به پهلوی اندوه چاه نه.
طالب آملی (از آنندراج).
سیرچشمم میار خوان دوا
سینه را ناله درد خالی هست.
ظهوری (از آنندراج).
نشد شیرین ظهوری ناله در کام و زبان تو
به زهر درد او لوزینه ٔ دل را بیارایم.
؟ (از آنندراج).
خداوندا سه درد آمد بیکبار
خر لنگ و زن زشت و طلبکار.
؟ (امثال و حکم).
مضض، درد و سوزش مصیبت. (ناظم الاطباء).
- امثال:
درد هر کس در دل خودش است. (امثال و حکم).
- از درد آزاد گشتن دل، رهایی از رنج و غم و مصیبت:
همه لشکر نامور شاد گشت
دل مریم از دردش آزاد گشت.
فردوسی.
- اهل درد، رنجور از عشق و یا غصه. (ناظم الاطباء):
صدهزار اهل درد وقت سحر
آرزومند یک پیام تواند.
عطار.
- || (اصطلاح تصوف) صوفی. عارف.
- بادرد، رنجور. الم ناک:
منوچهر یک هفته بادرد بود
دو چشمش پرآب و دو رخ زرد بود.
فردوسی.
- بدرد، دردآلود. دردناک. دردآور. غم انگیزانه. دلسوزانه. از سوز دل. سوزناک:
یکی نامه سوی برادر بدرد
نوشت و ز هر کارش آگاه کرد.
فردوسی.
در آن غار بی یار درماندم
بدرد، آفریننده را خواندم.
فردوسی.
بوسعید از شادی بگریست سخت بدرد.
(تاریخ بیهقی).
- || محزون. با حزن. باغم. بااندوه:
همی خواندند آفرینی بدرد
که ای نیک پی خسرو رادمرد.
فردوسی.
شهنشاه مژگان پر از آب کرد
چنین گفت با نامداران بدرد.
فردوسی.
خروشی برآمد ز لشکر بدرد
رخ نامداران شد از درد زرد.
فردوسی.
فروریخت آب از دو دیده بدرد
که کردار نیکش همه یاد کرد.
فردوسی.
هرکه یک روز ترا دید همی گفت بدرد
که خدایا تو مر او را بر ما بازرسان.
فرخی.
- || با دردناکی و سختی:
میانش به دو نیمه کردی بدرد
کسی با برادر چنین بد نکرد.
فردوسی.
خواجه ٔ بزرگ گفت:بباید رفت و از من در این باب پیغامی سخت گفت جزم وبی محابا بدرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259).
- || دردمند:
هیونی پدید آمد از تیره گرد
نشسته بر او سوکواری بدرد.
فردوسی.
- بدردبودن، غمگین بودن. اندوهناک بودن:
به پوزش کز آن کرده هستم بدرد
دلی پرپشیمانی وباد سرد.
فردوسی.
ز بهر فزونی نگردم همی
من از بهر دانش بدردم همی.
فردوسی.
دل ما ز بهرام از آن بود سرد
کزآن شاه بودیم یکسر بدرد.
فردوسی.
ز مریم همی بود شیرین بدرد
همیشه ز رشکش دو رخساره زرد.
فردوسی.
خروشان پسر بر پدر روی زرد
برادر ز خون برادر بدرد.
فردوسی.
بدخواه تو بدرد و به اندوه دل بود
تو گر نوی ز رامش و از کام دل نوی.
فرخی.
بس دلا کو را زآن پیل رسیده ست الم
بس کسا کو را زآن پیل بدرد است جگر.
فرخی.
صد یک ز تو چون همه نبودند
امروز همه ز تو بدردند.
مسعودسعد.
- بدرد شدن، غمگین شدن. رنجور شدن. اندوهگین شدن:
روانش شد از کرده ٔ خود بدرد
برآورد از دل یکی باد سرد.
فردوسی.
- بدرد کسی نشستن، غمخواری کسی نمودن. (آنندراج):
اگر خواهی به درد او نشسته
فروتر شو به دلهای شکسته.
زلالی (از آنندراج).
- پر از درد، با درد بسیار. اندوهگین. پرغم. با غم و اندوه فراوان:
همه شهر ایران به ماتم شدند
پر از درد نزدیک رستم شدند.
فردوسی.
پر از درد ایران پر ازداغ شاه
که با سوک ایرج نتابید ماه.
فردوسی.
برفتند گردان بسیارهوش
پر از درد با ناله و با خروش.
فردوسی.
که پیغامی از قیصر آمد به شاه
پر از درد و پوزش کنان از گناه.
فردوسی.
- پر از درد بودن تن، سخت دردناک بودن آن:
چو شاپور از آن پوست آمد برون
همه تن پر از درد و دل پر ز خون.
فردوسی.
- پر از درد بودن دل کسی یا پر ز درد بودن، سخت اندوهناک بودن وی:
بفرمان بیاراست و آمد برون
پدر، دل پر از درد و رخ پر ز خون.
فردوسی.
تنش زشت و بینی کژ و روی زرد
بداندیش و کوتاه و دل پر ز درد.
فردوسی.
- پر از درد داشتن روان، سخت اندوهناک بودن. بسیار غمگین بودن:
همی گفت کاین بنده ٔ ناتوان
همیشه پر از درد دارد روان.
فردوسی.
- پر خون و درد کردن دل کسی، سخت اندوهناک و متأثر ساختن وی:
چو کهرم که از خون فرشیدورد
دل لشکرم کرد پر خون و درد.
فردوسی.
- پردرد شدن دل کسی، سخت غمگین شدن وی:
دل شاه کاوس پردرد شد
نهان داشت رنگ رخش زردشد.
فردوسی.
- پر ز درد شدن دل کسی، سخت اندوهناک شدن وی:
چو بشنید ضحاک و اندیشه کرد
ز خون پدر شد دلش پر ز درد.
فردوسی.
- داغ و درد، درد و داغ.غم و رنج:
همه شهر زو بود پر داغ و درد
کس اندر جهان یاد ایشان نکرد.
فردوسی.
چو بشنید پیغام او آن دو مرد
برفتند دلها پر از داغ و درد.
فردوسی.
بسی پند بشنید و سودی نکرد
ازو بازگشتم پر از داغ و درد.
فردوسی.
- درد خنده (با فک اضافه)، خنده که از رنج خیزد:
گاهی فلکم گریستن فرماید
ناخفته دو چشم را عنا فرماید
گاهیم به درد خنده لب بگشاید
گوید ز بدی خنده نیاید آید؟
سنایی.
- دردشریک، غمخوار و مونس. (آنندراج).
- درد فراق، رنج جدایی: سنگ پشت از درد فراق بنالید. (کلیله و دمنه).
در درد فراق تو دل من
جان داد و نکرد هیچ دردش.
خاقانی.
- درد و خشم، اندوه شدید و خشم:
دل گیو چونان شد از درد و خشم
که چون چشمه بودیش دریا به چشم.
فردوسی.
به یک هفته با سوک و باآب چشم
به درگاه بنشست با درد و خشم.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت با درد و خشم
پر از آرزو دل، پر از آب چشم.
فردوسی.
- درد و داغ، غم و رنج. (یادداشت مرحوم دهخدا):
سپه بود بر دشت هامون و راغ
دل رومیان زآن پر از درد و داغ.
فردوسی.
چنانم شود سینه از دردو داغ
که دودم برآید به سقف دماغ.
نزاری قهستانی.
- درد و دریغ، افسوس و حیف. حسرتا:
گهی بنالد بر مرده ٔ کسان او زار
به آوخ آوخ و درد و دریغ و هایاهای.
سوزنی.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق.
حافظ.
- درد و فریاد، مصیبت و ناله و زاری:
همه شارسان درد و فریاد دید
همه آتش و غارت و باد دید.
فردوسی.
- درد و گداز، غم و اندوه و سوز:
همه سیستان پیشباز آمدند
به رنج و به درد و گداز آمدند.
فردوسی.
- دل کسی پر درد و غم گشتن، سخت اندوهگین شدن وی:
چرا آمدستند با او بهم
دلش گشت ز اندوه پر درد و غم.
فردوسی.
- روان کسی پر از درد بودن، متأثر و غمگین بودن وی:
سیاوش مرا بود همسال و دوست
روانم پر از درد و اندوه اوست.
فردوسی.
- صاحب درد، اهل درد. دردمند:
نشان عاشق آن باشد که شب تا روزپیوندد
ترا گر خواب می گیرد نه صاحب درد مشتاقی.
سعدی.
رجوع به صاحب درد در ردیف خود شود.
- گریستن بدرد، سخت از دل گریستن. (یادداشت مرحوم دهخدا):
صلصل باغی به باغ اندر همی گرید بدرد
بلبل راغی به راغ اندرهمی نالد بزار.
منوچهری.
|| غم عشق. رنج عشق:
لعل پیازکی رخ من بود و زرد گشت
اشکم ز درد اوست چو لعل پیازکی.
لؤلؤی.
همه دردی رسد آخر به درمان
دل ما بی که دردش بی دوا بی.
باباطاهر.
در این گرما که باد سرد باید
دل آسان است با دل درد باید.
نظامی.
پس بدان این اصل را ای اصل جو
هر کرا درد است او برده ست بو.
مولوی.
گر تو خواهی تا شوی مردای پسر
هیچ درمان نیست چون درد ای پسر.
عطار.
غیرتم آید شکایت از تو بهر کس
درد اَحبّا نمی برم به اطبا.
سعدی.
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست.
حافظ.
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی بجان آمد خدا را همدمی.
حافظ.
رنج بیماری تو گنج زر آورد ثمر
ای بسا درد که باشد بحقیقت درمان.
قاضی شریف.
نگردد دوا نقد گنجینه ات
که دردی نپیچید در سینه ات.
ظهوری (از آنندراج).
درد را یاران به مِنّت بر دل ما می نهند
آه اگر زین طفلکان چشم دوا میداشتم.
شیخ العارفین (از آنندراج).
ز اعضایم تراویده چنان درد
که چون رنگ از رخم گشته عیان درد.
قاسم مشهدی (از آنندراج).
- درد استخوان شکن، کنایه از درد شدید. (آنندراج):
آن درد که استخوان شکن نیست
معمار کهن بنای تن نیست.
کلیم (از آنندراج).
|| در بیت ذیل از فردوسی به معنی رنج دوری و مرگ و مفارقت ابدی است:
به ایرانیان گفت هنگام من
فرازآمد و تازه شد کام من...
همه مهتران زارو گریان شدند
ز درد شهنشاه بریان شدند.
فردوسی.
|| شکنجه. عذاب. جفا. (ناظم الاطباء). || حمیت. (یادداشت مرحوم دهخدا):
فروشد آفتاب دین برآمد روز بی دینی
کجا شد درد بودرداء و آن اسلام سلمانی.
سنائی.
|| خواست. هوس. آرزو. اشتیاق. شوق. رغبت. میل. عشق:
رقیبان خبر یافتندش ز درد
دگر باره گفتندش اینجامگرد.
سعدی.
در طریق عشقبازی، امن وآسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی.
حافظ.
- درد کسی گرفتن، هوس او کردن. آرزومند او شدن:
چون درد توام گیرد دامان غمت گیرم
آیم به سر کویت وز در بدرت خوانم.
خاقانی.
|| (اصطلاح تصوف) حالتی که صوفیان را دست دهد از خواهش و طلب بسیار. درد طلب. درد دین. (از فرهنگ مصطلحات عرفا).
- درد دین، شدت عشق به دین. (یادداشت مرحوم دهخدا). حمیت نسبت به دین:
نمی بینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی.
حافظ.
و بعد از آن درد دین پیدا آمد. (حسن صباح در جواب نامه ٔ ملکشاه).
- درد طلب، باعث طلب. (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| (اصطلاح تصوف) حالتی را گویند که از محبوب ظاهر شود و محب طاقت تحمل آنرا ندارد. (فرهنگ مصطلحات عرفا از اصطلاحات فخرالدین). || شفقت. غمخواری. رحم. مهربانی. (ناظم الاطباء).
- درد فرزندی، عطوفت پدر و مادر. (ناظم الاطباء).
- همدرد، هم فکر. غمخوار. دلسوز:
تورا بر درد من رحمت نیاید
رفیق من یکی همدرد باید.
سعدی.
جز به همدردی نگویم درد خویش. سعدی.
رجوع به هم درد در ردیف خود شود. || عیب. (یادداشت مرحوم دهخدا). || ناملایم. || ایذا. اذیت. || کرنای. نفیر. (ناظم الاطباء).


لقمان

لقمان. [ل ُ] (اِخ) لقمان حکیم، مکنی به ابوسعد. (منتهی الارب). صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: چون دوازده سال از مملکت داود برفت خدای تعالی لقمان را حکمت داد و سی سال با داود بود، روزی در پیش او رفت، داود زره همی کرد به دست خویش و آهن داود را چون موم نرم بود. لقمان ندانست که چه میکند و آن چیست و از حکمت واجب ندید سخن پرسیدن و خاموش بود تا تمام کرد و در لقمان پوشید تا ببیند. لقمان گفت: هذا جید للحرب و این سخن لقمان آن وقت گفت که «الصمت حکم ُ و قلیل فاعله »؛ یعنی خاموشی حکمتی است و کمتر به کار دارند. (مجمل التواریخ ص 209) مولوی در مثنوی همین حکایت به نظم آورده و گفته:
رفت لقمان سوی داود از صفا
دید کو میکرد ز آهن حلقه ها
جمله را با همدگر درمیفکند
ز آهن و پولاد آن شاه بلند
صنعت زرّاد او کم دیده بود
در عجب می ماند و وسواسش فزود
کاین چه شاید بود واپرسم از او
که چه میسازی ز حلقه تو به تو
باز با خود گفت صبر اولیتر است
صبر با مقصود زوتر رهبر است
چون نپرسی زودتر کشفت شود
مرغ صبر از جمله پرّان تر شود
ور بپرسی دیرتر حاصل شود
سهل از بی صبریت مشکل شود
چون که لقمان تن بزد اندر زمان
شد تمام از صنعت داود آن
پس زره سازید و درپوشید او
پیش لقمان حکیم صبرخو
گفت این نیکو لباس است ای فتی ̍!
بر مصاف و جنگ دفع زخم را
گفت لقمان صبر هم نیکودمی است
کو پناه و دافع هر جا همی است
صبر را با حق قرین کرد ای فلان !
آخر وَالعَصْر را آگه بخوان
صدهزاران کیمیا حق آفرید
کیمیائی همچو صبر آدم ندید.
و نیز برای همین حکایت رجوع به عقدالقرید ج 2 ص 292 شود. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده گوید: لقمان علیه السلام به قول بعضی مورخان عم زاده ٔ ابراهیم خلیل است پسر ثاعور (ظ: باعورا) وبه قولی غلام سیاه و بعضی او را پیغمبر شمارند نام او صریحاً در قرآن آمده است، اما به حکمت منسوب است، قوله تعالی: و لقد آتینا لقمان الحکمه... (قرآن 12/31) به وقتی که جهت قوم هود به باران خواستن رفته بودبه طول عمر حاجت خواست. خدای تعالی او را عمر هفت کرکس داد و کرکس را به بعض اقوال پانصد سال عمر باشد وبرخی کمتر گویند. بهمه اقوال لقمان زیادت از هزار سال عمر یافت، از سخنان اوست: چهارصد هزار کلمه در حکمت جمع کردم و چهار از آن برگزیدم، دو بباید دانست ویادداشت و دو فراموش باید کرد: بدی که مردم با تو کنند و نیکی که تو با مردم کنی فراموش باید کرد و خدارا یاد باید داشت و مرگ را یاد باید داشت. احمق اگرچه صاحب جمال باشد با او صحبت نباید داشت که شمشیر اگرچه خوب رخسار است زشت کردار است. صحبت عالم مرده جاهل را زنده گرداند، چنانکه باران زمین پژمرده را. همه باری کشیدم، گران تر از قرض و دین ندیدم و همه لذتی چشیدم، خوشتر از عافیت ندیدم. و زیان کارتر عیبی عیب خودنادیدن است. دانا چون چراغ است هرکه بر او بگذرد از او نور برگیرد. هرکه را گفتار و کردار موافق نباشدعقل وی او را نکوهش کند. هرکه سوءالی کند که سزاوارآن نباشد یا بی هنگام بود یا از لئیمی چیزی خواهد به مراد نرسد. خوشخوی خویش بیگانگان باشد و بدخوی بیگانه ٔ خویشان. از او پرسیدند: چیست که فائده ٔ آن همه را رسد؟ گفت: نیستی بدان. (تاریخ گزیده صص 68 -69). ابیذقلس حکیم یونانی گویند از لقمان حکیم به شام اخذ حکمت کرده است. (تاریخ الحکماء قفطی ص 15). در معجم المطبوعات العربیه آمده: و لقمان الحکیم، «و لقد آتینا لقمان الحکمه ان اشکر ﷲ ومن یشکر فانما یشکرُ لنفسه و من کفر فان اﷲ غنی حمید.» «و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه: یابنی لاتشرک باﷲ اًِن الشرک لَظلم عظیم ». قیل ان اول من وصف بالحکمه کان لقمان و کان فی زمان داود النبی و منه اخذ امبیذ قلیس (ابن العبری) وقال بعضهم انه کان نوبیاً و ان اسم ایوب الفیلسوف الیونانی اتیوپاس، ای الحبشی منتحل من لقمان الحبشی و جاء فی المثنوی لجلال الدین البلخی بعض الحکایات عن لقمان تری مثالها فی سیره ایوب و فی مروج الذهب للمسعودی: هو لقمان بن عنقأبن مریدبن هارون و کان نوبیاًمولی للقین بن حسر ولد علی عشر سنین من ملک داود علیه السلام و کان عبداً صالحاً فمن اﷲ عزوجل علیه بالحکمه. و لم یزل باقیاً فی الارض مظهراً للحکمه و الزهد فی هذا العالم الی ایام یونس بن متی، حین ارسل الی اهل نینوی من بلاد الموصل، و فی ابن خلدون (جزء2 ص 50) قیل ان لقمان الاکبربن عاد بنی السد کما قاله المسعودی و قال جعله فرسخاً فی فرسخ و جعل له ثلاثین شعباً. الیه یعزی کتاب الامثال المعروفه باسمه و قد نقلها عنه المحدثون و اثبتوها فی الکتب فی اواسط القرن العاشر للمسیح... (صاحب معجم المطبوعات پس از شرح فوق از تعداد چاپ کتاب امثال لقمان حکیم و تراجم آنها به زبانهای لاتینی و فرانسه و غیره سخن داشته است). (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1593). لقمان حکیم مردی بود سیاه چهره و ازاهالی حبشه. در زمان طفولیت به دام رقیت مبتلا شده وبه قید اسارت گرفتار گردیده. مولای او شخصی بود از طایفه ٔ بنی اسرائیل و معروف به سوء اخلاق و حرکات ناهنجار، غالب اوقات با او سختی کردی و به کارهای صعب امرفرمودی. لقمان تحمل بار گران کردی و به اخلاق زشت و حرکات ناشایست او تن دردادی تا روزی مولای لقمان با یکی از قماربازان قمار باخت بدان شرط که بازنده آب نهری را که در برابر خانه ٔ او جاری بود بیاشامد و یا فدیه دهد. برحسب اتفاق حریف به مولای لقمان غالب آمد وانجام دادن شرط را خواستار گردید و گفت: اگر آب را نیاشامیدی و راضی به فدیه شدی یا باید چشم جهان بینت را از بن برکنم و یا تمام اموالت را متصرف شوم. مرد اسرائیلی درماند و مهلت طلبید. شام که لقمان با پشته ٔ هیزم از کوه بازگشت مولای خود را مهموم و اندوهناک بدید سبب پرسید. مرد اسرائیلی واقع بیان داشت و لقمان گفت: جواب او سهل است و رفع شرطش آسان. گفت: چگونه آسان است ؟ گفت: در جواب او بگو من آب وسط این نهر را می آشامم، پس از اینکه تو طرفین آن را آشامیده باشی اگر گفت طرفین آن را تو بیاشام بگو جلوی او را سد نما تا من طرفین آن را بیاشامم، چون مسدود کردن آن براو سخت است قهراً دست از تو خواهد کشید و از شر وی آسوده خواهی گردید. اسرائیلی خشنود شده، پس از جواب دادن حریف در ازای این مطلب لقمان را آزاد کرد و از مال دنیا بی نیاز فرمود و خود نیز توبه و ترک قمار کرد. در همان ایام که لقمان در قید رقیت بود روزی مولای او گوسفندی قربان کرد و به لقمان امر فرمود که اشرف اعضای وی را نزد من آر. لقمان دل و زبان گوسفند را نزد مولای خود برد باز وقتی دیگر که گوسفند ذبح کرده بود، گفت: پست ترین اعضای گوسفند را برای من حاضر کن.لقمان همان دو عضو را نزد مولای خود برد. روایت کرده اند شبی از شبها که لقمان با قاضی الحاجات در مناجات بود، ندا رسید که ای لقمان ! آیا خشنود میشوی که تو را خلیفه ٔ خود در روی زمین قرار دهم. عرض کرد: اگر مجبورم فرمائی مطیعم و اگر مختارم کنی من عافیت را طالبم و طاقت بار نبوت ندارم. پس از آن خدای تعالی ملکی را فرستاد تا او را حکمت آموزد و از این روی لقمان حکیم ترین مردم بود در روی زمین. از لقمان سؤال کردندچرا خلافت قبول نکردی ؟ گفت: اگر در میان مردم حکم به حق میکردم سزاوار بود که نجات یابم ولکن من مطمئن به این مطلب نبودم، ترسیدم که به خطا روم و راه بهشت را گم کنم، اگر من در دنیا ذلیل باشم بهتر است از آنکه قوی و عزیز باشم. فرمود هرکه واگذارد آخرت را برای دنیا زیان کرده است هر دو را. لقمان مکرر خدمت حضرت داود علیه السلام میرسید و کسب فیض از مشکوه نبوت مینمود روزی بر داود وارد گردید او را مشغول ساختن چیزی دید... الخ الحکایه - یک روز جمعی از اصحاب حضرت داود نزد او بودند و از کلمات و اقوال حضرتش استفاده میبردند سخن از هر چیزی در میان بود و همگان سخن گفتند جز لقمان که سکوت اختیار کرده بود داود گفت: ای لقمان ! چرا چیزی نگوئی و با دیگران در سخن گفتن انبازنشوی. لقمان گفت: خیری نیست در کلام مگر به نام خدا و خیری نیست در سکوت مگر تفکر در امر معاد و مرد بادیانت چون تأمل کند سکینه و وقار بر او مستولی شود وچون شکر خدای تعالی بجا آورد بر او رحمت و برکت نازل شود و چون قناعت ورزد از مردم بی نیاز گردد و چون راضی شود به رضای حق، اهتمامش به امور دنیا سست گردد وهرکه از خود محبت دنیا خلع کرد از آفات و شرور نجات یافت و چون ترک شهوت کرد در عِداد مردمان آزاد درآمد و چون تنهائی اختیار کرد از حزن و اندوه محفوظ ماند و چون حسد از خود دور ساخت محبت مردم درباره ٔ خود بیفزود و چون بصیر به عاقبت شد از پشیمانی ایمن شود... داود فرمود تصدیق سخن تو کنم ای لقمان ! روزی داودبه لقمان گفت: اکنون که پیر شدی از عقل تو چه مقدارباقی است ؟ گفت: آنقدر که نگاه نمی کنم در چیزی که کافی نیست به حال من و تکلف نمی ورزم در تحصیل آن چیزی که محتاج به آن نیستم. لقمان صاحب مواعظ حسنه و اندرزهای حکیمانه است و در غالب موارد مخاطب وی پسر اوست. از آن نصایح در قرآن مجید مذکور است و در کتب اخبار و سیر مسطور از آن جمله فرمود: ای پسرک من ! ملازم صبر باش در سختی و یقین دار به خدای تعالی و مجاهده کن با هوای نفس و بدان که شرافت و شفقت و زهد در صبر است، چون صبر کردی از محرمات الهی و پرهیز کردی از زخارف دنیوی و بی اعتنا شدی به مصیبتها چیزی محبوب تر و بهتر از مرگ نزد تو یافت نشود و همه ٔ اوقات انتظار وقوع آن بکشی. فرمود: ای پسرک من ! بر تو باد اقبال به اعمال خیر و اجتناب از اعمال شر چه عمل خیر خاموش کننده ٔ شر است آنکس که گوید شر باعث خاموشی شر است دروغ گفته، زیرا اگر آتشی پهلوی آتش دیگر بیفروزند بر اشتعال آن افزوده شود، پس آنچه شر را خاموش کند اعمال خیر است همان گونه که خاموش کننده ٔ آتش آب است. فرمود: ای پسرک من ! امر به معروف و نهی از منکر کن و بر مصیبات و ناملایمات دنیا صبر پیشه کن و از محاسبه ٔ نفس غفلت مورز قبل از آنکه حساب تو را بکشند و راه خطااز صواب بشناس تا از لغزش مصون مانی. همیشه گناهان پیش چشم دار و اعمال خویش را در پشت سر قرار ده و ازگناهان به خدای تعالی پناه بر و اعمال خویش حقیر شمار. فرمود: ای پسرک من ! اطاعت کن خدای تعالی را، زیرا کسی که اطاعت خدا کرد خداوند او را از شر مخلوقات حفظ فرماید. فرمود: به دنیا اعتماد مکن و قلب خود را بدان مشغول مساز که مخلوقی پست تر از این چنین کس نیست از آنکه قرار نداده است خدا نعمت دنیا را جزای اطاعت کنندگان و مصائب آن را مکافات گناهکاران. بر بلایا صبور باش و کتمان مصائب کن، زیرا کتمان مصائب و بلایا گنجی است از گنجهای نیکی و ذخیره ای است برای روز معاد. به کم قناعت کن و به آنچه مقدر توست شاکر باش و به روزی دیگران نظر مکن که مورث هلاکت است. اندرون را از طعام خالی دار و تا بتوانی از حکمت بینبار. با حکما مجالست کن و از سخنان آنان پند گیر تا دانش تو بیفزاید و برحذر باش که کلمات حکمت در نزد غیر اهل آن بیان نکنی و از اهل آن دریغ نکنی. فرمود: در حاجات خود میانه روی را از دست مده و در چیزی که مفید به حال تو نیست سخن مگو و بدون تعجب از چیزی مخند، زیرا که خنده ٔ بدون تعجب دلیل حمق است. مزاح مکن و جدال مورز. هرگاه ساکت باشی خالی از ذکر مباش و اگر سخن گویی به غیر از حکمت مگوی و به اندک چیزی خوشحال مشو که دلیل سست عنصری است. فرمود تا میتوانی سکوت اختیار کن، زیرا سکوت باعث پشیمانی نیست ولکن سخن گفتن به خطا موجب ندامت است. خروس پس از انقضای شب بالهای خود را بر هم زند و به ذکر پروردگار پردازد، پس کاری مکن که از خروس کمتر باشی و او از تو عاقلتر باشد. از غفلت حذر کن و از خدای تعالی بترس و از روی هوای نفس طلب علم مکن و غرور مورز و به سخنان جهال فریفته مشو.فرمود: منتفع شو از آن علمی که خدای تعالی به تو ارزانی داشته، زیرا که عالم مثال جاهل نیست و بهترین علوم آن است که از او انتفاع بری و به واسطه ٔ او متابعت خدای تعالی کنی، زیرا داناترین مردم به مقام الوهیت و عظمت و بزرگی حضرت حق ترسناک ترین مردم است. سعادتمند مردم کسانی هستند که مجالس با علما باشند تا تعلیم دهند آیندگان را چه سخنان عالم چون چشمه ٔ خوشگواری است که همه مردم بدان محتاجند و منتفع شوند و عالم شایسته تر است که متواضع و فروتن باشد و سخن گفتن اوبا جهال همچون کلام طبیبان باشد با مریضان. دل هرکه نورانی گردید با ایمان کلام وی به حق اثرکننده است و انتفاع برنده اند مردم از علم و اما به قلب کسی که نور حق نتابیده و جانش به انوار الهی روشن نگردیده، بسا شود که سبب گمراهی مردم گردد و باعث خرابی دین و ایمان شود و به یک کلمه اعمالش فاسد و بازارش کاسد گردد، همچنان که به یک جرقه ٔ آتش ممکن است آتش عظیمی افروخته گردد و اموال کثیری سوخته شود. فرمود: انسان شقاوت شعار اگر سخن گوید به وقاحت کشد و اگر سکوت کندبه فضاحت منتهی گردد و اگر بی نیاز شود طغیان کند و اگر فقیر شود از رحمت حق ناامید گردد و اگر خوشحال شود شرارت پیشه کند و اگر قادر گردد فحاش و وقیح شود و اگر مغلوب گردد به زودی قبول خواری کند و اگر گریه آغازد عربده کند و اگر چیزی بخواهندش بخل ورزد و اگر نام او برند غضب کند و اگر از چیزی منعش کنند تندی کند و اگر عطا کند منت گذارد و اگر چیزیش دهند سپاس نگزارد و اگر سرّی بدو گویند خیانت کند و اگر اسرارخود را در نزد تو گوید متهمت سازد و اگر پست تر از توست بهتان بندد و اگر بالاتر است مقهور سازد و اگر مصاحب با تو شود به رنج مبتلا کند و اگر کناره کنی آسوده ات نگذارد. باز از علائم انسان شقاوت شعار آنکه نه دانش وی بدو منفعت دهد و نه علم دیگران در حق او نافع شود، نه از منع کردن راحت گیرد و نه منعکننده را آسوده گذارد. اگر بزرگ قبیله است زیردستان را برنجاند واگر پست ترین قوم است از برتران خود در رنج است. به راه راست نرود هرچند او را راهنمائی کنند و نه معاشرین را از او استفادتی و نه مصاحبین را افادتی تواند بود. اگر سخن گوید از راه صواب دور است و اگر مخاطب گردد از دریافت قاصر. و باز از علائم او یکی آنکه در توانگری میانه روی نکند و در سختی بر بلا صبر ننماید. در موقع پرسش عفت نورزد و اعمال خیر از او ناشی نگردد و سپاسگزار هیچ کس نباشد و از کینه و تقلب احتراز نکند و نصیحت ناصحان نپذیرد هرچند سخنان آنها موافق با سخنان حکیمان باشد و به دانش خود مغرور باشد. خویشتن را نیکوکار داند اگرچه گناه کار باشد. عجز را در کارها پندارد که از روی عقل است و شرارت را گمان بردکه خیر است و تفریط را در کار از روی حزم جلوه دهد و جهالت را به مثابه ٔ علم نماید. اگر حق موافق میل او باشد تمجید کند و اگر مخالف میل او باشد تکذیب کند. اگر محتاج شود سؤال کند و اما اگر از او بپرسند منع کند و بخل ورزد و از اهل حق همیشه دوری کند و به باطل گراید. اگر در مجلس علما حاضر شود خاضع نگردد و گوش به سخنان آنان ندهد. اگر با پست تر از خود نشیند افتخار کند و اگر سخن حقی گوید در عمل مخالفت کند. مردم را به کارهای خیر امر دهد و حال آنکه خود به راه شر رود. با مردم چنان معامله کند که اگر با او همانگونه رفتار کنند تن درندهد. دلالت کننده به احسان است ولکن خود اجتناب کننده است. امرکننده به حزم است و حال آنکه خود ضایعکننده ٔ اوست. قول او مخالف است با فعل او و ظاهرش غیرموافق با باطن. اگر عمل خیری را مرتکب گردید برای ستایش است نه منظور داشتن حق. اگر عالم باشی نادان شقی تکبر ورزد و اگر جاهل باشی سخره ات کند و اگر قوی باشی با تو مدارا کند و اگر ضعیف باشی حمله آرد و اگر مالدار باشی سرکشی کند و اگر فقیر باشی ضعیف و پست شمرد. دانش را شرط انسانیت نداند و علم را جزء صفات نیکو نشمارد. اگر اعمالی خیر از تو صادر گردد ریاکار جلوه ات دهد و اگر نشود ضایعکننده ٔ خیر و کم خرد خواندت. اگر احسان کنی مبذرت شمارد و اگرامساک کنی بخیلت داند. اگر با مردم مهربانی کنی و غم ابنای نوع خوری گوید که عقل تو تیره است و اگر کناره گیری گوید خودپسند و متکبر است، حاصل آنکه مَثَل انسان جاهل شقاوتمند مَثَل جامه ٔ کهنه است که اگر یک سمت آن را در پی کنی طرف دیگر بشکافد و یا چون شیشه ٔشکسته است که نه متصل گردد و نه قبول وصله کند. و بدان ای پسرک من ! از جمله ٔ اخلاق حکیم و انسان سعادتمند وقار و سکینه و نیکی و عدالت و حلم و رزانت و احسان و دانش است و حزم و ورع و ترس از خدای تعالی و عمل خوب بجا آوردن و عفو کردن از گناهکاران و فروتنی با مردمان حکیم. اگر سخن گوید از روی علم است و اگر سکوت کند از راه حلم. اگر قدرت یابد عفو کند و اگر سؤال کند اصرار نورزد و اگر از او خواهشی کنند بخل نکند. اگر متکلم باشد از روی فهم سخن گوید و اگر مخاطب شود فهم کند. اگر تعلیم کند به مدارا سخن گوید و اگر طلب علم نماید سؤال نیکو کند و اگر عطا کند بی منت دهد و اگر عطا کرده شود حق احسان کننده را منظور دارد. اگر با عالم تر از خود نشیند از علم پرسش کند و اگربا نادان قرین گردد تعلیمش دهد. در بی نیازی افراط نکند و در حال فقر جزع ننماید. هرکه با او نشیند از عمل وی نفع برد و از موعظه ٔ وی بهره مند گردد. با برتراز خویش منازعه نکند و بر فروتر از خویش به خواری ننگرد. اگر چیزی نداند اظهار دانش نکند و اگر داند کتمان ننماید. مال مردم به حیف متصرف نشود و خلق از زحمت او آسوده باشند و او در اعمال خیر چالاک و در کار شر بلید و کند. هنگام ادای واجب قوی است و گاه معصیت ضعیف و ناتوان. نسبت به شهوات نفسانی جاهل است و اما برای تقرب حق تعالی عالم دنیا برای او غربت و موطن اصلی او آخرت است. امرکننده ٔ به معروف و نهی از منکر. باطن موافق با ظاهر و قول او مطابق با فعل. این بود مختصری از علائم انسان سعادتمند و مردمان شقاوت شعار، بفهم و بدان و کار بند تا رستگار شوی و از رنج دنیا و عذاب عقبی ̍ آسوده گردی. فرمود ای پسرک من ! طلب کن حکمت را و متوجه ساز نفس خود را به سوی آن و هر زمان که جامع حکمت شوی چشم بصیرت تو روشنی گیرد اخلاق تو نیکو شود. و بدان که حکمت بدون تدبر و تفکر به منزله ٔ متاعی است که در دست خازن او نباشد و یا گوسفندی که در مَربض خود داخل نگردد و در این حال هر ساعت در محل آفت است و در معرض هلاکت. و بدان که اظهارکننده ٔ حکمت، زبان توست تا میتوانی آن را حفظ کن، زیرا هرگاه فاسد گردد زبان تو تباه شود حکمت تو همچنانکه اگر خراب شود درب خانه، متاع خانه از دستبرد دزدان و راهزنان مصون نماند و پس هرکه مالک زبان خویش گشت موقع سخن گفتن داند و در حضور نااهل تکلم نکند و اگر سفیهی از او طلب حکمت کند سکوت اختیار کند. پس زبان کلید خیر و شر است و سخن مگو مگر در خیر هم چنانکه مهربر گنجینه ٔ طلا و نقره ٔ خود میزنی خوشا به حال آنکه به دنیا مغرور نگردید و فریب آن نخورد تا در روز حساب گرفتار ندامت زخارف گردد. فرمود: ضایع مکن مال خویش را و اصلاح کن مال غیر را. مالی که از آن توست آن است که از پیش فرستی و مال غیر آن که بر وراث گذاری. فریب دنیا ثابت است برای دو نوع از مردم: یکی آنکه برحسب جهالت مرتکب عملی قبیح گشته ولکن متنبه گردیده و بر تدارک آن حریص است، دیگری آن که طلب کند مال دنیا را برای نیل به درجات عقبی ̍. فرمود: عاقل ترین مردم دنیا دو گروه باشند: اول، آنانکه خدای تعالی شرافت و نام نیک و ذکر جمیل را بدانان عطا کرده ولکن آنها طلب شرافت آخرت کنند. دوم، گروهی که ابواب روزی بر ایشان بسته گردیده و طرق معیشت آنان سخت شده، اما صبرپیشه کرده اند و لب به شکایت نگشوده. فرمود: ای پسرک من ! رحم کن تا رحم کرده شوی و سکوت ورز تا سالم مانی و کار نیکو کن تا غنیمت بری. از آه مظلومان بترس که به سوی حق برشود و مورد استجابت واقع گردد و مورث خسران دنیا و آخرت تو شود. از پند بزرگان سر مپیچ هرچند بر تو سخت و ناگوار باشد. بدا به حال آنکه سخن نیکو بشنود ولکن منتفع نشود بداند و اما کار نبندد و حق را بر او اظهار کنند و او به راه هدایت نرود. اما خوشا به حال آنکه از علم خود نفع برد و از شنیدن سخن حق متنبه گردد. با مردم با بشاشت و خوشروئی معاشرت کن و به اخلاق صالحین تشبه نما و کار نیکوکاران پیشه ٔخود قرار ده و شکر خدای تعالی بجا آر و با زیردستان تواضع کن و از عجب و تکبر که صفت جباران است دوری جوو به اعمال [نیک] خود مغرور مشو هرچند بسیار کرده باشی زیرا هر چیز را آفتی است و آفت اعمال نیکو عجب است. باز فرمود ای پسرک من ! بر مردم بلندی مجوی و حق آنان غصب مکن و صفت ظلم را دشمن دار و از دعاوی مظلوم بترس و به دنبال مال دنیا مرو، بلکه اهتمام کن به آنچه که تو را به خدای تعالی نزدیک کند. اگر کسی رادوست داشتی یا دشمن برای خدا دار نه از روی هوا و هوس شیطانی. با اهل معصیت مدارا کن و به سخنان لیّن آنان را متنبه ساز و در این اعمال، خدا را همیشه پیش چشم دار تا تو را توفیق عنایت فرماید و سخنت را مؤثرقرار دهد و بدان که چیزی افضل از عقل نیست و تمامیت عقل مرد به داشتن ده خصلت است: 1- از کبر مأمون بودن. 2- امید هدایت از او داشتن. 3- به قسمت و روزی خود قانع بودن. 4- زائد مال خود به مستحقان بخشیدن. 5- فروتنی را از تکبر بهتر دانستن. 6- ذلت را بر عزت ترجیح دادن. 7- در طلب علم اظهار ملالت نکردن. 8- از برآوردن حاجات اظهار خستگی نکردن. 9- کمترین خوبی ازغیر را کثیر شمردن و اما خوبی خویش در حق دیگران راقلیل دانستن. 10- همه ٔ مردم را از خود بهتر و خود را از همه پست تر دانستن. فرمود: مردم نسبت به تو دو گونه باشند یا فاضلتر و زاهدترند و یا برحسب ظاهر پست تر، تکلیف تو آن است که نسبت به هر دو تواضع و فروتنی پیشه کنی، به فاضل تر از آن رو که سزا و شایسته ٔ اوست و به پست تر بدان جهت که یمکن در باطن از تو بهتر باشد و برحسب صورت خود را چنین وانموده است. تحمل مصائب دلیل حسن ظن به خداست. برای هر کاری کمالی است وکمال عبادت به ورع و یقین به خدا و غایت آن شرافت وبزرگی و حسن عقل و بدان که عقل متاعی است که پوشاننده ٔ عیوب است و اصلاح کننده ٔ امور و خشنودکننده ٔ مولا. فرمود از شر زنان پناه به خدا بر و بر نیکانشان نیز اطمینان مدار چه مزاج نسوان به اعمال شر مایلتر است تا به افعال نیکو و اعمال خیر. تعلیم ده نادان را ازآنچه آموخته ای و بیفزا بر دانش خود از آنچه از عالم می آموزی. و با سفیه مصاحبت مکن مبادا از جنس او شمرده شوی و به خانه ای که امروز در او زنده ای و فردا مرده دل مبند و از مجالست علماء و دانشمندان کوتاهی مکن و قلب خود را به انوار حکمت روشن کن، زیرا حکمت قلوب مردم را زنده کند، همچنانکه باران اراضی خشک و لم یزرع را زنده کند. از مجالس نیکان دوری مجو چه اگر عالمی علم تو بیفزاید و اگر نادانی از علم خود ترا بیاموزاند و اگر رحمت الهی بر آنان نازل شود شامل حال تو نیز بشود. اما از مجلس اشرار احتراز کن، زیرا اگراز اهل علم باشی آن علم وبال تو گردد و اگر جاهل باشی بر جهل تو افزوده شود و اگر سخط الهی بر آنان نازل گردد تو را نیز شامل شود. حیا کن از خطا به مقدار نزدیک بودن او به تو و بترس از خدا به اندازه ٔ توانایی او بر تو. و از بسیار شدن مال دنیا حذر کن تا حساب فردای تو طولانی نشود. پرسش نصف علم است و مدارای بامردم نصف عقل و میانه روی در امور معیشت نصف مؤنه. فرمود: همان طوری که دشمن به احسان دوست تو گردد دوست نیز بسبب جفای بدو دشمن شود. سخن کاشف عقل گوینده است، پس تأمل کن که چه میگویی مبادا به سفاهت مشهورگردی. اعتماد بر خدا راحت کننده ٔ قلب است و قلت احتیاج به مردم دلیل عقل و مکافات دروغگو تصدیق نکردن و به سخن او وقع نگذاشتن است. سخن مگو نزد کسی که گمان بری تو را تکذیب کند و طلب حاجت مکن نزد آنکه حاجتت برنیاورد و وعده مکن به چیزی که انجام دادن آن نتوانی و ضمانت مکن چیزی را که قدرت ادای آن نداری و مقدم مشو بر کاری که از اتمامش عاجزی. در مجالس از مقام خود تجاوز مکن چه اگر فراتر برندت بهتر از آنکه فروتر آرند و خوار دارندت. همانگونه که خدای تعالی برتری دارد بر همه ٔ مخلوقات نام او هم برتر است از تمام چیزها، پس هیچگاه زبان از ذکر حق تعالی خالی مدار و نمازی که بر تو واجب فرمود بجا آر، زیرا مَثَل نماز مَثَل مسافرت دریاست اگر کشتی به سلامت به ساحل رسید، اهلش نیز سالم مانند و اگر غرق گردید سکان کشتی نیز به آب غوطه ور شوند و هلاک گردند. حسن نیت از یقین است وحسن استماع از حلم و حسن جواب از علم و سوء خلق ناشی از لئامت و حسن خلق از کرامت. عمل خیر بجا آر و مباشر کار شر مباش، زیرا که بهتر از خیرکننده ٔ اوست و بدتر از شر بجاآورنده ٔ او با سفیه منازعه مکن و با احمق مجادله منما، زیرا کندن سنگهای گران آسان تر است از آنکه تعلیم دهی کسی را که قوه ٔ فهم و شهور در او نیست. آنچه را که از گفتن او حیا داری بهتر که بخاطرنیز خطور ندهی. اگر خواهی کسی را به مصاحبت برگزینی نخست او را به غضب آرا اگر در حال غضب سخن حقیقت راتصدیق کرد بدان که منصف است و قابل معاشرت و مصاحبت. از اشرار کناره کن تا سالم ماند قلب تو و استراحت نماید بدن تو و پاکیزه گردد نفس تو. شکر کن کسی را که به تو نعمت داده و پاداش ده کسی را که شکرگزار توست چه نیست بقایی نعمتی را که صاحبش کفران کرده و نیست زوالی نعمتی را که شکر آن گزارده آمده است. پست ترین اخلاق رذیله، خیانت به دوستان است و اشاعه ٔ اسرار آنان و اعتماد کردن به کسی بدون امتحان و تجربت و سخن بسیار گفتن در مطالب بیهوده و عطا خواستن از مردم لئیم. دو چیز است که راه حیله در او مسدود است و عقل از اصلاحش عاجز و درمانده: اول، برگردانیدن امری که روی آورده و دوم، به دست آوردن چیزی که پشت کرده. اظهار چیزی که هنوز مستحکم و برقرار نگردیده نشان سست عنصری و کم خردی است. مرد شرافتمند چون زهد ورزد متواضعشود و مرد پست طبیعت زشت سیرت اگر زاهد گردد متکبر شود. مراء کلید لجاج است و لجاج کلید باب گناه. عقل بدون ادب چون درخت بی بار است و عقل مقرون به ادب همچون درخت میوه دار. کلید محبت دیدار بابشاشت است و سبقت گرفتن به تحیت و ترک معصیت و سهل گرفتن در معامله.
وفات و قبر لقمان: ابراهیم ادهم گوید: قبر لقمان میان مسجد رمله و بازار امروز است. علاوه بر قبر لقمان، قبور هفتاد نفر از انبیاء عظام که بعد از لقمان وفات کرده اند آنجاست. جهتش آن که بنی اسرائیل انبیاء را از نزد خود اخراج و در رمله محصور کردند و در آنجا بودند تا همگی از گرسنگی هلاک شدند. آورده اند که روزی لقمان با پسر خویش در عریش نشسته بود همین که آثار مرگ بر او ظاهر شد به گریه آغازید. پسرگفت: ای پدر! گریه ٔ تو از خوف مرگ است یا حرص دنیا؟گفت: هیچکدام، گریه ٔ من برای آن است که پیش خود بیابان هولناک و عقبات طولانی و بار گران می بینم با نداشتن زاد و راحله، و ندانم که این بار گران از دوشم بردارند یا با آن به سوی جهنم رهسپار گردم. (از کنزالحکمه ترجمه ٔ نزههالارواح شهرزوری صص 205-211). و باز مزید فایده را از مواعظه لقمان نمونه ای چند با ذکر مأخذ نقل کنیم: ان لقمان قال لابنه: ایاک و الکسل، ایاک و الضجر. (الوزراء و الکتاب ص 191). و قال لقمان لابنه: یا بنی ! ایاک و الکسل و الضجر، فانک اذا کسلت لم تؤد حقاً و اذا ضجرت لم تصبر علی حق. (البیان و التبیین ج 2 ص 57). قال لقمان لابنه: یا بنی ! ان قد ندمت علی الکلام و لم اندم علی السکوت. (البیان و التبیین ج 1 ص 221). و کان یقال: اربع لاینبغی لاحد ان یأنف منهن و ان کان شریفاً او امیراً: قیامه من مجلسه لابیه و خدمته لضیفه و قیامه علی فرسه و خدمته للعالم. (البیان و التبیین ج 2 صص 57-58). و قال لقمان: ثلاثه لایعرفون الا فی ثلاثه مواطن: لایعرف الحلیم الا عند الغضب و لا الشجاع الا فی الحرب و لاتعرف اخاک الا عند حاجتک الیه. (البیان و التبیین ج 2 ص 58). و قال لقمان لابنه و هو یعظه: یا بنی ! ازحم العلماء برکبتیک و لاتجادلهم فیمقتوک و خذ من الدنیا بلاغک و انفق فضول کسبک لاَّخرتک و لاترفض الدنیا کل الرفض فتکون عیالاً و علی اعناق الرجال کلا و صم یوماً یکسر شهوک و لاتصم یوماً یضرّ بصلواتک فان الصلاه افضل من الصوم و کن کالاب للیتیم و کالزوج للارمله و لاتحاب القریب و لاتجالس السفیه و لاتخالط ذاالو جهتین البته. (البیان و التبیین ج 2 ص 122). قال لقمان الحکیم: ثلاث من کن ّ فیه فقد استکمل الایمان: من اذا رضی لم یخرجه رضاه الی الباطل، و اذا غضب لم یخرجه غضبه من الحق، و اذا قدر لم یتناول ما لیس له. و قال لابنه: ان اردت ان تؤاخی رجلاً فاغضبه، فان انصفک فی غضبه و الافدعه. (عیون الاخبار ج 1 ص 290). قال لابنه: یا بنی ! اَغدُ عالماً او متعلماً او مستعماً او محباً ولاتکن الخاص فتهلک. (عیون الاخبار ج 2 ص 119). قال لقمان لابنه: یا بنی ! کل اطیب الطعام و نم علی اوطاً الفراش. (عیون الاخبار ج 3 ص 222). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 135 و ج 2 ص 122، 168 و 176 و ج 3 ص 228 و 275 و ج 4 ص 59 شود. قال لقمان لابنه: استعذباﷲ من شرارالناس و کن من خیارهم علی حذر. (عقدالفرید ج 3 ص 165). روی عن لقمان الحکیم انه قال لابنه: یا بنی ! اوصیک باثنتین ماتزال بخیر ماتمسکت بهما: درهمک لمعاشک و دینک لمعادک. (عقدالفرید ج 7 ص 220). و رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 197و 200 و ج 2 ص 123، 192 و 292 و ج 3 ص 97، 98، 123، 156و 167 و ج 5 ص 25 و ج 8 ص 115 شود. و من کلامه: یا بنی ! علیک بمجالس العلماء فان اﷲ تعالی یحیی القلب المیت بالعلم. و من کلامه: ارسل حکیماً و لاتعرضه و ان لم یکن لک رسول حکیم فکن رسول نفسک.


سازمان ملل متح...

سازمان ملل متحد. [ن ِ م ِ ل َ ل ِ م ُت ْ ت َ ح ِ] (اِخ) مؤسسه ای است بین المللی که از نمایندگان 83 کشور تشکیل میگردد. افزایش روز افزون ارتباطات بین المللی وجود مؤسساتی را برای تنظیم این ارتباطات ایجاب میکند. ازین روی بعد از پایان جنگ اول بین المللی «جامعه ٔ ملل » پدید آمدولی حیات آن جامعه با اشتعال آتش دومین جنگ جهانی بناکامی پایان یافت. از اواسط جنگ دوم دولتهای قوی بفکر روزگار بعد از جنگ افتادند و در مرداد 1320 هَ. ق. شمسی (1941 م.) سران دولتهای امریکا و انگلیس در یک کشتی جنگی بنام پرینس آوولز در اقیانوس اطلس منشوری مشتمل بر 8 ماده امضا نمودند که بعدها بمناسبت محل امضا به «منشور اتلانتیک » اشتهار یافت و دولتهای دیگری نیز با پذیرفتن متن منشور بصف امضا کنندگان آن پیوستند و بدینسان مقدمات تأسیس سازمان ملل متحد فراهم آمد. مفاد منشور اقیانوس اطلس این است که: «ملتها دارای حقوق استقلال و حاکمیت هستند و آزاد خواهند بود هر یک هر نوع حکومتی رامیخواهند برای خود برقرار سازند». اصطلاح «ملل متحد»نامی بود که روزولت رئیس جمهور امریکا پیشنهاد کرد و نخستین بار در اعلامیه ٔ ملل متحد 10 دی 1320 (اول ژانویه ٔ 1942 م.) بکار رفت، و در طی آن بود که نمایندگان 26 ملت دولتهای خود را متعهد ساختند که باتفاق به جنگ ضد «محور» ادامه دهند. «منشور ملل » توسط نمایندگان 50 کشور در انجمن مربوط به «سازمان بین المللی » که از تاریخ 4 اردیبهشت تا 4 تیرماه 1324 (25 آوریل تا 26 ژوئن 1945 م) در شهر سانفرانسیسکو منعقد بود تنظیم شد. این نمایندگان بر اساس پیشنهادهائی که بوسیله ٔ نمایندگان امریکا و انگلستان و روسیه و چین از مرداد تا مهر 1323 (اوت تا اکتبر 1944 م.) در محلی مجاور واشنگتن بنام دامبرتن اوکز طرح شده بود بکار پرداختند. منشور ملل متحد در تاریخ 5 تیر 1324 (26 ژوئن 1945 م.) بامضا رسید و پس از تصویب پنج دولت معظم (امریکا، انگستان، روسیه، فرانسه، چین) و اکثریت سایر امضاکنندگان سازمان ملل متحد در تاریخ دوم آبان 1324 (24 اکتبر 1945 م.) (= روز ملل متحد) رسماً بوجود آمد و نخستین دوره ٔ اجلاسیه ٔ مجمع عمومی آن از 19 دی ماه تا 24 بهمن ماه همان سال در لندن و دومین دوره ٔ آن در مهر و آبان 1325در نیویورک مقر اصلی و دائمی سازمان تشکیل گردید. چند هفته بعد ازتنظیم منشور ملل متحد لهستان نیز آن را امضاء کرد و در سال 1325 (1946 م.) چهار کشور دیگربعضویت سازمان پذیرفته شدند. در سال 1326 (1947 م.) دو کشور، و در سالهای 1327 تا 1329 (1948 م. تا1950م.) سالی یک کشور، و در سال 1334 (1955 م.) شانزده کشور و در سال 1335 (1956 م.) چهار کشور، و در سال 1336 (1957 م.) یک کشور به عضویت سازمان درآمد و بدینسان مجموع اعضاء سازمان ملل متحد به 82 کشور رسید.
اعضاء ملل متحد
آرژانتین آلبانی
اتحاد جماهیر شوروی (سابق) اتریش
اتیوپی (حبشه) اردن اروگوئه
اسپانیا استرالیا افریقای جنوبی
افغانستان اکوادر السالوادر
امریکا (ایالات متحده) اندونزی
انگلستان اوکرائین ایتالیا
ایران (جمهوری اسلامی) ایرلند
ایسلند برزیل برمه
بلژیک بلغارستان بولیوی
پاراگوئه پاکستان پاناما
پرتقال پرو تایلند (سیام)
ترکیه تونس
جمهوری متحده ٔ عرب (مصر) چکسلواکی
چین دانمارک
دومینیک (جمهوری)
روسیه ٔ سفید (بلوروسی) رومانی
زلاند جدید ژاپن سوئد
سودان سیلان شیلی
عراق عربستان سعودی
غنا فرانسه فنلاند
فیلیپین کامبوج کانادا
کلمبیا کوبا کاستاریکا
گواتمالا لائوس لبنان
لوکزامبورک لهستان لیبری
لیبی مالایا مجارستان
مراکش مکزیک نپال
نروژ نیکاراگوا ونزوئلا
هائیتی هلند هندوستان
هندوراس یمن یوگسلاوی
یونان.
هدف ملل متحد: هدف سازمان ملل متحد عبارت است از نگاهداری صلح و امنیت بین المللی، توسعه ٔ روابط دوستانه در میان ملتها، همکاری بین المللی برای حل مسائل بین المللی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و بشردوستی و توسعه و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی، بودن مرکزی برای هماهنگ ساختن اقدامات ملتها در رسیدن به این مقاصد مشترک.
اصول اساسی سازمان: سازمان بر اساس برابری حاکمیت همه ٔ اعضای خود مبتنی می باشد. کلیه ٔ اعضای سازمان بایدتعهداتی را که بموجب منشور بعهده دارند از روی حسن نیت انجام دهند. کلیه ٔ اعضا متعهدند که اختلافات خود را به وسائل مسالمت آمیز و بنحوی که صلح و امنیت و عدالت در معرض خطر واقع نشود تصفیه نمایند. هیچ عضو، در روابط بین الملل خود نباید نسبت بتمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت دیگری متوسل به زور و تهدید گردد و یا دست به اقدامی بزند که برخلاف مرام ملل متحد باشد. همه موظفند به سازمان ملل متحد در موقعی که برطبق مقررات منشور ملل متحد دست به اقدامی میزند همه نوع کمک نمایند و نیز از هرنوع کمک به دولتی که سازمان ملل متحد علیه آن بمنظور حفظ و یا استقرار صلح اقدام مینماید بپرهیزند. سازمان خواهد کوشید تا آنجا که صلح و امنیت بین المللی اقتضاء میکند کشورهای غیرعضو نیز طبق اصول مندرج در منشور عمل نمایند. هیچیک از مقررات منشور سازمان را مجاز نمیسازد در کارهائی که در صلاحیت ملی یک کشور است مداخله کند.
زبان های رسمی: پنج زبان انگلیسی، اسپانیائی، چینی، روسی و فرانسه در سازمان ملل متحد رسمیت دارد. مکاتبات و مذاکرات بزبانهای انگلیسی و فرانسه است و زبان اسپانیائی هم در مجمع عمومی بکار برده میشود.
عضویت: کلیه ٔ کشورهای مستقل صلح دوست که تعهدات منشور ملل متحد را بپذیرند و بتشخیص سازمان آماده و خواهان اجرای آن باشند میتوانند عضو ملل متحد گردند. مجمع عمومی به توصیه ٔ شورای امنیت عضویت کشورهای داوطلب را تصویب میکند. و نیز بهمین ترتیب کشوری از سازمان اخراج یا عضویت او معلق میگردد.
ارکان ششگانه ٔ سازمان: در منشور ملل متحد شش رکن اصلی برای سازمان پیش بینی شده است: مجمع عمومی، شورای امنیت، شورای اقتصادی و اجتماعی، شورای قیمومت سرزمینهای غیرخودمختار، دیوان بین المللی دادگستری، دبیرخانه.
1- مجمع عمومی
رکن عمده ٔ سازمان ملل متحد مجمع عمومی است که در آن همه ٔ کشورهای عضو نماینده دارند. مجمع عمومی بمنزله ٔ «مجلس شورای بشری » است و وظایف آن از این قرار است: مطالعه و توصیه در مورد اصول همکاری بین المللی برای نگاهداری صلح و امنیت و همچنین در اصول حاکم بر خلع سلاح و تنظیم تسلیحات. بحث درباره ٔ هرگونه مسئله ای که در صلح وایمنی مؤثر باشد و دادن نظر در مورد آن جز در موقعی که اختلاف یا وضعی مورد رسیدگی «شورای امنیت » باشد.بحث و دادن نظر (با رعایت استثنای مذکور در فوق) درهر مسئله ای که در حیطه ٔ منشور باشد و یا در اختیارات و وظایف هر یک از ارکان ملل متحد مؤثر باشد. فراهم آوردن زمینه ٔ مطالعه و دادن توصیه درباره ٔ پیشبرد همکاری سیاسی بین المللی. توسعه ٔ حقوق بین المللی و تدوین آن. محقق ساختن حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه. و همکاری بین المللی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تربیتی و بهداشتی. دریافت و مطالعه ٔ گزارشهای شورای امنیت و سایر ارکان ملل متحد. توصیه برای تسویه ٔ مسالمت آمیز هرگونه وضعی که ممکن است روابط دوستانه ٔ میان ملل را تیره کند. نظارت بر اجرای قراردادهای قیمومت از طریق شورای امنیت. برگزیدن شش عضو غیردائم شورای امنیت و 18 عضو شورای اقتصادی و اجتماعی و آن عده از اعضای شورای قیمومت که باید برگزیده شوند و مشارکت در برگزیدن قاضیان دیوان بین المللی دادگستری. و انتصاب دبیرکل ملل متحد بنا به توصیه ٔ شورای امنیت. مطالعه و تصویب بودجه ٔ ملل متحد و تقسیم بندی سهمیه ٔ هریک از دولتهای عضو و وارسی بودجه های سازمانهای اختصاصی. تصمیمات مجمع عمومی در مورد مسائل مهم از قبیل توصیه درباب صلح و امنیت و انتخاب اعضای رکنهای سازمان ملل متحد، و قبول و تعلیق و اخراج اعضاء و مسائل مربوط به قیمومت و بودجه به اکثریت دوثلث و در مورد مسائل دیگر به اکثریت نسبی (ساده) اتخاذ میگردد. هر کشور در مجمع عمومی یک رأی دارد که بوسیله ٔ رئیس هیأت نمایندگی در صندوق انداخته میشود.
مجمع عمومی سالی یک بار در اواخر تابستان و اوائل پائیز تشکیل جلسه میدهد. اجلاسیه های مخصوص مجمع ممکن است بتقاضای شورای امنیت یا اکثریت اعضای ملل متحد در هنگامی که صلح جهانی تهدید شود و یا عمل تجاوز صورت گرفته باشد فراخوانده شود.
مجمع عمومی کارهای خود را از طریق 7 کمیته ٔ عمده ٔ خود انجام میدهد: کمیته ٔ نخست: سیاسی و امنیت، شامل تنظیم تسلیحات کمیته ٔ سیاسی مخصوص (برای کمک به کمیته ٔ نخست)، کمیته ٔ دوم: (اقتصادی و مالی)، کمیته ٔ سوم: اجتماعی، انسانی و فرهنگی، کمیته چهارم: قیمومت، شامل سرزمینهای غیرخودمختار، کمیته ٔ پنجم: اداری و بودجه، کمیته ٔ ششم: حقوقی. بودجه ٔ ملل متحد برای سال 1958 م. بمبلغ 55062850 دلار تصویب شده است.
ارکان فرعی مجمع عمومی: کمیته ای مرکب از نمایندگان همه ٔ اعضای ملل متحد بنام کمیته ٔ بینابین وجود دارد که در ادوار فترت (فواصل بین اجلاسیه ها) مسائل مؤثر در صلح وایمنی را بررسی میکند و به مجمع گزارش میدهد. از آن گذشته مجمع عمومی گاه بگاه کمیته ها و کمیسیونهای خاص برای رسیدگی بامور بخصوص تشکیل میدهد. تا کنون چنین کمیسیونهائی در مسائل اختلاف یونان با همسایه های شمالی آن، کره، پناهندگان وغیره تشکیل یافته است.
2- شورای امنیت
مؤثرترین و مقتدرترین رکن سازمان ملل متحد است و با توجه به اختیارات وسیع و حساس و عضویت دائم پنج دولت بزرگ جهان در آن، و حق وتوی آنان نفوذ دول بزرگ را دراداره ٔ امور جهان تثبیت میکند. شورای امنیت از 11 عضو تشکیل میشود. پنج دولت آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی، انگلیس، فرانسه و چین عضویت دائم آن را دارند. و شش عضو غیردائمی را مجمع عمومی برای مدت دو سال انتخاب میکند و پس از پایان دوره ٔ دو ساله نمیتوانند بلافاصله انتخاب شوند. وظایف شورای امنیت عبارت است از نگاهداری صلح و ایمنی بین المللی بر طبق مقاصد و اصول ملل متحد. تحقیق و رسیدگی نسبت به هر اختلاف و یا وضعی که ممکن است بمصادمه ٔ بین المللی کشد. توصیه در باب راههای تعدیل اینگونه مشاجرات یا شرایط تسویه ٔ آنها. تشخیص وجود تهدید بر علیه صلح یا عمل تجاوز و توصیه ٔ اقدامی که باید بعمل آید. دعوت از اعضاء بمنظور اجرای کیفرهای اقتصادی یا بکار بردن تدابیر دیگری غیراز جنگ برای جلوگیری از تجاوز یا متوقف ساخت آن. اقدام نظامی ضدمتجاوز. توصیه برای قبول اعضای جدید و شرایطی که بموجب آنها دولتها بتوانند اساسنامه ٔ دیوان بین المللی دادگستری را امضا کنند. اجرای وظایف قیمومت ملل متحد در «مناطق سوق الجیشی ». تقدیم گزارشهای سالانه و مخصوص به مجمع عمومی. شورای امنیت از جانب کلیه ٔ اعضای ملل متحد که همگی متفقند و با نیروهای مسلح و معاضدت و تسهیلاتی که برای نگاهداری صلح و ایمنی بین المللی لازم باشد در اختیار آن بگذارند دست به اقدام میزند. اخذ رأی در شورای امنیت در کلیه ٔ مطالب بجز مسائل مربوط بآئین کار بواسطه ٔ رأی مثبت هفت عضوکه شامل آراء موافق اعضای دائمی باشد بعمل می آید.
این قاعده بنام «اتفاق آراء دول بزرگ » و در اصطلاح عموم به حق «وتو» معروف است. لیکن هر عضو، چه دائم و چه غیردائم باید از دادن رأی در مورد مسئله ای که خود یکی از طرفین آن دعوی باشد خودداری کند. در مسائل مربوط به آئین نامه تصمیمات شورای امنیت با هفت رأی موافق اعضاء، هر که باشند، اتخاذ میگردد. شورای امنیت همیشه در حال تشکیل است و تعطیل بردار نیست تا بتواند در حفظ صلح مراقبت دائم داشته باشد و بموقع اقدام لازم رامجری دارد. هر عضو شورای امنیت باید در همه ٔ اوقات نماینده ای در قرارگاه سازمان ملل متحد داشته باشد. شورا میتواند در صورتیکه بخواهد جلسات خود را جائی غیر از مقر دائمی سازمان ملل متحد تشکیل دهد. شورای امنیت یک کمیته ٔ ستاد نظامی مرکب از رؤسای ستاد ارتش پنج عضو دائمی یا نمایندگان آنها دارد که در مورد مسائلی از قبیل نیازمندیهای نظامی برای صلح و امور لشکرکشی شورای امنیت و هدایت نیروهای مسلحی که در اختیار شورا گذاشته شده و تنظیم تسلیحات و یا خلع سلاح ممکنه کمک و اظهار نظر مشورتی میکند. کمیسیون خلع سلاح که در تاریخ 20 دی 1330 (11 ژانویه ٔ 1952 م.) با رأی مجمع عمومی تأسیس شد، زیر نظر شورای امنیت قرار داد و این کمیسیون جانشین کمیسیون نیروی اتمی و کمیسیون تسلیحات (سابق) می باشد و 14 عضو دارد. کمیسیون خلعسلاح وظیفه دارد که طرحهائی برای عهدنامه های مربوط به تنظیم و تحدید و تقلیل متوازن کلیه ٔ نیروهای مسلح و کلیه ٔ تسلیحات و منع استعمال کلیه ٔ حربه های قادر به انهدام دسته جمعی و بازرسی بین المللی مؤثر نیروی اتمی بمنظور تأمین تحریم سلاحهای اتمی و استفاده از نیروی اتمی فقط برای مقاصد صلح آمیز تهیه نماید.
3- شورای اقتصادی و اجتماعی
این شوری زیر نظر مجمع عمومی مرکب از 18 عضو فعالیت میکند. دوره ٔ عضویت آن سه سال است، و هر سال بجای 6 عضوکه دوره ٔ عضویتشان بسر می آید اعضای جدیدانتخاب میشوند. وظایف شوری از این قرار است: بررسی و تقدیم گزارش و پیشنهادهائی در مورد مسائل بین المللی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تربیتی و بهداشتی و امور مربوط با فراهم آوردن موجبات آنها. تأمین و ترویج احترام و رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه. دعوت و تشکیل کنفرانسهای بین المللی و تهیه ٔ پیش نویس عهود درباب مسائلی که در صلاحیت آن باشد برای تقدیم به مجمع عمومی. انعقاد قراردادهائی با مؤسسات اختصاصی و تعیین شرایط مرتبط کردن آنها با ملل متحد. هماهنگ ساختن فعالیتهای کارگزاریهای اختصاصی بوسیله ٔمشاوره با خود آنها و دادن توصیه به آنها و بوسیله ٔتوصیه به مجمع عمومی و اعضای ملل متحد. شورا از طریق کمیسیونهائی عمل میکند و تاکنون 8 کمیسیون بشرح زیر تشکیل داده است: حمل و نقل و ارتباطات، آمار، اموراجتماعی، جمعیت و نفوس، حقوق بشر، مقام زن، داروهای مخدر، بازرگانی کالاهای بین المللی. همچنین یک کمیسیون فرعی برای حمایت از اقلیتها و جلوگیری از تبعیض و چند کمیسیون اقتصادی ناحیه ای تأسیس گردیده است. صندوق ملل متحد برای بچه ها (یونیسف) که بنا بتصمیم مجمع عمومی در تاریخ 19 آذر 1325 (11 دسامبر 1946 م.) دایر شد تا بکودکان قربانی جنگ و بطور کلی به تندرستی بچه ها در تمام جهان مدد رساند. یونیسف برای نگهداری از کودکان و مادران در 90 کشور کمک کرده است. این کمکها بیشتر بمنظور جلوگیری از بیماریهای مالاریا و سل و تراخم و کوفت، و برپا کردن مراکز آسایش مادران و بچه ها و آموزش ماماها و پرستاران، و کمک ببهبود وضع تغذیه ٔ کودکان و امداد فوری در حوادث سیل و زلزله و سایر مصیبتها بوده است. اداره ٔ کل کمکهای فنی دبیرخانه برای کشورهائی که جهت توسعه ٔ اقتصاد خود به دانش و مهارتهای فنی نیازمندند، وسائل کمک فنی فراهم میسازد. از سال 1338 یک «وام مخصوص » بمبلغ صدمیلیون دلار به کشورهای نیازمند اختصاص یافته است. شورای اقتصادی و اجتماعی کمیته ای بنام «کمیته ٔ عقد قرارداد با کارگزاریهای بین دول » دارد. بوسیله ٔ این کمیته قراردادهائی با آن مؤسسات بین المللی بسته میشود.
4- شورای قیمومت
درمنشور ملل متحد ماده ای است که در آن دو اصل برای سرزمینهائی که به مرحله ٔ خودمختاری نرسیده اند اعلام شده است: نخست آنکه منافع ساکنان این نواحی بسیار قابل اهمیت است. دوم آنکه دولتهای اداره کننده ٔ این سرزمینها برای انجام مأموریت خود متقبل شده اند که در بسط رفاه و پیشرفت مردم سرزمینهای متکی و وابسته و رشد تدریجی ایشان بسوی خودمختاری و تأمین عدالت در حق ایشان و حمایت از آنها در قبال تعدی، و در ترویج صلح وایمنی بین المللی و بسط تدابیر مربوط به آبادانی و تشویق و تجسس علمی و صنعتی مساعدت نمایند.
همچنین دولتهای مسئول اداره ٔ مستعمرات تعهد کرده اند که اطلاعات آماری و غیره را در باب شرایط و اوضاع اقتصادی و اجتماعی و تربیتی آن سرزمینها مرتباً در اختیار دبیرکل ملل متحد بگذارند. بعلاوه سازمان ملل متحد یک «شیوه ٔ قیمومت بین المللی » از راه بستن قراردادهای جداگانه قیمومت برای اداره ٔ سرزمینهائی که تحت نظارت ملل متحد قرار گرفته تنظیم کرده است. و بهمین جهت این نواحی را «سرزمینهای تحت قیمومت » خوانند. منظورهای «شیوه ٔ قیمومت » بقرار زیر است: توسعه ٔ صلح و ایمنی بین المللی. یاری به پیشرفت مردم سرزمینهای تحت قیمومت بسوی خودمختاری یا استقلال. تشویق حس احترام نسبت بحقوق بشر و تشخیص وابستگی مردم جهان نسبت بیکدیگر. و تأمین رفتار عادلانه نسبت به کلیه ٔ کشورهای عضو سازمان واتباع آنها در سرزمینهای تحت قیمومت در امور اجتماعی و اقتصادی و تجاری. و نیز رفتار عادلانه در حق اتباع کلیه ٔ کشورهای عضو سازمان در دستگاه عدالت. شیوه ٔ قیمومت میتواند شامل سرزمینهائی شود که سابقاً تحت سرپرستی جامعه ٔ ملل بودند، یا بر اثر جنگ جهانگیر دوم از آلمان و همدستانش جدا شدند، و سرزمینهائی که داوطلبانه شیوه ٔ قیمومت را پذیرفته اند. هیچیک از کشورهای عضو سازمان ملل متحد را نمیتوان بموجب شیوه ٔ قیمومت اداره کرد. شورای قیمومت بموجب مقررات، مرکب است از هفت کشور (استرالیا، آمریکا، انگلستان، ایتالیا، بلژیک، زلاندنو، فرانسه) از اعضای سازمان که مأمور اداره ٔ سرزمینهائی بشیوه ٔ قیمومت هستند و دو کشور (اتحاد جماهیر شوروی و چین) از اعضای دائمی شورای امنیت که مأمور اداره ٔ هیچ سرزمین تحت قیمومت نیستند و 4 عضو که برای مدت سه سال انتخاب میشوند. وظایف شورا بقرار زیر است: تنظیم پرسشنامه هائی درباره ٔ پیشرفت سیاسی و اقتصادی و تربیتی مردم سرزمین های تحت قیمومت، بحث در گزارشهای رسیده از مقامات اداره کننده، وارسی دادخواستهای رسیده با مشاوره با مقامات اداره کننده، سرکشی و بازدید مرتب در مواعد معین با موافقت مقامات اداره کننده. بموجب یازده قرارداد سرزمینهای زیر بشیوه ٔ قیمومت بوسیله ٔ دولتهای معینی اداره میشود: نااورو (استرالیا ازطرف خود و زلاندنو و انگلستان)، گینه ٔ جدید (استرالیا)، روآندا، اورندی (بلژیک)، کامرون (فرانسه)، توگولاند (فرانسه)، سومالی (ایتالیا)، ساموای غربی (زلاندنو)، تانگانیکا (انگلستان)، کامرون (انگلستان). جزایر مارشال و ماریان و کارولین در اقیانوس کبیر که سابقاً تحت سرپرستی ژاپن بودند بنا به تصویب شورای امنیت سرزمین قیمومت سوق الجیشی بشمار میرودکه تحت اداره ٔ کشورهای متحد آمریکا قرار دارند.
5- دیوان بین المللی دادگستری
رکن اصلی قضائی سازمان ملل متحد دیوان دادگستری بین المللی است که مقر آن در لاهه پایتخت هلنداست و از 15 قاضی که مستقلاً از طرف شورای امنیت و مجمع عمومی انتخاب میشوند تشکیل میگردد. قضات دیوان بدون توجه بملّیت بر اساس صلاحیت شان انتخاب میشوند، لیکن درعین حال دقت میشود که شیوه های مهم قضائی جهان در دیوان نماینده داشته باشند. قضات مدت نه سال در خدمت دیوان می مانند و ممکن است مجدداً انتخاب شوند و در دوره ٔ تصدی مقام خود نمیتوانند به شغل دیگری اشتغال ورزند. صلاحیت قضاوت دیوان مشتمل برکلیه ٔ مسائلی است که دولتها بدان ارجاع میکنند، و نیز کلیه ٔ موضوعاتی که در منشور ملل متحد و در عهدنامه ها یا مقاولات جاری پیش بینی شده باشد. بعلاوه شورای امنیت ممکن است یک مشاجره ٔ حقوقی را به دیوان ارجاع نماید. مجمع عمومی و شورای امنیت میتوانند درهر مسئله قضائی از دیوان رأی مشورتی بخواهند. منابع حقوقی و قانونی که هنگام اخذ تصمیم مورد استفاده ٔ دیوان واقع میشود از این قرار است: معهودات بین المللی که بعنوان قواعد معمول به، مورد قبول دو طرف دعوی قرارگیرد. عرف بین المللی که دلالت کند بر رسم عمومی که حکم قانون پیدا کرده باشد.اصول عمومی حقوقی که مقبول ملل متمدن واقع شده باشد. تصمیمات قضائی و تعالیم صلاحیتدارترین صاحبنظران ملل گوناگون به عنوان وسیله ٔ فرعی تعیین حکم قانون. درصورت لزوم یکی از دو طرف دعوی میتواند از شورای امنیت بخواهد که اقدامات لازم برای اجرای حکم دیوان را تعیین نماید.
6- دبیرخانه
امور اداری گوناگون و وسیع سازمان ملل متحد بوسیله ٔ رکن ششم آن یعنی دبیرخانه انجام میشود. این دستگاه در تمام سال مشغول کار و خدمت به ارکان دیگر است و نقشه های مصوب و دستورالعملهای آنها را بموقع اجرا میگذارد. در رأس این دستگاه دبیرکل سازمان ملل متحد قرار گرفته که بتوصیه ٔ شورای امنیت و تصویب مجمع عمومی به این سمت انتخاب و منصوب میشود و چهار هزار تن کارمنداز ملیتهای مختلف با او همکاری میکنند. وظایف دبیرکل از این قرار است: ریاست کل امور اداری سازمان ملل متحد، توجه دادن شورای امنیت به هر امری که بنظر او ممکن است صلح و ایمنی بین المللی را تهدید کند، تقدیم گزارش سالانه و گزارشهای متمم لازم به مجمع عمومی در خصوص کار سازمان. در تاریخ 11 بهمن 1324 (اول فوریه ٔ1946 م.) تریگوه لی وزیر امورخارجه ٔ وقت کشور نروژ با توافق بین دولتهای غربی و دولت شوروی بمدت پنج سال بعنوان نخستین دبیرکل سازمان ملل متحد برگزیده شد. با اینکه از 9 آبان 1329 (اول نوامبر1950 م.) مقام او بمدت سه سال تمدید شد، چون در ماجرای کره مورد سؤظن و غضب دولت شوروی قرار گرفت در 18 آبان 1330 (10 نوامبر 1952) از مقام خود استعفا کرد. در روز 20 فروردین 1332 (10 آوریل 1953 م.) داک هامارشولد وزیر امور خارجه ٔ وقت کشور سوئد بجانشینی او تعیین گردید. روز 3 مهر1336 (26 سپتامبر 1957 م.) هامارشولد مجدداًبرای مدت پنج سال از 20 فروردین 1337 (10 آوریل 1958) بعنوان دبیرکل سازمان ملل متحد انتخاب گردید.
دبیرخانه از اداره ٔ دبیرکل و ادارات وابسته به دبیرکل بشرح زیر تشکیل میشود: اداره ٔ اجرای دبیرکل، اداره ٔ امور حقوقی، اداره ٔ ممیزی و رسیدگی به حسابها، اداره ٔ کارگزینی. همچنین اداراتی که هریک بترتیب به: امور سیاسی و شورای امنیت، امور اجتماعی و اقتصادی، امور قیمومت و اطلاعات رسیده از سرزمینهای غیرخود مختار، امور اطلاعات و تبلیغات، امور کنفرانسها، امور عمومی و امور کمک فنی، رسیدگی میکنند. وظائف و مسئولیتهای دبیرخانه منحصراً بین المللی است. انتخاب کارمندان از روی تقسیم بندی جغرافیائی انجام میگیرد و هریک از کارمندان دبیرخانه صرف نظراز ملیت و تابعیتش یک مستخدم بین المللی است و نباید از هیچ حکومت یا مقام خارج از سازمان ملل متحد دستور بخواهد یا بگیرد، و باید از هرعملی که با سمت او منافات داشته باشد بپرهیزد.
آژانس بین المللی نیروی اتم
این مؤسسه که مقر آن در شهر وین پایتخت اتریش قرار دارد در تاریخ 6 مرداد 1336 (29 ژوئیه ٔ 1957 م.) بوجود آمد و هدف آن چنین است: توسعه ٔ نیروی اتم برای مقاصد صلح، بهداشت و پیشرفت و نیکبختی بشر در تمام جهان، نظارت در کمک و درخواست کشورها تا اینکه از هر لحاظ از استفاده از این نیرو بمنظور سوق الجیشی یا تولید اسلحه ٔ مخرب جلوگیری شود. بودجه ٔ این مؤسسه 4089000 دلار است که شامل مخارج کمیسیون مقدماتی آن نیز می باشد.
کارگزاریهای اختصاصی
مؤسسات اختصاصی سازمانهائی است که بر اثر قراردادهای منعقده بین دولتها تشکیل میشوند و در امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تربیتی و بهداشتی و دیگر مسائل مربوط وظایفی را برعهده دارند. قرار دادهائی که این مؤسسات را با سازمان ملل متحد مربوط میسازد بوسیله ٔ یک کمیته ٔ دائمی جزو «شورای اقتصادی و اجتماعی » موسوم به «کمیته ٔ عقد قرارداد با مؤسسات اختصاصی » منعقد میشود. هر قراردادی از یک طرف بتصویب شورا ومجمععمومی، و از طرف دیگر بتصویب رکن مربوط کارگزاری ذینفع میرسد. فعالیتهای این کارگزاریها را شورای اقتصادی و اجتماعی هماهنگ میسازد. تاکنون 11 سازمان اختصاصی با سازمان ملل متحد قرارداد امضاکرده و با آن پیوستگی یافته اند و دو سازمان دیگر پس از طی تشریفات بعضویت سازمان پذیرفته خواهند شد. کلیه ٔ مؤسسات اختصاصی، باستثنای «اتحادیه ٔ جهانی پست » با برنامه ٔ توسعه ٔ کمک فنی همکاری میکنند و نماینده ای در دفتر کمک فنی دارند. اینک گزارشی باختصار از وضع این سازمانها:
1- سازمان بین المللی کار (ایلو) این مؤسسه قدیم ترین سازمان بین المللی است که بتاریخ 12 فروردین 1298 (1 آوریل 1919 م.) پس از آنکه اساسنامه ٔ آن جزو پیمان ورسای پیش بینی شد تأسیس گردید و مقر آن در ژنو از شهرهای سویس قرار دارد و اینک 79 کشور درآن عضویت دارند. هدف این سازمان، کمک به استقرار صلح پایدار بواسطه ٔ بسط عدالت اجتماعی، و اصلاح وضعو پایه های معاش کارگران و ایجاد ثبات اقتصادی و اجتماعی است. برای تأمین هدفهای فوق، در این سازمان، هم نمایندگان دولتها، و هم نمایندگان کارگران، و هم نمایندگان کارفرمایان بدور هم می نشینند تا مقرراتی درباره ٔ مزد و ساعات کار و حداقل سن استخدام و شرایط کار برای طبقات گوناگون کارگران و جبران خسارت کارگران و بیمه های اجتماعی و مرخصی با حقوق و سلامت و امان صنعتی و خدمات کمکی استخدام و بازرسی وضع کارگران تنظیم نمایند. فعالیتهای این سازمان بوسیله ٔ سه رکن: «کنفرانس بین المللی کار» و «شورای اداری » و «دفتر بین المللی کار» انجام میگیرد. جلسه ٔ کنفرانس بین المللی کار، سالی یک بار تشکیل میشود و در آن هیأتهای نمایندگی ملی متشکل از دو نماینده ٔ دولتی و یک نماینده از طرف کارگران و یک نماینده از طرف صاحبان کار شرکت میکنند. و وظیفه ٔ آن تنظیم طرح قراردادهائی برای مبادله بین دولتهاست. هیأت رئیسه ٔ آن، بنام شورای کار مرکب از 40 عضو است. بیست تن از این عده نماینده دولتها و ده تن نماینده ٔ کارگران و ده تن نماینده ٔ صاحبان کار هستند (ده تن از هیأت نمایندگی دولتها باید از کشورهای صنعتی باشند). دفتر بین المللی کار (بیت) بمنزله ٔ دبیرخانه ٔ سازمان است، و بطور مداوم اطلاعاتی جمعآوری و توزیع میکند وبنابه درخواست دولتها در وضع قوانین در خصوص تصمیمات «کنفرانس » بدانها کمک میکند و وسائل لازم را برای کمک باجرای مؤثر عهود فراهم میسازد. بودجه ٔ خالص سازمان بین المللی کار در سال 1958، 7855000 دلار بوده است.
2- سازمان خواربار وکشاورزی ملل متحد (فائو) این سازمان نخستین مؤسسه ای است که بعداز جنگ دوم جهانی، بتاریخ 23 مهر 1324 (16اکتبر 1945) پس از آنکه اساسنامه اش در کوئبک بتصویب رسید تشکیل گردید. و مقر آن در شهر رم پایتخت ایتالیاست. هدف آن: بالابردن پایه ٔ تغذیه و موازین زندگانی، تأمین اصلاحاتی در کفایت تولید و توزیع کلیه ٔ محصولات کشاورزی که از کشتزارها و جنگلها و شیلات بدست می آید، بهتر ساختن وضع زندگانی روستائیان، و بدین وسائل کمک بتوسعه ٔ اقتصاد جهان است. در اجرای این مقاصد سازمان خواربار و کشاورزی به توسعه ٔ بهره برداری از منابع اساسی آب و خاک جهان کمک میکند و استقرار یک بازار استوار بین المللی را برای کالاهای آن تشویق می نماید و نیز بمبادله ٔ جهانی انواع جدید نباتات کمک میکندو روشهای فنی مترقی را در سراسر جهان بسط میدهد و با امراض آفت زای حیوانی مبارزه میکند و وسائل کمک فنی را در زمینه های تغذیه و استفاده از غذا و جلوگیری از فرسودگی خاک و احیای جنگلها و مهندسی آبیاری و بازرسی آلودگی خواربار ذخیره شده و تولید اقسام کودها فراهم میسازد. این سازمانها بوسیله کنفرانسی مرکب از نمایندگان 76 دولت عضو اداره میشود، جلسه ٔ کنفرانس هر دو سال یک بار تشکیل میشود. در فواصل جلسات کنفرانس «شورای جهانی خواربار» بعضویت 24 دولت عضو، امور سازمان را اداره میکند. دبیرخانه ٔ بین المللی آن از پنج قسمت فنی: «کشاورزی »، «ماهیگیری »، «اغذیه »، «جنگلها» و «کارهای اقتصادی » تشکیل گردیده است. بودجه فائودر سال (1959 م.) 8500000 دلار بوده است.
3- سازمان تربیتی و علمی وفرهنگی ملل متحد (یونسکو)
این سازمان در تاریخ 12 آبان 1326 (4 نوامبر 1947 م.) پس از آنکه 20 کشور امضا کننده ٔ آن اسناد قبولی را به دولت انگلستان سپردند تأسیس گردید. و تاکنون 80 دولت عضویت آن را یافته اند و مقر آن در پاریس پایتخت فرانسه جای دارد. هدف یونسکو عبارت است از: کمک به صلح و امنیت و توسعه ٔ همکاری میان ملل از راه آموزش و پرورش و علم و فرهنگ بمنظور بسط احترام جهانیان بعدالت و حکومت قانون و حقوق بشر و آزادیهای اساسی که بواسطه ٔ منشور ملل متحدبرای مردم دنیا بدون امتیاز نژاد و جنس و زبان یا دین تأیید گردیده اس-ت.
کنفرانس عمومی یونسکو دو سال یک بار تشکیل جلسه میدهد و هیأت اجرائی آن مرکب از 24 عضو سالی دوبار تشکیل میشود و برنامه های مصوب کنفرانس عمومی را اجرا میکند. بودجه ٔ یونسکو در سال (1958 م.) 22679638 دلار بوده است.
4- سازمان جهانی بهداشت (هو) اساسنامه ٔ این سازمان بتاریخ 30 تیر1325 (22 ژوئیه ٔ 1946) در کنفرانس بین المللی بهداشت که بدعوت شورای اقتصادی و اجتماعی در نیویورک منعقد شده بود بتصویب رسید و در تاریخ 17 فروردین 1327 (7 آوریل 1948) که 26 دولت اساسنامه را تصویب کردند این سازمان بوجود آمد. امروز 85 کشور عضویت آن را دارند و مقر آن در کاخ ملل در شهر ژنو از شهرهای کشور سویس جای دارد و بودجه ٔ سالانه آن 13500000 دلار است. هدف سازمان جهانی بهداشت «فراهم کردن حداکثر موجبات بهداشت و تندرستی برای همه ٔ ملتها» است. این سازمان دو نوع فعالیت مشورتی و فنی در زمینه ٔ امراض ساری و بومی از قبیل: مالاریا، سل، امراض آمیزشی، بهداشت مادران و کودکان و غیره انجام میدهد و نشریات آن در 15 زمینه انتشار می یابد. «مجمع جهانی بهداشت » مرکب از نمایندگان کلیه ٔ کشورهای عضو خط مشی سازمان را طرح ریزی میکند و هیأت مجریه ای از نمایندگان 18 کشور و نیز یک دبیرخانه و کمیته های کارشناسان مأمور اجرای مصوبات مجمع هستند.
5- بانک بین المللی ترمیم و توسعه این بانک بتاریخ 6 دی 1324 (27دسامبر 1945 م.) رسمیت یافته و امروز 66 کشور عضویت آن را دارند و مقر آن در شهر واشنگتن پایتخت دول متحده ٔ امریکاست و سرمایه ٔ آن 9 میلیارد دلار تعهد اعضاست که 20 درصد آن (2 درصد طلا و دلارامریکائی و 18 درصد پول رایج ممالک) پرداخت گردیده است. هر کشور قبل از عضویت بانک باید عضویت صندوق بین المللی پول را بپذیرد. هدف بانک عبارت است از: مساعدت در ترمیم و آبادانی کشورهای عضو با تسهیل بکار انداختن سرمایه برای مقاصد تولیدی، تشویق در سرمایه گذاری خصوصی خارجی، تتمیم سرمایه های خصوصی با فراهم کردن وام برای مقاصد تولیدی از سرمایه ٔ خود بانک و وجوهی که بانک جمعآوری میکند و سایر منابع، حمایت از توسعه ٔ متوازن تجارت بین المللی و نگاهداری تعادل در موازنه های پرداختی ازراه تشویق سرمایه گذاری بین المللی جهت توسعه ٔ منابع تولیدی اعضای بانک بین المللی. جمع کل وامهائی که از تاریخ تأسیس تا تاریخ 10 دی 1336 به بیش از 45 کشوراعطاء یا تضمین شده بالغ بر3470 هزار میلیون دلار است. کلیه ٔ اختیارات بانک به «شورای مدیران » مرکب از یک مدیر و یک قائم مقام برای هر کشور عضو تفویض شده است. این شورا معمولا در سال یک بار تشکیل میشود. مدیران بانک اغلب اختیارات خود را به 16 تن مدیران عامل واگذار میکنند و این مدیران ماهی یک بار و در صورت لزوم ماهی چند بار در واشنگتن تشکیل جلسه می دهند و رئیس بانک سمت ریاست بر مدیران عامل دارد
6- مؤسسه همکاری مالی بین المللی این مؤسسه در تیر ماه 1335 (ژوئیه ٔ 56) تأسیس شد و به تاریخ اول بهمن 1335 (20 فوریه ٔ 57) بعنوان یکی از مؤسسات اختصاصی وابسته به سازمان ملل متحد درآمد. و امروز 53 کشور عضویت آن را پذیرفته اند و جمع سرمایه ٔ مجاز آن 100 میلیون دلار است. و مقر آن در واشنگتن ازشهرهای آمریکاست. اگرچه بانک بین المللی، و صندوق بین المللی پول با این مؤسسه تماس نزدیک دارند، این مؤسسه از لحاظ قانونی واحد مستقلی است و بودجه ٔ آن ازبودجه ٔ بانک مجزا است. هدف مؤسسه «کمک به توسعه ٔ اقتصادی از طریق تشویق توسعه ٔ مؤسسات تولیدی در کشورهای عضو مخصوصاً در نواحی عقب مانده » می باشد. اختیارات این مؤسسه عبارت است از: سرمایه گذاری در مؤسسات تولیدی خصوصی با شرکت و همکاری سرمایه گذاران خصوصی وبدون ضمانت تأدیه از طرف دول در مواردی که سرمایه ٔاختصاصی کافی با شرایط عادله وجود نداشته باشد. اقدام برای تمرکز و دورهم گردآوردن فرصتها برای سرمایه گذاری و سرمایه های خصوصی خارجی و داخلی. مدیریت بهتر ودارای تجربه.
7- صندوق بین المللی پول صندوق بین المللی پول در تاریخ 6 دی 1324 (27 دسامبر 1945 م.) بوجود آمد و امروز 66 کشور عضویت آن را پذیرفته اندو مقر آن در واشنگتن است. هدف صندوق از این قرار است: ترویج همکاری پولی و توسعه ٔ بازرگانی بین المللی، بسط تثبیت ارز و حفظ ترتیبات منظم برای معاملات ارزی در میان اعضا و پرهیز از تنزیل رقابت آمیز بهای ارز، مساعدت در برقراری یک شیوه ٔ چند جانبه ٔ پرداختها در مورد معاملات جاری بین اعضاء در رفع تضییقات ارزی که باعث رکود تجارت جهانی است. در اجرای این مقاصد، صندوق ارز به اعضای خود برای تجارت بین المللی طلا میفروشد، و در خصوص مسائل مالی دولتها را راهنمائی میکند، صندوق توصیه های ضد تورم پول نسبت به سرمایه گذاری و اعتبارات بانکی، و خرج پول از طرف دولتها، و مالیات کرده است. همچنین درباب اتخاذ تدابیر مالی و پولی برای کاهش نیاز به تضییقات ارزی تأکید نموده است، و درمواردی که اندوخته های پولی بهبود شایان یافته تسهیل کنترلهای وارداتی را پیشنهاد کرده است. یک شورای مدیران مرکب از نمایندگان 66 کشور عضو و یک هیأت اجرائیه 17 نفری صندوق را اداره میکنند.
8- سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی (ایکائو) این سازمان در تاریخ 15 فروردین 1326 (4 آوریل 1947 م.) بموجب «عهدنامه ٔ هواپیمائی کشوری بین المللی » که در تاریخ 16 آذر 1323 در شیکاگو تنظیم شده تأسیس گردید. و امروز 72 کشور عضویت آن را دارند و مرکز آن در شهر مونترآل در کشور کانادا قرار دارد. هدف این سازمان «برقراری و تنظیم قوانین و قواعد بین المللی برای هوانوردی » است و کشورهای جهان را برای قبول مقررات واحدی جهت امنیت هوائی و همچنین اتخاذ قواعد و مقررات عمومی برای کلیه ٔ عملیات پرواز تشویق میکند و برای تسهیل مقررات عبور و مرور مرزی هوائی میکوشد و نیز بکار بردن وسائل فنی را که تازه بوجود آمده است تسهیل می کند. تهیه ٔ طرح پیمانهای هوائی بین المللی با این سازمان است. مجمع ایکائو مرکب از نمایندگان 72 کشور عضو و شورای ایکائو مرکب از 21 عضومنتخب، فعالیت های سازمان را اداره می کنند.
9- اتحادیه ٔ پستی جهانی (اوپو) این مؤسسه قدیم ترین و بزرگترین و وسیعترین مؤسسه جهانی است که سه چهارم قرن پیش، بتاریخ اول ژوئیه ٔ 1875 م. بموجب عهدنامه ٔ پستی که در 9 اکتبر1874 م. در شهر برن بسته شد تأسیس گردید و امروز تقریباً کلیه ٔ ملتهای مستقل و سرزمینهای تحت قیمومت که مجموعاً 96 کشورند عضویت آن را دارند و سالانه 3 میلیارد نامه و بسته طبق مقررات اتحادیه از کشوری به کشور دیگر فرستاده میشود. بر اثر قراردادی همه ٔ کشورهای جهان برای مبادله ٔ متقابل نامه ها و بسته های پستی بصورت سرزمین واحد و بدون مرزی با یکدیگر متحد و متعهد شده اند که هر کدام محمولات پستی کلیه ٔ اعضای دیگر اتحادیه رابه بهترین وسیله ای که درمورد پست خود بکار میبرند بسوی مقصد انتقال دهند. یک «کنگره پستی جهانی » که معمولاً هرپنج سال یک بار مرکب از نمایندگان 96 کشور عضو منعقد میشود، ویک «کمیته ٔ اجرائی و روابط» مرکب از 20 عضو منتخب، و یک «دفتر بین المللی » مرکب از 20 عضو که مقر آن در شهر برن است امور اتحادیه را اداره میکنند.
10- اتحادیه ٔ بین المللی مخابرات (ایتو) اتحادیه ٔ بین المللی ارتباطات دور ابتدا در فاصله ٔ دو جنگ جهانی درتاریخ 10 دی 1312 (اول ژانویه ٔ 1934) بموجب یک عهدنامه ٔ بین المللی که در 18 آذر 1311 (9 دسامبر 1932) در«کنفرانس مادرید» بسته شد، تأسیس گردید. در آن کنفرانس دو گروه از کشورها که عهدنامه های گوناگونی در امور تلگراف و امواج بی سیم داشتند با هم ائتلاف کردند:یکی اتحادیه ٔ بین المللی تلگراف (بنیاد یافته در 1865 م.) دیگر گروه متحد مطابق عهدنامه ٔ برلن (1906 م).بسال 1947 م. در تشکیلات اتحادیه تجدید نظر شد. و ازتاریخ 10 دی 1332 (اول ژانویه ٔ 1954 م.) بموجب عهدنامه ای که در کنفرانس بوئنس آیرس در تاریخ اول دی 1331 (22 دسامبر 1952 م.) اختیار شد اداره شده است. امروز 92 کشور عضویت آن را دارند و بعد از اتحادیه ٔ بین المللی پستی بزرگ ترین تشکیلات جهانی است. و مرکز آن درشهر ژنو از شهرهای سویس است. این اتحادیه سه وظیفه ٔمهم دارد: حفظ و توسعه ٔ همکاری بین المللی برای بهبود وضع مخابرات. تسهیل و مساعدت برای توسعه ٔ وسائل فنی و طرز بکار بردن آن، و تعمیم آن برای اینکه همه ٔ ملل بتوانند از این وسیله ٔ ارتباط استفاده نمایند. و هماهنگ کردن کوششهای ملل برای رسیدن باین مقاصد مشترک.
کوششهای اتحادیه ٔ بین المللی مخابرات عبارت است از: تعیین طول موجهای ایستگاههای مختلف مخابرات و نظارت بر آن، کوشش در کاهش نرخهای مخابرات، اقدام برای تأمین سلامت و حفظ جان افراد بوسیله ٔ همکاری دستگاههای مخابراتی بین المللی، بررسی درباره ٔ مسائل مختلف مربوط به مخابرات و توصیه های لازم به کشورهای عضو.
یک کنفرانس که هر پنج سال یک بار مرکب از نمایندگان همه کشورهای عضو منعقد می شود، و یک شورای اداری مرکب از 18 عضو منتخب که هر سال یک بار تشکیل می شود، و یک دبیرخانه ٔ عمومی واقع در شهر ژنو فعالیتهای اتحادیه را اداره می کند.
11- سازمان هواشناسی جهانی (ومو) این سازمان جدیدترین تأسیسات بین المللی وابسته به سازمان ملل متحد است. از سال 1878 م. سازمانی بهمین نام به علامت اختصاری «ایمو» وجود داشت. بعد از جنگ دوم در سپتامبر 1947 م. قراردادی در واشنگتن امضا شد و در3 فروردین 1329 (23 مارس 1950م.) سازمان «ومو» رسماً بوجود آمد، و در 29 آذر 1330 (20 دسامبر 1951 م.) رسماً در سلک مؤسسات اختصاصی سازمان ملل متحد درآمد. و تا امروز 74 دولت و 22 سرزمین بدان پیوسته اند و دبیر خانه ٔ آن در ژنو از شهرهای سویس جای دارد. هدفهای «ومو» از این قرار است: تسهیل همکاری جهانی برای برقراری شبکه ها و تأسیس ایستگاهها جهت بررسیها و مطالعات هواشناسی، تشویق و ترغیب دولتهای عضو جهت ایجاد وسائلی که بتوان اطلاعات و اخبار هواشناسی را بسرعت مبادله کرد، تشویق برای بسط وتسهیل بررسی های هواشناسی و تأمین همآهنگی انتشار مشاهدات هواشناسی و آمارهای مربوط، تشویق مطالعات و آموزش فن هواشناسی و همآهنگ کردن این مطالعات از نظر بین المللی، تشویق بکار بردن مقررات هواشناسی در هوانوردی و دریانوردی و در کشاورزی و در سایر فعالیتهای عمومی مربوط. کنگره ٔ هواشناسی مرکب از 96 عضو حداقل هر چهار سال یک بار تشکیل میشود و مقررات فنی مربوط به طرز عمل و روشهای کلی کار سازمان را معین میکند. کمیته ٔ اجرائیه مرکب از 14 عضو مصوبات کنگره را اجرامیکند.
12- سازمان مشورتی بین المللی دریانوردی (ایمکو) این سازمان بموجب عهدنامه ای که در کنفرانس دریانوردی ملل متحد از طرف 35 کشور در تاریخ 15 اسفند 1336 (6 مارس 1958 م.) برای امضا آماده گشت پیش بینی شد و در روز 26 اسفند 1336 (17 مارس 58) پس از تصویب آن عهدنامه بوسیله ٔ 21 دولت رسمیت یافت. و در 27 آبان 1337 وابستگی آن بسازمان ملل متحد بتصویب مجمع عمومی رسید و نخستین جلسه اجلاسیه ٔ آن در 16 دی 1337 (6 ژانویه ٔ 1959 م.) در لندن در مقر دائمی آن رسمیت یافت. هدف «ایمکو» عبارت است از: ایجاد دستگاهی برای همکاری میان دولتها در رشته ٔمقررات و آئین حکومتی مربوط به جلوگیری از خطرات کشتیرانی، تشویق به رفع اقدامات تبعیض آمیز و تضییقات غیر لازم از طرف دولتها، بررسی امور مربوط بروش های تضییق آمیز غیرعادلانه ٔ شرکتهای کشتیرانی، مطالعه ٔ هرگونه امور مربوط به کشتیرانی که ممکن است از طرف هریک از ارکان یا کارگزاریهای اختصاصی سازمان ملل متحد بدان ارجاع شود، فراهم آوردن وسیله ٔ مبادله ٔ اطلاعات میان دولتها درباره ٔ اموری که تحت رسیدگی سازمان است. مجمع ایمکو مرکب از کلیه ٔ اعضای آن در سال یک بار تشکیل جلسه میدهد و در فواصل جلسات آن شورائی مرکب از 16 عضو امور مربوط را انجام میدهد.
13- سازمان بازرگانی بین المللی (ایتو) در طرح کارگزاری های اختصاصی، سازمانی نیز برای بازرگانی بین المللی پیش بینی گردید تابا پائین آوردن نرخ تعرفه و تنظیم عرضه و فروش و محدود ساختن کارتلهای بین المللی پایه های معاش ملل را بالا برند. برای تأمین این منظور به سال 1327 (1948 م.) پیش نویس منشوری بنام «منشورهاوانا» برای تأسیس یک سازمان بین المللی به اتمام رسید. ولی تاکنون قدرتهائی که زمام بازرگانی دنیا را در دست دارند حاضر بامضای آن منشور نشده اند و سازمان بازرگانی بوجود نیامده است.
پیمان عمومی در باب تعرفه ها و بازرگانی (گات) با وجود موانعی که در راه تأسیس سازمان بازرگانی بین المللی وجود داشته پیمانی درباره نرخ های تعرفه ٔ گمرکی و بازرگانی تنظیم گردیده و تاکنون مورد قبول 35 کشور قرار گرفته است. بدنبال کنفرانسهای مربوط باین امر برای تنظیم نرخ شصت هزار قلم کالاهای تجارتی موافقتی بعمل آمده است.دبیرخانه ٔ دائمی «گات » در ژنو جای دارد. رجوع به متن منشور ملل متحد و متن اعلامیه ٔ حقوق بشر و دانستنیها درباره ٔ ملل متحد از نشریات اداره ٔ اطلاعات ملل متحد در تهران و سایر انتشارات رسمی و روابط بین المللی از قدیم الایام تا سازمان ملل متحد، دکتر احمد متین دفتری و کتاب سازمان ملل متحد و مؤسسات تخصصی بین المللی، دکتر غلامعلی صمصامی و شورای امنیت سازمان ملل متحد، دکتر محمد علی مسعود انصاری و تفسیر منشور ملل متحد، دکتر فاخر و تاریخ دیپلماسی دکتر عزیزی ج 3 و از سازمان ملل متحد چه نتیجه تواند بود، احمد کسروی شود.

تعبیر خواب

نهنگ


1ـ اگر خواب ببینید نهنگی به یک کشتی نزدیک میشود، علامت آن است که با قبول کردن وظایف متعدد، ثروتی از کف میدهید.

2ـ اگر خواب ببینید نهنگی به کشتی نزدیک میشود و ناگاه محو میگردد، علامت آن است که وظایفی که به عهده گرفته اید با موفقیت به سرانجام خواهید رساند.

3ـ اگر خواب ببینید نهنگی کشتی را واژگون میسازد، علامت آن است که به گرداب مصیبتها خواهید افتاد. - آنلی بیتون

سخن بزرگان

امام جعفر صادق (ع)

مصاحبت و رفاقت کن با کسی که تو به او زینت یابی و مصاحبت مکن با کسی که او به تو زینت یابد یعنی تو کسب علم و کمالات از او توانی نمود.

چهارپا نگاه دارید که زینت شماست و کارهای شما به آن ساخته میشود و روزیش بر خداست.

اگر مؤمن بداند که در مصیبتها چه ثواب برای او هست هر آینه آرزو میکند که بدنش را از مقراض پاره پاره کنند.

فرزند خود را تا هفت سال بگذار که بازی کند و بعد از آن تا هفت سال دیگر در تربیت او سعی کن. اگر نیک شد دیگر سعی کن و اگر نه امید خیری از او نیست.

انگشتر عقیق در دست کنید که مبارک است و هر که انگشتر عقیق در دست داشته باشد امید هست که عاقبتش مقرون به خیر و نیکی باشد.

بندهای که مؤمن باشد چون هفت سال خدمت کند آزاد میشود و بعد از آن خدمت فرمودن او حلال نیست.

مؤمنی که در حاجت برادر مؤمن خود راه رود ده حسنه برای او نوشته شود و ده گناه از او محو شود و ده درجه در بهشت برای او بلند شود و برابر ده بند آزاد کردن باشد و بهتر باشد از اعتکاف یک ماه در مسجدالحرام.

چون راه روم در حاجت برادر مسلمان دوستتر میدارم از آزاد کردن هزار بنده و هزار کس را بر اسبان زین و لجام کرده سوار کنم و به جهاد بفرستم.

رفتن به دیدن برادر مؤمن از برای خدا بهتر است از ده بنده آزاد کردن و هر که بندهی مؤمنی را آزاد کند حق تعالی به هر عضوی از آن بنده عضوی از آتش جهنم آزاد گرداند.

یک لقمه که برادر مؤمن نزد من بخورد دوستتر میدارم از بنده آزاد کردن.

چهار کساند که حق تعالی در روز قیامت نظر رجمت به سوی ایشان میافکند: شخصی که کسی از او چیزی خریده باشد و پشیمان شود و پس دهد و او قبول کند و کسی که به فریاد مضطری برسد و کسی که بنده آزاد کند و کسی که عزبی را کدخدا کند.

عقل مردان را در سه چیز امتحان میتوان کرد: در درازای ریشش و نقش انگشترش و کُنیتش.

مزاح کردن از نیکی خلق است و موجب خوشحالی برادر مؤمن میشود.

حد نیکی خلق آن است که مهربانی کنی و سخت را نیکو کنی و با مردم به روی خوش برخوری.

خدا خلقی از سگ نجستر خلق نکرده است و کسی که عداوت ما اهل بیت دارد از سگ نجستر است.

برای رفع درد دندان و درد گوش که چون کسی عطسه کند حمد خدا بکند.

بسیار خندیدن دل را میمیراند و دین را میگدازد چنان که آب نمک را میگدازد.

هر مجلسی که در آن جمع شوند نیکوکاران و بدکاران و برخیزند و در آن مجلس یاد خدا نکرده باشند آن مجلس در قیامت باعث حسرت و ندامت ایشان خواهد بود.

هر که برادر مؤمنش با او مشورت کند و آنچه محض خیر او داند نگوید خدا عقل و رأیش را برطرف میکند.

هر مؤمنی که در خانهی او یک بز شیر ده باشد هر روز یک مرتبه ملکی در طرف صبح ایشان را دعا کند که مطهّر و پاک باشید شما و خدا برکت دهد شما را و نیکو باد احوال شما و نیکو باد نان خورش شما و اگر دو بز شیر ده باشد هر روز دو مرتبه ملک چنین دعا کند.

آیا شرم نمیکنید شما بر روی چهارپای خود خوانندگی میکنید و آن در زیر شما تسبیح پروردگار خود میگوید.

اگر بنده در سوراخی باشد خدا روزی او را میرساند پس پُر در طلب روزی مبالغه مکنید.

خدا روزی مؤمنان را از جایی چند مقرّر فرموده است که گمان نداشته باشند برای آنکه چون نمیدانند که روزی ایشان از کجا میآید دعا بسیار میکنند.

هر که خود را به عنوان نوکری به مردم به اجاره بدهد روزی را بر خود حرام کرده و خود را از روی خدا محروم گردانیده است.

مروّت سفر توشهی بسیار برداشتن و پاکیزه گرداندن توشه است و عطا کردن به جمعی که رفیق تواند و این که بعد از مفارقت از رفیقان رازهای ایشان را که بر آنها مطلع شدهای بپوشانی و مزاح و خوش طبعی بسیار بکنی در چیزی که خدا را به خشم نیاورد.

هر گاه خدا نعمتی به بندهی خود کرامت فرماید و اثر آن نعمت بر او ظاهر شود، او را دوست خدا مینامند و یادکنندهی نعمت پروردگار خواهد بود. و اگر بر او ظاهر نشود، او را دشمن خدا مینامند و تکذیب کنندهی نعمت پروردگار خواهد بود.

سزاوارترین مردم به صرف کردن نعمتهای خدا نیکانند.

دستی به سوی آسمان بلند نمیشود که خدا دوستتر دارد از دستی که در آن انگشتر عقیق بوده باشد.

دختران حسناتاند و پسران نعمتاند و خدا بر حسنه ثواب میدهد و از نعمت سؤال میکند.

خدا رحم میکند بندهی خود را به سبب آنکه بسیار دوست دارد فرزند خود را.

هر که خواهد خدا سکرات مرگ را بر او آسان کند باید که با خویشان خود احسان کند و با پدر و مادر نیکی کند اگر چنین کند حق تعالی سختیهای مرگ را بر او آسان کند و هرگز در زندگانی او پریشانی نرسد.

سه چیز را خدا دشمن میدارد: خواب کردن بیآنکه بیداری کشیده باشد، و خنده کردن بیتعجبی، و با سیری چیزی خوردن.

خدا بسیاری خواب کردن و بسیاری فارغ بودن را دشمن میدارد.

ثواب عظیم با بلای عظیم میباشد و هیچ گروهی را خدا دوست نمیدارد مگر آنکه ایشان را مبتلا میگرداند.

بر شما باد به خیرخواهی خلایق که هیچ عمل نزد خدا بهتر از این نیست.

هیچ عبادتی نزد خدا بهتر از ادا کردن حق مؤمن نیست.

از برای خدا با یکدیگر دوستی کنید و به دیدن یکدیگر بروید و با یکدیگر بنشینید و دین ما و احادیث ما را یاد کنید.

وعده کردن مؤمن برادر مؤمن خود را نذری است که کفّاره ندارد و هر که خلف وعدهی مؤمن بکند اول ابتدا به خلف وعدهی خدا کرده است و متعرّض غضب الهی شده است.

هر مؤمنی که مؤمنی را در بیماری عیادت کند از برای خدا حق تعالی ملکی را به او موکل سازد که در قبر او را عیادت کند و تا روز قیامت برای او استغفار کند.

حقیر مشمارید مؤمن فقیری را که هر که مؤمن فقیری را حقیر شمارد یا او را استخفاف کند خدا او را حقیر شمارد و پیوسته با او در غضب باشد تا توبه کند.

اگر بت پرستی در وقت مردن اقرار به امامت ائمه معصومین (ع) بکند و دین تشیّع را اعتقاد کند آتش جهنم به هیچ عضو او نرسد.

شما را در مصافحه کردن مثل ثواب آنها هست که در راه خدا جهاد میکنند.

در بلایی که بر برادر مؤمن تو نازل شود اظهار شماتت و شادی مکن که خدا او را رحم میکند و از او دفع میکند و بر تو آن بلا را میفرستد.

هر که مؤمنی را سرزنش کند خدا او را در دنیا و آخرت سرزنش کند.

هر که معذور دارد ظالمی را در ظلم او خدا مسلط گرداند بر او کسی را که ظلم بر او کند پس اگر دعا کند دعایش مستجاب نشود و خدا او را بر آن ستم که میکند ثواب ندهد.

هر که والی مسلمانان شود و ایشان را ضایع گذارد و به احوال ایشان نپردازد خدا او را ضایع بگذارد و رحمت خود را از او باز گیرد.

سه دعاست که از درگاه خدا رد نمیشود: دعای پدر برای فررند نیکوکار، نفرین او بر فرزندان بدکردار، و نفرین مظلوم بر ظالم و دعای مظلوم برای کسی که انتقام از ظالم برای او بکشد، و دعای مؤمن برای مؤمنی که از برای دوستی اهل بیت او را به مال خود اعانت کند، و نفرین مؤمن بر کسی که اعانت او نکند با قدرت و احتیاج آن مؤمن به او.

برخاستن از برای تعظیم مکروه است مگر از برای کسی که به جهت دین مانند علم و صلاح و نیکی تعظیم او کنند.

نظر کن هر که نفع دینی به تو نمیبخشد در مصاحبت او اعتنا به شأن او مکن و در صحبت او رغبت کن.

سه چیز است که موجب راحت مؤمناند: خانهی گشاده که عیبها و امور مخفی او را از مردم پنهان دارد، و زن صالحه که بر امور دنیا و آخرت او را یاری نماید، و دختری یا خواهری که او را از خانه بیرون کند یا به مردن یا به شوهر دادن.

در کسی که نخواهد مالی از حلال جمع کند خیری نیست که به آن مال روی خود را از سؤال حفظ کند و قرض خود را ادا کند و با خویشان خود احسان کند.

بدترین مردم کسی است که مردم را فروشد.

زراعت کنید و درخت بنشانید والله که مردم کاری از این حلالتر و پاکیزهتر نمیکنند.

زراعت کنندگان گنجهای مردمند، میکارند و روزی نیکوی پاکیزه خدا کرامت میفرماید و ایشان در قیامت جایگاهشان از سایر مردم نیکوتر است و منزلت ایشان از دیگران نزدیکتر است و ایشان را در آن روز مبارک مینامند.

رفاقت با جماعتی بکن که در توانگری و توانایی مثل تو باشند.

مصاحبت و همنشینی با اصحاب بدعت مکنید که نزد مردم مثل آنها خواهید بود.

اول چیزی که در عنوان نامهی مؤمن بعد از مرگش مینویسند آن چیزی است که مردم در حق او میگویند اگر نیک میگویند نیک مینویسند و اگر بد میگویند بد مینویسند.

کوچک بر بزرگتر سلام میکند و کسی که گذرد بر کسی که نشسته باشد سلام میکند و جماعت کمتر بر جماعت بیشتر سلام میکنند.

با پدران خود نیکی کنید تا فرزندان شما به شما نیکی کنند و از زنان دیگر عفّت کنید تا دیگران هم از زنان شما عفّت کنند.

فضیلت عناب بر سایر میوهها مانند فضیلت ماست بر سایر مردم.

سه کساند که نماز ایشان مقبول نیست: غلامی که از آقای خود گریخته باشد تا آنکه برگردد و خود را تسلیم آقا نماید و شخصی که پیشنمازی گروهی کند که به او راضی نباشند و زنی که شوهر از او خشمناک به خواب رود.

حق تعالی در قرآن مجید برای کسی که مال یتیم را به ناحق بخورد دو عقاب مقرر ساخته: یکی عذاب جهنم در آخرت، و دیگری آنکه در دنیا بعد از او با یتیمان او بکنند آنچه با یتیمان دیگران کرده باشد.

بهترین مردم بعد از ما کسی است که مذاکرهی اخادیث ما بکند و ما را یاد کند.

کسی که اجتناب نکند از مصاحب احمق به زودی اخلاق او را برمیدارد.

هر که ارادهی سفری داشته باشد باید که روز شنبه سفر کند که اگر سنگی از کوهی بگردد در روز شنبه البته آن را خدای تعالی به جای خود برگرداند.

هر که زنی بخواهد برای حسن و جمال یا از برای مال از هر دو محروم ماند و اگر از برای دینداری و صلاح او بخواهد حق تعالی مال و جمال او را روزی کند.

هر زنی که به شوهرش بگوید که من هرگز از تو نیکی ندیدهام ثواب عملهایش همه برطرف میشود.

رشک بردن زنان از بسیاری دوستی ایشان است نسبت به شوهران.

پنج کس هستند که نفقه دادن ایشان واجب است: فرزند و پدر و مادر و زن و بنده و فرزند شامل فرزند فرزندان هم هست. هر چند پایین روند و پدر و مادر شامل جد و جدهی پدری و مادری هست هر چند بالا روند.

تقیه سپر ایمان است و ایمان ندارد کسی که تقیه نمیکند.

بر تو باد به مصاحبان کهنه و حذر کن از مصاحبت مصاحبان تازه که ایشان را عهدی و امانتی و وفایی نیست و بر حذر باش از همه کس هر چند اعتماد بسیار داشته باشی.

هر که غمی از مؤمنی بردارد حق تعالی حاجت دنیا و آخرت او را برآورد و هر که عیب مؤمنی را بپوشاند حق تعالی هفتاد عیب از عیبهای دنیا و آخرت او را بپوشاند و تا مؤمن در یاری برادر مؤمن است خدا یاور اوست.

هر دردی و بیماری از بسیار خوردن به هم میرسد به غیر از تب که آن به ناگاه میرسد.

نیم خوردهی مؤمن شفای هفتاد درد است.

مؤمن چهل شب بر او نمیگذرد مگر آنکه او را امری رو میدهد که اندوهگین شود و به سبب آن متذکّر و آگاه گردد.

عطسه به بدن نفع میبخشد مادامی که زیاده از سه مرتبه نشود و چون زیاده از سه شود درد و بیماری است.

سفر قطعهای است از عذاب چون کار شما در سفر ساخته شود زود به اهل خود برگردید.

درخت میوهدار را مبرید که عذاب بر شما نازل میشود.

چون حق تعالی بنده را دوست دارد یکی از سه تحفه از برای او میفرستد یا تب یا درد چشم یا درد سر.

چون بعد از طعام دست بشویی به آن تری که در دست هست دیدههای خود را مَسح کن که این امان است از درد چشم.

هلاک شد کسی که حقیر شمارد آنچه را حاضر دارد از برای آوردن نزد برادرمؤمن خود و هلاک شد هر که حقیر شمارد آنچه را برادر مؤمن او میآورد.

هر که ظلمی بر کسی بکند حق تعالی کسی را برانگیزد که مثل آن ظلم را نسبت به او یا فرزندان او یا فرزندان فرزندان او بکند.

هر خانهای که در آن کبوتر باشد آفتی از جن به اهل آن خانه نمیرسد زیرا که بیخردان جنبازی میکنند در خانهای که کبوتر در آن خانه هست مشغول آن میشوند و متوجه آدمی نمیشوند.

مکروه است آدمی را که از دست چپ چیزی بخورد یا بیاشامد یا چیزی به آن بردارد و حال آنکه تواند از دست راست برداشتن.

ما چیزی را نمیدانیم که عمر را زیاد کند مانند صلهی رحم تا آنکه گاه هست که شخصی سه سال از عمرش مانده است و به سبب صلهی رحم سی و سه سال میشود و گاه هست که کسی از عمرش سی و سه سال مانده است و به سبب قطع صلهی رحم سه سال میشود.

کسی که مؤمنی را فریب دهد از ما نیست.

کسی که عطسه کند تا هفت روز از مردن ایمن است.

کسی که به عیادت برادر مؤمن برود از بیمار برای خود طلب دعا کند که دعای او مانند دعای ملائکه است.

کُفران نعمت الهی است اینکه کسی گوید فلان طعام را خوردم مرا آزار کرد.

عجب دارم از کسی که دعوای محبت الهی میکند و شبها خواب میکند.

ضامنم برای کسی که عمامه بر سر بسته از خانه بیرون آید آنکه سالم به اهل خود برگردد.

صداقت و یاری و دوستی حدّی چند دارد که هر که همهی آنها در او نباشد او را به کمال صداقت نسبت مده و کسی که هیچ یک از آنها در او نباشد به هیچ چیز از صداقت او را نسبت مده.

سه کساند که بر ایشان سلام نمیباید کرد کسی که با جنازه راه رود و کسی که به نماز جمعه رود و کسی که در حمام باشد.

سه چیز است که از مکارم دنیا و آخرت است: آنکه از کسی که بر تو ظلم کند عفو کنی و پیوند کنی از کسی که از تو ببرد و از کسی که با تو بیخردی کند حلم کنی.

در بهشت منزلتی هست که هیچ کس به آن منزلت نمیرسد مگر آنکه بلایی به بدن او برسد.

چهار چیز است که ضایع میشود: محبتی که با کسی داشته باشی که بیوفا باشد و نیکی که با کسی بکنی که شکر تو نکند و علمی که به کسی بیاموزی که گوش ندهد و رازی که به کسی بسپاری که نگاهداری نکند.

چون کسی را دوست داری دوستی خود را با او اظهار کن که بیشتر میان شما باعث ثبات محبت میشود.

چون کسی را دوست داری با او مزاح و مجادله مکن.

چون کسی داخل خانه شود بر صاحبخانه حاکم است تا بیرون آید و آنچه گوید میباید صاحبخانه اطاعت کند.

بهترین برادران من نزد من کسی است که عیبهای مرا به من بگوید.

اول تحفهای که به مؤمن میدهند در قبر آن است که میآمرزند هر کس را که همراه جنازهی او بوده است.

هر که کفنش با او باشد در خانهاش او را از غلامان ننویسند و گاه که نظر کند به آن کفن ثواب یابد.

سه کساند که هر که با ایشان منازعه کند ذلیل و بیمقدار میشود: پدر، و پادشاه، و قرضخواه.

قطع آشنایی از دوستان پدر خود مکن که روشنی احوالت به تاریکی مبدّل میشود.

صلهی رحم و نیکی با برادر حساب قیامت را آسان میکند و از گناهان نگاه میدارد پس صلهی رحم و نیکی با برادران را ترک مکنید اگرچه به سلام کردن و نیکو جواب سلام دادن باشد.

هر که گریبان جامه را پینه زند و کفش را پینه کند و چیزی که برای خانه خرد بردارد به خانه برد از تکبر ایمن گردد.

حق مسافر بر رفیقان آن است که چون بیمار شود سه روز برای او توقف کنند.

خانهای که اسفند در آن باشد شیطان تا هفتاد خانه از آن خانه دوری میکند و آن شفاست از هفتاد مرض.

در حرام شفا نمیباشد.

هر که برادر مسلمان بیماری را عیادت کند در آن روز هفتاد هزار ملک بر او صلوات بفرستند اگر صبح باشد تا شام و اگر شام باشد تا صبح.

هر که بیماری را عیادت کند حق تعالی موکل سازد به او هفتاد هزار ملک را که همیشه به خانهی او آیند و تا روز قیامت در آن خانه تسبیح و تکبیر و تهلیل و تقدیس الهی گویند و نصف ثواب ایشان از برای او باشد.

هر که بیماری را عیادت کند هفتاد هزار ملک او را مشایعت کنند و برای او استغفار کنند تا به خانهی خود برگردد.

هر که صحتش بر بیماریاش غالب باشد و معالجه کند و بمیرد من از او بیزارم.

کسی که برادر مؤمنش را بر امری که مکروه او باشد ببیند و تواند که او را برگرداند از آن امر و برنگرداند خیانت کرده است در برادری او.

هر که قادر نباشد به ما احسانی بکند به صالحان و شیعیان ما احسان کند تا ثواب احسان کردن به ما در نامهی اعمالش نوشته شود.

هر مسلمانی که مسلمان دیگر به نزد او بیاید برای حاجتی و او قادر باشد به برآوردن حاجت و برنیاورد حق تعالی او را در قیامت سرزنش و تغیّر نماید.

هر مؤمنی برادر مؤمن خود را یاری نکند و او قادر بر یاری کردن او باشد خدا او را در دنیا و آخرت یاری نکند.

هر که از برادران مؤمن تو سه مرتبه با تو به غضب آید و در هیچ مرتبه حرف بدی در حق تو نگوید او را به دوستی و یاری خود بگیر.

از تعظیم خداست تعظیم پیران کردن.

از جملهی حقوق مال حق ماعون است که حق تعالی وعید جهنم فرموده است برای کسی که منع آن نماید و آن قرضی است که به همسایه دهد یا نیکی که به ایشان کند یا ضروریات خانه که به ایشان عاریه دهد.

چون کسی برای برآوردن حاجت مؤمن راه رود حق تعالی دو ملک را موکّل گرداند از جانب راست و چپش که برای او استغفار کنند و دعا کنند که حاجتش برآورده شود.

حق تعالی زینت و اظهار نعمت را دوست میدارد و ترک زینت و اظهار بدحالی را دشمن میدارد و دوست میدارد که اثر نعمت را در بندهی خود ببیند به اینکه جامهی خود را خوشبو دارد و خانه را نیکو دارد و ساحتهای خانه را بروبد.

هر که از روی برادر مؤمن خاکی یا خاشاکی یا کثافتی بردارد حق تعالی ده حسنه در نامهی عملش بنویسد و هر که در روی برادر مؤمن تبسّم کند حق تعالی برای او حسنه بنویسد.

هر که آزار خود را از همسایه بازدارد حق تعالی در روز قیامت از گناهان او درگذرد.

هر که در اول روز تصدق بکند حق تعالی نحوست آن روز را از او دفع میکند.

هر که مؤمنی را برای پریشانی او ذلیل و حقیر شمارد حق تعالی در قیامت او را در حضور جمیع خلایق رسوا کند.

هر که هفت شوط طواف در دور خانهی کعبه بکند حق تعالی برای او شش هزار حسنه بنویسد و شش هزار گناه محو کند و شش هزار درجه برای او بلند کند و شش هزار حاجت او را برآورد و برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از ده طواف.

هر که یاری دهد ظالمی را بر مظلومی پیوسته حق تعالی بر او خشمناک باشد تا دست از آن یاری بردارد.

هر مسلمانی که حاجت مسلمانی را برآورد حق تعالی او را ندا کند که ثواب تو بر من است و راضی نمیشوم برای تو به غیر از بهشت.

هر که خشمی را فرو خورد خدا عزت او را در دنیا و آخرت زیاده گرداند.

خندیدن مؤمن میباید تبسم باشد و صدا نداشته باشد.

سه چیز است که خدا صاحب آنها را دشمن دارد: خواب کردن بدون بیداری شب، و خنده کردن در غیر محل تعجب و خوردن طعام در هنگام سیری.

قهقهه کردن از شیطان است.

مؤمن میباید که عبوس و گرفته نباشد و گشادهرو و خندان باشد و قدری از مزاح مطلوب است اما بسیار خندیدن و بسیار خوش طبعی کردن مذموم است و فعل بیخردان و سفیهان است.

هر که تمام شب بیدار باشد برای کسب کردن و بهرهی دیدهی خود را از خواب ندهد آن کسبش حرام است.

او.

هر که داخل بازار شود و نعل سفیدی بخرد کهنه نکند آن را مگر آنکه کسب کند مالی را از جایی که گمان نداشته باشد.

از نادانی است خندیدن بیآنکه تعجبی باعث آن شود.

از نامه نوشتن هر کس استدلال بر عقل و بینایی او میتوان کرد.

تجارت کردن عقل را زیاد میکند و ترک تجارت کردن عقل را کم میکند.

سزاوار نیست مسلمان را که با فاجر و احمق و دروغگو برادری کند.

هر که در وقت مرگ وصیت نیکو نکند علامت نقصان عقل و مروت اوست.

دوستی نیکان با نیکان ثوابی است برای نیکان و دوستی بدان با نیکان فضیلتی است برای نیکان و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان و دشمنی نیکان با بدان خواری است برای بدان.

مجادله مکن که حسنت را میبرد و خوشطبعی مکن که باعث جرأت مردم بر تو میشود.

اعتماد بسیار بر برادر و دوست خود مکن که رازهای خود را به او بسپاری که در وقتی که از تو برگردد چارهای نتوانی کرد.

برادران خود را یاد کنید هرگاه غایب باشند از شما به بهتر از آنچه دوست میداری که شما را غایبانه یاد کنند.

چون دوست داشته باشی و حکومتی به هم رساند و ده یک از آنچه با تو دوستی میکرد بکند دوست بدی نیست از برای تو.

دوستان را به راز خود مطلع مگردان مگر رازی که اگر دشمن تو بداند به تو ضرری نرسد زیرا که گاه هست که دوست یک روز دشمن میشود.

کبوتر در خانه نگاه دارید که دوست داشتنی است و دعا کردهی حضرت نوح است و هیچ چیز در خانه مثل آن باعث انس نمیشود.

از تلخی زندگانی است از خانهای به خانهای نقل کردن و نان از بازار خریدن.

پنچ چیز است که در هر که نباشد زندگی بر او گوارا نیست: صحت بدن و امنیت و توانگری و قناعت و مونس موافق.

سفر کنید تا بدنهای شما صحیح شود و جهاد کنید تا غنیمت دنیا و آخرت بیابید و حج کنید تا مالدار و بینیاز شوید.

صلهی رحم کردن و با همسایگان نیکو سلوک کردن خانهها را آبادان میکند و عمرها را زیاد میکند.

کینهی مؤمن در همان محل میباشد که نشسته است چون از برادرش جدا شود دیگر در دلش نمیماند و کینهی کافر در تمام عمر میباشد.


امام علی (ع)

پاکدامنی زینت فقر است و سپاسگزاری زینت توانگری.

برای به دست آوردن عزت و فخر دنیا به رقابت ناشایست نپردازید و به زینت و نعمتهای دنیا دل خوش نکنید، و از دشواریها و سختیهایش شیون به راه نیندازید، زیرا عزّت و فخر دنیا رو به انقطاع و زینت و نعمتهایش رو به زوال، و دشواریها و سختیهای آن رو به فنا و نابودی است.

جامههای نفیس بپوش و زینت کن که خدا نیکوست و نیکو را دوست دارد، اما باید که از حلال باشد.

لشکریان با اذن خداوندی نگهبانان رعیّت، و موجب افتخار و زینت زمامداران و عزت دین و طرق ایجاد امنیت در جامعه میباشند، و برای رعیّت، استقرار و اسقامتی نیست، جز با لشکریان.

بدترین مصاحبان تو کسی است که معصیت خدا را در نظر تو زینت میدهد.

پاکدامنی، زینت فقر است و شُکر زینتِ توانگری.

اگر بندهی خدا اجل و سرنوشتِ نهاییاش را ببیند، آرزو و فریبندگی آن را دشمن میدارد.

بینیازی از عذر خواستن، بهتر از عذرخواهی راستین است.

دنیا آدمی را از همه چیز منصرف نموده، به خود مشغول میدارد و انسانِ دنیادار چیزی از آن را به دست نمیآورد، جز اینکه طمع و اشتیاق به آن را برای خود (دنیا) بگشاید.

بپرهیز از تکیه کردن به آرزوها، زیرا آرزو متاع و کالای مردم احمق است.

گاهی اجابت دعا برای بزرگتر نمودنِ پاداش دعا کننده و فراوان بودن عطای آرزو کننده به تاخیر میافتد.

به وسیلهی تقواست که هر جوینده به مقصود خود رسد و هر گریزان نجات پیدا کند و با این صفتِ شریف است که برای هر آرمان، توفیق وصول حاصل آید.

هر کس زکات را بدون خشنودی نفْس ادا کند و امید به آن داشته باشد که به عوضی بهتر از آن برسد، چنین شخصی به سنت اسلام نادان است و پاداش حقیقی را از دست داده، دارای عملی گمراه است و پشیمانی دراز.

آن اندکی که دوام خواهد داشت، بیشتر مورد امید است از آن فراوانی که تنگدلی میآورد.

از موارد عبرتگیری از این دنیا، اینکه: آدمی نزدیکِ وصل به آرزویش میشود، در آن حال، حضور مرگش آرزو را از او قطع میکند. پس نه آرزویی یافت میشود و نه آنچه رها شده، او را رها میسازد.

امید به چیزی شایسته است که میآید و یأس از چیزی درست است که گذشته است.

بدانید آرزو عقل را پوشانده و ذکر حداوندی را به فراموشی میسپارد. آرزو را تکذیب کنید، زیرا آرزو فریبنده و صاحبش فریب خورده است.

گویی (چنان زندگی نمایید که احساس کنید) چنگالهای مرگ در زندگی شما فرو رفته و علایق امیدها و آرزوها از شما بریده شده است.

وحشتناکترین هراسی که دربارهی شما دارم، دو چیز است: پیروی از هوا و درازای آرزو.

هر کس دلش به محبت دنیا شیفته شد، دل او به سه چیز از دنیا میچسبد: اندوهی که از او ناپدید نشود و طمعی که رهایش نسازد و آرزویی که به آن نخواهد رسید.

سخاوت آن است که پیش از سؤال و تقاضا انجام بگیرد و اما پس از خواستن، یا از شرم است و یا برای فرار از توبیخ.

هر کس آرزو را طولانی کند، به بدکرداری دچار شود.

هر کس به بهشت اشتیاق دارد، شهوات را از دل بزداید و هر کس از دوزخ بترسد، از محرّمات اجتناب نماید.

هشیار باشید! شما در این زندگی، روزگار آرزو را میگذرانید که اجل را به دنبال دارد. کسی که در روزگار آرزو و پیش از آنکه اجلش فرا رسد، عمل نماید، عمل برای او سودمند خواهد بود و مرگی که به سراغش آمده است، ضرری برای او وارد نخواهد ساخت.

[مردم بر سه گروهاند:] تکاپوگر پویا که نجات پیدا میکند و جویندهی کُندرو که برای او امیدی هست، و تقصیرکنندهی تبهکار که سقوطش در آتش است. انحراف به راست و چپ (افراط و تفریط) گمراهی، و جادهی اصلی راه وسط است.

آن کس که بهشت و دوزخ را پیش رو دارد، [از بازیچهها و آرزوهای دور و دراز و بیتفاوتیها] رویگردان است.

مردم در این دنیا بر دو گروهند: مردی که نفس خود را فروخت و خود را به هلاکت انداخت و کردی که نفس خود را خرید و آن را آزاد کرد.

پس هر کسی که خدا به او مالی داد، به نزدیکان خود بپردازد و مهماننوازی کند و اسیر را آزاد کند و زجر دیده را با آن مال نوازش دهد و از آن مال به مستمند بدهد و وامِ وامداران را بپردازد.

تقوای الهی کلید رستگاری است، و ذخیره برای قیامت، و آزادی از هر عادتِ ثابت، و نجات از هرگونه هلاکت.

هرگز بندهی دیگری مباش، در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است.

کسی که چیزی از وی خواسته شده، تا وقتی وعده نداده، آزاد است.

هر کس صبر کرد، مانند صبر آزادمردان، [اوست که از اخلاق عالی برخوردار شده] و اگر نتوانست صبر کند، باید مانند جهّال فراموش کند.

خداوند هیچکس را مانند کسی که با امتیازات و خواستنیهای دنیا اشباع شود (همانند مهلت دادن)، مبتلا (آزمایش) نکرده است.

مردم در این دنیا با فتنهها آزمایش میشوند.

خداوند سبحان هرگز جبّاران دورانی را شکست نداده، مگر پس از مهلت و آسایشی که در آن غوطهور بودهاند و استخوانِ شکستهی هیج یک از امّتها را جبران نفرموده است، مگر پس از قرار دادن آنان در تنگنای زندگی و آزمایش.

ای مردم! خداوند شما را برکنار فرموده از آنکه به شما ظلم کند، ولی شما را از آنکه مبتلا و آزمایش کند، دور نساخته است.

کسی که خداوند به وسیلهی آزمایش و تجارب، نفعی به او نرساند، از هیچ اندرزی سود نمیبرد و نتیجهی تقصیر او از پیش رویش برآید، تا بشناسد آنچه را انکار کرده بود و انکار کند آنچه را که شناخته بود.

ای مردم! شما را توصیه میکنم به تقوای الهی و کثرتِ ستایش خداوند برای عطایایی که به شما نازل نموده و نعمتهایی که بر شما عنایت فرموده و آزمایشی که نزد شماست.

قطعی است که امر ما (اهل بیت) سخت است و بس دشوار. آن را تحمل نمیکند، جز مؤمنی که خداوند قلب او را برای ایمان آزمایش نموده است و حدیث ما را جز دلهای امین و عقول و خِردهای متین نگاه نمیدارد.

دلهای خود را از دنیا بیرون کنید، پیش از آنکه بدنهایتان از دنیا خارج شود. شما در این دنیا در عرصهی آزمایش قرار گرفتهاید و برای غیر این دنیا آفریده شدهاید.

هر کس در تنگنای زندگی قرار بگیرد و آن را آزمایش نداند، پاداشی را که امیدِ آن میرفت، ضایع نموده است.

تکیه بر دنیا- با آنچه از این دنیا میبینی- نادانی است و تقصیر در عمل نیکو با اطمینان به پاداش آن، زیانکاری است و اطمینان به هر کسی پیش از آزمایش او، ناتوانی است.

هیچ مخلوقی را با معصیتِ خالق نمیتوان اطاعت کرد.

عظمت خالق در نزد تو، مخلوقات را در چشمت کوچک میکند.

تعصّب بورزید به خصلتها و عادات پسندیده، مانند حمایت و حفظِ حقوق همسایگی و وفا به پیمان و اطاعت نیکوکار و مخالفت با خودخواهی و فراگرفتن فضل و فضیلت و بزرگ شمردن معصیتِ قتل نفس، و انصاف به خلق و فرو بردن غضب و پرهیز از فساد در روی زمین.

دنیا برای حقیقتی دیگر آفریده شده است، نه برای خویشتن.

هر کس خود را بر مردم پیشوا قرار داد، نخست پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خویشتن بپردازد و تأدیب خویشتن را پیش از تأدیب زبانش انجام دهد و آن کس که به تعلیم و تربیت خویشتن بپردازد، از معلم و مربّی مردم، به تجلیل و تعظیم شایستهتر است.

من برای تبلیغ رسالتهای خداوندی و اتمام وعدهها و کلمات تعلیم شدهام. و نزد ما اهل بیت است، ابواب حکمت و روشنایی همهی امور.

برای فرزند بر پدر حقی است و برای پدر بر فرزند، حقی. حق پدر بر فرزند این است که: او را در همه چیز اطاعت کند، جز در معصیتِ خداوند سبحان. و حق فرزند بر پدر آن است که: نام زیبا بر او بگذارد و فرهنگِ سازندهی او را نیکو کند و قرآن را به او تعلیم دهد.

تندی و تیزیِ زبانت را برای کسی که تو را تعلیم سخن داده، قرار مده و بلاغت و زیبایی کلامت را به رُخ کسی که گفتار تو را بر مبنای قاعده و زیبایی راه انداخته است، مکش.

خداوند، مردم نادان را برای تعلّم مسئول قرار نداد، جز این که نخست اهل علم را برای تعلیم آنان قرار داد.

در همه جا خدا را یاد کنید که او با شماست.

خانهای که در آن قرآن خوانده میشود و یاد خدا در آن خانه کرده میشود برکت آن خانه بسیار میشود و ملائکه حاضر میباشند و شیاطین دور میشوند و اهل آسمان را روشنی میدهد چنان که ستارهها اهل زمین را روشنی میدهند.

خانهای که در آن قرآن خوانده نشود و یاد خدا در آن نکنند برکت آن خانه کم میباشد و ملائکه دوری میکنند و شیاطین در آن خانه حاضر میباشند.

در بازار یاد خدا بسیار بکنید در وقتی که مردم مشغول دنیا باشند که کفارهی گناهان شما باشد و باعث زیادتی حسنات شما شود و شما را از غافلان ننویسند.

مروّت سفر، توشهی خود را صرف کردن و مخالفت رفیقان نکردن و خدا را در هر بلندی و پستی و فرود آمدن و ایستادن و نشستن بسیار یاد کردن است.

به درستی که جهاد کردن برای خدا دری است از درهای بهشت که حق تعالی برای مخصوصان دوستانش گشوده است و نعمتی است که برای ایشان ذخیره گردانیده است.

والله که دین و دنیا به اصلاح نمیآید مگر به جهاد.

مشورت با جماعتی بکن که از خدا ترسند.

هر که از شبیخون عذاب خدا ترسد باید که کم خواب بکند.

خداوند سبحان بندگان خود را در هنگام ارتکاب اعمال زشت مبتلا میسازد به کاهش میوهها، و حبس برکات، و بستن در خزانههای خیرات، تا کسی که بخواهد، به طرف خدا برگردد و گنهکار دل از گناه برکَنَد. و کسی که میخواهد به یاد خدا بیفتد، و کسی که میخواهد، به خاطر نهی از لغزشها، از آنها امتناع بورزد.

خدا را در نظر بگیرید، بندگان خدا، خدا را، زیرا دنیا شما را از راهی میگذراند و شما و قیامت به یک ریسمان بستهاید.

هر انسانی از شما به مقدار تواناییاش تکلیف شده و باید برای ادای آن بکوشد. و به مردم نادان تخفیف داده شده است (خداوند متعال در مراعات قدرت برای تکلیف، بندگان خود را مورد ترحّم قرار داده است.)

محبوبترین بندگان نزد خدا کسی است که از پیامبرش تبعیت کند و دنبال کار او را بگیرد.

ای بندگان خدا! شما را به تقوای خداوندی و اطاعت او توصیه میکنم، زیرا تنها تقواست که نجات دهنده در فردا (قیامت) و رهاییبخش در ابدیّت است.

برترین بندگان خدا نزد خداوند سبحان، امامی است عادل که هدایت شده و مردم به وسیلهی او هدایت شوند. سنّت معلوم را برپا بدارد و بدعت مجهول را بمیراند.

واجبات را مراعات کنید، واجبات را. آنها را برای خدا ادا کنید، تا شما را رهسپار بهشت نماید.

تقوا بورزید برای خدا که در دیدگاه او هستید و پیشانیهای شما به دست اوست و همهی دگرگونیها و تحرّکات شما در قبضهی قدرتِ اوست.

هر کس برای خدا تقوا بورزد، خداوند برای او راه نجات از فتنهها و نوری رها سازنده از تاریکیها را قرار میدهد.

سوگند به خدا! من بندهای را نمیبینم که تقوا ورزیدن سودی به حال او داشته باشد، جز اینکه زیان خود را حفظ کند. قطعاً زبان شخص باایمان در پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان اوست.

برای خداوند سبحان و متعال، هیچ چیزی از آنچه که بندگان در شب و روزهایشان در آن اختلاف دارند، پنهان نیست.

ای بندگان خدا! مراعات کنید آنچه را که با رعایت آن به سعادت نایل خواهید شد و با ضایع کردن آن، تبهکارانِ شما در خسارت خواهند افتاد.

جز این نیست که مردم بر دو صفتند: پیرو قانون شرع، یا بدعتگزار و پیرو بدعت که با او هیچ برهان قانونی و روشنایی دلیل از خداوند وجود ندارد.

اگر انسانها در عظمت خداوند و بزرگی نعمتِ او میاندیشیدند، قطعاً به راه راست [که از آن منحرف شدهاند] برمیگشتند. ولی دلها بیمار است و دیدهها مختل.

سبقت بجویید، ای مردم- خدا شما را رحمت کناد- به آن جایگاههای خود که به آباد کردن آنها مامور شده و ترغیب به ورود و به سوی آنها دعوت شدهاید.

تقوا حقّ خداوندی بر ذمّهی شماست و بیان کنندهی حقّ شما بر خدا. برای توفیق یافتن به تقوا، از خدا یاری بجویید و برای ارتباط عبودیّت با خدا، از تقوا استمداد کنید، زیرا تقوا امروز نگهدارنده و سپری است در برابر آلودگیها و فردا راهی است به سوی بهشت.

هیچ حجابی شما را از خدا نبریده و هیچ دری برای ورود به پیشگاهاش برای شما بسته نشده است و قطعاً او در هر مکان و در هر زمان و وقتی موجود است.

ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی توصیه میکنم. زیرا تقواست که مهار حقیقی از آلودگیها و انحرافات است و استحکامبخش [حیات معقولِ] انسانها.

در یاری خداوند برای کسی که از او بینیازی بخواهد، کفایتی است، و برای کسی که شفا میجوید، شفایی است.

به امر نماز ملتزم شوید و در حفظ آن بکوشید و این [فریضهی بااهمیت] را فراوان به جای بیاورید و با این عبادت بزرگ به خدا نزدیک شوید، زیرا نماز برای مردمِ باایمان، واجبِ متعیّن است.

خداوند سبحان برای بندگان خود چنین مقرر فرموده که او را اطاعت کنند و پاداش آنان را از روی احسان، افزایش ثواب قرار داده و گسترش پاداش به آنان به خاطر آن است که خداوند شایستهی افزودن و گستردنِ آن است.

در آن هنگام که مردم جامعه حق حاکم را به حاکم ادا کردند و زمامدار نیز حق مردم را به آنان ادا کرد، حق در میان آنان عزیز شود و مسیرهای روشن دین هموار، و نشانههای عدالت معتدل و برپا، و سنّتها در مجرای خود به جریان میافتند.

هیچکس نمیتواند به حقیقتِ آن اطاعتی نایل شود که شایستهی خداوند سبحان است، هرچند اشتیاق او برای تحصیل خشنودیِ خداوندی شدید و تلاش و کوشش او در عمل طولانی باشد.

قطعی است، برای کسی که جلالِ خداوند سبحان در جان او و موقعیت آن مقام ربوبی در دلش بزرگ باشد، سزاوار است که هرچه جز خداوند بزرگ است، نزد وی در مقابل عظمتِ ربوبی کوچک باشد و سزاوارترین مردم برای چنین موضعی- به طور حتم- کسی است که نعمت خداوندی برای او بزرگ و احسان او برای آن کس لطیف است.

هر گاه خداوند بندهای را پست و ذلیل گرداند، علم را برای او ممنوع سازد.

اگر خداوند در مقابل معصیت کردنش تهدید نمیفرمود، باز واجب بود به خاطر شکر نعمتهایش معصیت نشود.

سعادتمندان سرای آخرت، با دعا به بارگاه خداوند، عطر جانفزای بخشش خداوندی را استشمام کرده و در گرو احتیاج به لطف و احسان خداوندی، اسیران خضوع به عظمتِ ربّانیاند.

هر کس پنهان و آشکارش و کردار و گفتارش، مخالف یکدیگر نباشد، قطعاً امانتِ انسان بودن را ادا کرده و در عبادت اخلاص ورزیده است.

هیچ چیزی را به خدا شریک قرار ندهید و سنّت محمد (ص) را تباه نسازید. این دو ستونِ محکم دین (توحید و محافظت بر سنت پیامبر) را برپا دارید و این دو چراغ را روشن نگه دارید، تا در نتیجه توبیخ از شما دور باشد.

بدا به حال کسی که فقرا و بینوایان و دریوزهکنان و راندهشوندگان از جامعه و وامداران و در راهماندگان، دشمن او نزد خدا باشند.

کسی که امانت را ناچیز شمارد و به آن خیانت کند و نفس و دین خود را از خیانت پاک نگرداند، قطعاً ذلّت و رسوایی را در دنیا به خود وارد ساخته و او در آخرت ذلیلتر و رسواتر خواهد بود.

ای بندگان خدا! از مرگ و نزدیکی آن برحذر باشید و توشهی آن را مهیا سازید، زیرا مرگ حقیقتی با عظمت و حادثهای بزرگ با خود خواهد آورد: یا خیر [و سعادتی] که هرگز شرّی پس از آن وجود نخواهد داشت و یا شرّ [و شقاوتی] که هرگز خیری پس از آن نخواهد بود.

لازم است بر حاکم که اگر به امتیازی نایل شد و یا نعمتی به او اختصاص یافت، آن امتیاز یا نعمت موجب دگرگونی او دربارهی رعیّتش نشود و آن نعمتهایی که خداوند متعال قسمت او کرده، وسیلهی نزدیکی بیشتر به بندگانش و مهربانی به برادرانش شود.

هیچ چیزی بیش از حرکت بر مبنای ظلم موجبِ دگرگونی نعمت خداوندی و سرعتِ انتقام او نیست، زیرا خداوند شنوندهی دعای ستمدیدگان و در کمین ستمکاران است.

ای فرزند آدم! غصّهی روزی را که نیامده، بر غصّهی روزی که آمده است، اضافه مکن، زیرا اگر از عمرت چیزی باقی مانده باشد، خداوند روزیِ تو را در همان روز عطا خواهد فرمود.

هر کس در دشمنی شدت به خرج دهد، مرتکب گناه شده و کسی که کوتاهی کند، ستم ورزیده است و هر کس در خصومت مبالغه کند، نمیتواند برای خدا تقوا داشته باشد.

از حدس و گمانهای مردمانِ با ایمان بترسید، زیرا خداوند متعال حق را در زبان آنان قرار داده است.

مسکین و بینوا، فرستادهی خداست. پس هر کس او را محروم برگرداند، در حقیقت خدا را ممنوع نموده و هر کس به آن بینوا عطا کند، پس به خدا عطا کرده است.

فقر عامل کاهش دین است و عقل را به دهشت میاندازد و برای عداوت انگیزه میشود.

هر که نام خدا بر اول طعام ببرد و حمد خدا را در آخر بکند هرگز از آن طعام از او سؤال نکنند.

خدا را یاد کنید در هنگام طعام خوردن و حرف بسیار مگویید که آن طعام نعمت و روزی خداست، بر شما واجب است که در وقت صرف کردن آن شکر خدا و یاد او و حمد او بکنید.

هرگز از امتلای طعام آزار نکشیدم زیرا هیچ لقمهای را به نزدیک دهان نبردهام مگر آنکه نام خدا بر آن گفتهام.

ناتوانی آفتی است و شکیبایی، دلاوری و پارسایی ثروت و پرهیزکاری سپری است و چه همنشین خوبی است رضایت در زندگی.

بهترین پارسایی، پنهان داشتن پارسایی است.

هر کس در دنیا پارسایی پیشه کند، مصیبتها را ناچیز یابد و هر کس در انتظار مرگ باشد، سبقت به خیرات نماید.

هر کس بین خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح نماید و هر کس امر آخرت خود را اصلاح کند، خداوند امر دنیای او را اصلاح نماید و هر کس پند دهندهای از ذات خود برای خویشتن داشته باشد، برای او از طرف خدا نگهبانی به وجود میآید.

خیر، فراوانی مال و فرزند نیست، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان باشد و بردباریَت با عظمت و عبادتی که به پروردگارت میکنی، مردم آن را عامل سرافرازی تلقی کنند.

مردم برای اصلاح دنیای خود، چیزی از امر دینشان را رها نمیکنند، جز اینکه خداوند برای آنان آنچه را که ضررش بیشتر است، پیش آورد.

هیچ علمی مانند اندیشه، و عبادتی مانند ادای واجبات و هیچ ایمانی مانند شرم و حیا و هیچ شکیبایی و حیثیّتی مانند تواضع و فروتنی و هیچ شرفی مانند علم و هیچ عزتی مانند متانت و بردباری، و هیچ یاری و یاوری محکمتر از مشورت نمیباشد.

هر کسی در عمل کوتاهی نماید، به اندوه مبتلا میشود. خداوند ارتباط ندارد با کسی که خدا را در مال و جانِ او سهمی نیست.

هر کس سر نیزه را برای خدا (در راه خدا) تیز کند، بر قتل شدیدترین حمایتگرانِ باطل پیروز شود.

هر کس نزدیک توانگر وارد شود و به خاطر توانگریِ او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.

به خدا تقوا بورز، اگرچه اندک باشد و بین خود و خدا پردهای قرار بده، اگرچه نازک باشد.

برای خدا در هر نعمتی حقّی است. پس هر کس آن حق را ادا کرد، به آن نعمت اضافه شد و اگر در ادای آن حق کوتاهی ورزید، به خطر زوالِ نعمت دچار شد.

هنگامی که فقیر شدید، به وسیلهی صدقه، با خدا تجارت کنید.

وفا به مردم غدّار (حیلهگر و بیوفا)، بیوفایی و مکرپردازی نزد خداست، و حیلهگری و بیوفایی با مردم غدّار، وفاست در نزد خدا.

چه سوداگری بدی است که دنیا را قیمت خود بینی و آن را عوض آنچه نزد خدا برای تو آماده است، تلقی کنی!

سوگند به خدا! با قدرتی که به وسیلهی شمشیر بر پراندن تارک دشمن و قطع بازوها و پاهای او دارم، سلطه را به دست دشمن نخواهم داد.

خداوند باعظمتتر است از تخیّلات پوچ و بیاساسِ تشبیهکنندگانش و والاتر است از اوهام باطل منکرانش، عظمتی بس والا.

سپاسگزاریتان را در هنگام برخورداری از نعمتها فراموش نکنید. خداوند با حجتهای آشکار و روشن و کتابهای آسمانیِ واضح که موارد عذر را بیان نموده، جای پوزشی برای شما نگذاشته است.

نه دهر و زمان بر خدا جریان داشته است که آن جریان حالات مختلفی برای او ایجاد کند و نه در مکانی جایگزین بود که انتقال برای او امکانپذیر باشد.

خدا رحمت کند مردی را که اندیشید و عبرت اندوخت، و از عبرتِ اندوخته، بینایی یافت.

به خدا تقوا بورزید، تقوای کسی که شنید و خشوع کرد، گناه اندوخت و اعتراف کرد، ترسید و عمل نمود، حذر کرد و به انجام اعمالِ نیکو مبادرت ورزید. به مقام یقین رسید و به نیکوکاری پرداخت، وسیلهی عبرت بر او عرضه شد، عبرت گرفت. برحذر داشته شد، حذر نمود.

ای مردم! خدا را خدا را در نظر بگیرید (بترسید از خدا) دربارهی آنچه از شما در حفظ و عمل به قرآن خواسته و در مراعات عمل به حقوقی که نزد شما به ودیعت نهاده است، زیرا خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده و به حال خودتان وانگذاشته و شما را در جهل و کوری رها ننموده است.

شایستهی غبطه و سودبرنده کسی است که دین او برای او سالم باشد.

ای بندگان خدا! از محبوبترین بندگان خدا در پیشگاه ربوبی، بندهای است که خداوند [سبحان] او را در شناختِ نفْس خود و ساختن آن یاری فرماید. [این انسانِ مورد عنایتِ خداوندی]، لباسی از اندوه بر تن نمود و پوشاکی ار بیم بر خود پوشید.

به همان حدّ و اندازهای که خداوند تحصیل علمِ آن را برای تو تجویز فرموده، کفایت بوَرز و عظمت خداوند سبحان را با موازین عقلیِ خود اندازهگیری مکن، که این خطا تو را از گروهِ هلاکشدگان مینماید.

اگر هم خداوند به ستمکار مهلت بدهد، گرفتن و کیفر خداوندی از او فوت نمیشود و خداوند در گذرگاه ستمکار در کمین و در موضع مادهای گلوگیر در مسیر فرو بردن آب دهان است.

قطعاً از مبغوضترین مردان نزد خدا، آن بندهای است که خدا او را به خودِ او واگذاشته است. این بنده (رها شده به حال خود) از راه حق متجاوز، و بدون رهبری که دلیل راه است، در حرکت است.

سوگند به خدا! من از جملهی رانندگان (طرد کنندگان) جاهلیت از جامعه بودهام، تا آنگاه که لشکر جاهلیت همگی پشت گرداندند، و زیر ذلت سلطه مجتمع شدند. من اکنون ناتوان نشدهام و نمیترسم و خیانتی نکردهام و سست نشدهام. و سوگند به خدا! قطعاً باطل را میشکافم، تا حق را از پهلوی آن درآورم.

ای بندگان خدا! به جهالت خویشتن تکیه ننمایید، و مطیع هواهای خود نباشید، زیرا کسی که به چنین موقعیتی سقوط کند، به لبهی رودخانهای افتاده که سیل آن را برده است.

خدا را، خدا را در نظر بگیرید از اینکه شکایت پیش کسی ببرید که نتواند اندوه را از شما زایل کند و نتواند با رأی خود چیزی را بشکند که برای شما محکم شده است.

بهترین وسیلهای که توسّلکنندگان به خداوند- سبحانه و تعالی- انتخاب نمودهاند، ایمان به او، و به فرستادهی او، و جهاد در راه اوست. زیرا جهاد در راه خدا، مقام اعلای اسلام است، و کلمهی اخلاص، مبنای فطرت اصلی انسان بر آن است.

برپا داشتن نماز است که اصل دین است و پرداخت زکات که همانا فریضهای واجب است. و روزهی ماه رمضان که سپری است از عذاب و حجّ بیتاللّه و عمره که همانا آن دو در آنکه فقری را منتفی نموده و گناه را میشویند.

قطعی است عالِمی که به غیر علمش عمل میکند، مانند جاهل متحیّری است که از جهلش رها نشده و بیدار نمیشود. حجّت بر علیه او، از حجّت بر علیه جاهل بزرگتر است، و حسرت و تأسف از او، جداییناپذیرتر و نزد خدا برای ملامت، شایستهتر.

ای مردم! آنچه را که خداوند بر شما مقرر فرموده، مطلب و مطلوب خود تلقی نکنید، و از ادای حقّ خداوندی، آنچه را که از شما خواسته، مسئلت نمایید. و دعوت مرگ را پیش از آنکه شما را [برای عبور از پل زندگی] بخوانند، به گوشهای خود بشنوانید.

جز این نیست که شما بر مبنای دین خداوندی، برادران یکدیگرید. میان شما جدایی نینداخته، جز پلیدیِ درونها و بدی نیّتهایتان. به این خاطر است که به کمک هم نمیشتابید و خیرخواه یکدیگر نیستید و به همدیگر نمیبخشید و مهر نمیورزید.

ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی توصیه میکنم که تنها توشهی معاد است و تنها وسیلهی پناهندگی به خدا. توشهای است رساننده به مقصد و پناهی است واصل کننده به هدفِ مطلوب.

خدا رحمت کند مردی را که حقی را ببیند و به آن کمک نماید، یا ستمی را ببیند و آن را منتفی بسازد و یاور حق باشد تا آن را به صاحبش برساند.

ای بندگان خدا! به درستی که تقوای الهی، اولیاء خدا را از ارتکاب محرّماتش بازداشت، و خوف الهی را به دلهای آنان ملازم نمود تا آنان را به بیداری در شب و به تشنگی در روزهای گرم وادار کرد.

خداوند متعال روزیتان را تعهّد نموده و شما به عمل کردن مأمورید. پس نباشد طلب کردنِ چیزی که برای شما تضمین شده، شایستهتر از [کوشش] دربارهی عملی که برای شما مقرّر گشته است.

بافضیلتترین مردم نزد خداوند کسی است که برای او عمل به حق- اگرچه موجب کاهش [ظاهری] و سختی باشد- محبوبتر از باطل بوده، هرچند آن باطل برای او فایده را جلب کند و موجب افزایش وی شود.

عطای مال در غیر موردش، افراط در خرج و اسراف است و این افراط گری و اسراف، صاحبش را در دنیا بالا میبرد و در آخرت ساقطش میکند، و در میان مردم عزیز میدارد و نزد خدا، پست و خوارش میسازد.

خداوند سبحان توبه را به سببِ فراوانی روزی و رحمت بر مخلوقاتِ خود قرار داده است.

هرگز به خدا شریک قرار ندهید و سنّت پیامبر اکرم (ص) را ضایع نکنید. این دو ستون را برپا دارید و این دو چراغ را روشن نگاهدارید.

از معصیت ورزیدن به خدا در خلوتها تقوا بورزید و اجتناب کنید، زیرا شاهد، خودِ حاکم است.

خداوند سبحان در اموالِ توانگران، معاش فقرا را قرار داده است. در نتیجه، هیچ فقیری گرسنه نماند، جز اینکه توانگری به همان اندازه از مالِ فقیر بهرهمند شد و خداوند متعال آنان را در مورد این ظلم بازخواست خواهد کرد.

کمترین حقی که خداوند بر گردن شما دارد، این است که از نعمت او برای گناهان کمک نگیرید.

خداوند سبحان اطاعت را غنیمتِ هشیارانِ خردمند قرار داده، در آن هنگام که مردم ناتوان قصور نمایند.

خداوند سبحان پاداش را در مقابل عبادت و عذاب را در مقابل معصیت قرار داده است برای جلوگیری از عذاب بندگانش و تحریک آنان به بهشتش.

هر کس نعمتهای خداوندی به او فراوان باشد، احتیاجات مردم هم به او بسیار باشد و هر کس در آن نعمتها- در آنچه که خداوند واجب فرموده- قیام کند، آن نعمتها را در معرض دوام و بقا قرار داده و هر کس در آن نعمتها به ادای حقوق لازم در آنها قیام نکند، آن نعمتها را در معرض زوال و فنا قرار داده است.

بترس از این که خدا تو را در ارتکاب معصیتش ببیند و در اطاعتش نیابد که در نتیجه از زیانکاران باشی. پس وقتی نیرومند شدی، بر اطاعت خداوندی قوی باش و اگر ناتوان گشتی، از معصیت خداوندی ناتوان باش.

چه نیکوست فروتنی توانگران به فقرا برای طلب پاداش الهی! و نیکوتر از آن، متانت و بیاعتنایی فقرا بر توانگران است به خاطر تکیه بر خدا.

خداوند عقل و خرد را نزد کسی به ودیعت ننهاد، جز اینکه با همان حقیقتِ شریف، روزی او را نجات داد.

هر کس دورن خود را اصلاح کند، خداوند هم آشکار او را اصلاح فرماید و هر کس برای دین خود عمل کند، خداوند برای امر دنیای او کفایت کند و هر کس رابطهی بین خود و خدا را نیکو نماید، خداوند رابطهی بین او و مردم را نیکو فرماید.

هر کس احتیاجی را به مؤمن عرضه کند، مانند این است که آن را به خدا عرضه کرده و هر کس آن را با کافری مطرح کند، گویی از خدا شکایت کرده است.

خداوند هرگز درِ شکرگزاری را بر بندهای باز نمیکند که درِ افزایش را به روی او ببندد.

بزرگترین حسرتها در روز قیامت، حسرت مردی است که مالی را از راهی خلافِ اطاعتِ خداوندی بیندوزد؛ پس از وی مردی آن مال را از او ارث ببرد که آن را در اطاعت خداوند سبحان مصرف کند و از همین راه داخل بهشت شود و آن شخص اول را که مال اندوخته بود، به خاطر همان مال داخل آتش شود.

خداوند درِ دعا را بر بندهای باز نمیکند که درِ پذیرش دعا را به روی او ببندد و چنان است که درِ توبه را برای بندهای باز کند و درِ بخشایش را بر او ببندد.

توحید آن است که خدا را در توهّم نیاوری و عدالت آن است که او را متهم نسازی.

پاداش مجاهدی که در راه خدا شهید شده، با عظمتتر از کسی نیست که قدرت پیدا کند و عفو نماید؛ نزدیک است که عفیف (پاکدامن)، فرشتهای از فرشتگان خداوندی باشد.

چون با برادران مؤمن ملاقات نمایید با ایشان مصافحه کنید و پنداشت و خوشحالی نزد ایشان ظاهر کنید تا آنکه چون جدا شوید هیچ گناه بر شما نمانده باشد و با دشمن خود نیز مصافحه کنید هر چند او نخواهد که خدا چنین امر فرموده است و باعث دفع دشمنی او میشود.

هر که والی مردم را ممنوع سازد از آنکه کارهای خود را به او عرض کنند حق تعالی در قیامت حاجت او را برنیاورد و اگر چیزی به رسم هدیه بگیرد چنان است که از غنیمت دزدی کرده است که بدترین دزدیهاست و اگر رشوه بگیرد چنان است که به خدا شرک آورده باشد.

بر تو باد به حاضر شدن در مجالسی که در آنجا یاد خدا کنند.

آن کس که خداوند سبحان را توصیف کند، همسان برای ذات بیهمتایش سازد، و دویی در یگانگیاش درآورد و مقام والای احدیّت را تجزیه نماید. پندار تجزیه در وحدتِ ذاتش نشان نادانی است که خدا را قابل اشاره انگارد و با آن اشاره محدودش سازد و چون معدودها، به شمارشش درآورد.

سوگند به خدا! من از آن هنگام که خداوند متعال پیامبرش را به پیشگاه خود خوانده، تا به امروز، همیشه از حقّ قانونی خود رانده شدهام و دیگران در قلمرو اختصاصی من به تاختن درآمدهاند.

از خانههایتان برای تشکیل اجتماعاتِ ویرانگر بیرون نیایید. آشتی و الفت در میان خود به وجود بیاورید، توبه و بازگشت به سوی خدا در دسترس شماست.

از طرف خداوند متعال، بعد از رسولان آسمانی، کسی جز بشر تبلیغ نمیکند.

زمانی که خداوند برای یک انسان زبان راستین در میان مردم قرار میدهد، برای او بهتر از مالی است که دیگران از او ارث خواهند برد.

جهاد [با دشمنان خدا] دری از درهای بهشت است که [خداوند این در را] به روی خواصّ اولیاء خود باز کرده است.

سوگند به خدا! هیچ قومی در خانهی خود مورد حمله و هجوم قرار نگرفت، مگر اینکه ذلیل شد.

ای بندگان خدا، از گناهان مهلک و عیوبی که خدا را به سخط و غضب میآورد، بپرهیزید.

در هر صبح و شام به خدا تقوا بورز و بر نفس خود از فریب دنیا بترس و در هیچ حالی از آن، احساس امن و امان مکن.

بهترین و بافضیلتترین مؤمن کسی است که جان و دودمان و مالش را در راه خدا تقدیم بدارد، زیرا هر چیزی که تو از پیش میفرستی، ذخیرهاش برای تو میماند و آنچه پشت سر خود میاندازی، خیرش برای دیگری است.

تحصیل علم و یقین به برخی از مطالب قرآنی، مطابق پیمانی که از بندگان گرفته شده، لازم است و در برخی دیگر که اسرار و رموز قرآنی محسوب میشوند، مردم را به تنگنای لزوم معرفتِ آنها مجبور ننموده است.

شما ای مردم! به وسیلهی ما دودمان محمد (ص) از تاریکیهای جهل و فساد رها شده، راه هدایت را در پیش گرفتید و گام بر فراز اعتلا نهادید. شبهای تیره و تار جاهلیّت را به وسیلهی تکاپوها و ارشادهای ما پشت سر گذاشتید، تا فروغ بامدادِ اسلام، بر عقول و دلهای شما درخشیدن گرفت.

ای مردم! امواج توفانی فتنهها را که حیات شما دریانوردان اقیانوس هستی را به تلاطم انداخته است، با کشتیهای نجات بشکافید و پیش بروید. از راه عداوت و نفرت از یکدیگر برگردید، و طریق مهر و محبت پیش بگیرید.

گشایش کارهای اجتماع در عدالت است و کسی که عدالت برای او تنگی ایجاد کند، ستم برای او تنگناتر خواهد بود.

به شما هشدار میدهم: خطاهایی که مردم مرتکب میشوند، چونان اسبهای چموشند که خطاکاران بر آنها سوار گشته، با افسارهایی از دست رفته، در بیراههها و سنگلاخها میتازند. پایانِ این تاخت و تاز طغیانگرانه، آتش است.

هیچ کسی چون دودمان آدمی پریشانیهای او را به آسایش مبدّل نمیکند. دودمان آدمی مهربانترین مردم در هنگام فرود آمدن حوادثِ سخت و ناگوار است.

کسی که دستِ کرامتِ خود را از دودمانش برمیدارد، یک دستِ او از آنان برداشته می شود و در مقابل، دستهای فراوانی از او برداشته خواهد شد. هر که خوی نرم دارد، از محبت همیشگی دودمانش برخوردار خواهد بود.

بار خدایا! من این مردم را دچار ملالت کردهام، آنان نیز مرا گرفتار ملالت نمودهاند. من اینان را افسرده ساختهام، آنان هم مرا افسرده و ناراحت کردهاند. بهتر از آنان را به جای آنان بر من عنایت فرما، و بدتر از من را به جای من نصیب آنان بنما.

مردانِ کارآزمودهی اجتماعی و سیاسی با حالات تصنّعی میتوانند خود را بر فراستِ زمامداران عرضه کنند، و خوش خدمتی خود را به رخ آنان بکشند، در صورتی که پشت این نقاب ساختگی، نه خیرخواهی و خیراندیشی دارند و نه امانتداری برای انجام وظایف خود.

بپرهیز از دوست داشتن مدّاحی و تملّق دیگران، زیرا این صفات پلید از محکمترین فرصتها برای شیطان است که نیکی نیکوکاران را در آن محو میسازد.

بپرهیز از همنشینی مردم فاسق، زیرا همواره شرّ به شرّ ملحق میشود.

در آن هنگام که دنیا به کسی روی آورد، نیکوییهای دیگران را به او عاریت میدهد و اگر دنیا از کسی رویگردان شود، نیکوییهای خود را از او میگیرد.

با مردم چنان بیامیزید که اگر در آن حال بمیرید، برای شما بگریند و اگر زنده ماندید، همواره به شما مهر و محبت بورزند.

مردم دشمن چیزی هستند که آن را نمیدانند.

زینهار که اجتناب کن از جاهایی که محل تهمتاند و از مجلسی که گمان بد به او ببرند که همنشین بد مصاحب خود را فریب میدهد.

خیری نیست در سگها مگر سگ شکاری یا سگ گله.

مروّت و مردی در حضر خواندن قرآن است و همنشینی با علما کردن و تفکر در فقه و علوم کردن و محافظت بر نمازهای جماعت کردن.

ناتوانترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوستان عاجز است و ناتوانتر از آن، کسی است که دوستی را پیدا کند و او را از دست بدهد.

هر کس نزدیکانش او را ضایع کنند، دوستی و الفت با دیگران را به دست آورد.

شایستهترین مردم به عفو و بخشیدن، تواناترین آنان به کیفر دادن است.

مردم دنیا مانند کاروانی هستند که آنان را به حرکت درآوردهاند و میرانند، در حالی که آنان در خوابند.

کاملترین فقیه کسی است که مردم را از رحمت خداوندی ناامید نسازد و از محبت او مأیوسشان ننماید.

قطعاً شایستهترین مردم به پیامبران، داناترین آنان به چیزی است که پیامبران آوردهاند.

در اوایل سرما، از خود حفاظت کنید و در آخرش آن را پذیرا باشید، زیرا سرما در بدنهای مردم همان کار را میکند که در درختها: آغازش میسوزاند و آخرش شکوفا میسازد.

هر کس به کردار قومی خرسند باشد، مانند کسی است که در آن کردار با آنان همراه است و برای هر کس که در یک باطل وارد شده، دو گناه است: گناه عمل به آن باطل و گناه رضایت به آن.

هر کس خودرأیی را انتخاب کرد، هلاک گشت و هر کس با مردم مشورت کرد، با عقولِ آنان شریک شد.

شرّ و بدی را از سینهی دیگران برکن، با درآوردن آن از درون خویشتن.

نخستین پاداشی که آدم بردبار از بردباریِ خود میبرد، این است: مردم یاران او هستند، به ضرر نادان.

اگر آدم بردباری نیستی، خود را به شکیبایی و بردباری وادار کن، زیرا اندک است تعداد مردمی که خود را به قومی تشبیه کنند و از افراد آن قوم نشوند.

در دگرگونی حالات است که گوهرهای اصلی مردم شناخته میشود.

هر کس حیا به او لباس بپوشاند، مردم عیب او را نبینند.

به اولاد دیگران نیکویی کنید تا احترام شما در فرزندانتان محفوظ بماند.

ای مردم! وفا همراه صدق است و من سپری نگهدارندهتر از وفا (صدق) نمیبینم و کسی که بداند سرنوشت نهایی حیاتِ او چیست، مکر نمیکند.

از این دنیا چیزی نمانده، جز تهماندهی آبی در ظرف دستشویی، یا چیزی جز جرعهی آبی اندک که اگر تشنهای آن را بمکد، سیراب نشود. ای بندگان خدا! به کوچ از این دنیا تصمیم بگیرید که فنا سرنوشت همهی مردم آن است.

این دنیا در نظر کسانی که دارای خِرد هستند، مانند سایهی در حال برگشت است؛ در همان زمان که آن را در حال گسترش میبینی، رو به جمع شدن و زوال است و در همان هنگام که آن را رو به افزایش میبینی، رو به نقص و کاهش است.

سعادت از آنِ کسی است که از دیگران برای خود وعظ و عبرت بگیرد.

همهی اقوام و اُمَم از ظلم امرای خود میترسند و من از ظلم رعیّتِ خود بیمناکم! شما را به جهاد بسیج کردم، به راه نیفتادید و سخنان [سازنده] به گوشتان خواندم، نشنیدید و شما را نهانی و آشکار دعوت کردم، پاسخ مثبت ندادید و شما را نصیحت نمودم، نپذیرفتید.

ای مردم! از شعلهی چراغ واعظی که خود وعظش را پذیرفته، فروغ بگیرید و از آبِ زلالِ چشمهای بکشید که از تیرگی تصفیه شده باشد.

مردم را از کار زشت نهی کنید و خود نیز از آن دور شوید، زیرا جز این نیست که شما مأمور شدهاید به نهی کردن مردم، پس از آنکه خود از ارتکابِ امور زشت اجتناب کنید.

ای مردم! هر کس راه روشن را پیش گیرد، به آب برسد و هر کس راهی مخالفِ راهِ راست درنوردد، در بیابان بیسر و ته گمراه شود.

خیر این دنیا ناچیز است، و شرّ آن همیشه حاضر. جمع شدهاش رو به فناست و مُلکش ربوده شدنی، و آبادش رو به ویرانی. پس چیست نفع آن خانهای که از بنیادش شکسته میشود، و چه منفعتی است در عمری که در این دنیا مانند فنای زاد و توشهاش رو به زوال است.

ای مردم! آنچه را که خداوند بر شما مقرر فرموده، مطلب و مطلوب خود تلقی نکنید، و از ادای حقّ خداوندی، آنچه را که از شما خواسته، مسئلت نمایید. و دعوت مرگ را پیش از آن که شما را [برای عبور از پل زندگی] بخوانند، به گوشهای خود بشنوانید.

ای مردم! جز این نیست که دنیا گذرگاهی است ناپایدار، و آخرت اقامتگاهی است برقرار. از گذرگاه خود بگیرید، برای اقامتگاه پایدار.

دربارهی من دو گروه از مردم به هلاکت میافتند: دوست افراط گر که محبت او را به سوی غیر حق (باطل) میکشاند، و دشمن تفریط گر که عداوت با من، او را هم به سوی غیر حق (باطل) میکشاند.

به درستی، کسی که از مردم کناره گرفت و تنها شد، او از آنِ شیطان خواهد بود، چنان که گوسفندی که از گلّه کناره گرفت، نصیب گرگ میشود.

هر کس مردم را به شعار خوارج دعوت کند، او را بکشید، اگرچه زیر این عمامهی من باشد.

نباید ولایت مسلمین به کسی سپرده شود که بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح بدهد و نباید زمامداری مسلمین را در اختیار کسی گذاشت که در حُکم رشوه بگیرد و حقوق مردم را ضایع کند و آن را چنان که باید، ادا نکند (از اجرای احکام خداوندی خودداری کند). همچنین، والی مسلمین، نباید سنّت را متوقف کند و امت اسلامی را از این راه به هلاکت بیندازد.

«فراوانی ورود قرآن به گوش، آن را کهنه نمیکند.» هر کس به این کتاب الهی قائل شد، «راست گفت و راست گردید و هر کس به آن عمل کرد، بر دیگران سبقت جُست.»

وصیّت به تقوا بهترین وصیّتی است که مردم دربارهی یکدیگر انجام میدهند.

کسانی که تقوا ورزیدند، گروه گروه رهسپار بهشت شدند در امنیت از عذاب و انقطاع از ملامت. آنان از آتش برکنار شدند و در جایگاه امن و آرامش قرار یافتند و به آن منزلگه ابدی و قرارگاه جاودانی خشنود گشتند.

باعظمتترین حقوق الهی، حق حاکم بر مردم و حق مردم بر حاکم است.

هرگز امور مردم جامعه بدون صلاحیّت حُکّام، اصلاح نشود و امور والیان جامعه بدون نظام صحیح بر مردم اصلاح نگردد.

ای مردم! بر شما باد خیراندیشی و خیرخواهی در اجرای حقوق دربارهی یکدیگر و کمک و یاوری بر ادای آنها.

مردم باتقوا در میان آن مردم اهل فضیلتها هستند: منطق آنان درست و صحیح، پوشاکشان بر مبنای میانهروی، حرکتشان بر اساس فروتنی است. چشمان خود را از آنچه که به آنان تحریم فرموده، پوشیدند و گوشهای خود را به آن علمی که برای آنان سودمند است، فرا دادند.

حقوق مردم مستحق را ادا کن و اگر ادا نکنی، قطعاً روز قیامت از کسانی خواهی بود که بیش از همه دشمن دارند.

کسی که به ارزش خویشتن نادان باشد، به ارزش دیگران نادانتر خواهد بود.

هر کس بردباری کند، در زندگی خود تفریط نکند و در میان مردم، پسندیده زندگی کند.

مَثَل کسی که فریب این دنیا را بخورد، مانند قومی است که در جایگاهی دارای وسایل رفاه و آسایش زندگی میکردند، سپس مجبور شدند به جایگاهی بیخیر و فاقد رفاه و آسایش کوچ کنند. قطعی است برای چنین مردمی، چیزی ناگوارتر و مصیبتبارتر از جدایی از آن منزلِ پر آسایش و حرکت به سوی جایگاهِ فاقدِ رفاه و آسایش نمیباشد.

دوست بدار بر دیگری آنچه را که برای خود دوست داری و آنچه برای تو ناملایم و ناگوار است، بر دیگران نیز کراهتبار تلقی کن.

ویرانی زمین ناشی از فلاکت مردم آن است. و سببِ فلاکتِ مردم، روی آوردن کارگزاران به مالاندوزی، و بدگمانی (ناامیدی) از دوام حکومتشان، و عبرت نگرفتن از حوادث روزگار و جریانات اجتماعی و سیاسی اقوام و ملل گذشته است.

کسی که دیگران را به کاری خواند که خود به آن عمل نکند، مانند تیراندازی است که میخواهد از کمانِ بیزه، تیر بیندازد.

مردم فرزندان دنیا هستند و مرد به محبت مادرش توبیخ نمیشود.

بزرگترین توانگری، ناامیدی است از آنچه در دست مردم است.

کسی که در عیب خود بنگرد، از عیب جویی دیگران رویگردان میشود و هر کس به روزیِ خداوندی خشنود شود، از آنچه که از او فوت شده، اندوهگین نمیگردد.

هر کس بداند سخنش از گروه اعمالش است، سخن را جز در آنچه برای او اهمیت دارد، کم کند.

بزرگترین عیب آن است که آنچه را در خود توست، در دیگران عیب محسوب کنی.

ای مردم! تأدیب و تربیتِ نفوس خویش را خود به عهده بگیرید و نفسهای خود را از عاداتِ پلید منصرف کنید.

ای مردم! کالای دنیا خس و خاشاکی است وبا آلود، پس از چراگاه آن اجتناب کنید. عدم آرامش در این دنیا سعادت آمیزتر از اطمینان و سکونت در آن است و رمقی از معاش، پاکیزهتر از ثروت آن است.

از مردم با ایمان کسی است که عمل زشت را با دست و قلبش منکر میشود و ناپسند میشمارد، این است تکمیل کنندهی خصلتهای خیر.

هر کس ببیند در جامعه ستمی صورت میگیرد و به عمل زشتی خوانده میشود، و او با قلبش آن را انکار کند، پس دینش سالم و خودش از گناه برکنار است.

مردم، دشمن آن چیزی هستند که آن را نمیدانند.

نزدیکی و ارتباط با اخلاق مردم، موجب اطمینان از گزند آنان میباشد.

مردم دنیا مانند کاروانیانی هستند که از همان هنگام فرود در این دنیا، رانندهی آنان بر آنان فریاد میزند: کوچ کنید.

شایستهترین مردم به کرامت، کسی است که مردمانِ با کرامت به وسیلهی او شناخته میشوند.

هر که مؤمنی را حقیر شمارد خدا او را به آن مؤمن در بهشت جمع نکند مگر آنکه توبه کند.

نماز کسی که انگشتر عقیق در دست داشته باشد بر نماز جماعتی که غیر عقیق در دست داشته باشند به چهل درجه زیادتی دارد.

هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست و هیچ تنهایی وحشتناکتر از خودپسندی و هیچ تعقّلی مانند تدبیر و هیچ کَرَمی مانند تقوا و هیچ همنشینی مانند اخلاق نیکو نیست.

قناعت، برای به دست آوردن مُلک کافی است و نیز برای وصول به نعمتها، اخلاق نیکو کفایت میکند.

قطعی است که امر به معروف و نهی از منکر، دو خُلق از اخلاق خداوندی است. و این دو صفت و فعالیت، نه مرگی را نزدیک میکنند و نه از روزی کسی میکاهند.

تقوا، فرمانروای اخلاق است.

بینیازترین بینیازیها عقل است و بزرگترین نیازمندی حماقت و وحشتناکترین تنهایی خودپسندی است و بهترین و باکرامتترین حیثیت، اخلاق نیکو.

بردباری، پردهای پوشاننده است و عقل شمشیری است برّان؛ پس عیوبِ اخلاقی خود را با بردباریت بپوشان و هوایت را با عقلت بکُش.

اگر ناچار از تعصّب هستید، عصبیّت خود را برای اخلاق نیکو و کردارهای پسندیده و امور زیبا قرار بدهید.

هر کس بر اشیاءِ دور از هم و متضاد اشاره کند و آنها را اراده نماید، چارهجوییها او را تنها گذارد و رسوا کند.

زیانکارترین مردم از حیث کالا و محرومترین آنان از نظر تلاش، مردی است که بدن خود را در طلب مال ناتوان ساخت و فرسود، ولی مقدّرات، ارادهی او را یاری نکرد؛ پس با حسرت همان مال از دنیا خارج شد و با نتیجهی فاسدِ آن، وارد آخرت شد.

با زنان مشورت مکن، رأی ایشان ضعیف و عزم ایشان سست است.

اوست آن خداوند توانا، هنگامی که اوهام بشری قصد پیشرفت به سوی درک و شناختِ نهایتِ قدرتِ او نمایند و اندیشهی مبرّا از خطرهای وسوسهها را که بخواهد در اعماق غیوبِ ملکوتِ الهی با آن به ذات اقدس ارتباط پیدا کند، مردود مینماید.

هیچ مردی به تأخیر در دریافتِ حقّش ملامت نمیشود، بلکه از این ملامت میشود که آنچه را که حق او نیست، بگیرد.

هر مرد مؤمن و زن مؤمنه که دست بر سر یتیم بکشد از روی ترحّم، حق تعالی برای او به عدد هر مویی که دستش بر آن میگردد حسنهای برای او بنویسد.

من با دو نفر جنگ خواهم کرد: مردی که چیزی را ادعا کند که شایستهی آن نیست و مردی که از ادای حقّی (امانتی) که به عهده دارد، امتناع بورزد.

مردی که کارهای او را زنی تدبیر کند، ملعون است.

غیرتِ زن کفر است و غیرت مرد، ایمان.

عالِم کسی است که اندازه و ارزش خود را بشناسد. برای نادانی مرد همین کافی است که ارزش خود را تشخیص ندهد.

شادی دنیا با اندوه آمیخته و قدرت مردان در آن، رو به ناتوانی و سستی است. پس فراوانی آنچه در این دنیا برای شما خوشایند است، فریبتان ندهد، زیرا آنچه که از آنها همراه شما خواهد بود، اندک است.

سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا مرد زیر زبان خود مخفی است.

زن، عقربی است دارای گزیدن شیرین.

زن [با توجه به طبیعت شهوانیش]، شرّ است و بدترین چیزی که در اوست، این است که چارهای از او نیست.

زبان عاقل در پشتِ قلبِ او و قلب احمق، در پشت زبانش قرار دارد.

در آن هنگام که صلاح و نیکوکاری بر زمان و مردمش غالب باشد، سپس مردی به مرد دیگر بدگمان شود، با اینکه گناهی مرتکب نشده، در این صورت ظلم کرده است.

حج، جهاد هر ناتوانی است و برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدن روزه میباشد و جهادِ زن، شوهرداریِ نیکوست.

آگاه باشید! این دنیا مانند زنی است نابکار که خود را بر مردان عرضه کند [و سپس امتناع کند] و چارپایی است سرکش و ستیزهگر و دروغگویی است خیانت پیشه. همواره در حال انکار و کفرورزی و معاندی است متمرّد، دارای تمایل زیاد و اضطرار و دگرگونی فراوان.

اگر در مردی یک خصلت زیبا و با عظمت دیدید، نظایر آن خصلت را در او انتظار داشته باشید.

از مشورت با زنان بپرهیز، زیرا رأی و نظر آنان سست و تصمیمشان بیاساس است.

از زنان بد بپرهیز و از نیکان ایشان در حذر باش.

هیچ میراثی مانند فرهنگ سازنده و هیچ عامل حرکتی مانند توفیق و هیچ تجارتی مانند عمل صالح و هیچ سودی مانند پاداش نیکو و هیچ پرهیزکاری مانند توقف در زمان اشتباه وجود ندارد.

سخن مانند شکار در حال فرار است، یکی آن را میزند و دیگری در زدنِ آن خطا میکند.

چه بسا آدمِ بینا در تشخیص مقصد به خطا رود و انسان نابینا به رشد و مقصد کمالِ خود نایل آید.

پروردگارا! بر من ببخشا آنچه را که دربارهی من از من داناتری. اگر بار دیگر به خطایی که کرده بودم، برگردم، بار دیگر با بخشش خود بر من عنایت بفرما. خداوندا! بر من ببخشا آنچه را که از نفْس خود وعده کردم و تو دربارهی آن وعده از من وفا ندیدی.

امور زندگی وقتی به ابهام و اشتباه افتاد، آخر آنها را با ابتدای آنها باید محاسبه نمود.

از جریان (نشانه) دنیا در مسیر فنا شدن اینکه: تیر در کمان کرده است و تیرهایش به خطا نمیرود و جراحتهایش مرهم نمیپذیرد. زنده را با تیر مرگ میزند و تندرست را با بیماری و نجات یافته [از سختی را] با هلاکت و مشقت شَدید.

هرگز حسادت نورزید، زیرا «حسد ایمان را میخورَد، چنان که آتش هیزم را.»

وجود حاکم و زمامدار برای مردم ضروری است، چه حاکم نیکوکار چه بدکار؛ که اگر زمامدار بدکار و منحرف باشد، شخص با ایمان در زمامداریِ او عملِ صالح خود را انجام میدهد.

نسبت صبر بر ایمان، مثل نسبت سر است بر بدن و خیری در آن جسد نیست که سر ندارد و همچنین خیری در آن ایمان نیست که از صبر برخوردار نباشد.

قرآن معدن ایمان است و متن آن، و سرچشمههای علم است و دریاهای آن، و باغهای دادگری است و غدیرهای (گودیهای آب) آن.

بدانید که اندک ریا، شرک است و همنشینی با هواپرستان، جایگاهِ فراموشی ایمان و حضور شیطان است.

با ایمان است که میتوان دلیل برای اعمال صالح ارائه داد. و با اعمال صالح است که به ایمان میتوان دلیل آورد. و با ایمان است که علم آباد میشود. و با علم است که بیم از مرگ به وجود میآید. و با مرگ، دنیا به پایان میرسد. و با دنیاست که آخرت احراز میشود.

ایمان، معرفت قلبی است و اقرار به زبان و عمل به اعضا و جوارح.

ایمان هیچ بندهای مطابق واقع نمیشود، جز اینکه به آنچه در اختیار خداست، مطمئنتر از آن باشد که در اختیار خودِ اوست.

ایمان مانند نقطهای [نورانی، سفیدی] در قلب آشکار میشود، سپس هر اندازه ایمان زیادتر شود، بر آن نقطهی نورانی میافزاید.

ایمان بر چهار پایه مستحکم است: صبر، یقین، عدل و جهاد.

انسان با ایمان به این دنیا به چشم عبرت و تجربه مینگرد و از توشه به اندازهی سیر شدن شکم یک مضطرّ بهرهمند میشود.

از مختصّات ایمان است که صدق (راستی) را بر کذب مقدّم بداری، آنجا که صدق ضرری به تو برساند و دروغ به نفع تو باشد و در گفتارت برتری از عمل تو دیده نشود و هنگامی که دربارهی دیگری سخن میگویی، از خدا بترسی.

از دروغ اجتناب کنید، زیرا دروغ، بیگانه و دور از ایمان است. انسان راستگو بر کنارهی نجات و کرامت قرار گرفته، و دروغگو در پرتگاهی از سقوط و پستی است.

«با یکدیگر عداوت نورزید، زیرا عداوت تراشنده [و محو کنندهی] ایمان است.»

هر کس به زمانه اطمینان کند، زمانه به او خیانت ورزد و هر کس آن را تعظیم کند، پست و خوارش نماید.

ما امروز راه حق و باطل را تفکیک نمودیم و هر کسی راه خود را پی گرفت. کسی که اطمینان به آب دارد، سوز عطش طاقت از دستش برنخواهد گرفت.

زنان را در حجاب نگهدار تا از نگریستن به مردان بازمانند، زیرا سخت گرفتن حجاب برای بقای عفّت آنان بهتر است و بیرون رفتنشان از خانه، بدتر نیست از اینکه بیگانهای را که به او اطمینان نداری، نزد آنان به خانه آوری. و اگر بتوانی کاری کنی که هیچ کس جز تو را نشناسد، آن کار را انجام بده.

ای اهل کوفه! من از شما به سه خصلت و دو خصلت مبتلا شدهام: ناشنوایی گوشدار! لالهایی سخنگو! نابینایانی چشمدار! [دو خصلتِ نکوهیدهی دیگر که در شماست و مرا با آن دو مبتلا کردهاید:] نه آزادمردانِ راستین هستید در هنگام رویارویی با دشمنان و نه برادران قابل اطمینان در زمان آزمایش.

از عدالت نیست، حُکم دادن با اطمینان بر مبنای گمان.

هر که خود را در محل تهمت درآورد کسی را که گمان بد به او میبرد ملامت نکند و هر که راز خود را پنهان دارد اختیار با خودش است و هر سخنی که از دو کس گذشت فاش میشود.

هر کس راز خود را مخفی داشت، اختیار آن را به دست خود دارد.

از هیجان و تندی برحذر باش و آنها را مهار کن، تا غضب فرو نشیند و اختیار خود را مالک شوی.

هیچ انگیزهای برای خوشگمانی زمامدار دربارهی رعیّتش شدیدتر از احسان وی به رعیّت، و سبک کردن مشقتها از دوش آنان، و تحمیل نکردن تکلیفی که متوجه آنان نیست، نمیباشد.

هنگامی که سخن حکما صحیح باشد، دوای دردِ جهل میشود و اگر خطا باشد، دردی بر دردها میافزاید.

هر کس مصیبتهای کوچک را بزرگ شمرد، شهوات و تمایلات برای او پست میشود.

هر کس تقوا را پیشه ساخت، سختیها از وی دور و ناپدید شد پس از آنکه نزدیک بود، و امور برای او شیرین شد پس از تلخیهایش. امواج از وی باز شد پس از حملهی انبوهش، و دشواریها برای او آسان گشت پس از مشقتهایی که در آن بود.

کسی که به دنیا تکیه کند، او را نترساند، جز مشاهدهی به هم ساییده شدنِ دندانهای مصیبتها.

شستن جامه اندوه و غم را برطرف میکند و موجب قبولی نماز میگردد.

زشتی که تو را غمگین کند، بهتر از کاری است که تو را به نخوت کشاند.

دوستی حقیقی هنگامی است که دوست برادرِ خود را در سه چیز مراعات کند: در هنگام سختی، در غیابش و در وفاتش.

دست شستن پیش از طعام و بعد از طعام فقر را زایل میکند و روزی را زیاد میکند و چرک را از جامه دور میکند و چشم را جلا میدهد و دردها را از بدن دور میکند.

در هنگام برخورداری از نعمتها خودکامه مباش و در هنگام سختیها، از سستی و احساس شکست پرهیز کن.

چه توصیفی کنم دربارهی دنیایی که آغازش مشقّت است و پایانش فنا؟ در حلالش حساب است، و در حرامش عِقاب. هر کس در این دنیا احساس بینیازی کند، گمراه و مفتون گردد و اگر مبتلا به فقر شود، اندوهگین گردد.

به اندازهی مصیبت، صبر نازل میشود و هر کس در هنگام مصیبت دست خود را به روی رانهایش بزند، ثواب عملش پوچ گردد.

بسا روزهداری که از روزه گرفتنش جز تشنگی و گرسنگی سودی نبرد و بسا قیام کننده در شب که از قیامش جز شب بیداری و مشقت بهرهای نبرد. چه خوب است خوابِ هشیاران و افطارشان.

برای دردهای خود از قرآن شفا بطلبید و در مشقتها از آن یاری بخواهید، زیرا درمان بزرگترین دردها (کفر و نفاق و انحراف و گمراهی)، در آن است.

بر فرصتها پیشدستی کن، پیش از آنکه فوتِ آن موجب اندوه شود.

بدا به حال شما و اندوه مهیا از برای شما که نشانهی تیر دشمنان گردیدهاید. بر شما غارت میآورند و شما بر ایشان غارت نمیبرید و به جنگ شما میآیند و شما به جنگ ایشان نمیروید.

بخورید آنچه از خوان بر زمین افتد که خوردن آن شفای هر دردی است به امر الهی برای کسی که به آن طلب شفا نماید.

آنچه چشمت را بیازارد و نیز درد را، تحمل کن، در غیر این صورت هرگز از حوادث زندگی خرسند نخواهی بود.

آگاه باشید! دنیا جایگاهی است که نمیتوان از عذاب و مجازات گناهان و فتنهها و شرارتها و شرورش سالم و در امان بود، جز در همین دنیا و از هیچ رویدادی که در طبیعتِ دنیاست، نمیتوان نجات پیدا کرد.

اندوهگین باش به آنچه از آخرتت از دست دادهای و به خاطر آنچه از دنیا به دست آوردی، شادی فراوان نداشته باش و به خاطر آنچه از دنیا از دست دادهای، غصه مخور و ناله مکن و همهی اهتمام خود را به پس از مرگ منحصر کن.

اگر از چیزی ترسیدی، در همان چیز وارد شو، زیرا شدتِ ناراحتی پرهیز و خویشتنداری از آن، بزرگتر از آن است که میترسی.

از کفّارههای گناهان بزرگ، رسیدن به فریادِ فریادخواه و برطرف کردنِ اندوهِ آدم غمگین است.

لجاجت و مقاومتِ بیدلیل، تدبیر و اندیشه را از بین میبرد.

فکر، یک آیینهی صاف است.

پیروزی با حسابگریست و حسابگری با کوشش فکر، و فکر با راز داری.

اندیشهی کسی که از من تخلّف کند، از دریافت حق و حقیقت به دور افتاد.

امور چنان تسلیم مقدّرات است که حتی گاهی تدبیر موجب مرگ میشود.

هیچکس نمیتواند قانون خداوندی را برپای دارد، جز کسی که تصنّع نکند و خود را به مردم خارج از جادهی حق تشبیه نکند و دنبال انگیزهی طمع و تمایلات نرود.

هیچکس به خیر نمیرسد، جز کسی که عمل به خیر میکند و به هیچکس پاداش شرّ داده نمیشود، جز به مرتکب شرّ.

هیچ آدم شکیبایی پیروزی را از دست نمیدهد، اگرچه زمان به درازا بکشد.

هنگامی که درودی به تو گفته شد، با درودی بهتر آن را پاداش بده و هنگامی که دستی به تو عطایی کند، تو با بیش از آن عطا، مقابله کن و با این حال برتری از آنِ کسی است که آغاز کرده است.

هلاک نمیشود کسی که مشورت کند.

هلاک شد کسی که ارزش خود را نشناخت.

هشیار باشید! کسی را که حق سودش نبخشد، باطل ضررش خواهد زد و کسی را که هدایت راستش نسازد، گمراهی به هلاکتش خواهد کشید.

هرگز کسی را به مبارزه دعوت نکن و اگر به مبارزه دعوت شدی، بپذیر، زیرا کسی که دعوت به مبارزه کند، ظالم است و ظالم همواره شکست خورده است.

هرگز حیثت و موقعیت چشمگیر یک انسان باعث نشود تو کوشش و تکاپوی اندکِ او را بزرگ بشماری [و برعکس] موقعیتِ حقیر یک انسان موجب نشود کوشش و تکاپوی بزرگِ او را کوچک به حساب بیاوری.

هر که خود را در محل تهمت درآورد ملامت نکند کسی را که گمان بد به او میبرد.

هر کسی سستی را اطاعت کند، حقوق را ضایع سازد و هر کس سخنچین را اطاعت نماید، دوست را تباه کند.

هر کسی دو شریک در مال دارد: وارث و حوادث.

هر کس نفس خویشتن را در موارد تهمت قرار بدهد، کسی را که به او بدگمان باشد، ملامت نکند.

هر کس نسبت به تو خوشگمان باشد، گمانش را تصدیق کن و هرگز حق برادرت را به خاطر دوستیای که بین تو و اوست، تباه مساز، زیرا برادر تو نیست کسی که حق او را ضایع کنی.

هر کس نزاع و تخاصمش بر مبنای نادانی باشد، کوریِ او دربارهی حق فراوان خواهد بود.

هر کس کفایت ورزید به حدّ کفایت از معیشت، به آسودگی دست یافت و در گشایش راحتی مستقر شد.

هر کس عناد ورزید، راهها برای او سنگلاخ و ناهموار گشت و شئون زندگیاش دچار مشکلات و راه رهایی برای او تنگ شد.

هر کس عملش او را به عقب بیندازد، نَسَب (نژادش) او را جلو نیندازد.

هر کس عقلش او را عقب بیندازد، نژاد و نَسَبش نمیتواند او را پیش ببرد.

هر کس عطا کند، به موقعیتی بالا میرسد.

هر کس صبر و بردباری نجاتش ندهد، اضطراب و داد و فریاد او را بکشد.

هر کس شمشیر ظلم بکشد، با همان شمشیر کشته میشود.

هر کس شرافت و حیثیتِ نفس خویشتن را از دست داده باشد، شرافت پدرانش سودی به حال او ندارد.

هر کس دربارهی تو گمان خوش داشت، گمان او را تصدیق کن.

هر کس حق کسی را ادا کند که حق او را ادا نمیکند، او را پرستیده است.

هر کس چیزی را طلب کند، یا آن را و یا [حداقل] اندازهای از آن را پیدا میکند.

هر کس ترسد (احتیاط کند)، در امان باشد و هر کس عبرت بگیرد، بینا گردد و هر شخصی که بینا شود، به مقام فهم رسد و کسی که بفهمد، به علم نایل گردد.

هر کس به نتیجهگیری و پاداش یقین داشته باشد، برای بخشش دست میگشاید.

هر کس بدون آشنایی با فقه به تجارت پرداخت، خود را در معرض ربا قرار داد.

هر کس با دستی کوتاه (ناتوان) عطا کند، با دستی بلند (توانا) به او عطا شود.

هر کس با حق گلاویز شود، حق او را میافکند.

هر کس با حق به ستیزه برخیزد، هلاک شود.

هر کس از خود راضی باشد، ناراضیان وی فراوان خواهند بود.

هر کس از حق تجاوز کرد، راه برای او تنگ میشود و هر کس به اندازهی خود کفایت کند، برایش پایدارتر است.

هر کس از جادهی حقیقت بلغزد، نیکی نزد او بد، و بد نزد او نیکی تلقی میشود و به مستی گمراهی مبتلا گردد.

هر کس "نمیدانم" را ترک کند، در هلاکتگاهها سقوط میکند.

هر انسانی باید کرامت و خیر را با پذیرش آن استقبال کند و از هر حادثهی کوبنده، پیش از آنکه وارد شود، برحذر باشد. و هر کسی باید بنگرد در کوتاهی روزها و اقامت اندک در منزلگاهی که [با سرعت] آن را به منزلگاه دیگر تبدیل خواهد کرد.

وقتی مؤمن بخواهد سخنی بگوید، نخست دربارهی آن در نفس [و شخصیت] خود میاندیشد؛ اگر خیر و صلاح باشد، آن را آشکار میکند و اگر شرّ و فسادی در آن باشد، آن سخن را میپوشاند.

نفوس انسانهای متّقی هنگام بلا، همان گونه است که در حالات آسایش.

نباید یک انسان بخیل بر نوامیس و نفوس و اموال و احکام و زمامداری مسلمین ولایت داشته باشد که حریص به اموال آنان باشد و نباید شئونِ حیاتی مسلمانان به ولایتِ جاهل واگذار شود، که آنان را با نادانی خود گمراه سازد. و نیز نباید والی مسلمانان جفاکار باشد که آنان را از روی جفا از حقوق خویش محروم کند.

ناشنوا باد، گوشی که نصایح رسا و سازنده را درنیابد! کسی که فریاد بلند، گوشش را کوبیده و کَر ساخته، چگونه از صدای ضعیف تأثر خواهد پذیرفت؟

من همواره به کمکِ انسان حقطلب، اِعراضکنندگان از حق را، و با انسانِ حقشنو که مطیع وظایف الهی است، گنهکارِ آشوبگر را خواهم کوفت تا آنگاه که واپسین روز حیاتم فرا رسد.

من در شگفتم از کسی که توانایی توبه و استغفار دارد، با این حال مأیوس میشود!

مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند، جز در مسیر حق. و اذیت و آزار مسلم صحیح نیست، جز برای وجوب.

محدودیت مدتِ زندگی، برای نگهبانی انسان از انحراف کافی است.

ماییم درختِ [پُر بار] نبوّت و محل فرود رسالت و جایگاه تردّد فرشتگان و معادن علم و منابع جوشانِ حُکم، یار و دوستدار ما، در انتظار رحمتِ خداست، و دشمن ما و کسی که با ما کینهتوزی دارد، در انتظار غضب الهی است.

کسی که فراوان سخن بگوید، به سرسامگویی افتد و کسی که بیندیشد، بینا شود.

کسی که درخت وجودش نرم و باطراوت باشد، شاخههایش زیاد شود.

کسی که در راه حق شهید شده است، منزلگه نهایی او بهشت و کسی که در راه باطل کشته شده، سرنوشتش رو به آتش است.

کسی که تو را از یک ناگواری بترساند، مانند کسی است که به تو مژده داده است.

کسی که برای این دنیا به تلاش بیفتد، او را ترک گوید و کسی که دربارهی دنیا بیاعتنایی کند، دنیا به سراغ او آید و مطیعش شود. کسی که از این دنیا وسیلهی بینایی جوید، او را بینا سازد و کسی که در او بنگرد و خیره شود، نابینایش نماید.

کسی که بدون علم حرکت میکند، مانند کسی است که بیراهه میرود. چنین شخصی هر اندازه که از راه واضح دور شود، از هدفی که به آن نیازمند است، دورتر میشود. و آن کس که به علم عمل کند، مانند کسی است که در راهِ آشکار و روشن حرکت مینماید.

کسی که با بینایی دلش مینگرد و با بصیرت عمل میکند، آغاز کارش این است که باید بداند آیا عمل او به ضرر اوست، یا به نفع او. اگر به سود اوست، حرکت خود را ادامه بدهد و اگر به زیان اوست، از حرکت در مسیری که به زیان او میانجامد، بازایستد.

کسی که امین نباشد و امانت را برنگرداند، خسارت خواهد دید.

کسی که اطاعت نمیشود، رأیی ندارد.

کسی که از روی تقیه قسم بخورد برای آنکه دفع ضرری از خود بکند برای او گناه و کفاره نیست.

کسی که از جهاد کراهت دارد، نبودنش بهتر از حضورش در معرکه است و نشستناش بینیاز کنندهتر از حرکت و برخاستن اوست.

کسی را که فرمان نبرند چه رأی به کار برد.

کسی به بهشت داخل نمیشود، جز اینکه پیشوایان الهی را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند و کسی به دوزخ داخل نشود، جز اینکه آنان را منکر و آنان نیز او را منکر شوند.

کراهت دارد که آدمی در خانه شب به روز آورد که دری و پردهای نداشته باشد.

کار خیر را انجام بدهید و چیزی را کوچک مشمارید، زیرا کار نیکو کوچکش بزرگ است و اندکش فراوان، و هیچ کس از شما نگوید: کسی [دیگر] برای انجام کار نیکو از من شایستهتر است.

قرآن عزّت و شرفی است برای کسی که آن را [برای حیات معقول خود] یاور اتخاذ کرده و امان است برای کسی که وارد آن شود و هدایتی است برای شخصی که از آن پیروی نماید و عذر است برای آن انسان که خود را به آن نسبت بدهد و دلیلی است روشن برای کسی که در سخن گفتن به آن استناد کند و شاهدی است [راستین] برای انسانی که به وسیلهی آن احتجاج کند.

قرآن است شفاعت کنندهی پذیرفته شده و گویندهی تصدیق شده. و هر کس که روز قیامت قرآن شفاعت او را کند، شفاعت قرآن برای او پذیرفته شود. و کسی که در روز رستاخیز، قرآن بدی او را گوید، گواهی قرآن بر علیه او مورد تصدیق قرار گیرد.

فقر، آدم باهوش را از اقامهی دلیل لال میکند.

علم به عمل دعوت میکند. اگر عمل آن را اجابت کرد، با آن خواهد بود، وگرنه کوچ میکند و از صحنهی وجود آدمی خارج میشود.

عاقل کسی است که هر چیز را در محل خود قرار میدهد.

ظلم هر کسی که به تو ستمی بورزد، در نظرت بزرگ جلوه نکند، زیرا چنین شخصی در ضرر بر خویشتن و سود رساندن به تو خواهد کوشید و پاداش کسی که تو را شاد کند، این نیست که با او زشتی نمایی.

ظلم و ارتکابِ خلافِ واقع، انسان را در دنیا و آخرتش هلاک میکند و نقص و اختلالِ وجودیِ او را نزد عیبجوی او پدیدار مینماید.

ظلم کننده و یاری کنندهی او بر ظلم و کسی که راضی به آن ظلم باشد هر سه در گناه شریکند.

ظالم سه علامت دارد: به کسی که بالاتر از اوست، با نافرمانی او ظلم میکند و به آن که پایینتر از اوست، با غلبه و زورگویی؛ و ستمکاران را یاری کند.

طلب روزی نیکو نکرده است کسی که از برای تجارت به دریا سوار شود.

شقی آن کسی است که از هوا و غرور خود فریب خورد.

سینهی انسان عاقل، صندوق راز اوست و گشادهرویی طناب محبت و بردباری مخفیکنندهی عیوب است.

سیلِ انبوهِ فضیلتهای انسانی- الهی، از قلّههای روح من به سوی انسانها سرازیر میشود.

روزگار تو ای آدمی! بر دو نوع است: روزی به نفع تو و روزی به ضرر توست. در آن دوران که روزگار به سود تو میگردد، به خودکامگی مپرداز و در آن دوران که به ضرر توست، صبر و شکیبایی پیشه کن!

روزگار آدمی با دو روز میگذرد: یک روز به سود تو و روز دیگر به ضرر توست. و به یقین این دنیا خانهای است دگرگون شونده. پس آنچه از آنِ توست، سراغ تو خواهد آمد، اگرچه ناتوان باشی، و آنچه به ضرر توست، نمیتوانی آن را از خود دفع کنی، اگرچه قدرتمند باشی.

رزق (روزی) بر دو نوع است: روزیای که تو را میجوید و روزیای که تو آن را میجویی. پس هر کس دنیا را بجوید، مرگ او را طلب کند تا این که او را از دنیا بیرونش کند و کسی که آخرت را طلب کند، دنیا او را میجوید تا روزیِ او را کاملا~به او برساند.

دوست واقعی کسی است که هویّتِ دوستی را در نهان حفظ کند.

دنیا جایگاهی است راستین برای کسی که با واقعیت آن درست رویاروی شد و خانهی عافیت و گوارایی است برای کسی که آن را شناخت (معرفت از آن حاصل نمود). این دنیا خانهی بینیازیست برای کسی که از آن توشه برداشت و جایگاه پندگیریست برای کسی که از آن نصیحت پذیرفت.

دنیا جایگاه عمل در آزمایشهاست. کسی که در این دنیا زندگی میکند، هرگز ساعتی در فراغت به سر نمیبرد، جز اینکه همان فراغتش روز قیامت برای او حسرتی خواهد بود.

در هنگام خوشی و رغبت، چنان عمل کنید که در زمان ترس و وحشت عمل میکنید. هشیار باشید! من ندیدهام مانند کسی را که جویای بهشت باشد و بخوابد و گریزان از آتش باشد و در خواب فرو رود.

خودپسندی آدمی، یکی از حسدکنندگانِ عقل اوست.

حیثیت انسان به اندازهی همّت اوست و صدق و صفای او به اندازهی رادمردیاش، و شجاعت او به اندازهی عظمتِ طبعش و پاکدامنی او به اندازهی غیرتش.

حق، چیزی است که به نفع کسی به جریان نمیافتد، جز اینکه روزی دیگر به ضرر او سراغش را خواهد گرفت [و برعکس]، و به ضرر کسی جاری نمیشود، جز اینکه روزی دیگر به سود او به جریان میافتد.

چه خانهی خوبی است این دنیا برای کسی که به خانه (حقیقی) بودنِ آن خسنود نباشد و چه محل خوبی است برای کسی که آن را برای خود محل وطن اتخاذ نکرده است. یقینی است که سعادتمندان دنیا در ابدیت کسانی هستند که امروز از آن گریزانند.

چون با کسی برادری کنی آنچه از او بینی بر محمل نیک حمل کن تا آنکه به حدّی برسد که دیگر محمل نیک نیابی.

جز این نیست که شما در این دنیا هدفِ تیرهای مرگ قرار گرفتهاید. با هر جرعهای که از این دنیا مینوشید، اندوهی است گلوگیر، و در هر لقمهای که از آن میخورید، ناگواریهایی است شدید. به هیچ نعمتی از این دنیا دست نمییابید، جز با از دست دادن نعمتی دیگر، و هیچ کسی از شما روزی عمر نمیکند، جز اینکه یک روز از مدتِ عمر او از بین میرود.

جز این نیست که دنیا، دیدگاه نهایی انسانِ نابیناست: او بعد از این دنیا و بالاتر از آن را نمیبیند. ولی شخص بینا کسی است که نگاهش از این دنیا به اعماق آن نفوذ میکند و بعد از آن و بالاتر از آن را میبیند، و میداند قرارگاه ابدی در ورای آن است.

جز این نیست که انسان به آنچه در زندگی اندوخته، مستحق پاداش یا عقاب میشود و به وصول آنچه پیش انداخته، گام برمیدارد.

پیروز نشد هر کس که گناه بر او پیروز شد و آن کس که شرّ بر او غلبه کند، مغلوب است.

به یاد مرگ باشید و غفلت از آن را کم کنید. شما چگونه غفلت میورزید از چیزی که هرگز از شما غافل نیست و به کسی (ملکالموت) طمع بستهاید که مهلتی به شما نخواهد داد؟

به ابر برقزنندهی دنیا ننگرید و در انتظار آن نباشید که برای شما بارانی ببارد، و گوش به کسی که برای دنیا سخن میگوید، فرا ندهید و کسی را که برای دنیاگرایی فریاد میزند، اجابت نکنید.

برای هر انسانی عاقبتی است، یا شیرین و یا تلخ.

برای دلهای فرزندان آدم، تمایل و رویآوردنی است و رویگرداندنی. پس دلها را به هنگام تمایل و روی آوردنِ آنها به کار گیرید، زیرا هنگامی که دل به اکراه وادار به کاری شد، نابینا میشود.

بر شما باد اطاعت کسی که در جهل به او معذور نمیباشید.

بدترین برادران، کسی است که برادران به خاطر او دچار تکلّف شوند.

بخل، همهی عیوب را در بر دارد. این صفتِ خبیث، افساری است که آدمی به وسیلهی آن به هر بدی کشیده میشود.

بپرهیز از رفاقت با انسان تبهکار، زیرا او تو را به هیچ و پوچ میفروشد.

بپرهیز از رفاقت آدم احمق، زیرا او میخواهد سودی به تو برساند، [ولی] ضرر وارد میسازد.

با کسی که روزی به او روی آورده، شرکت (همکاری) کنید، زیرا او شایستهتر به توانگری و سزاوارتر به روی آوردن بهره و منفعت است.

آنچه را نمیدانی، مگو، اگرچه آنچه که میدانی، اندک باشد. و دربارهی کسی دیگر مگو آنچه را که نمیخواهی دربارهی تو گفته شود.

آن مدعی که ادعایش اساسی ندارد، هلاکت در انتظار اوست، و کسی که افترا به واقعیات زند، به استقبال نومیدی و سقوط میشتابد.

آن کس که وقتی حق به او گفته شود، یا عدالت به او عرضه شود، از شنیدن و پذیرفتن آنها سنگینی احساس کند، عمل به آن دو برای او سنگینتر خواهد بود.

آن کس که در برابر حق عرض اندام نماید، آیندهای جز نابودی ندارد.

آن کس که به شدیدترین بلا مبتلاست، نیازش به دعا، بیش از آن بیبلایی نیست که از بلا در امان نیست.

آن کس که از جهاد بگریزد، بر طول عمر خود نمیافزاید، و بین او و روزی که مرگش فرا خواهد رسید، ممنوعیّتی ایجاد نخواهد شد.

آن کس را که به تو معصیت کند، به وسیلهی آن کسی که تو را اطاعت کند، بکوب، و با کسی که از تو پیروی کند و در انقیاد تو باشد، از کسی که از فرمان تو سرپیچی کند، بینیاز باش.

آن کس به مقصود خویشتن نایل گشت که پر و بالی داشت و به پرواز درآمد، یا فاقد قدرت بود و از هجوم به مخاطرات خودداری کرد و آسوده شد.

آن قدر پینه بر جامهی خود زدم که شرم کردم از آن کس که بر آن پینه میزد.

آگاه باشید! زبان، پارهای از انسان است. هنگامی که زبان امتناع کند (بند آید)، از سخن گفتن ناتوان شود و زمانی که زبان به فعالیت بیفتد، سخن گفتن به آن مهلت ندهد. و قطعی است ماییم فرمانروایان کلام که ریشهها و رگهای آن در ما روییده و شاخههایش بر ما خمیده است.

آدم نیکوکار بهتر از خودِ کار، و عامل شر از خود شر، بدتر است.

آدم طمعکار همواره در گرو ذلّت و پستی است.

این دنیا سرای ابدی است برای کسی که آن را متّهم نسازد و برحذر از آن نباشد.

ای فرزند آدم! آنچه را فوق معاش لازم اندوختی، تو در آن خزانهدار دیگری هستی.

انسانی که به شناخت خویشتن نایل نشده، در پستترین تاریکی نادانی غوطهور است.

برای دلها اقبالی (رویآوردنی) است و ادباری (رویگرداندنی). پس هنگامی که روی آورد، مستحبات را [هم] بر او عرضه کنید و اگر روی گرداند، تنها به واجبات قناعت کنید.

با کرامت و بخشش است که ارزشها عظمت پیدا میکند.

بخشش و احسان، نگهبان حیثیّت است و بردباری دهنبندِ احمق، و عفو زکات پیروزی است.

غضب خود را فرو بَر و تحمّل داشته باش و هنگام توانایی، بخشش و چشمپوشی کن و هنگام خشم، بردبار باش و هنگام قدرت، عفو و اغماض کن.

هر مؤمنی که صدای مهمانی را بشنود و به آن شاد شود گناهش آمرزیده شود.

هنگامی که بر دشمنت پیروز شدی، عفو و بخشش را شُکر غلبهات بر او قرار بده.

طمعکاری، بردگی جاودانی است.

مرگ در رابطه با شما چنان است که گویی چنگالهای خود را در شما فرو برده و حوادث شدید و دشواریهای ترسناک، شما را احاطه کرده است. پس علایق خود را از دنیا قطع و بر توشهی تقوا تکیه کنید.

با پاداش نیکو دادن به نیکوکار، بدکار را بیازار.

تفاوت زیادی است بین دو عمل: عملی که لذتش میگذرد و نتیجهی زشتش میماند، و عملی که زحمتش میرود و پاداش نیکویش میماند.

حق، گستردهترین اشیاء است در توصیف، و محدودترین و تنگترین اشیاء است به هنگام اجرای منصفانه.

محبت پدران موجب خویشاوندی میان فرزندان است، و خویشاوندی به محبت بیشتر نیازمند است تا محبت به خویشاوندی.

نافع و مبارکترین شیرها برای فرزند شیر مادر است.

هنگامی که زنان به مرحلهی نهایت ادراک رسیدند، خویشاوندان پدری مانند برادران و عموها، به امر زنان شایستهتر از مادرند.

از عیادت کنندگان کسی ثوابش بیشتر است که زودتر برخیزد مگر آنکه بیمار نشستن او را خواهد و از او سؤال کند که بنشیند.

بپرهیز از هر عملی که اگر دربارهی آن سؤال شود، صاحب آن منکر شود یا از آن پوزش بطلبد.

پیش از حرکت در راه، از همراه و پیش از قرار گرفتن در خانه دربارهی همسایه تحقیق نما.

در آن هنگام که زمین، لرزهی بزرگ را بگیرد و قیامت با حوادث بزرگش محقق گردد و هرکس به عملی که کرده، ملحق شود و به هر معبودی آنکه عبادتش نموده، برسد و اهل هر طاعتی به مطاع خود نایل آید، در آن روز، در سنجش عدالت و قسط خداوندی یک نگاه در هوا و صدای آرام حرکتِ قدم در زمین به نتیجه و جزای خود نرسد، جز بر مبنای حق خود.

شفاعت کننده، بالِ جوینده است.

برای آن ظالم که ابتدا به ظلم کرده، فردا [از پشیمانی] پشتِ دست به دندان گزیدن در پی دارد.

تندخویی نوعی از جنون است، زیرا شخص تندخو از کار خود پشیمان میشود و اگر ندامتی حاصل نکرد، پس جنونِ او مستحکم است.

شادی تو در آن اندوختههای نیکو باشد که برای ابدیت از پیش فرستادهای و تاسف و حسرتت دربارهی چیزی باشد که پس از خود به جای میگذاری و تمامی اهتمام تو دربارهی پس از مرگ باشد.

نافرمانی و سرپیچی از نصیحتِ ناصح مهربان و عالِم تجربهدیده، موجب حسرت میشود و پشیمانی به دنبال میآورد.

شعلههای جنگ زبانه میکشد و روشنایی شعلههای جنگ سر بر کشیده است. صبر و بردباری برای استقبالِ رویدادهای کارزار را دریابید، زیرا شکیبایی و تحمل، بهترین انگیزه برای پیروزی است.

مرگ و نابودی شما در آن زندگی است که از دشمن شکست بخورید و ذلیل شوید. زندگی فناپذیرِ شما، در آن مرگی است که با پیروزی بر دشمن از این جهان رخت بربندید.

[هنگامی که ظاهر یک شخص تو را به شگفتی وادارد]، تجربه کن، [باشد] که او را دشمن خواهی داشت.

از گذشتهی دنیا برای آیندهچی آن عبرت بگیر و تجربه بیندوز، زیرا بعضی از امور دنیا همانند بعضی دیگر است و آخر آن به اول آن ملحق و ضمیمه میشود و همهی امور دنیا حجابی بین انسان و هدفِ اعلای او بوده و در آخر کار از او جدا میگردد.

تجربه و عبرت گیری، تبلیغ کنندهای است خیرخواه.

در مشقّت و سختیهایی که رو به سوی آنها میروید و در آن حوادث بزرگی که پشت سر گذاشتهاید، عواملی برای تجربه و عبرت وجود دارد.

عقل، حفظِ تجربههاست و بهترین تجربهها چیزی است که پندی به تو دهد.

از زنان پلید بترسید و از خوبان آنان برحذر باشید. در کارهای نیکو از زنان اطاعت مکنید، تا در کارهای زشت طمعی نورزند.

اگر نفس خود را از مقداری فراوان از چیزهایی که دوست میداری، به خاطر ترس از یک ناگواری، بازنداری، هوی و هوسهای نفسانی تو را به مقداری فراوان از ضررها میکشاند.

بهترین خصلتهای زنان، بدترین خصلتهای مردان است: کبر، ترس و بخل. پس اگر زن متکبّر باشد، در برابر هیچکس جز همسرش سر فرود نیاورد و اگر بخیل باشد، مال خود و مال شوهرش را حفظ میکند و اگر ترسو باشد، از هر چیزی که حالت تعرّض به او داشته باشد، وحشت میکند.

ترس و هراس، همراه نومیدی است و شرمندگی با محرومیّت، و فرصتها مانند ابر در گذر است و فرصتهای خیر را غنیمت بشمارید.

هرگاه دنیادار به خوشی آن اطمینان داشته باشد، دنیا او را به نتایج وحشتناک میکشاند، یا اگر در آن به انس گرفتن آرمید، او را به وحشت میرساند.

اهتمام بورزید به کار، برخیزید برای کار، سپس کار را ناتمام نگذارید و به پایان برسانید. و در تصمیمی که گرفتید، استقامت بورزید، استقامت. شکیبا باشید، شکیبا. پرهیزکاری پیشه کنید، پرهیزکاری.

چه بسا تصمیمهای روزانه که خواب آنها را شکست.

این دنیا خانهی فنا و زحمت است و جایگاه دگرگونیها و عبرتگیریها.

از زشتترین حالات زمامداران نزد مردمان صالح، این است که مردم دربارهی آنان گمان فخرفروشی و غرور ورزی داشته باشند و وضع شخصیتی آنان بر کبر مبتنی شود.

افتخار و به خود بالیدن را کنار بگذار و کبر و خودپسندیات را ساقط کن و به یاد قبرت باش.

بپرهیز از خودپسندی و بالیدن به خود، و از اطمینان به آنچه که از نفس خود، تو را به خودپسندی وادار کرده است.

به کدامین مسیر منحرف میشوید و به کدامین سوی برمیگردید؟ یا به کدامین پشتیبان مغرور میشوید؟ جز این نیست که نصیب هر یک از شما از زمین، خوابگاهی به طول و عرض قامتِ شماست که گونه بر خاکش خواهید نهاد؟

تمایلات، کلیدِ مشقتهاست و مَرکبِ زحمت و آزار، طمع و کبر و حسد انگیزههایی برای تجاوز به سوی گناهان و شرّ در بر گیرندهی همهی بدیهای عیوب است.

تواضع و فروتنی را بر سر نهید و تکبر و نخوت را زیر پا محو و نابود بسازید و خودپرستی و خودستایی را از گردنهایتان درآورید.

خودپسندی، ضد درستی و آفتِ عقلهاست.

خودپسندی، مانع افزایش امتیازات است.

راه رفتن پیاده با سواره باعث غرور و فساد سواره و موجب مذلّت و خواری پیاده است.

میان شما و نصیحت، پردهای از غرور است.

آگاه باشید! احتیاج و بینوایی بلاست و شدیدتر از بینوایی، بیماری بدن است.

پشیمانی، میوهی تفریط است، و سلامت محصول احتیاط.

تمسّک کنید به کتاب خداوندی، زیرا «این کتاب طنابی محکم، و نوری است آشکار» و شفایی است سودمند.

تندرستی بدن از کمی حسادت است.

قرآن را بیاموزید، زیرا آن بهترین گفتار است. در آن قرآن تدبّر و تفقّه نمایید، زیرا بهار دلهاست و از نور قرآن شفا بطلبید که قرآن شفای سینههاست، و آن را نیکو تلاوت کنید، زیرا سودبخشترین سرگذشتهاست.

مسلمان تا بیماری او بر صحتش غالب نشود باید دوا نکنند.

هیچ خیری که پشتش آتش است، خیر نیست و هیچ شرّی شر نیست که پشتش بهشت است و هر نعمتی جز بهشت، محقّر است و هر بلایی جز آتش، عافیت است.

اعضای شما شهود خداوندی هستند و اندامهایتان لشکریانش و وجدانهایتان چشمانش و خلوتهای شما برای او آشکار است.

سوگند به خدا! اگر شما از شمشیر این دنیا فرار کنید، توانایی سالم ماندن از شمشیر آخرت را ندارید، و شما سروران عرب و بزرگترین برجستگان هستید. قطعی است که غضب خداوندی و ذلّت و پستی پایدار و ننگ و عار جاودان، در فرار از دشمن است.

آغاز و اساس دین، معرفت خداست و کمالِ معرفتِ او تصدیقش، و غایت تصدیق او توحیدش، و حدّ اعلای توحید او اخلاص به مقام کبریاییاش و نهایت اخلاص به او، نفی صفات از ذات اقدسش.

تقوا شما را به زندگی با رفاه و آسایش برمیگرداند که [امروز] برای شما ناپدید مینماید و شما را به وطنهای وسیع که فراتر از مادّه و مادّیات است و جایگاههای امن و مقامات عزّت رهنمون میشود، در روزی که چشمها باز و خیره میماند.

دنیا جایگاهی است که فنا بر آن مقدّر و خروج از آن به اهلش اجباری شده است. این دنیا بر مذاق فرزندانش شیرین و بر خیرهشوندگانش سبز و با طراوت است. این دنیا برای جویندهاش شتابان است، و بر دلِ نظارهکنندهاش مخلوط کننده و فریبا.

نمیباشد.

بردباری و آرامش دو همتایند که بزرگی همّت، آن دو را به وجود میآورد.

تا آنجا که بتوانم، از شعلهور ساختن آتش جنگ خودداری خواهم کرد. و آنگاه که چارهای ندیدم، دوای آخرین، داغ کردن است.

سکوت و آرامش بهترین مانع شکست و اضطراب است.

غصّه، نصف پیری است.

قلبِ انسانِ جوان، مانند زمین خالی از کشت است که هرچه در آن پاشیده یا کاشته شود، آن را میپذیرد.

سپاسگزاری بیش از شایستگی، چاپلوسی است و کوتاهی ورزیدن از اندازهی شایستگی، یا از ناتوانی است یا از حسادت.

حسادت رفیق، از بیماریِ دوستی است.

اگر شما میدیدید آنچه را که افراد نوع شما پس از عبور از دالان اسرارآمیز مرگ دیدند، شیون میکردید و به اضطراب میافتادید و به شنیدن حقایق تن درمیدادید و اطاعت از حقایق میکردید.

برای شما عوامل و وسایل بینایی آماده شده، اگر ببینید و جادهی هدایت برای شما هموار شده، اگر هدایت شوید و حقایق را به شما شنواندهاند، اگر بشنوید.

چشم زدن واقعیت دارد و افسونگری و جادوگری راست است و فالِ نیک زدن صحیح است و فال بد زدن درست نیست.

حقیقت این است که امروز دوران عمل است و حسابی در کار نیست (حساب محسوسی دیده نمیشود) و فردا زمان حساب است و عملی در کار نیست.

روشنایی چشم انسانِ باتقوا در حقیقتی است که زوال و فنا راهی به آن ندارد و پارسایی و امتناعش دربارهی چیزی است که زوال و نابودی بر سرش تاختن خواهد آورد. بردباری را با علم، و قول را با عمل درمیآمیزد.

هنگامی که مؤمن، برادرش را به غضب آورد، در حقیقت از او مفازقت کرده است.

آنچه که از حقوق خداوندی بر بندگانش واجب است، خیراندیشی و خیرخواهی به اندازهی طاقت و همیاری برای برپا داشتن حق در میانشان میباشد.

برترین چیزی که از این دنیا به آن نایل میشوی، خاموش کردن باطلی یا زنده کردن حقی باشد.

تو به بهانهی اشتغال به کارهای بزرگ از ضایع کردن حق کوچک معذور نیستی.

خاصیت حق این است که میتوانی آن را بگیری و میتوانی آن را رها کنی.

مبنای حق خود.

من نگهبانیِ شما را در راههای حق که در میان جادههای ضلالت کشیده شده، به عهده گرفتهام.

هر حقی در مقابل حقی است، که هر حقی تکلیفی را ایجاب میکند و هر تکلیفی، حقی را، و هیچ یک از این امور بدون دیگری تحقق پیدا نمیکند.

هر که جهاد را با قدرت بر آن ترک کند حق تعالی بر او جامهی مذلّت و خواری بپوشاند و بلا او را فرو گیرد و خشنودی از او دوری کند و در دیدهها حقیر و بیمقدار شود و راه اندیشه بر دلش بسته شود و مغلوب حق گردد و با او با انصاف و عدالت سلوک نکنند.

هواخواهانِ باطل از قدیم در اکثریّتاند و اگر در اقلّیّت باشد، [نقصی برای حق نیست] با این حال اجرایش امکانپذیر و قابل تحقّق است. چه اندک است بازگشتِ آنچه که روی گردانده، به گذشته خزیده است.

از غضب بپرهیز، زیرا غضب، لشکری بزرگ از لشکریان شیطان است.

این دنیا، نزدیکترین خانه به غضب خداوندی و دورترین خانه از رضای پروردگاری است.

سنگِ غضب در بنای خانه، ضامن ویرانی آن است.

همواره غضب را به تدریج بیاشام، زیرا من جرعهای که شیرین عاقبتتر و دارای پایانی لذیذتر از آن ندیدهام.

چشم چون سربند است برای نشستگاه و وقتی خواب در چشم آید، بندِ بسته باز شود.

خواب رفتن در حالت یقین، بهتر از نماز در حالت شک و تردید است.

خواب کردن پیش از نماز طلوع آفتاب و پیش از نماز خفتن پریشانی و فقر میآورد.

آبشخور این دنیا تیره، و چشمهسارش گلآلود و دارای منظری فریباست، و بیاعتنایی به آزمایشهایش مهلک. فریبندهای است در حال دگرگونیها (مانع از دریافت حقیقت) و روشنایی است در معرض زوال سریع، و سایهای است در حال برچیده شدن، و تکیهگاهی است مایل به سقوط.

خوشزبان، دارای دلی آهنین است.

رازهای مخفی برای بینایان آشکار و جادّهی حقّ برای کسی که از آن جادّه منحرف شده است واضح، و قیامت پرده از روی خود برداشته و علامت آن روز بزرگ برای کسی که دارای فراستِ نافذ باشد، ظاهر گشته است.

علم بهتر از مال است، [زیرا] علم تو را حفظ کند و تو مال را حراست کنی. مال را خرج کردن رو به تمامی میبرد و علم با انفاق و تعمیمش افزوده میشود. آنچه از مال ساخته است، با رفتن مال از بین میرود.

علم حاکم است و مال محکوم.

قناعت، مالی است تمام نشدنی.

قناعت، مالی است فناناپذیر.

مَثَل دنیا، مانند مَثَل ماری است که دارای پوست و گوشتی نرم است، در حالی که زهر کشندهای درون آن است، شخص نادان به آن میل کرده و خردمند عاقل از آن اجتناب نماید.

مال و فرزندان، کِشتگاه دنیاست و عمل صالح، محصولی از کِشتگاه دنیا برای آخرت است.

مال، اصل و مایهی شهوتهاست.

مردانی از مؤمنان، حقّ نماز را شناختند که نه زر و زیور مالِ دنیا آنان را به خود مشغول میدارد و نه آنچه که از مال و فرزند باعث چشمروشنی میشود.

من سَرور و پیشتاز مؤمنانم، و مال، پیشوا و سَرور تبهکاران است.

وصلهی رحم که بر مال میافزاید، و اجل را به تأخیر میاندازد؛ و صدقهی پنهانی که کفّارهی گناه است؛ و صدقهی آشکار که مرگ زشت و سخت را دفع مینماید؛ و انجام کارهای نیکو که از سقوطهای پست جلوگیری میکند.

هر مالی که به تو پندی داده باشد، از دستت نرفته است.

هیچ یار و یاوری موفقتر از توبه وجود ندارد و هیچ گنجی بینیاز کنندهتر از قناعت، و هیچ مالی بالاتر از خشنودی، از بین برندهی فقر نیست.

انسان عاقل با چشم دل، غایت و هدفِ نهایی خود را میبیند، و فراز و نشیب و پایین و بالای زندگی خود را میشناسد. دعوت کننده [در عرصهی هستی] دعوت به سوی حق نموده، و مسئول تزکیهی نفوس انسانها، کار خود را انجام داد. پس اجابت کنید دعوت کننده را و از پیشوایان پیروی کنید.

آگاه باشید که برای هر خونی، خونخواهی و برای هر حقّی، طلب کنندهای است. خونخواهِ خونهای ما، مانند حکم کننده دربارهی خویشتن است و آن خونخواه، خداوندی است که هیچ مطلوبی او را ناتوان نسازد و هیچ فرار کنندهای نمیتواند از او فوت شود.

آگاه باشید! ظلم بر سه قسم است: ظلمی که بخشوده نشود، و ظلمی که رها نگردد، و ظلمی که قابل بخشش باشد و مورد تعقیب قرار نگیرد. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک ورزیدن به خداست.

آگاه باشید! مَثَل اهل بیت محمد (ص) مَثَل ستارگان است. هر گاه ستارهای از آنان غروب کند، ستارهای دیگر طلوع نماید.

آگاه باشید! نیست میان حق و باطل، جز چهار انگشت.

با نابخرد (احمق) همصحبت مباش، زیرا او میخواهد کار خود را برای تو بیاراید و دوست دارد تو هم مثل او باشی.

برای اطاعت، نشانههای روشنی است و راههایی واضح و جادهی هموار و غایتی مورد جستجو. هشیاران به آن وارد میشوند و کودنهای نگونبخت با آن مخالفت مینمایند.

بیشتر هلاکت و سقوطِ عقلها زیر برقهای طمعهاست.

جاهلی که یادگیرنده است، مانند عالِم است و عالِمی که که در علم کجروی میکند، شبیه به جاهلی است موذی و لجوج.

خیری در سکوت از حُکم نیست، چنان که خیری در سخن گفتن از روی نادانی وجود ندارد.

قلب احمق در دهان اوست و زبان خردمند در قلب اوست.

ما در زمانی به سر میبریم که بیشتر مردمش مکر را هشیاری تلقی کردهاند و نادانان این مکرپردازی را به مهارت در چارهجویی نسبت میدهند.

هر که با نادانی تجارت کند در ربا خوردن فرو میرود.

هنگامی که عقل کامل شد، سخن کم میشود.

هیج بینیازی مانند عقل و خرد نیست و هیچ فقری مانند نادانی و هیچ ارثی مانند فرهنگِ شایسته و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نمیباشد.

هیچ خیری در سکوت از حکمِ بهجا نیست، چنان که هیچ خیری در سخن بر مبنای نادانی نیست.

برای هر مدّتی (در هر حادثه و نوع زندگی) کتابی است، و برای هر غیابی، بازگشتی. بشنوید حکمت را از شخصیّت ربّانی که در میان شماست و دلهایتان را برای پذیرش از او حاضر کنید.

بگیر حکمت را، اگرچه حامل آن از اهل نفاق باشد.

بهترین سخن آن است که سودی بدهد. علمی که خیری در آن نیست، سودی ندارد و از علمی که شایستهی تعلّم نیست، نفعی نتوان بُرد.

پایینترین علم همان است که منحصر در زبان است و بالاترین علم آن است که در اعضاء و ارکانِ وجودِ آدمی آشکار میشود.

حکمت را هر جا باشد، بگیر، زیرا حکمت گاهی در سینهی منافق به حرکت درمیآید تا از آن بیرون آید و نزد آنان که شایستهی آن هستند، میآرامد و در سینهی مؤمن جایگیر میشود.

حکمت، گمشدهی مؤمن است.

خداوند عزیز، همهی آثار اعمالِ شما را [از خیر و شر] معیّن فرموده و همهی اعمال شما را دانسته، و اجلهای شما را ثبت نموده است.

دو گرسنه (جویندهی حریص) هرگز سیر نمیشوند: جویندهی علم و جویندهی دنیا.

راویان علم فراوانند و دقتکنندگان و مراعاتکنندگان آن اندکند.

راویان علم فراوانند و رعایت کنندگانش اندک.

علم، راه پوزش را بر کسانی که میخواهند بر جهل خود اصرار بورزند و علت برای آن میآورند، بسته است.

هر ظرفی از محتوایی که در آن قرار داده میشود، پر میگردد، جز ظرف علم که هرچه محتوا در آن افزوده شود، بر ظرفیتش بیفزاید.

انسانی که به وسیلهی آن احتجاج کند.

باید که یاری کردن شما به یکدیگر در طاعت خدا باشد به درستی که اگر یاری یکدیگر بکنید همیشه با رفاهیّت و نعمت خواهید بود در طاعت خدا و باز ایستید از معصیت خدا.

بسا خیرخواهی که دربارهی تو و برای تو خیراندیشی و خیرخواهی میکند، ولی نزد تو متهم است. و بسا راستگویی که خیر دنیا را به تو راست میگوید، ولی از طرف تو تکذیب شده است.

به درستی که چیزی بدتر از شرّ نیست، جز کیفر آن و چیزی بهتر از خیر نیست، جز پاداش آن.

به درستی که مرگ، ویران کنندهی لذتهای شماست و تیره کنندهی شهوات و دور کنندهی مقاصد شما. دیدار کنندهای است ناخوشایند. متّصلی است به انسان که مغلوب نمیشود و کشندهای (کینهورزی) است که نتوان جستجویش کرد.

درستی آن رأی که با دولت پیش آید، با رفتن آن میرود.

از دست رفتن دوستان، غربت است.

از رفاقت با کسی که رأیش سست و بیپایه و عملش زشت است، پرهیز کن، زیرا محاسبهی ارزش همنشین با همنشین صورت میگیرد.

برادران مؤمن را به قدر پرهیزکاری ایشان دوست بدار.

برای پدیدهی خصومت و عداوت، هلاکتهاست.

حالت، دل را محکمتر و آرامتر میسازد.

خداوندا! اگر ما را بر دشمنان پیروز ساختی، ما را از ظلم و تعدّی بر کنار فرما و برای پیروی از حقّ موفّق فرما. و اگر آنان را بر ما غالب فرمودی، شهادت را نصیب ما فرما و از فتنه و آشوب ما را محفوظ بدار.

دشمنی با بندگان، توشهی بدی است برای معاد.

دلهای پارسایان در این دنیا میگرید، اگرچه بخندند، و اندوهشان سخت میشود، اگرچه شادمان باشند. خصومت آنان با نفسهای امّارهشان فراوان است، هر چند به آنچه به آنان روزی شده باشد، مورد غبطه باشند.

دوستان تو بر سه نوعند و دشمنان تو نیز بر سه نوع هستند: پس دوستان تو عبارتند از: دوستِ تو، دوستِ دوستِ تو، دشمن دشمن تو، و دشمنان تو عبارتند از: دشمن تو، دشمن دوستِ تو و دوستِ دشمن تو.

دوستی با دوستان خود هموار مکن و خود را پُر مده به ایشان بلکه روزی دشمن تو شوند و دشمنی را با دشمنان خود هموار بکن شاید که روزی دوست تو شوند.

دوستی، خویشاوندی اکتسابی است.

صالحان را برای صلاح ایشان دوست دار و مدارا کن به ظاهر با فاسقان و در دل دشمن ایشان باش.

صبر و شکیبایی بر دو قسم است: شکیبایی در برابر آنچه از آن کراهت داری و شکیبایی در برابر آنچه دوست داری.

مواظب باش دوستی تو دربارهی دوستت حدّی (اندازه) داشته باشد، زیرا باشد که روزی با تو خصومت بورزد. همچنین، توجه کن دشمنی تو دربارهی دشمنت اندازهای داشته باشد، زیرا ممکن است روزی فرا رسد که دوستت شود.

هرگز دشمن دوستت را برای خودت دوست اتخاذ مکن که به خصومت با دوستت منجر شود.

از این دنیا بهترین زاد و توشه که اندوختهاید، کوچ کنید، و بیش از حدّ کافی از این دنیا مخواهید، و بیش از آنچه برای معاش زندگی لازم است، مجویید.

از بین میرود.

این دنیا در برابر چشمم پستتر و موهونتر از دانهی تلخ ناچیزی است که به کار دبّاغی برآید.

آنچه از دنیا به سوی تو آید، آن را بگیر و از آنچه از تو رویگردان شود، چشم بپوش. پس اگر نتوانستی، در طلب دنیا، از نیکی و شایستگی تجاوز مکن.

آنچه از دنیا وجود دارد، پس از اندک زمانی، گویی وجود نداشته است و آنچه از آخرت وجود دارد، پس از اندک زمانی (پس از مرگ)، گویی ابدی است. هر قابل شمارشی، پایانپذیر و هر چه مورد انتظار است، آینده و هر آیندهای، نزدیک و در حال رسیدن است.

بپرهیز از آنکه مرگ بر سرت تاختن آورد و تو در طلب دنیا از پروردگارت گریخته باشی.

برای هر یک از دنیا و آخرت، فرزندانی (علاقهمندانی) است. شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا مباشید، زیرا هر فرزندی در روز قیامت به پدرش ملحق خواهد شد.

برحذر باشید از دنیا، زیرا این دنیا به شدّت مکرپرداز و مغرور کننده و فریباست. روزی دهنده است و روزی ممتنع (چیزی میدهد و از چیزی دیگر جلوگیری میکند)، میپوشاند و میکَنَد. آسایشش دوامی ندارد و مشقتش پایان نپذیرد و بلایش متوقف نشود.

بسا، باشد که چیزی را از خدا مسئلت نمایی، ولی آن خواسته به تو داده نمیشود، ولی در مقابل، بهتر از آن خواسته، یا در این دنیا و یا در آخرت نصیبت میشود. یا آن خواسته به خاطر آنچه برای تو بهتر است، از تو برمیگردد.

بهترین شهر یا کشور برای تو، جایی است که زندگی تو را تنظیم و آماده کند.

جز این نیست که مَثَل دنیا مانند ماری است که لمس آن نرم و زهرش کشنده است.

خیری در این دنیا نیست، جز برای دو نفر: شخصی که از گناهانی که مرتکب شده، توبه کند و آنها را جبران نماید و شخصی که برای وصول به خیرات بشتابد.

در این دنیا هیچ بندهای نعمتی را به دست نمیآورد، جز اینکه از نعمتی دیگر جدا شود، و به روزی از عمر خود روی نمیآورد، جز اینکه با نزدیکی به اجل، روزی دیگر را از دست دهد.

دنیا گذرگاه است، نه خانهی پایدار ماندن.

دنیادار با آنچه از دنیا به دست آورده، از آنچه که به آن نرسیده است، بینیاز نمیشود و پس از آن، نوبتِ از دست دادن آن چیزهایی که انباشته و شکستن آنچه محکم کرده است، میرسد.

دنیای شما نزد من، از اخلاط دماغ یک بُز ناچیزتر است!

روزگار بر آیندگان چنان میگذرد که بر گذشتگان. آنچه از زمان پشت گرداند، برنمیگردد و آنچه در جویبار زمان است، ابدی و سرمدی نخواهد ماند.

شما را از دنیا برحذر میدارم، زیرا این دنیا شایستهی استقرار برای سکوت نیست و خانهای نیست که بتوان امیدِ عاملِ حیاتِ [همیشگی] به آن بست.

عیب تو پوشیده است، تا زمانی که دنیا به تو روی آورد.

من شما را از دنیا برحذر میدارم، زیرا این دنیا شیرین و سبز و خرّم و با شهوات پیچیده است.

هر آنچه بتوان به آن قناعت کرد، برای زندگی کافی است.

هر چیزی از دنیا، شنیدنش باعظمتتر از دیدن آن است و هر چیزی از آخرت، دیدنش باعظمتتر از شنیدن آن است. پس کفایت کند شما را از دیدن امور دنیوی شنیدنش، و از غیب، خبری که از آن داده میشود.

هیچ انسانی از این دنیا شادمان نشد، جر اینکه اشکی به دنبالش فرا رسید. به احدی با سود و خیرات و شادیهای خود روی نشان نداد، جز اینکه با ضررهایی که به او وارد کرد، به او پشت گرداند (و راه خود را پیش میگیرد). بارانی اندک از رفاه بر کسی نبارید، جز اینکه رگباری از ابر بلا و ناگواریها بر او فرو ریخت.

هیچ چیزی به انتقام خداوندی نزدیکتر و از نظر نتایج وخیمتر و برای نابود کردن نعمت خداوندی مؤثرتر و برای منقرض ساختن روزگار دولت، قاطعتر از خونریزی به ناحق وجود ندارد.


حضرت محمد (ص)

هرگز عمل گروهی بد نمیشود مگر این که مساجد خود را زینت میدهند. (افرادی هستند که به ظاهر دین چسبیده و باطن آن را فراموش میکنند مثل این که حقیقت اسلام را نفهمیده ولی به دنبال زینت مساجد میروند.

کسی که شوق (رسیدن به) بزرگی آخرت را دارد، (باید) زینت دنیا را رها کند.

اگر زنان نبودند (که خود را زینت کرده و مردان را به کارهای زشت ترغیب میکنند) خداوند آنگونه که شایستهی پرستش او بود، عبادت میشد.

حکایت زنی که دامنکشان، زینت خود را به غیر از شوهرش (نشان میدهد) مانند تاریکی در روز قیامت است که هیچ نوری ندارد.

نیکی و خوبی به زیبایی لباس و (آراستگی) ظاهر نیست بلکه خوبی (عبارت است از) آرامش و سنگینی.

لباسهای خود را بشویید و موهای خود را برگیرید (نگذارید زیاد بلند شود) و مسواک بزنید و آراسته شوید و (خود را) نظافت کنید. زیرا (قوم) بنی اسرائیل این کار را انجام نمی دادند پس در نتیجه زنانشان زنا دادند.

سکوت، (شخص) عالم را زینت میدهد و برای (انسان) جاهل، پردهای (بر جهل او) میباشد.

حیاء، زینت، ترس (از خدا و نگهداری نفس از گناه) بزرگی و صبر، بهترین وسیله (برای رسیدن به مراد) و انتظار گشایش کارها از طرف خداوند عزیز و بزرگ عبادت است.

عفت زینت زنان است.

سرخی، (رنگ) زینت شیطان است.

از هیچ فتنهای بیشتر از زنان و شراب بر امّت خودم نمیترسم. (مردان بیاراده و سست ایمان به وسیلهی زنان آرایش کننده به گمراهی کشیده میشوند.)

مهربانی در چیزی نمیآید مگر این که آن را زینت میدهد و از چیزی جدا نمیشود، مگر این که آن را خوار میکند.

از رنگ قرمز بپرهیزید زیرا قرمز، محبوبترین زینت نزد شیطان است.

برای هر چیزی زینتی هست و زینت قرآن، صدای نیکوست.

فقر نزد مردم موجب خواری است (ولی) نزد خداوند در روز قیامت (نوعی) زینت است. (که چون در دنیا سختی کشیده است در آن جا به آسایش ابدی میرسد.)

هر که قرآن را بیاموزد سپس بعد از آن حرامی بخورد یا محبّت دنیا و زینت دنیا را بر عمل کردن به قرآن اختیار کند مستوجب غضب الهی گردد مگر آنکه توبه کند و اگر بیتوبه بمیرد قرآن با او خصمی کند.

با بخیل که مانع میشود تو را از رسیدن به غایت مقصود خود مشورت مکن، با کسی که حرص دنیا داشته باشد که زینت میدهد برای تو هر رأی را که بدتر است مشورت مکن.

زینت دهید مجالس خود را به ذکر فضایل علی بن ابیطالب (ع) که در او هفتاد خصلت از خصلتهای پیغمبران هست.

در قلب مؤمن امید و ترس، (یک جا) جمع نمیشود مگر این که خداوند عزیز و بزرگ (در دنیا) به مؤمن امیدواری میدهد و (در آخرت) از ترس در امانش میدارد.

امیدواری، (امید داشتن) رحمتی از طرف خداوند برای امّت من است، اگر امیدواری نبود، مادری فرزند خود را شیر نمیداد، و کشاورزی درختی نمیکاشت.

کسی که برای امّت من یک روز آرزوی گرانی کند، خداوند، عمل چهل سال او را باطل میکند.

برای هر دردی، دارویی هست، پس زمانی که داروها به درد برسند (به هر دردی همان داروی خودش پیدا شود و استفاده گردد) با اجازه و خواست خداوند بزرگ (آن بیماری) از بین میرود.

همانا محبوبترین بندگان نزد خدا کسانی هستند که خداوند، آنها را دوستدار کار نیک و انجام دادن آن قرار داده است (بندگانی هستند که شوق عجیبی به کار نیک و انجام دادن آن دارند.)

دعا، بلا را (هم) دفع میکند. (زیرا دعا از خدا خواستن است و او نیز قادر به انجام هر کاری است.)

بهترین برادران (ایمانی) شما کسانی هستند که عیوبتان را به صورت هدیه به شما بدهد. (همانطور که هدیه از روی شوق و محبّت است و طرف مقابل نیز آن را میپذیرد و تشکّر هم میکند، گفتن عیوب نیز باید چنین باشند.)

کسی که قلب پاکی داشته باشد، خداوند به او اشتیاق پیدا می-کند.

قاضی عادل را روز قیامت میآورند و (زمانی که) با شدّت حساب (با عادل بودنش) روبرو میشود، آرزو میکند (که ای کاش) میان دو نفر در مورد یک خرما قضاوت نکرده بود.

قرض، پرچم خدا در زمین است پس زمانی که بخواهد بندهای را ذلیل کند، آن را به گردنش میاندازد تا به همان حال بمیرد. (البته بارها گفتهایم که منظور از خواستن خدا، همراه با حکمت و رفتار بندگان است.)

بدان که قلم به هر چیزی که بودنی و محقق شدنی است، جاری میشود. (یعنی با قلم میتوان بر روی کاغذ همهی آرزوهای خود را نوشت و بین نوشتن و رسیدن راه بسیار است.)

دلهای خود را به انتظار (و صبر برای به دست آوردن و رسیدن به آرزوهای خوب) عادت دهید و زیاد (در مورد خود و گذشته و آیندهی خود) اندیشه کنید.

علاقه و شوق نسبت به دنیا، غم و اندوه را زیاد میکند و پرخوری، قلب را سخت میکند.

نیکی به پدر و مادر جای جهاد را میگیرد. (یعنی از نظر ثواب با هم، هم رتبه هستند زمانی که فرزند شوق رفتن به جبهههای جنگ را دارد ولی پدر و مادرش راضی نیستند.)

هر که نقصانی به او نرسد امید خیر در او نیست.

محسودترین مردم کسی است که به زیر خاک رفته باشد و از عقاب الهی ایمن شده باشد و امید ثواب خدا داشته باشد.

هر که به ده نفر از مسلمانان برخورد و بر ایشان سلام کند ثواب یک بنده آزاد کردن در نامهی عملش نوشته شود.

هر که پیغام جهاد کننده را به اهلش برساند چنان است که بندهای آزاد کرده باشد و در ثواب جهاد او شریک باشد.

هر زنی که شوهر خود را بر زبان آزار دهد حق تعالی هیچ حسنهی او را قبول نفرماید تا او را از خود راضی گرداند هر چند روزها به روزه باشد و شبها به نماز بایستد و بندهها آزاد کند و مردان را بر اسبان سوار کرده به جهاد بفرستد.

هر که بندهای آزاد کند حق تعالی به هر عضوی از آن بنده عضوی از او را از آتش جهنم آزاد گرداند.

هر که شربت آبی به مسلمان بدهد در جایی که آب به هم رسد حق تعالی به هر شربتی هفتاد هزار حسنه به او عطا فرماید و اگر او را آب دهد در جایی که آب کمیاب باشد چنان باشد که ده بند از فرزندان اسماعیل آزاد کرده باشد.

یک لقمهای که برادر مسلمان نزد من بخورد نزد من از یک بنده آزاد کردن بهتر است.

هر که مؤمن مالداری را طعام بدهد برابر است با یک بنده از فرزندان اسماعیل که او را از کشتن آزاد کند و هر که مؤمن محتاجی را طعام بخوراند برابر است با صد بنده از فرزندان اسماعیل که از کشتن آزاد کند.

چهار چیز است که هر که یکی از آنها را به جا آورد داخل بهشت شود: کسی که تشنهای را سیراب گرداند، یا گرسنهای را سیر کند، یا عریانی را بپوشاند، یا بندهای را که در مشقت باشد آزاد کند.

شرط بندی کردن در سوارکاری (اسبدوانی) آزاد است (یعنی مباح میباشد.)

سه کس (نباید) از سه کس (دیگر) انتقام بگیرد: شخص آزاد از بنده و شخص عالِم از نادان و شخص قوی از ضعیف.

سه چیز است که شوخی و به بازی گرفتن در آنها جایز نمیباشد: طلاق و ازدواج و آزاد کردن بنده (با کسی ازدواج کند یا طلاق دهد ولی بعد بگوید من شوخی کردم.)

سه دستهاند که یاری آنها بر خدا لازم است: آن که در راه خدا جهاد کند و بندهای را برای آزادی خود قرارداد بسته و میخواهد قیمت آن را بپردازد و کسی که به منظور عفّت، زن میگیرد.

همانا خداوند بزرگ بندهای که آسان گیر آزاده است را دوست دارد.

زنِ آزاد باعث اصلاح خانه و کنیز باعث فساد خانه است. (زیرا زن، خود را ملزم به اطاعت از شوهر میداند و دیگران نیز به او منظور بد ندارند ولی به کنیز با منظور خاصّی نگاه کرده و ممکن است آن کنیز لغزش کند.)

بردباری (بدست نمیآید) مگر کسی که لغزش کرده و حکمتی نیست مگر در سایهی تجربه. (انسانها برای به دست آوردن صبر و بردباری و همین طور رسیدن به حکمت و دانش سودمند، باید سرد و گرم زندگی را بچشند و از امتحانات زیادی سربلند بیرون بیایند.)

زمانی که خداوند، بندهای را دوست داشته باشد، او را آزمایش میکند تا صدای ناله و زاری او را بشنود.

مؤمن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمیشود. (اگر راهی را امتحان کرده و شکست خورده باشد، دوباره همان راه را نمیرود.)

برای هر امّتی، فتنه و بلایی وجود دارد (که به وسیلهی آن امتحان میشوند و به وسیلهی آن سعادتمند شده و به وسیلهی آن نابود میشود) و فتنهی امّت من (اسلام) ثروت است.

مردم را با همنشینانشان امتحان کنید (و بشناسید) زیرا مرد با کسی رفاقت میکند که او را دوست داشته باشد (پس دو دوست با یکدیگر هم عقیده هستند و اگر یکی از آن دو شناخته شود، نفر دوم نیز شناخته خواهد شد.)

کسی که بلا (امتحان الهی) را نعمت و آسایش و آرامش (در دنیا) را مصیبت و گرفتاری نداند، مؤمنی که ایمانش کامل است، نیست.

از سعادت یک شخص، خوش خلقی و از شقاوت او، بد اخلاقی اوست.

خوش باطنی و نیک سرشتی، سرمایه و بد خلقی، شوم و نیکی در طول عمر (سپری کردن عمر از جوانی تا پیری در اطاعت از خدا) و صدقه از مرگ بد جلوگیری میکند.

جوان سخاوتمندی که خوش خلق باشد نزد خداوند از پیر مرد بخیلی که عابد (ولی) بد اخلاق باشد، دوست داشتنیتر است.

سکوت، سرور (تمام) اخلاق (خلق و خوهای انسان) است و کسی که (زیاد) شوخی کند، مورد سبکی (دیگران) قرار میگیرد.

همانا خشم از (طرف) شیطان است و شیطان (نیز) از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش میشود پس وقتی یکی از شما خشمگین شود، (با آب) وضو بگیرد (زیرا خشم هم نوعی آتش درونی است و با آب خاموش میشود.)

همانا خداوند بزرگ (همانطور) که درد آفریده، درمان را نیز خلق کرده است، پس (دردهای خود را با داروی خاصّ خودش) درمان کنید.

همانا خداوند بزرگ، خلق خود را در تاریکی آفرید و از نور خود بر آنها تاباند، پس کسی که در آن روز، از آن نور به او رسیده است، هدایت یافته و کسی که از آن نور دور شده است، گمراه گشته است.

دربارهی خلق (خدا) فکر کنید و دربارهی آفرینندهی (آنها) نیندیشید زیرا شما قادر به شناخت اندازهی او نیستید.

در خلق خدا، بیندیشید ولی دربارهی خداوند فکر نکنید زیرا نابود خواهید شد. (چون ما چیزی را که دیدهایم و یا در اندازهی ذهن ماست، میتوانیم درک کنیم و نسبت به بالاتر از آن ناتوانیم. فکر کردن در مورد خدایی که بسیار بالاتر از ماست نه تنها به شناخت ما نسبت به ذات او کمک نمیکند بلکه در جهل قرار میگیریم و بعد از مدّتی میبینیم تار عنکبوت جهل، ما را اسیر خود کرده است)

خداوند بزرگ فرمود: و کیست ستمکارتر از آن کسی که میخواهد مانند خلق من بیافریند؟ (اگر میتوانند) پس دانهای بسازند یا مورچهای و یا دانه جو، بسازید.

برترین شما از نظر ایمان، خوش خلقترین شما هستند. (همین است که گفته میشود حسن خلق، نصف دین است.)

همانا خوش خلقی، گناه را از بین میبرد، همان طوری که آفتاب، یخ را ذوب میکند.

همانا مردم چیزی بهتر از خوش خلقی دریافت نکردهاند (زیرا آسایش و رحمت الهی را به همراه دارد و میان انسانها محبوب میشود.)

همانا محبوبترین شما نزد من، خوش خلق ترینتان است.

همانا بهترین (کارهای) خوب، خوش خلقی است.

همانا تقوی و خوش خلقی، بیشترین عملی است (که به خاطر آنها) مردم وارد بهشت می شوند.

همانا بنده به وسیلهی خوش خلقی درجهی روزهدار شب زندهدار را درک میکند.

بهترین چیزی که به مرد مؤمن داده شده است، خوش خلقی است و بدترین چیزی که به مرد داده شده است، بد دلی است در حالی که صورت نیکویی دارد. (بد سیرتی در خوش سیرتی)

در هر جایی که میباشی (و حضور داری) از خدا بترس و گناه را با نیکی بعد از آن، از بین ببر و با مردم به واسطهی خوش خلق، سازگار باش.

آیا به شما به سادهترین عبادت خبر ندهم که آسانترین عبادت بر بدن است؟ (نه تنها بدن خسته نمیشود، بلکه به نفع روح و جسم انسان است آن عبادات عبارتند از:) سکوت و خوش خلقی.

نخستین چیزی که (روز قیامت) در ترازوی (سنجش اعمال) برای وزن گذاشته میشود، خوش خلقی است.

خوش خلقی، خلق و خوی (روش ذات) خداوند بزرگ است.

خوش خلقی، نصف دین است.

همانا خداوند بزرگ زمانی که خلق خود را آفرید، بر خویش عهد کرده است که رحمت من بر خشمم، غلبه دارد.

همانا خداوند بزرگ زمانی که خلق خود را آفریده، بر خویش عده کرده است که رحمت من بر خشمم، غلبه دارد

خداوند، مهربانی را صد جزء خلق کرده و یک جزء آن را میان مخلوقاتِ خود گذاشته که به واسطهی همان یک جزء، با یکدیگر مهربانی میکنند و خداوند، نود و نه جزء دیگر را به جزء (همان) یک جزء، نزد خودش نگه داشته است.

همانا زن از پهلویی خلق شده است (یعنی خصلتهای فطری منحصر به فرد دارد) و اگر بخواهی آن پهلو را راست کنی، میشکنی پس با او مدارا کن تا (بتوانی) با آن زندگی کنی.

حقیقتاً خداوند بزرگ مخلوقی را نیافریده که نزد او از دنیا مبغوضتر باشد و از زمانی که او را آفریده، به خاطر دشمنی با او، نگاهش نکرده است.

حقیقتاً انسان مؤمن به وسیلهی خوش خلقی به درجهی روزهدار شب زندهدار میرسد.

هیچ صاحب جانی نمیمیرد مگر آنکه روزی مقرّر خود را تمام میخورد. پس از خدا بترسید و در طلب روزی مبالغه مکنید و دیر رسیدن روزی، شما را بر آن ندارد که طلب چیزی از روزی را به معصیت خدا بکنید زیرا که حق تعالی روزی را در میان خلق خود حلال قسمت کرده است و حرام قسمت نکرده است.

هر که صبر کند از برای خدا بر کج خلقی زن خود حق تعالی ثواب شکر کنندگان او را کرامت فرماید.

دشمنترین مردم نزد خدا و خلق خدا متکبّرانند.

اگر دشنام، شبیه خلقی (از مخلوقات خداوند بود) از مخلوقات بد خداوند (به شمار میرفت.)

خداوند بزرگ سرنوشت مخلوقات خود را پنجاه هزار سال قبل از آفرینش آسمانها و زمین و در حالی که هنوز عرش خدا بر آب بود، نوشته است.

منفورترین خلق نزد خداوند کسی است که (به خدا) ایمان آورده و بعد از آن کافر شده است. (زیرا باعث میشود که دین و ارزشهای آن را به مسخره بگیرد.)

کسی که میخواهد خلق و خوی (ذاتی) خود را تغییر دهد مثل این است که میخواهد صورت (خود را) تغییر دهد زیرا تو قدرت نداری که خلق و خوی خود را تغییر دهی همان طوری که نمیتوانی صورت خود را عوض کنی.

کسی که به بدعتگذار (شخصی که در دین نوآوری میکند و به میل خود وارد دین میکند) احترام میگذارد، حقیقتاً به نابودی اسلام کمک کرده است.

محبوبترین بندگان خدا، نزد او خوش خلق ترینشان هستند.

همانا خداوند بندگانی را آفریده است که مشکلات مردم را برطرف سازند.

برای مخلوق (انسان و جنّ) در نافرمانی خالق (خداوند) هیچ اطاعتی نیست. (با گناه، فرمانبرداری حاصل نمیشود.)

هیچ عملی را فرزند آدم (انسان) انجام نداده است که بهتر از نماز و آشتی دادن میان افراد و خوش خلقی باشد.

هیچ عقلی مثل تدبیر و هیچ تقوایی مثل نگهداری نفس و هیچ شرافتی مثل خوش خلقی نیست.

خوش خلقی، یکی از خوشبختیهای شخص (مسلمان) است.

خوش خلقی گناهان را از بین میبرد، همان طوری که خورشید، یخ را ذوب میکند.

بهترین مردم کسی است که در خلق و خو، نیکوترین آنها باشد.

در میزان اعمال (روز قیامت) از خوش خلقی، سنگینتر نیست.

بهترین شما در اسلام کسی است که در اخلاق نیکوتر باشد، اگر بفهمند. (به شرطی یک مسلمان میتواند به وسیلهی خوش خلقی به این درجات برسد که درک کند.)

هیچ فقری سختتر از نادانی و هیچ ثروتی سودمندتر از عقل و هیچ تنهایی، وحشتناکتر از غرور و هیچ شرافتی مثل خوش خلقی و هیچ عبادتی مثل تفکّر (در خودشناسی و خداشناسی) نیست.

خوش خلقی، بهترین چیزی است که به مردم داده شده است. (اگر مردم قدر این عمل خوب را بدانند، بهتر و راحتتر میتوانند زندگی کنند.)

اساس عقل (اوج عقل برای نشان دادن فهم اشخاص) بعد از ایمان به خدا، حیاء و خوش خلقی است.

بر خوش خلقی و سکوت طولانی ملازمت کن. پس قسم به کسی که جانم به دست اوست، مردم به مثل این دو مزیّن نشدهاند.

کرامت شخص، به دین او و جوانمردی او به عقلش و شرافتش به خلق و خوی اوست.

(در دین) استقامت کن و باید خلقت را برای مردم نیکو سازی.

کسی که به او صورت زیبا و خوش خلقی و زن شایسته و سخاوتمندی روزی شده است، بهره از دنیا و آخرت به او داده شده است.

پروردگارم، مرا ادب آموخت و نیک هم مرا ادب کرد. (تربیت من را خداوند بر عهده گرفت.)

این که مردی فرزندش را تربیت (صحیح) نماید، برای او بهتر است از این که یک پیمانه صدقه دهد.

کسی که طفلی را تربیت کند تا بگوید: (لا اله الا الله) خداوند، از او حساب نمیکشد. (چون تا این اندازه مقیّد بوده که از اعتقاد فرزندان صغیر خود هم غافل نیست.)

کسی که دارای سه دختر بوده و آنها را تربیت کرده و شوهرشان دهد و با آنها با خوبی رفتار نماید، پاداش او، بهشت است.

حکایت عالِمی که مردم را به کار خیر، تعلیم میدهد (ولی) خودش را فراموش میکند حکایت چراغی است که به مردم روشنایی میدهد (ولی) خودش را میسوزاند.

افراد مؤمن، نرمخو و سهلگیر میباشند مانند شتر تعلیم دیده که اگر او را به بند بکشند، میآید و اگر او را روی سنگ (هم) بخوابانند، میخوابد. (مؤمن نیز چنین است که هیچ امری از دنیا او را از خدا دور نمیکند.)

همانا خداوند بزرگ میفرماید: حقیقتاً روزه برای من است و من (نیز خود) پاداش آن را میدهم و روزهدار، دو (بار) خوشحال میشود: (یکی) زمانی که افطار میکند و (دیگری) زمانی که خداوند را ملاقات کرده و به او پاداش میدهد.

روزهدار از هنگام صبح تا شب، در عبادت است مگر این که (در این مدّت) غیبت کند، پس زمانی که غیبت کرد، روزهاش (از نظر ثواب) شکسته و پاره میشود (یعنی ارزش و ثواب روزه نصف میشود.)

هر مسلمانی که چهار نفر به خوبی او شهادت دهند، خداوند بزرگ او را وارد بهشت میکند.

حقیقتاً از بین بردن دنیا برای خداوند از کشتن یک مرد مسلمان، آسانتر است.

روزه گرفتن، نصف صبر است. (صبر، اقسام متعدّدی دارد که روزه گرفتن هم نوعی صبر است زیرا انسان بر گرسنگی و تشنگی و همین طور بر هواهای نفسانی صبر میکند و آنها را به خاطر خداوند کنار میزند.)

کسی که دائماً روزه باشد، روزه و افطار او صحیح نیست (زیرا اسلام دین سختی و فشار نیست و کسی که بخواهد همیشه روزه بگیرد، به خودش ضرر میزند و حقّ خانوادهی خود را نیز ضایع میکند.)

حقیقتاً زمانی که خداوند بزرگ، بندهای را دوست داشته باشد، روزی او را به مقدار کفایت او، قرار میدهد. (تا نیازمند به دیگران نباشد.)

همانا خداوند بزرگ انسان دشنام دهنده و بد زبان و کسی که در بازار فریاد میزند (و باعث ترس دیگران میشود) را دوست ندارد.

انسان دورو (و منافق) و انسان سخنچین، مورد لعن (خداوند) قرار گرفتهاند.

حقیقتاً خداوند، عمل بندهای را قبول نمیکند مگر این که از حرفش راضی باشد. (رضایت در سخن، رضایت عمل را به همراه دارد.)

همانا خداوند، شما را از نقل حرف دیگران و گفتن حرفهای خودتان، نهی کرده است.

زمانی که مسلمانی به روی برادر مسلمان خود، اسلحهای بکشد، تا زمانی که آن را غلاف نکرده باشد، فرشتگان خدا، او را لعنت میکنند.

حقیقتاً خداوند برای مسلمانان، غیرت (در دین و ناموس و مملکت اسلامی) آورده است، پس مسلمانان (نیز) باید غیرت داشته باشند.

خداوند رحمت کند مردی را که زیادی سخن خود را نگه میدارد و زیادی ثروت خود را انفاق میکند.

کسی که به حکومت برسد و (با مردم) مهربانانه برخورد کند، خداوند (نیز) روز قیامت با او مهربانانه برخورد میکند.

زمستان، بهار مؤمن است (زیرا شبهای زمستان طولانی است و مؤمن بهتر میتواند عبادت کند و روزهای آن هم کوتاه است و هم سرد و برای روزه گرفتن بسیار مناسب میباشد.)

دربارهی زنان از خدا بترسید (و حقوقشان را رعایت کنید) زیرا آنها زیر دست شما هستند.

خداوند، مخلوقات خود را آفرید و زمان مرگشان و اعمالشان (که خوب یا بد است) و روزی آنها را (با توجّه به اختیاری که انسان دارد) رقم زد.

برای پیروزی هر فردی، کافی است که دشمن خود را در حال نافرمانی (دستورات) خداوند، ببیند.

بهترین عبادت، پنهانترین آن میباشد. (تا انسان از ریا دور شده و به اخلاص نزدیکتر باشد.)

بر شما لازم است که از اعمال، آن مقدار که قدرت دارید، انجام دهید زیرا خداوند خسته نمیشود، مگر این که شما خسته شوید.

بعد از کلمهی اخلاص (وحدانیّت خداوند و ایمان) چیزی بهتر از سلامتی داده نشده است (چون اگر سلامتی نباشد، عبادت هم به معنای واقعی انجام نمیشود) پس از خداوند، سلامتی بخواهید.

هر کسی که مورد حساب قرار گیرد، عذاب میشود. (ترازوی عدالت خداوند الهی به گونهای است که ریزترین اعمال را هم حساب میکند، پس افراد کمی هستند که در حساب قرار گرفته و بدون عذاب خارج شوند.)

حقیقتاً نهایت سعادت، عمر دراز در اطاعت از خداوند است.

کسی که در حال قدرت، (از خطای دیگران) گذشت کند، خداوند (نیز) در روز سخت (قیامت) او را میبخشد.

گذشت خداوند از گناهان تو بالاتر است. (به همین دلیل تمام گناهان را میبخشد و حتّی میتواند آنها را تبدیل به خوبی کند.)

اگر گناه نمیکردی، خداوند قومی را میآفرید که گناه کنند و آنها را بخشیده و به بهشت داخلشان نماید. (این روایت نشان دهندهی حتمی بودن بخشش خداوند نسبت به گناهان انسان است.)

خداوند، چیزی را در زمین کمتر از عقل، نیافریده است (یعنی عقلی که تمام انسانها را حیران کرده است، نزد خداوند چیز کوچکی است) و حقیقتاً عقل در زمین از کبریت (گوگرد) سرخ، کمتر است. (یعنی مردم، ارزش عقل را نمیدانند.)

تمام خوبیها با عقل درک میشود (عقل جایگاه همهی خوبیها را میداند) و کسی که عقلی ندارد، دین (هم) ندارد. (زیرا دین را به بهای اندکی میفروشد.)

دین (هر) شخصی، عقل اوست و کسی که عقل ندارد، دین (هم) ندارد.

ارزش (هر) شخصی با عقل او میباشد و کسی که عقل ندارد، دین (هم) ندارد.

کسی که در دنیا گناهی کند و عقوبت آن را (نیز) ببیند، پس (دیگر) خداوند عادلتر از آن است که بندهاش را برای بار دوم (نسبت به آن گناه) عذاب دهد.

فضیلت علم از فضیلت عبادت، بالاتر است.

حقیقتاً خداوند بزرگ، روز قیامت کارهایی را از بیسوادان مورد بخشش قرار میدهد، ولی (همان کار را) از علماء نمیبخشد.

اگر عالِم به واسطهی علم خود، رضایت خداوند بزرگ را بخواهد، همه چیز از او میترسند و اگر بخواهد به وسیلهی دانش خود، به ثروت برسد، از همه چیز فرار میکند. (با احساس خطری ولو کم، میترسد.)

برتری عالِم بر عابد مانند برتری من بر امّتم میباشد.

کسی که قدرت خداوند را کوچک بشمارد، خداوند (نیز) او را ذلیل میکند و کسی که قدرت خداوند را گرامی بدارد، (و به آن اعتراف کند) خداوند او را گرامی میدارد.

کسی که صبح کند در حالی که به غیر خدا توجّه نماید (و به غیر خدا، توکّل کند) کاری با خدا ندارد و کسی که صبح کند در صورتی که توجّه به امور مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست.

از خداوند بزرگ، شرم کنید آن گونه که حقّ شرم از خداست زیرا خداوند، اخلاقتان را مانند روزی، بین شما تقسیم کرده است (منظور توفیق الهی برای انجام کارهای نیک است.)

دو خصلت است که چیزی از نیکی، بالاتر از آنها نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا.

طوری خدا را پرستش کن که گویا او را میبینی (زیرا) اگر تو او را نمیبینی، خداوند تو را میبیند.

چه در سختی و چه در آسایش از خداوند بترس. (و گناه مکن)

دوست داشتنیترین بندگان خدا، نزد او کسانی هستند که به بندگان خدا، سود برسانند.

زمانی که مرد به صورت همسر خود، نگاه کرده و همسرش نیز به او نگاه کند، خداوند بزرگ مهربانانه به آن دو نگاه میکند.

زمانی که بندهای از خدا بترسد، خداوند همه چیز را از او میترساند (به او عظمت میدهد) و زمانی که بندهای از خدا نمیترسد، خداوند او را از همه چیز میترساند.

حقیقتاً تو به خاطر ترس از خدا چیزی (گناهی) را رها نمیکنی مگر این که خداوند بهتر از آن را به تو میدهد.

همه چیز را از خداوند بخواهید حتّی بند نعلین خود را، زیرا اگر خداوند بدست آوردن آن را برای انسان، میسّر نکند (به هیچ وجه) میسّر نخواهد شد.

همانا خداوند بزرگ هیچ بندهای را عذاب نمیکند مگر بندهی بیدین و مغروری که بر خداوند طغیان کرده است (اطاعت او نمیکند) و از گفتن (لا اله الا الله) امتناع میکند. (در وحدانیّت خداوند شک دارد.)

همانا بخشش خداوند نسبت به بندهی خود در دنیا این است که گناهانش را (از دیگران) پنهان کند.

خداوند، گناه بندهای را در دنیا پنهان نمیکند مگر این که روز قیامت (نیز) آن بنده را (بخاطر گناهش) سرزنش نمینماید.

دوست داشتنیترین اعمال نزد خدا، این است که به خاطر خدا (چیزی یا کسی را) دوست و به خاطر آن دشمن داشته باشی.

بهترین (و بالاترین) اعمال، دوست داشتن (چیزی یا کسی) برای خدا و دشمنی (آنها) برای خدا است.

کسی که دیدار خدا را (در نماز و مرگ و...) دوست داشته باشد، خداوند (تیز) دیدار او را دوست دارد و کسی که دیدار خداوند را دوست نداشته باشد، خداوند (نیز) دیدار او را دوست نخواهد داشت.

کسی که به خاطر خدا (کسی یا چیزی را) دوست یا دشمن داشته باشد و به خاطر خدا ببخشد و منع کند (از دادن چیزی جلوگیری به عمل آورد) ایمانش کامل است.

سه چیز آفت دین است: عالم بدکار، رهبر ستمگر و مجتهد نادان.

برای هر چیزی آفتی وجود دارد که او را فاسد میکند (و از بین میبرد) و پیشوایان بد، آفت دین (اسلام) هستند.

زمانی که خداوند بخواهد چیزی را بیافریند، چیزی نمیتواند مانع او شود.

زمانی که بندهای در عمل خود، کوتاهی کند، خداوند او را به غم و غصّه مبتلا میسازد.

همانا وقتی خداوند، خوبی قومی را بخواهد، آنها را (به سختی و فشار) مبتلا می سازد.

همانا خداوند، بندهی مؤمن خود را به بیماری دچار میسازد تا هر گناهی از او برطرف شود.

محبوبترین غذاها نزد خداوند آن است که دستهای زیادی بر آن دراز شود (یعنی کسی که بینیاز است به فکر نیازمندان هم باشد.)

چه بسا (شخصی) غذا خورده و شکر (خدا را) میکند و ثوابش از روزهدار صبور (هم) بیشتر است.

غذای پاک، طعام، دین و روزی را زیاد میکند (زیرا نان حلال خوردن در همه چیز تأثیر میگذارد.)

بزرگترین ظلم آن است که شخصی، یک ذراع (به اندازهی آرنج تا انگشتان) از زمین برادر (مسلمان) خود بردارد، چیزی از آن زمین را نمیگیرد، مگر این که خداوند در روز قیامت، به صورت طوقی در گردن او میاندازد.

خدا را خدا را دربارهی (کنیزان و بردگان در نظر بگیرید)، جسم آنها را پوشانده و شکمشان را سیر کرده و با آنها به آرامی سخن بگویید.

کفّارهی کسی که غیبت او را کردهای این است که برای او (از خداوند) طلب آمرزش کنی.

کسی که نزد او از برادر مسلمانش بدگویی میکنند و او برادرش را یاری نکرد در حالی که میتوانست به او یاری برساند، خداوند بزرگ در دنیا و آخرت او را ذلیل میکند.

هیچ کسی با غیرتتر از خدا وجود ندارد. (نسبت به بندگان خود غیرت دارد.)

حقیقتاً خداوند بزرگ، غیرتمند بوده و غیرتمندان را دوست دارد.

حقیقتاً خداوند به مسلمان، غیرت میدهد و مسلمانان نیز باید نسبت به همدیگر غیرت داشته باشند.

حقیقتاً خداوند بزرگ از میان بندگان خود، (انسان) غیرتمند را دوست دارد. (که نسبت به دین و ناموس خود غیرت دارد.)

هدیه، روزیای از طرف خداوند است، پس کسی که چیزی به او هدیه داده میشود، باید بپذیرد.

کسی که به مسلمانی نگاه تند کند به طوری که به ناحق او را بترساند، خداوند در روز قیامت او را میترساند.

کسی که شخص مسلمانی را گرامی بدارد، خداوند (نیز) او را گرامی میدارد.

کسی که خداوند به دست او، گشایشی (در کار) مسلمانی به وجود بیاورد، خداوند، اندوه دنیا و آخرت را از او برطرف میسازد.

مسواک کردن سنّت (مستحب) است پس هر وقت خواستید، مسواک کنید (یعنی مسواک زدن در شرع، زمان خاصیّ ندارد.)

(از طرف خدا) به مسواک زدن امر شدم تا جایی که ترسیدم، بر من واجب شود. (و نباید در هیچ صورتی ترک کنم.)

(از طرف خداوند) به مسواک زدن امر شدم تا جایی که بر دندانهای خود ترسیدم. (که مسواک زدن بر آنها واجب باشد.)

(با دیگران) مهربان باشید تا شما را ستایش کرده و (از طرف خدا) پاداش بگیرید.

به خدا قسم این که مردی به واسطهی هدایت تو، (به راه راست) هدایت شود، برای تو از شتران سرخ مو بهتر است. (که در زمان پیامبر بهترین و گران قیمتترین شتر، شتر سرخ مو بود.)

خداوند از امّت من، کسانی که به هنگام وضوء و غذا، مسواک میزنند را دوست دارد.

مسواک زدن موجب پاکیزگی دهان، خشنودی پروردگار و روشنی چشم است.

مسواک زدن بر شما لازم است زیرا موجب پاکیزگی دهان و خشنودی خداوند میشود.

مسواک زدن بر شما لازم است (زیرا) مسواک زدن، چیز خوبی است (به طوری که) لثه را محکم و بوی بد دهان را برده و معده را به صلاح آورده و به درجات بهشت اضافه کرده و پروردگار را خشنود و شیطان را به خشم میآورد.

جبرئیل به نزد من نیامد مگر این که مرا به مسواک زدن (از طرف خداوند) امر میکرد تا جایی که ترسیدم باید جلوی دهان خود را ببرّم. (تا دهان با دندان شروع شود و لبی در کار نباشد.)

اساس عقل پس از ایمان به خدا، دوستی با مردم است و هیچ مردی نیست که از مشورت بینیاز باشد.

کسی که میخواهد کاری انجام دهد و با مرد مسلمانی (هم) مشورت نماید، خداوند، او را به معقولترین کارها، توفیق میدهد.

کسی که با شخصی معاشرت دارد مجبور است با او معاشرت نماید، تا زمانی که خداوند (راه نجاتی) از این مشکل قرار دهد.

هیچ مصیبتی و رنج و سختی و بیماری و آزار و اندوه به مؤمن نمیرسد مگر این که خداوند آنها را کفّارهی گناه مؤمن قرار میدهد.

(انسان) منافق صلاحیّت این را ندارد که نزد خداوند امین (و مورد اعتماد) باشد.

موی زیبا، یکی از دو نوع زیبایی است که خداوند به فرد مسلمان میدهد.

حقیقتاً خداوند، مؤمنی که زیرک نیست را دشمن میدارد (زیرا ایمان را نزد دیگران کوچک کرده است تا دیگران خیال کنند، دین نیز چیزی برای انسان ندارد.)

از زیرکی مؤمن بترسید زیرا آن را با نور خداوند عزیز و بزرگ نگاه میکند (و خداوند، حقایق را به قلب او میتاباند.)

مؤمن از تمام مردم، گرفتارتر است زیرا (هم) باید به کار دنیای خودش رسیدگی کند و هم به کار آخرتش. (تا دین و آبروی خود را در هر دو جهان حفظ کند.)

مؤمن در تمام مخارج خودش ثواب میبرد (یعنی نسبت به هر چه هزینه کند، نزد خداوند ثواب دارد) مگر چیزی که به خاک سپرده (یعنی دیگر آن را ندارد) و یا در ساختمان به کار میبرد.

اگر اهل آسمان و زمین در سرزنش مؤمنی مشارکت کنند، خداوند عزیز و بزرگ آنها را در آتش جهنّم سرازیر میکند.

کسی که مؤمنی را نزد او ذلیل نمایند ولی او در حالی که قادر است، او را یاری نرساند، خداوند نزد تمام مردم در روز قیامت، او را ذلیل میکند.

مؤمن از بعضی از فرشتگان نزد خداوند، گرامیتر است. (نه فرشتگان مقرّب مانند جبرییل و عزرائیل و میکائیل و...)

حقیقتاً نمازگزار (با نماز خودش) در (خانه) پادشاه (یعنی خداوند) را میکوبد و کسی که پیوسته در خانهای را بکوبد، به زودی، آن در، باز میشود.

خداوند، فرشتهای دارد که موقع هر نمازی صدا میزند: ای انسانها! برخیزید و آتشهایی را که با دست خودتان روشن کردهاید. را با نماز، خاموش کنید.

انسان بدکاری که به رحمت خداوند بزرگ، امیدوار است از عابدی که مأیوس است، به خداوند نزدیکتر است.

نان را گرامی بدارید (و به آن بیاحترامی نکنید) زیرا خداوند آن را از برکات آسمان فرستاده و از برکات زمین بیرون آورده است (یعنی از آسمان باران باریده و زمین را حاصلخیز میکند و از زمین نیز گندم روییده و آرد میشود و در نهایت تبدیل به نان میگردد.)

زمانی که خداوند خوبی بندهای را بخواهد، برای او پند دهندهای در درونش قرار میدهد تا او را (به کارهای خوب) امر کرده و (از کارهای بد) نهی نماید.

همدیگر را از دین مترسانید. (به گونهای از دین حرف نزنید که باعث تنفّر دیگران شود.)

حقیقتاً بزرگترین گناه نزد خداوند این است که مردی حقّ عیال (یعنی زن و فرزندان) خود را تباه کند (و به آنها ندهد.)

از جمله چیزهایی که بخشش (خداوند) را به همراه دارد، ادای سلام و زیبایی سخن است.

از جمله چیزهایی که بخشش (خداوند) را به همراه دارد، داخل کردن خوشحالی، (در درون قلب) برادر ایمانی تو است.

خداوند، زنانی که خود را شبیه مردان میکنند، لعنت نماید.

خداوند بزرگ فرمود: کسی که میداند، من قدرت بر بخشش گناهان او را دارم، او را میبخشم (به خاطر یقین و اعتقادش به مغفرت خداوند) و از این کار باکی ندارم مادامی که برای من چیزی را شریک قرار ندهد.

اگر بندگان (خدا بر روی زمین) گناه نمیکردند، حقیقتاً، خداوند خلقی را میآفرید که گناه کنند سپس آنها را مورد عفو قرار میداد و او آمرزندهی مهربان است.

اگر خداوند، پشیمانی بندهی خود را بر گناه ببیند، او را میبخشد، قبل از آن که از خدا (به خاطر گناهش) استغفار بطلبد.

کسی که (دیگری را) عفو کند، خداوند (نیز) او را مورد عفو قرار میدهد و کسی که (دیگری را) ببخشد، خداوند (نیز) او را میبخشد.

همانا خداوند بزرگ مرا نفرستاده است در حالی که اشکالگیر و اشکالتراش باشم ولی مرا آموزگاری آسانگیر (برای هدایت بشریّت) فرستاده است.

عالمی که علمش مورد استفاده (دیگران) قرار میگیرد، از هزار عابد بهتر است.

هیچ بندهای نیست که در دنیا به بلا مبتلا شود مگر به خاطر گناهان اوست و خداوند بخشندهتر و بزرگتر نسبت به بخشش است تا این که (او بخواهد) در روز قیامت از گناهش سؤال کند.

کسی که خداوند، خیرش را میخواهد، از او (چیزهایی را) میگیرد. (انسانها به مصلحت خود آگاه نیستند و نمیدانند خوبی و بدی آنها در چیست؟ به همین دلیل، مؤمن راضی به رضای خداست و تمام امور خود را به او میسپارد.)

به سوی اعمال نیک شتاب کنید از آن جهت که فتنهها مثل پارههای شب تاریک است. مرد مؤمن در حال مؤمن بودن، صبح میکند و در حال کفر، شام میکند و هر کدام از این افراد، دین خود را به چیزهای اندک دنیا میفروشند.

به زودی این دین (اسلام) به وسیلهی مردانی که نزد خداوند بیبهرهاند، محکم میشود و به زودی در آخر زمان خَسْف (سبکی و خواری) و قَذْف (فحش و ترس) و مسخ (تغییر قیافه) میباشد زمانی که آلات موسیقی و زنان آرایشگر ظاهر شوند و شراب، حلال شود.

زمانی بر مردم میآید که افراد صابر در دین، مانند کسی هستند که آتش شعلهور به دست میگیرد. (یعنی در آخر الزّمان استقامت دین آن چنان سخت است گویا آتش شعلهور در دست گرفته است)

اگر برای فرزند آدم، دو وادی و درّه از طلا باشد، علاوه بر آن دو، وادی سوم را (نیز) میخواهد و شکم فرزند آدم را جز خاک (چیز دیگری) پر نمیکند و هر کس توبه کند، خداوند توبهپذیر است.

زیانکارترین مردم در معامله، مردمی هستند که خود را در آروزهایشان پیر کردند و روزگار (نیز) آنها را از رسیدن به مرادشان یاری نکرد. پس بدون توشه از دنیا خارج میشده و بدون دلیل بر خداوند بزرگ وارد می شوند.

کسی که سختترین شکنجهها را در دنیا به مردم میداد، در روز قیامت نزد خدا مورد سختترین شکنجهها واقع شود.

کسی که مسلمانی را اذیّت کند، مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد، خدا را آزار داده است.

خداوند، بندهای را که زمان فروش و زمان خرید و موقع پرداختن و موقع گرفتن، آسان می گیرد، دوست دارد.

خداوند، بندهای را رحمت کند که زمان فروش و زمان خرید و موقع پرداختن و موقع گرفتن سهل بگیرد.

کسی که همیشه سادهگیر، ملایم و نرمخو باشد خداوند، او را بر آتش جهنّم حرام میکند (نمیگذارد آتش جهنم او را بسوزاند، آتش فرمان میدهد که او را در بر نگیرد)

تاجر در انتظار روزی و محتکر در انتظار لعنت است. (تاجر با تجارت حلال خود، منتظر به دست آوردن روزی حلال است ولی محتکر باید انتظار لعنت خدا و مؤمنین را داشته باشد.)

گرامیترین مردم (نزد خدا) با تقواترینشان هستند.

همانا خداوند بزرگ با کسی که در مقابل برادرش، ترشرویی کند دشمن میباشد.

چقدر برای مؤمن عجیب است که به خدا قسم، خداوند برای مؤمن، پیشامدی نمیآورد مگر این که باعث خیر او میباشد.

اموال و داراییهای خود را به وسیلهی زکات حفظ کنید (چون خداوند به آنها برکت میدهد) و بیماران خود را با صدقه درمان کنید و بلا را با دعا رفع کنید.

کسی که دوستی خدا را بر دوستی مردم ترجیح دهد خداوند نیز گرفتاریهای از طرف مردم (به او) را کفایت میکند (دفع مینماید.)

زمانی که دوست دارید جایگاه بندهای را نزد خداوند بدانید (که چه اندازه است) نگاه کنید که تا چه اندازه حرفهای خوب پشت سر او میزنند.

حقیقتاً بعضی از بندگان خدا چنین هستند که اگر (برای انجام کاری) به خدا قسم بخورند آن کار نیک را انجام خواهند داد.

همانا محبوبترین بندگان خدا نزد او کسانی هستند که نسبت به بندگانش دلسوزتر باشد.

همانا بهترین بندگان خدا کسانی هستند که به وعدهی خود وفا کرده و خود را خوش بو و پاک میکنند.

هیچ بندهای پرهیزگار نمیشود مگر این که آن چه مباح است از ترس اینکه مبادا مباح نباشد رها کند (یعنی در شبهات توقّف نماید و چیزی از آن را استعمال نکند.)

سه چیز است که در هر کسی باشد، خداوند بزرگ او را در پناه خودش جای میدهد و به بهشتاش داخل میکند: مدارا کردن با افراد ضعیف و مهربانی کردن با پدر و مادر و نیکی با افراد زیر دست.

اوّلین کسانی که به سوی بهشت خوانده میشوند، حمّادون هستند همان کسانی که بسیار خداوند را (با زبان و عمل) شکر و سپاس میگویند.

خداوند آتش را بر چشمی که از ترس خدا، گریه کرده و بر چشمی که در راه خدا بیدار بوده و بر چشمی که از محرّمات الهی پوشیده یا بر چشمی که در راه خدا باز شده است (برای دیدن نشانههای خدا، برای عبرتآموزی) حرام کرده است.

خداوند، رحمت کند چشمی را که از ترس خدا گریه کرده است و رحمت کند چشمی را که در راه خدا، بیداری کشیده است.

خوردن در صورت گرسنه نبودن و خواب، بدون خستگی و خنده بدون تعجّب، نزد خداوند به شدّت منفور است.

زمانی که دیدید، خداوند، فقر و بیماری را بر بندهای فرو آورد، (بدانید که) میخواهد او را از گناه پاک نماید.

حقّ خداوند بر هر مسلمانی این است که هر هفت روز، یک بار، سر و بدن خود را بشوید.

همانا خداوند بزرگ دشمن کثیفی و ژولیدگی است.

ای بندگان خدا! بیماریهای خود را درمان کنید زیرا خداوند بزرگ هیچ دردی را قرار نداده است مگر اینکه برای آن دارویی گذاشته است به جز یک درد (که دارویی ندارد و آن،) پیری است.

کسی که نسبت به دنیا بیاعتنا باشد، (زرق و برق دنیا او را به طرف انحراف نکشاند) خداوند بدون شاگردی به او علم میآموزد (سختیهای مسائل علمی را برای او روشن میکند) و او را (نسبت به موضوعات مختلف) آگاهی میدهد.

شرافت مؤمن، شبانه به پا خاستن او (برای عبادت) و عزّت او در بینیازیش از مردم است.

خشم خداوند بر کسی که گمان میکند، پادشاه تمام سرزمینهاست، (بسیار) سخت است (زیرا) هیچ پادشاهی به جز خدا نیست.

هیچ پاداشی (به بنده) نمیرسد مگر اینکه عمل او از روی اخلاص باشد و هیچ عملی (نزد خداوند پذیرفته نمیشود) مگر این که همراه با نیّت (قصد قربت به سوی خدا) باشد.

از گناه بخشنده و لغزش علم و سختگیری پادشاه عادل، بگذرید (و گذشت نمایید) زیرا خداوند بزرگ دستهای این سه گروه را به هنگام لغزیدن پایشان میگیرد.

همانا خداوند بزرگ بندهی مؤمن فقیری که عفیف و عیالمند است را دوست دارد.

پادشاه عادلی که متواضع است، سایهی خدا و نیزهی او در زمین است و برای او (به اندازهی) عمل هفتاد راستگو (درستکار) بالا برده میشود. (هر عملی که انجام میدهد، هفتاد برابر میشود.)

پادشاه عادلی که فروتن است سایهی خدا در زمین است (زیرا) فرد ضعیف به او پناهنده میشود و مظلوم (هم) به وسیلهی او یاری میشود.

هیچ بندهای نیست که خداوند، رعیتی (خدمتکاری) را زیر دست او قرار دهد و سپس بمیرد در حالی که خدمتکار خود را فریب داده است، خداوند بهشت را برای او حرام میکند.

کسی که طلب عفّت کند (به دنبال پاکدامنی باشد) خداوند او را عفیف قرار میدهد و کسی که به دنبال بینیازی از راه حلال باشد خداوند او را بینیاز میکند.

همانا خداوند بزرگ زیباست و زیبایی را دوست دارد و نیز او سخاوتمند است و بخشش و سخاوتمندی را دوست دارد و پاکیزه است و پاکیزگی را (نیز) دوست دارد.

مجاهد کسی است که با نفس خود در راه اطاعت از خدا، مبارزه میکند.

بهترین اعمال نزد خدا آن است که کسی گرسنهای را سیر کند یا از طرف شخصی قرضش را پرداخت کند و یا از آن، غمی را برطرف سازد.

زمانی که خداوند میخواهد، بندهای را باز دارد، (و از انجام هر کاری منع نماید) راههای (چاره) را بر او میبندد (تا نسبت به آن راهها نابینا شود.)

کسی که با خدا مبارزه کند (با انجام ندادن دستور الهی به جنگ خداوند برود) خداوند (نیز) به جنگ او خواهد آمد و کسی که با خداوند (از در) فریب (داخل شود) خداوند (نیز) به جنگ او میآید.

کسی که رحم کند اگرچه نسبت به سر بریدن گنجشکی باشد (و از روی ترحّم او را رها کند) خداوند (نیز) در روز قیامت او را مورد رحمت خود قرار میدهد.

کسی که از خداوند به خاطر روزی کم راضی باشد، خداوند (نیز) از او به عمل کم، راضی میشود.

خواب مؤمن، سخنی است که خداوند با بندهاش در خواب میگوید.

همانا خداوند از امّت من، اشتباه و فراموشی و کاری که به آن مجبور شدهاند را برداشته است.

همانا خداوند از امّت من، اشتباه و فراموشی و کاری که به آن مجبور شده است را گذشت کرده است. (اگر مسلمانی به اشتباه یا از روی فراموشی یا به اجبار، گناهی مرتکب شد، برای او گناه نوشته نمیشود.)

کسی که مواد غذایی (مورد نیاز را) بر مسلمانان احتکار کند، خدا او را به بیماری جزام، مبتلا میسازد.

همانا خداوند بزرگ، رزق را به اندازهی نیاز آن (به مردم) فرستاده است و صبر را (نیز) به اندازه و (نوع) بلا میفرستد.

زمانی که (میان مردم) داوری میکنید، عادلانه قضاوت کنید و زمانی که سخن میگویید، نیکو سخن بگویید زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

نیکی کردن آن است که خداوند را عبادت کنی مثل این که او را میبینی، (زیرا) اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند.

دین خود را خالص کن تا عمل کم (نیز) تو را کفایت کند. (زیرا مقدار ثواب به عمل، با توجّه به نوع اخلاص است.)

همانا خداوند بزرگ از عمل (شخص مسلمان) چیزی را قبول نمیکند مگر آن اندازه از عمل که خالص باشد و به خاطر ذات او (خداوند) صورت گرفته باشد.

خداوند بزرگ فرمود: محبوبترین چیزی که بندهی من به واسطهی آن مرا عبادت میکند، اخلاص (در کارها) برای من است.

اعمال (نیک) خود را برای خداوند، خالص گردانید زیرا خداوند به جز عملی که خالص برای او باشد، قبول نمیکند.

همانا خداوند بزرگ بخشنده است (به همین دلیل) بخشش را دوست دارد و اخلاق خوب و والا را دوست دارد و اخلاق پست را ناپسند می دارد.

سه چیز نزد خدا از فضائل اخلاقی است: این که از کسی که به تو ظلم کرده است، گذشت کنی و به کسی که به تو تحریم کرده است، عطا کنی و با کسی که از تو بریده است (قطع رابطه کرده است) ارتباط و اتّصال برقرار کنی.

تمام مردم (روی زمین) به خداوند تعلّق دارند (چون خداوند آنها را آفریده است و همه چیزشان به دست خداست) و خداوند کسانی که متعلّق به او هستند، دوست داشته و برای آنها سود میرساند.

همانا کسانی که یکدیگر را (به خاطر خداوند و) در راه او دوست داشته باشند، در سایهی خداوند (جای) میگیرند.

هیچ بندهای، بندهی دیگر را دوست ندارد، مگر این که خداوند او را گرامی میدارد.

کسی که دوست دارد، مزهی ایمان را بیابد (و بچشد) پس باید کسی را که دوست دارد، به خاطر خداوند دوست داشته باشد.

دوست داشتنیترین اعمال، نزد خداوند آن است که کسی به گرسنهای غذا دهد یا قرض او را پرداخت نماید یا غصّهای را از او برطرف کند.

هیچ مردی نیست که خود را بزرگ شمرده و در راه رفتن، مغرورانه میرود مگر این که خداوند موقع ملاقات با او، خشمگین است.

بهترین شما کسی است که خداوند او را برای (چیره شدن) بر نفسش یاری رسانده و (او نیز) مالک نفس خود شده است،

همانا، مرد تا زمانی که با مشورتکنندگان همراه است، نظرش همیشه درست است ولی زمانی که با مشورتکنندگان خیانت کند، خداوند بزرگ صحیح بودن نظر را از بین میبرد.

همانا خداوند بزرگ پردهی بندهای که ذرّهای در آن نیکی باشد را پاره نمیکند.

خوبی، همراه بزرگان شما است. (خوبی و کارهای شایسته را باید از بزرگان دین آموخت.)

خزینههای خوبی و بدی نزد خداست و کلید آنها مردان هستند. پس خوش به حال کسی که خداوند کلید خوبی و قفل بدی را (در دست او) قرار داده است و وای به حال کسی که خداوند، کلید بدی و قفل خوبی را (در دست او) قرار داده است.

زمانی که خداوند، خیری را برای بندهاش بخواهد، او را در دین، فقیه میکند و او را در دنیا (نسبت به امکانات دنیایی) بیاعتنا میگرداند و به عیبهایش، آگاه میکند. (تا در رفع آنها بکوشد.)

(سراسر) دین، نصیحت (پند و موعظه) است.

اساس دین (عبارت است از:) خیرخواهی (نسبت به دیگران) به خاطر خداوند و دین و پیامبر و کتاب او و برای پیشوایان دین اسلام و برای تمام مسلمین. (یعنی نصیحت او با در نظر گرفتن این موارد است.)

بر خداوند سخت است که از بندهی مسلمان خود دو دختر را بگیرد (یا به واسطهی دوری یا مرگ) و سپس او را داخل جهنّم کند.

همانا خداوند، دردی قرار نداده مگر این که برای آن درد، شفائی قرار داده است.

درمان، جزء تقدیر (الهی) است و به فرمان خداوند، سودمند است. (پس دارو، وسیلهای است که اگر خداوند بخواهد، اثر میکند.)

همانا خداوند عزیز و بزرگ دروغ را در (صورت) اصلاح (میان دو نفر) دوست دارد و راستگویی را در صورت (فسادآور بودن و اختلاف به وجود آوردن) دشمن میدارد.

هر حسنهای، صدقه است و هر چیزی که مرد مسلمان از ثروت خود برای خود و خانوادهاش انفاق کند، برای او صدقه (نزد خدا) نوشته میشود و هر چیزی که شخص مسلمان به وسیلهی آن، آبروی خود را حفظ کند، برای او به خاطر حفظ کردنش، صدقه نوشته میشود.

حقیقتاً این آتش که شما (استخاره میکنید)، یک جزء از هفتاد جزء آتش جهنّم است و اگر آتش جهنم، دوباره به وسیلهی آب (توسّط خداوند) خاموش نشده بود، هیچ نفعی برای شما نداشت و آتش جهنّم دنیا از خدایم خواهد که او را به آتش جهنم برنگرداند.

خداوند دشمن کسی است که نسبت به دنیا، آگاه ولی نسبت به آخرت نادان است. (یعنی برای رسیدن به دنیا حاضر به انجام هر کاری و شناخت هر راهی است ولی برای امور اخروی تنبل است)

دنیا برای اهل آخرت حرام و آخرت برای اهل دنیا حرام است و دنیا و آخرت (هر دو) بر اهل خدا حرام است. (زیرا مقصود او خداست پس نه دنیا را میخواهد و نه آخرت را)

همانا خداوند به وسیلهی حکمت و برتری خود، آسایش و شادی را در یقین و رضا (به رضای خدا) قرارداده است و غم و غصّه را در شک و غضب، قرار داده است.

در زمان آسایش به سوی خدا، توجّه کن و او را بشناس تا او نیز تو را در سختی بشناسد (و در آن موقع که کاری از کسی برنمیآید، به کمک تو برسد)

کسی که دانش او زیاد شود ولی بیاعتنایی او به دنیا، بسیار نگردد، دوری او از خدا (روز به روز) بیشتر میشود.

برتری عالِم بر عابد، (به فاصلهی) هفتاد درجه است که فاصلهی هر دو درجهی آن، بین آسمان و زمین است. (با محاسبهی هفتاد درجه و فاصلهی دو درجه به دست میآید که فاصلهی بین عالِم و عابد سی و پنج برابر فاصلهی بین زمین تا آسمان است.)

برتری عالِم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است.

یک رکعت (نماز) کسی که نسبت به خداوند، معرفت دارد، از هزار رکعت (نماز) کسی که نسبت به خداوند جاهل است، برتر میباشد.

یاد کنندهی خدا در میان غافلان کسی است که جهاد کند در راه خدا در هنگام گریختن دیگران و چنین کسی ثواب او بهشت است.

اُف باد بر مردی که در هر جمعه خود را از کارهای دنیا فارغ نسازد برای یاد گرفتن مسائل دین خود.

کسی که از خدا طلب خیر میکند حیران نمیشود و کسی که در کارها با مردم مشورت میکند پشیمان نمیشود.

سه گروه هستند که خداوند، روز قیامت از آنها عوض و بدلی قبول نمیکند (یعنی این کارها، قابل جبران نیست) عاقّ (پدر و مادر) و منتگذار و کسی که قضا و قدر (خداوند) را دروغ محسوب کند.

احتیاط، سرنوشت را بینیاز نمیکند. (یعنی احتیاط کردن در دنیا سبب نمیشود آن چه خداوند مقدر کرده است، به وجود نیاید.)

اگر روزی بر من برود (روزی را پشت سر بگذارم) و علمی که مرا به خداوند نزدیک میکند، در آن روز نیاموزم، (میخواهم که) طلوع خورشید آن روز، برای من مبارک نباشد.

با دشمنی با گنهکاران خود را به خدا نزدیک کنید و با آنها با چهرههای خشن برخورد کنید و با خشم آنها، رضایت خداوند را به دست بیاورید و با دوری از آنها به خداوند نزدیک شوید.

محبوبترین بندگان نزد خدا، پرهیزکارانی هستند که کارهای نیک خود را مخفیانه انجام میدهند.

آگاه باشید که همانا مردم (همگی) از حضرت آدم علیهالسلام به وجود آمدهاند و ایشان نیز از خاک است و گرامیترین مردم نزد خدا، پرهیزکارترین آنهاست.

همانا خداوند بزرگ عبد پرهیزکاری که ثروتمند و مهربان است را دوست دارد.

همانا خداوند (بندهی) نیکوکاری که گمنام و پرهیزکار است را دوست دارد.

کسی که دوست دارد، گرامیترین مردم باشد، پس باید از خدا بترسد (و نیکوکار باشد.)

کسی که صبح کند در حالی که تمام فکر و تلاش او، پرهیزگاری باشد، سپس در میان روز، گناهی از او سر بزند، خداوند، گناهش را میآمرزد.

خداوند، تقوی را توشهی تو قرار دهد و گناهت را ببخشد و هر کجا که هستی، کارهای خیر را برای تو آسان کند (که بتوانی به آسانی و با سلامتی آنها را انجام دهی.)

(با دیگران) فروتنی کنید و با فقراء، نشست و برخاست نمایید (و به واسطهی این اعمال) از بزرگان نزد خدا باشید و خود را از غرور خارج کنید.

همانا کسی که از خداوند (نیازهای خود را) نخواهد، بر او خشم میگیرد.

همانا خداوند گدایی که (برای بیچارگی و گرفتن چیزی از دیگران) قسم میخورد را دشمن میدارد.

یکی از شما (مسلمانان) پیوسته به دنبال سؤال نمیرود مگر این زمان ملاقات با خدا در صورتش گوشت کمی وجود دارد. (یعنی چنین شخصی نزد خدا بیآبرو میباشد.)

مردی برای خودش درب سؤال (و گدایی و از دیگران درخواست کردن) باز نمیکند، مگر این که، خداوند (نیز) درب فقر را بر روی آن باز میکند.

من برای به کمال رساندن فضائل اخلاقی، مبعوث شدهام. (مردم را به انجام کارهای نیک و دین ثمرهی آن در دنیا و آخرت آمدهام.)

من، (از عذاب الهی به شما) بیم میدهم و میترسانم و مرگ، یغماگر است (وقتی آمد همه چیز انسان را میگیرد و چیزی از انسان را باقی نمیگذارد) و ساعت قیامت، وعدهای است (که خداوند داده است.)

به من کلمات جامع، داده شده است. (هر چیزی که یک پیامبر برای هدایت، امت خود و بشریت لازم دارد، توسط خداوند به او داده شده است.)

ای مردم! کلامی که از من به شما رسید و موافق با کتاب خدا (قرآن) است، (بدانید) که من گفتهام و (ولی اگر) کلامی از من به شما رسید که مخالف کتاب خدا (قرآن) است، (بدانید) که من آن را نگفتهام.

من، برای آوردن دین آسان، مبعوث شدهام و کسی که با سنت من (آسانی در دین) مخالفت کند (و سخت گیری نماید) از من نیست.

دو چشمان من به خواب میروند ولی قلب من به خواب نمیرود. (همیشه آمادهی دریافت وحی از طرف خداوند است.)

کسی به اندازه من در راه خدا، مورد اذیت قرار نگرفته است، آن گونه که من اذیت و آزار کشیدم.

به سوی خداوند بزرگ، بازگشت نمایید (توبه کنید) زیرا من هر روز، صد بار به سوی خدا توبه میکنم. (در اینجا منظور، توبهی زبانی است که همان گفتن اَسْتَغْفِرُاللهَ ربّی و اَتُوبُ اِلَیْه است.)

چهار گروه هستند که خداوند با آنها دشمن است: فروشندهای که قسم میخورد و فقیری که مغرور است و پیرمردی که زنا میکند و پیشوای ستمگر (که حاکم بر مردم است و ظلم میکند.)

همانا خداوند بزرگ شخص هفتاد سالهای که در راه رفتن و رفتارش مثل شخص بیست ساله باشد را دشمن میدارد. (مثلاً لباس پوشیدن او نیز مثل آنها باشد.)

همان خداوند با پیرمرد زناکار و ثروتمند ظالم و فقیر مغرور دشمن است.

همانا خداوند بزرگ، ثروتمندِ ظالم و پیرمرد نادان (سالیان سال است که عمر کرده ولی از اعتقادات و احکام اسلامی بیاطلاع است) و عیالمند (فقیر) مغرور را دشمن میدارد.

همانا خداوند دردی را نفرستاده که شفا و درمان نداشته باشد، به جز پیری. (که در جان انسان رسوخ پیدا میکند و قابل جدا کردن نیست.)

چیزی نزد خدا محبوبتر نیست از جوانی که (از گناهانش) توبه میکند و چیزی نزد خداوند بزرگ، مغبوضتر نیست از پیرمردی که بر گناهان خویش مشغول است. (گویا در نزدیکی مرگ قرار نگرفته است.)

هر کس که با زیردستان خود با مهربانی رفتار نکند، خداوند بهشت را بر او حرام میکند.

کسی که به انسان تنگدستی آسان بگیرد، (تا او قرض خود را بدهد) خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان میگیرد.

همانا خداوند به من وحی فرستاد که (نسبت به همدیگر) فروتنی نمایید تا کسی نسبت به کسی فخر فروشی نکند و کسی (به حقوق) کسی تجاوز ننماید.

هر صاحب نعمتی (کسی که خداوند به او نعمت داده است) مورد حسد (دیگران) است مگر کسی که فروتنی میکند. (هیچ کسی نسبت به تواضع کسی حسادت نمیورزد، بلکه آن را دوست میدارند.)

تا (نسبت به دیگران) متواضع و فروتن نباشی، زاهد (پارسا و بیاعتنا به دنیا) نخواهی بود.

اگر (آن چنان) گناه کردید، تا جایی که گناهانتان به آسمان برسد (ولی) بعد از آن توبه (حقیقی) نمایید، قطعاً خداوند، توبهی شما را می-پذیرد.

همانا خداوند بزرگ تا قبل از مرگ (لحظهی جان دادن) توبهی بنده را قبول میکند.

برای توبه دری به مغرب است (و این نشان دهندهی وسیع بودن بخشندگی و مغفرت خداوند است) که طول آن (به اندازهی) هفتاد سال است هفتاد سال راه رفتن، چه اندازه است؟ به همان اندازه.

همانا یکی از سعادتهای هر شخصی این است که عمرش، طولانی شود و خداوند، توبه کردن را، روزیش نماید.

توبهی خالص، پشیمانی از گناه است و (آن توبه خالص) هنگامی است که وقتی از تو، گناهی سر میزند، از خداوند، طلب بخشش کرده سپس به آن گناه اصلا ًبر نگردی.

همانا خداوند از توبهی بندهی خود، بیشتر از زن نازایی که فرزند بزاید و از گم کردهای که گمشدهی خود را پیدا کند و از تشنهای که به آب برسد، خوشحال میشود.

اگر گناه کنید تا جایی که گناهانتان به آسمان برسد (ولی) سپس (از آنها) توبه کنید، حتماً خداوند توبهی شما را میپذیرد.

شتر را ببند و به خداوند توکّل کن. (قبلاً در این باره صحبت کردیم.)

کسی که دوست دارد، قویترین مردم باشد، باید به خداوند توکّل کند.

کسی که دوست دارد، قویترین مردم باشد، باید به خداوند توکّل کند. (زیرا توکّل کردن او نشان میدهد تا چه اندازه از نظر ایمانی قوی است.)

چون صدای خر و فریاد سگ را بشنوید به خدا پناه ببرید از شر شیطان رجیم زیرا که آنها میبینند چیزی را که شما نمیبینید.

عبادت هفتاد جزء است بهترین آنها طلب حلال است.

کسی که از معصیت خدا بپرهیزد و صبر کند روزی او از حلال میرسد و هر که پرده دری کند و تعجیل نماید و از حرام بگیرد از روزی حلال او همان مقدار کم میشود و در قیامت بر آن روزی حرام حساب او خواهند کرد.

دشمنترین مردم در نزد خدا کسی است که زودتر به بازار رود و دیرتر بیرون آید.

بهترین خرج کردنها نزد خدا میانهروی است و خدا اسراف را دشمن میدارد مگر در راه حج یا عمره.

دو کس با هم رفیق نمیشوند مگر آنکه محبوبترین ایشان نزد خدا و آنکه ثوابش بیشتر است آن است که با رفیقش مدارا بیشتر میکند.

زاهدترین مردم کسی است که آنچه خدا حرام کرده است ترک نماید.

هر که مسلمان فقیری را سبک شمارد حق خدا را سبک شمرده است و حق تعالی او را در قیامت سبک شمارد مگر آنکه توبه کند.

هر که مسلمان بیچیزی را گرامی دارد در قیامت خدا از او راضی و خشنود باشد.

هر که قرآن را یاد گیرد و از روی بیاعتنایی فراموش کند در قیامت دستهایش در گردنش بسته باشد و حق تعالی به هر آیه ماری بر او مسلّط گرداند مگر خدا او را بیامرزد.

هر که در خانهی مؤمنی نظر کند که بر امر مستور او مطلع شود خدا او را محشور کند با منافقانی که عیبهای مسلمانان را تفحّص میکردند و از دنیا بیرون نرود تا خدا او را رسوا کند مگر آنکه توبه کند.

هر که گناهی و خواهش حرامی او را پیش آید و از ترس خدا آن را ترک نماید حق تعالی جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ قیامت ایمن گرداند.

هر که در میان دنیا و آخرت متردد شود پس دنیا را بر آخرت اختیار کند در قیامت او را حسنه نباشد که به سبب آن از جهنم نجات یابد و هر که آخرت را اختیار کند بر دنیا خدا از او خشنود گردد و گناهانش را بیامرزد.

هر که برادر مسلمان خود را گرامی دارد چنان است که خدا را گرامی داشته است.

هر که از ترس خدا آب از دیدههای او جاری شود به هر قطره که از دیدهی او بیرون آید حق تعالی قصری در بهشت به او عطا فرماید که مزیّن باشد به مروارید و سایر جواهرات و در آن قصر باشد آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده و خاطری خطور نکرده باشد.

خداوند به هیچ عالِمی، علم نداده است، مگر این که از او عهد و پیمان گرفته است که علم خود را (برای یاد دادن به دیگران) پنهان نسازد.

جست و جوی علم بر هر مسلمانی واجب است و برای طالب علم، همه چیز حتّی ماهیهای در دریا، (از خداوند) طلب آمرزش میکنند.

یک ساعت، در جست و جوی علم بودن، از ایستادن در شب (برای عبادت) بهتر است و یک روز به دنبال علم بودن از سه ماه روزه گرفتن برتر است.

هیچ مردی به خاطر علم از خانهی خودش خارج نمیشود مگر این که خداوند راه بهشت را برای او آسان (و هموار) میکند.

همانا خداوند بزرگ، از بندهی خود نسبت به زیادی علم میپرسد (که کجا صرف کردی) همانطوری که از او دربارهی زیادی ثروت سؤال میکند (که در چه راه آن را مصرف نمودی.)

از خدا، علم سودمند بخواهید و از علمی که (به دیگران و به خود) سودی ندارد، به خدا پناه ببرید.

علم، میراث من و میراث تمام پیامبران قبل از من است. (یعنی علم به خداوند منتهی میشود.)

هر علمی را که میخواهید، یاد بگیرید (زیرا) هرگز خداوند به وسیلهی علم (به کسی) سود نمیدهد مگر این که به آنچه میدانند، عمل کنند.

یک ساعت (وقت) عالِمی که بر بستر خود تکیه زده و در دانش خود نگاه میکند (یعنی مطالعه مینماید) از هفتاد سال عبادت عابد، بهتر است.

کسی که بدون علم، عمل کند، فسادش از اصلاحش بیشتر است. (چون هم خودش به نتیجه نمیرسد و هم دیگران را نسبت به دین بدبین میکند.)

به علماء احترام بگذارید زیرا آنها وارث پیامبران هستند پس کسی که به آنها احترام بگذارد، (در حقیقت) به خدا و رسول خدا، احترام گذاشته است.

علماء، افراد امینی هستند که حجّت خدا بر خلق او میباشند. (با بیان و شرح دستورات الهی، مردم را نسبت به تکالیف خود، آشنا میکنند.)

علماء، پیشوای (دین) و پرهیزکاران، سرور (دیگر مردم) و همنشینی با علماء و پرهیزکاران، (علم و معرفت مردم را) زیاد میکند.

حقیقتاً خداوند بزرگ به وسیلهی نیکی به پدر و مادر، عمر انسان را زیاد میکند.

هر چه عمر انسان مسلمان بیشتر باشد، برای او خیر است (زیرا بیشتر، خداوند را اطاعت کرده و میتواند بهتر جبران کارهای بد را بکند.)

بهترین (فرد از میان) مردم کسی است که عمرش، طولانی و عملش، نیک باشد و بدترین (فرد از میان) مردم کسی است که عمرش، دراز (ولی) عملش بد باشد. (زیرا با کولهباری از گناه خدا را ملاقات میکند.)

محبوبترین کارها نزد خدا، بادوامترین آنهاست اگر چه کم باشد.

محبوبترین اعمال نزد خداوند، بعد از واجبات، داخل کردن شادی در قلب فرد مسلمان است. (یعنی کار مشروعی انجام دهد که او شاد گردد.)

محبوبترین کارها نزد خدا (آن است) که به خاطر خدا (کسی را) دوست داشته و به خاطر او (با کسی) دشمن باشد.

حقیقتاً خداوند بزرگ دوست دارد زمانی که یکی از شما کار (خوبی) انجام میدهد آن را محکم سازد (و به تمام برساند و نیمه کاره رها نکند.)

عابدترین مردم کسی است که آنچه خدا بر او واجب کرده است به جا آورد و سخیترین مردم کسی است که زکات مال خود را بدهد.

بخیلترین مردم کسی است که بُخل ورزد در چیزی که خدا بر او واجب گردانیده است.

کسی در طاعت الهی سعی بیشتر کرده است که ترک گناهان کرده باشد.

هیچ چیز را خدا مانند شکم پر از طعام دشمن نمیدارد.

خداوند عالمیان واجب میگرداند بهشت را از برای جوانی که در آیینه بسیار نظر کند و حمد خدا بسیار گوید بر آنکه خدا او را به صورت نیکو آفرید و او را معیوب نگردانیده است.

هرگاه کسی طعام خورد و انگشتان خود را بلیسد و بمکد خداوند عالمیان فرماید که خدا تو را برکت دهد.

هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد پس نخورد چیزی بر سفرهای که در آن شراب خورند.

هر که اطاعت زن خود بکند خدا او را سرنگون در جهنم اندازد.

حق تعالی بر دختران مهربانتر است از پسران و هر مردی که شادی برساند به زنی که با او خویشی داشته باشد و محرم او باشد خدا او را در قیامت شاد گرداند.

هر که با وضو بخوابد چنان است که تمام شب را به عبادت احیا کرده باشد.

هر که فرزند خود را ببوسد خدا حسنهای برای او بنویسد و هر که فرزند خود را شاد کند خدا او را در قیامت شاد کند و هر که قرآن بیاموزاند به فرزند خود در قیامت پدر و مادر او را بطلبند و دو حلّه به ایشان بپوشانند که از نور آن دو حلّه روی اهل بهشت روشن شود.

جهاد کن در راه خدا که اگر کشته شوی نزد خدا زنده خواهی بود و روزی در بهشت خواهی یافت و اگر بمیری مزدت با خداست و اگر زنده برگردی از گناهان به در میآیی مانند روزی که از مادر متولد شدهای.

نگاه کردن بر روی عالم عبادت است و نظر کردن به سوی پدر و مادر از روی ترحم و مهربانی عبادت است.

هر که یک شب بیماری بکشد و قبول کند او را آنچه شرط قبول کردن است به آنکه کسی را خبر ندهد از آنچه کشیده و چون صبح شود خدا را شکرکند حق تعالی به فضل خود ثواب عبادت شصت ساله به او عطا فرماید.

خدا مؤمن را به هر بلایی مبتلا میکند و به هر مرگی او را میمیراند اما عقلش را برطرف نمیکند.

من ضامنم برای کسی که صلهی رحم کند آن که خدا را دوست دارد و روزیش را فراخ کند و عمرش را زیاد کند و او را داخل بهشت کند.

هر که به پای خود برود به خانهی خویشان به دیدن ایشان یا برای آنکه مالی به ایشان برساند حق تعالی ثواب صد شهید او را کرامت فرماید و به عدد هر گامی که بردارد چهل هزار حسنه در نامهی اعمالش نوشته شود و چهل هزار گناه محو شود و چهل هزار درجه برای او در بهشت بلند شود و چنان باشد که صد سال عبادت خدا به اخلاص کرده باشد.

اول کسی که داخل بهشت میشود شهید است و غلامی که نیکو عبادت پروردگارش را به جای آورد و خیرخواه آقای خود باشد و مرد عیال باری که از حرام و شبهه غفلت ورزد.

هر که آزار همسایه کند برای طمع در خانهی او خدا خانهی او را به همسایه برساند.

هر که مؤمنی را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هر که مرا شاد گرداند خدا را خشنود گردانیده است.

هر که یتیمی را در عیال خود داخل کند و خرج او را بدهد تا او مستغنی شود از او، خدا بهشت را بر او واجب گرداند چنان که برای خورندهی مال یتیم جهنم را واجب گردانیده است.

هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید که به وعدهی خود وفا کند.

وای به حال کسی که خوبی را برای زن و فرزندان خود گذاشته و با بدی به طرف پروردگار خود قدم بردارد. (یعنی ثروت و دارایی که جمع کرده بود را بدون این که خمس و زکات آنها را داده باشد و به فقرا انفاق کند را رها ساخته و زن و فرزندش از آن استفاده کنند و خودش در سختی پس از مرگ به سر برد.)

کسی که عیبی را که در شخص دیگری نیست یاد کند، خداوند او را در آتش جهنّم زندانی میکند تا زمانی که علتی برای گفتهی خود بیاورد. (یعنی بگوید چرا و از کجا این حرف را زده است.)

خدا را بخوانید و (دعا کنید) و به اجابت آن دعا، ایمان داشته باشید و بدانید که حقیقتاً خداوند، دعایی را که از قلب غافل (برمیخیزد)، مستجاب نمیکند.

از نفرین مظلوم، بپرهیزید (به مظلوم ظلمی نکنید که شما را نفرین کند) زیرا او حقّ خود را از خداوند درخواست میکند و خداوند (نیز) حقّ هیچ صاحب حقّی را رد نمینماید.

موقع رقّت (قلب و لرزان شدن او) دعا را غنیمت بشمارید، زیرا این موقع، رحمت (خداوند) را به همراه دارد.

دعای برادر (مسلمان) نسبت به برادر (دینی) خود در پشت سر او، رد نمیشود.

دعا، سپاهی از سپاهیان آمادهی خداوند است و پیشامد (بدی) که حتمی است، رد میکند (و نمیگذارد به او برسد.)

دعا، کلید رحمت (خداوند) و وضوء، کلید نماز و نماز کلید بهشت است.

برای کسی، در معصیت و گناه، اطاعت نیست (کسی نمیتواند با گناه کردن بگوید طاعت خدا میکنم) و اطاعت فقط در انجام دادن کار نیک است.

کسی که به مسلمان گرسنهای غذا دهد، خداوند به او از میوههای بهشتی میخوراند.

چقدر میانهروی به هنگام بینیازی، میانهروی به هنگام فقر و اعتدال در عبادت، زیباست.

از افراط در دین بپرهیزید، زیرا کسانی که قبل از شما بودند به خاطر افراط در دین نابود شدند.

کسی نزد خدا، از رهبری بهتر نیست که اگر حرف بزند، راست بگوید و اگر قضاوت نماید، عدل را رعایت میکند.

هیچ مرد مسلمانی نیست که پاداشش بهتر باشد از وزیر شایستهای که با حاکم بوده و از او اطاعت کند و دیگران را به طرف خدا، فرمان دهد.

کسی که به اندازه مصرف کند، خدا به او (همیشه) روزی میرساند و کسی که اسراف کند، خداوند او را روزی، محروم میکند.

کسی که امانت در او نباشد، ایمان ندارد و کسی که وفا به عهد ندارد، دین ندارد.

خداوند، نوع آفرینش و خلق و خوی بندهاش را نیکو نمیسازد مگر این که از طعمهی آتش کردن گوشت او، حیاء میکند. (خداوند، انسان را طوری آفریده که تمام ظرفیتها، برای پیمودن پلّههای ترقّی را دارا باشد و چنان که از این ظرفیتها استفاده کند، قطعاً در دنیا و آخرت سعادتمند میشود.)

خداوند بزرگ، هر پیامبری را با زبان قومش فرستاد.

خداوند، روزی بندهی مؤمن خود را نمیدهد، مگر از جایی که فکرش را (هم) نمیکند.

خداوند، بندهای را خوار نکرد مگر این که او را از ذاتش و ادب پایین آورد. (کسی که ادب و دانش ندارد، قطعاً خوار و ذلیل میشود.)

خداوند، بندهای را ذلیل نکرده است مگر (این که) او را از دانش و ادب عقب افتاده میکند.

بیماری، تازیانهی خدا در روی زمین است که به وسیلهی آن، بندگان خود را ادب میکند. (کفّاره گناهان بعضی از افراد مؤمن، بیماری است.)

همانا مردم چیزی را بالا نمیبرند مگر این که خداوند بزرگ آن را پایین میآورد. (هر چیزی که نزد مردم بالا باشد، در برابر خداوند ناچیز است.)

زمانی که خداوند در قلب شخصی، مهر زنی (برای ازدواج و خواستگاری) قرار داد، پس (در این صورت) نگاه کردن به آن زن اشکالی ندارد.

کسی که خشم خود را فرو خورد، در صورتی که قادر به آشکار کردن آن است، خداوند او را سرشار از امنیّت و ایمانی میسازد.

به وسیلهی ازدواج (از خدا) روزی طلب کنید. (زیرا با ازدواج یک جوان به ناچار برای امرار معاش خود و زن و فرزندانش تلاش میکند.)

همانا، خداوند بزرگ، مردانی که پشت سر هم ازدواج میکنند (پایبند به حفظ خانواده نیستند و زنان خود را با اندک بهانهای طلاق میدهند) و زنانی که پشت سر هم، ازدواج میکنند را دوست ندارد.

کسی که میخواهد با ازدواج، خود را از محرّمات الهی نگه دارد، یاری دادن او بر خدا لازم است. (اسباب و مقدّمات ازدواج را آماده میکند و در زندگی پشت و پناه آنها خواهد بود.)

ازدواج کنید و طلاق ندهید، زیرا خداوند، مردانی که پشت سر هم (ازدواج کرده) و طلاق میدهند و زنانی که پشت هم (ازدواج کرده) و طلاق میدهند را دوست ندارد.

با زن به خاطر چهار چیز ازدواج میکنند: ثروت، مقام، زیبایی و دینش. پس تو (ای مسلمان) به خاطر دین زنی را انتخاب کن زیرا دستان تو زیاد میشوند. (کنایه از این که چون به خاطر دین ازدواج کردی، فرزندان صالحی نصیبت خواهند شد.)

کسی که ازدواج کند، نصف ایمان (و دین خود را) کامل کرده است، پس باید در نصف باقی مانده (دیگر)، از خدا بترسد (و کارهای شایسته انجام دهد.)

کسی که خداوند به او زن شایستهای را روزی کند، پس در قسمتی از دینش، او را یاری کرده است (ولی) در قسمت بعدی آن باید (خودش) تقوی الهی در پیش بگیرد.

کسی که از خدا طلب خیر کند، ناامید نمیشود و کسی که مشورت کند، پشیمان نمیگردد و کسی که حرام قرآن را حلال میشمارد به قرآن ایمان نیاورده است.

هیچ کاسبی، مثل برتری علم که صاحبش را به هدایت، رهنمون ساخته یا از خطرات رهانیده است، کسب و کار نکرده است و دین شخص قوّت نمیگیرد مگر این که عقلش استحکام یابد.

شیطان گفت: ای پرودگار من! به عزّت و بزرگی تو سوگند میخورم که همیشه بندگان تو را (برای انجام گناه) وسوسه میکنم تا زمانی که روح در جسمشان باشد. پس خداوند فرمود: و من، (نیز) به عزّت و بزرگی خودم قسم میخورم هر زمان از من طلب بخشش کردند، آنها را میبخشم.

اسلام (دین) برتر است و دینی برتر از آن نیست.

حکایت امّت من، مثل باران است که دانسته نمیشود، اوّل آن بهتر است یا آخرش (مسلمان واقعی که پیرو خدا و رسول او باشد.)

کسی که با امّت من مهربانی کند، خداوند نیز به او مهربانی میکند.

بهترین افراد امّت من، کسانی هستند که دیگران را به سوی خداوند بزرگ دعوت میکنند و بندگان خدا را دوستدار خدا میکنند (به گونهای از خداوند حرف میزنند که همه مشتاق رسیدن به او میشوند.)

هر سخنی که فرزند آدم (انسان) میزند به ضرر اوست (چون در مقابل آن مسئول است) مگر آن سخن دستور به انجام کار خوب یا نهی از کار بد یا ذکر خداوند بزرگ باشد.

زمانی که شخصی ببیند (در جامعه) عمل زشتی رایج است ولی او قدرت تغییر (آن وضع) را ندارد، همین قدر برای او کافی است که خداوند بزرگ بداند آن عمل نزد او زشت است.

زمانی که دیدید نسبت به تغییر عمل زشتی قدرت ندارید، پس، صبر کنید تا خداوند آن عمل زشت را تغییر دهد.

امیدواری من به آفرینندهام (خداوند) مرا کافی است که کارهای خوب انجام دهم و امید به بهشت داشته باشم و کارهای بد را ترک کنم و از جهنّم دور بمانم) و ترس من از دنیا (برای نجاتم) کافی است (تا مغرور به دنیا نشوم.)

بهترین عبادت، انتظار فرج و گشایش است.

انتظار فرج و گشایشی که با صبر (همراه باشد) عبادت است.

سه گروه هستند که بر خدا لازم است، دعایشان را رد نکند: دعای روزهدار تا زمانی که افطار میکند و دعای مظلوم تا زمانی که مورد یاری قرار بگیرد و دعای مسافر تا زمانی که برگردد.

همانا خداوند بزرگ، باحیاء و بخشنده است و حیاء میکند زمانی که مردی دستان خود را به طرف او دراز کند و او خالی و ناامید برگرداند.

تمام کار خوب، نصف عبادت است و دعا، نصف دیگر آن است. پس زمانی که خداوند، خیر بندهای را بخواهد، قلبش را به طرف دعا میکشاند.

(در) دو وقت است که درهای آسمان در آن دو وقت باز است و کمتر امکان دارد که دعای، دعاکنندهای، رد شود: به هنگام نماز و به هنگام صفآرایی (در جبههی جنگ) در راه خداوند.

خداوند بزرگ فرمود: کسی که مرا نخواند (دعا نکند) من بر او خشم میگیرم.

چیزی نزد خدا، از دعا، گرامیتر نیست.

کسی که دوست دارد، خداوند موقع سختی و گرفتاری، دعای او را مستجاب کند، باید در موقع آسایش (و راحتی) زیاد دعا کند.

از نفرینهای (شخص) مظلوم، بترسید (زیرا) بین نفرین او و خداوند، هیچ حجابی نیست (سریعاً نفرین او اثر خواهد کرد.)

اگر آنچنان که حقّ ترس از خداوند است، از او بترسید، به شما علمی میآموزد که نادانی با آن نمیباشد (هرگز فراموش نمیکنید) و اگر آنچنان که حقّّ شناخت خداوند است، از او بترسید، کوهها با دعای شما جابه جا میشود.

از نفرین مظلوم بترسید اگرچه کافر باشد زیرا بین نفرین او و خداوند، حجابی نیست.

خدایا! من از تو هدایت، پرهیزگاری و عفّت و بینیازی از تو میخواهم.

پروردگارا! مرا از کسانی قرار بده که زمانی که کار نیک انجام میدهند خوشحال هستند و زمانی که کار بد انجام میدهند، از خداوند آمرزش میخواهند.

دنیا ملعون و هر چه در آن است مورد لعن میباشد مگر چیزی که به خاطر خداوند عزیز و بزرگ انجام بگیرد.

پروردگارا! از علمی که سودی ندارد و دعایی که بالا نمیرود (مستجاب نمیگردد) و از دعایی که (به واسطهی گناهان) شنیده نمیشود (خداوند به آن اثری نمیبخشد) به تو پناه میبرم.

حقیقتاً لغزش در کار حلال، نزد خدا از یک سال کامل، شمشیر زدن بالاتر است. (کسی که برای به دست آوردن نان حلال تلاش میکند، اگرچه در بعضی مواقع دچار لغزش هم شود، باز به کار و ثواب او ضربه-ای وارد نمیکند.)

زمانی که کارهای زشت بندهای به اتمام رسید (و متوجّه گناهان خود شده و با توبه به سوی خداوند بازگشت نمود) مالِک چشمان خود میشود و هر زمانی که بخواهد با دو چشم خود گریه میکند.

از گناهان کوچک دوری کنید زیرا خداوند از آنها (نیز) بازخواست می-کند.

کسی که با نافرمانی خداوند، از مردم ستایش کند (مثلاً برای عزیزشان نزد کسی، چاپلوسی نماید) مردمی که از او تعریف میکردند، سرزنشش میکنند.

کسی که گناهی انجام دهد و بداند که خدایی دارد که اگر بخواهد، آن گناه را بخشیده و اگر (هم) بخواهد، میتواند او را عذاب کند، (در این صورت) بر خداوند لازم است که او را ببخشد.

خداوند مردی را که مانند لباس زنان، لباس پوشیده و زنی را که مثل مردان، لباس میپوشد را لعنت کند.

هیچ کس نیست که لباسی پوشیده و با آن افتخار کرده تا مردم به او نگاه کنند مگر این که خداوند به او نگاه (و توجّهی) نمیکند تا زمانی که (آن لباس را) از تن خود بیرون بیاورد.

کسی که بندهی درهم و دینار باشد، مورد لعن (خداوند) قرار می-گیرد.

خداوند، مردانی را که مفعول واقع شوند (و مورد عمل لواط قرار می-گیرند و زنانی که خود را شبیه مردان میکنند) را لعنت کند.

از لغزش شخص بخشنده بگذرید زیرا خداوند هر جا که او لغزش کند، دستش را میگیرد (و نمیگذارد که رسوا شود.)

کسی که خداوند به او نعمتی دهد، باید اثرش در او نمایان شود. (مثل نعمت سلامتی که اثرش این است که کار کند و خداوند را عبادت نماید.)

کسی که در مال یا بدنش بلایی برسد و آن را پنهان کرده و نزد مردم (از آنها) شکایت نکند، بر خداوند لازم است که او را ببخشد (و بلا را از او دور نماید.)

ثروت، برای ترس از خداوند، یاور نیکویی است. (انسان با انفاق مال میتواند رضایت خداوند را جلب کند.)

زمانی که خداوند برای اهل خانهای خوبی بخواهد، مهربانی را میان آنها داخل میکند.

حقیقتاً خداوند همان طوری که به من دستور ادای واجبات را داده، همین طور (هم) به من دستور مدارا کردن با مردم را داده است.

من برای مدارا با مردم، (از طرف خداوند) فرستاده شدم (تا بگویم هیچ فرقی انسانها با یکدیگر ندارند مگر این که تقوا داشته باشند.)

حقیقتاً خداوند بزرگ، اهل مدارا است و مدارا کردن را (نیز) دوست دارد و به وسیلهی آن چیزهایی (از طرف خداوند) داده میشود که با خشونت، داده نمیشود.

همانا خداوند بزرگ، مدارا کردن با دیگران را در هر کاری دوست دارد.

حقیقتاً بدترین (فرد از میان) مردم از نظر جایگاه، نزد خداوند در روز قیامت، متعلّق به کسی است که مردم از بدی او، بترسند.

همانا خداوند، نزد گروهی (از مردم) نعمتهایی دارد که نزد آنها باقی است تا زمانی که در پی نیازهای مردم باشند و زمانی که از این کار بازماندند، آن کار (رسیدگی به امور مردم را) به کسی دیگر واگذار میکند.

تا مردم از طرف خودشان معذور نباشند (یعنی یکی از آنها به عنوان حجّت زمان، بر آنها از طرف خدا، منصوب نشود)، هلاک نمیشوند.

امروز و فردا کردن، شعار شیطان است؛ که آن را در قلوب مومنین میافکند.

بهترین (نوع) ایمان آن است که بدانی، هر چه باشی، خداوند با تو است.

همانا ایمان در درون شما، کهنه میشود همان طوری که لباس کهنه میشود. پس از خداوند بزرگ بخواهید که ایمان را در قلوب شما، تازه نگه دارد (و به وسیلهی گناهان بسیار، کهنه نشود.)

ایمان دو نصفه است، نصف آن صبر و نصف (دیگر) آن، شکر (به درگاه خدا با حرف و عمل) است.

ایمان خود را با (ذکر) لا اله الا الله همیشه تازه کنید (با زبان، اقرار به وحدانیّت و یگانی خدا داشته باشید.)

خداوند، حضرت یحیی پسر زکریّاء را در شکم مادرش مؤمن و فرعون را (نیز) در شکم مادرش کافر آفرید. (یعنی خداوند از همان اوّل میدانست که یحیی، مؤمن و فرعون، کافر است امّا آنها از روی اختیار به آن جایگاه رسیدند.)

برای خوشبختی هر فرد، این اندازه کفایت میکند که در کار دین و دنیا به او اعتماد کنند.

سفری که در راه خدا باشد، (مثل رسیدگی به امور فقراء و کمک رساندن به آنها) از پنجاه بار به حج رفتن، (ثوابش) بهتر است.

کسی که میخواهد (برای کار مهمّی) قسم بخورد، به غیر از خدا قسم نخورد.

به خداوند، قسم دروغ و (حتّی) راست در صورتی که ضرورتی نداری، مخور و خداوند را وسیله برای قسم خود قرار مده زیرا خداوند با کسی که به دروغ به نام او قسم بخورد، مهربانی نکرده و مراعات او را هم نمیکند.

کسی که سیرت (و ذات) خوب یا بد داشته باشد، خداوند بر او نشانهای میگذارد که همه به وسیلهی آن شناخته شوند. (منظور از بدذاتی یا بدسیرتی این است که به گونهای عمل کرده است گه گناهان در درون او جا گرفته و از حالت انسانی خارج شده است.)

شاهدان (راستگو) را گرامی بدارید، زیرا خداوند به وسیلهی آنها حقوق (دیگران را که پایمال شده است) میگیرد و با آنها، ظلم را دفع میکند.

همانا خداوند، کارهای بزرگ و شرافتمندانه را دوست دارد و از امور پست، بیزار است.

زمانی که به دنبال کار نیک هستید، نزد کسانی که صورت زیبایی دارند، طلب کنید. (یعنی کسانی که با عبادت، صورت آنها زیبا میباشد.)

هر مسلمانی که چهار نفر (انسان مؤمن) به خوبی او شهادت دهند، خداوند بزرگ، او را داخل بهشت میکند.

پرهیزگار کسی است که در شبهات (عملی که نمیداند واجب است یا حرام) توقّف کند.

عملی که شبهه ناک است را رها کرده و عملی که شبهه ناک نیست را به جا بیاورید زیرا هرگز فقدان (و نبود) چیزی را که به خاطر خداوند ترکش کردهای، نمییابی.

خداوند، شراب را حرام کرده و هر (چیزی که) مستکنندهای حرام است.

اولین چیزی که خداوند بعد از پرستش بتها، مرا از آن نهی کرده است، نوشیدن شراب و بدگویی مردان (نسبت به همدیگر) است.

کسی که شراب مینوشد، مانند کسی است که بت میپرستد (زیرا شرابخوار مانند بتپرست در حال مستی، خداوند را به کلّی فراموش میکند همانطوری که بتپرست در حال پرستش بتها، توجّهی به خداوند ندارد.)

همانا بدترین مردم نزد خداوند از نظر جایگاه (رتبه و درجه) کسانی هستند که مردم از شرّ (بدی و زبان او) بترسند.

کسی که شکر مردم را به جا نیاورد، شکر خدا را نمیکند.

هرگز بندهای به شدیدتر از شرک، مبتلا نشده و (نیز) هرگز به چیزی بعد از شرک به کوری، مبتلا نشده است و هرگز بندهای به کوری مبتلا نمیشود که بر آن صبر نماید، مگر این که خداوند، او را میبخشد.

شاید خداوند، هر گناهی را ببخشد، مگر کسی که در حال شرک بمیرد یا مؤمنی را به عمد بکشد.

گریه از رحمت (خدا) میباشد و فریاد از طرف شیطان است.

شرم (از خدا نسبت به گناهان) شعبهای از ایمان است (قوّت ایمان افراد را نشان میدهد.)

شرم، جز با نیکی نمیآید. (یعنی شرم از خدا و انجام ندادن گناه سراسر برای انسان خیر و برکت است و کسی از این شرم پشیمان نمیشود.)

بهترین شعری که عربها به آن تکلّم کردهاند، سخن لبید است (که آن عبارت است از این که) آگاه باشید! که همه چیز به غیر از خدا، باطل است.

زمانی که خداوند، خیر مردی را در دست مرد دیگری انجام دهد، (ولی) او سپاسگزاری ننماید، نسبت به خداوند (نیز) شکرگزار نخواهد بود.

هر مردی که شفاعت او (در حقّ دیگری) جلوی حدّ (الهی را بگیرد که امروزه به آن پارتی بازی میگویند) تا از کار خود، دست برندارد، در خشم خداوند، میباشد.

از (کار) مسلمانی خوشحال و شگفتزده میشوم که وقتی مصیبتی به او رسید، صبر کرده و وقتی خیری (از طرف خدا) به او برسد، شکر خدا را به جا میآورد.

شکر نعمت به این است که آن نعمت را آشکار کنی (یعنی خداوند، اثر نعمت را دیده و تشکر لفظی و عملی را هم از انسان مشاهده کند.)

حقیقتاً خداوند، افراد شوخی را که در شوخی خود، راستگو هستند، مورد بازخواست قرار نمیدهد. (یعنی از شوخی خود سوء استفاده نکرده و الفاظ زشت و حرف زدن با نامحرم را در قالب شوخی قرار نمیدهد.)

کسی که از روی شهرت (و مشهوریّت خود) علمش را به گوش دیگران برساند (یعنی چون مشهور است، از این فرصت سوء استفاده کند) خداوند در روز قیامت رسوایی او را در گوش مردم جا میدهد و او را بیارزش و کوچک میکند.

یک فقیه (عالم دینی که عامل باشد) از هزار عابد برای شیطان سختتر است. (هم از لحاظ به دام انداختن و هم از لحاظ این که عمل او قابل مقایسه با عمل دیگران نیست.)

صبر، باعث خشنودی (خدا و بندهی صبور) میشود.

کسی که بر مصیبت بزرگ صبر کند، خداوند (در مقابل آن) به او عوض میدهد و کسی که خشم خود را فرو ببرد، خداوند به او پاداش خواهد داد.

صدقه دادن را از آن چه خداوند آغاز کرده است، آغاز کنید. (و آن طور که خداوند دستور داده است رفتار نمایید که اوّل از خویشان نزدیک خود شروع نمایید.)

حقیقتاً صدقه، خشم خدا را فرو مینشاند و از مرگ بد، جلوگیری میکند.

حقیقتاً صدقه مال را زیاد میکند. (زیرا خداوند به آن برکت خواهد داد.)

حقیقتاً بنده، تکّهای نان صدقه میدهد و نزد خداوند به اندازهی کوه احد میشود.

حقیقتاً خداوند به وسیلهی یک صدقه، هفتاد (نوع) مرگ بد را دفع میکند.

صدقه دادن پنهانی، خشم خداوند را فرو مینشاند و همانا پیوند با خویشاوندان، عمر را زیاد میکند و انجام کارهای خوب انسان را از حوادث بد، محفوظ میدارد.

پیوند با خویشاوندان عمر را زیاد میکند و صدقهی پنهانی، خشم خداوند را فرو مینشاند.

هیچ مالی با صدقه دادن کم نمیشود و هیچ کس از ظلمی که به او شده است، گذشت نمیکند مگر این که خداوند عزّت او را زیاد میکند.

هیچ بندهای صدقه را نیکو نمیدهد مگر این که خداوند، ارث او را نیکو قرار میدهد.

هیچ صدقهای نزد خداوند از سخن حقّ، محبوبتر نیست.

همانا خداوند بزرگ (برای ثواب دادن) به صورت و ثروت شما نگاه نمیکند بلکه به قلوب (نیّات) و اعمال شما، نگاه میکند.

خداوند کسی را که در صورت خود نشانه بگذارد را لعنت کند. (یعنی صورت خود را با آزار و اذیّت خالکوبی نماید.)

همانا خداوند بزرگ ملّتی را که حقّ افراد ضعیف را نمیدهند، مقدّس (و مبارک) قرار نمیدهد.

آیا شما به جز دعا و راحتی افراد ضعیف یاری داده میشوید. (پس خداوند به خاطر کمک کردن به افراد ناتوان و دعای آنها، به شما یاری میرساند.)

منفورترین حلال نزد خداوند، طلاق است.

ایمان، بدون عمل و عمل، بدون ایمان، مورد قبول (خداوند) قرار نمیگیرد.

همانا خداوند بزرگ، آسانی را برای امّت اسلام پسندیده و سختی و فشار را برای آنها، نپسندیده است.

کسی که دوست دارد مزهی ایمان را بچشد (به آن دست پیدا کند) باید هر فردی را به خاطر خداوند بزرگ، دوست داشته باشد. (زیرا دوستیهایی که رضایت خدا در آن راه نداشته باشد، هوس است.)

کسی که به خاطر خدا کسی را دوست داشته باشد و از کسی تنفّر داشته باشد و به خاطر خدا بخشش کند و منع نماید (به هر کس که خدا راضی نیست، کمک نکند) حقیقتاً ایمانش کامل است.

همانا زمانی که خداوند بر امّتی، خشم بگیرد، بر آنها عذاب رانش زمین و تبدیل شدن به حیوان را نازل نمیکند (بلکه) مواد غذایی را کم میکند تا قیمتهای کالا، گران شود و باران را از آنها قطع میکند و افراد بد را سرپرست آنها قرار میدهد.

دوست داشتنیترین بازی نزد خدا، اسب سواری و تیراندازیاست (چون قدرت جنگ را بالا میبرد، البتّه الآن جنگ با اسب، از بین رفته است.)

کسی که رابطهی بین خود و خدایش را نیکو گرداند، خداوند نیز رابطهی بین او و مردم را کفایت (و اصلاح) میکند؛ و کسی که باطن خود را اصلاح نماید، خداوند ظواهر او را اصلاح میکند.

پرهیزگاری، سرور و سرآمد عمل است.

خداوند، بهشت را بر هر (شخص) بد دهانی که به هر چه بگوید و هر چه بشنود اهمیت نمیدهد، حرام کرده است.

حقیقتاً خداوند بزرگ با شخص بدگو و بد زبان دشمن است.

همانا خداوند بزرگ، نهی میکند شما را که به (جان) پدرتان قسم بخورید.

بزرگترین گناهان عبارتند از شرک به خدا (کسی یا چیزی شریک خداوند قرار داده شود) و عاقّ پدر و مادر و شهادت دروغ دادن.

همانا خداوند بزرگ با نیکی به پدر و مادر، عمر افراد را زیاد میکند.

دو جا وجود دارد که خداوند عقاب آن دو جا را به سرعت در همین دنیا میدهد: طغیانگری (تجاوز بیش از حدّ به حقوق دیگران) و عاقّ پدر و مادر.

بندهای که مطیع پدر و مادر و پروردگار خود است، در بهشت در مکانهای بالا به سر میبرد.

خدا لعنت کند کسی را که به پدر و مادر خود لعن بفرستد.

هیچ مردی نیست که به صورت پدر و مادر خود، مهربانانه نگاه کند مگر این که خداوند به خاطر همین نگاه، برای او یکی مقبول و نیکو (در حساب اعمالش) مینویسد.

کسی که پدر و مادر خود را راضی کند، حقیقتاً خداوند را نیز راضی کرده است و کسی که پدر و مادر خود را خشمگین سازد، حقیقتاً خدا را خشمگین کرده است.

به وسیلهی کتمان و پنهانکاری، بر انجام کارهای خود، کمک بگیرید، زیرا هر کسی که دارای نعمتی (از طرف خدا) باشد، مورد حسادت قرار میگیرد.

کسی که (خطاهای) برادر (ایمانی) خود را (از دیگران) بپوشاند، خداوند (نیز) در دنیا و آخرت؛ (گناه او را از دیگران) میپوشاند.

کسی که (راز و خطاهای) برادر مسلمان خود را در دنیا بپوشاند، و او را رسوا نکند، خداوند (نیز) در روز قیامت، خطاهای او را میپوشاند.

همنشینان خدا در روز قیامت، اهل پرهیزگاری و بیاعتنایی در دنیا هستند.

بهترین (صفت) در دین شما، پرهیزگاری است. (ترس از خدا و انجام ندادن گناه به خاطر آن ترس.)

دو رکعت نمازی که مرد پرهیزگار به جای میآورد از هزار رکعت نماز شخص لاابالی (که بدون ترس از خدا گناه میکند) بهتر است.

پرهیزگاری، اساس دین است (دین، بدون تقوی و بدون کسی که به دستورات آن عمل نکند، بیمعنا خواهد بود.)

کسی که تقوایی ندارد تا موقع خلوت، او را از نافرمانی خدا، باز دارد، خداوند، به عمل او هیچ اعتنایی نمیکند. (زیرا عمل بدون تقوا، پایدار نیست.)

ترس از خدا، ابتدای هر حکمتی است و پرهیزگاری، سرآمد و سرور هر علمی است.

ملاک (اعتبار) دین، پرهیزگاری است. (زیرا با گناه، دین نیز نزد دیگران به مسخره گرفته میشود.)

پشیمانی، کفارهی گناه است و اگر شما، گناه نمیکردید، خداوند گروهی را میآورد تا گناه کرده و آنها را ببخشند. (یعنی بخشش گناهان توسط خداوند، حتمی است و جای هیچ شکی نیست که اگر کسی توبه کند، بخشیده خواهد شد.)

صبر، (کار) خدا و شتاب و عجله (کار) شیطان است.

صبوری از طرف خدا و عجله از طرف شیطان است.

اگر کوهی نسبت به کوهی دیگر تجاوز نماید (حقّش را پایمال کند) خداوند هر کدام از آن دو که متجاوز باشد را در هم میکوبد.

سه گروه هستند که هر کس، حقّ آنها را نادیده گرفته و سبک بشمارد، منافق است: ریش سفید در اسلام (کسی که موی خود را در راه اسلام سپیده کردهاست) و صاحب علم (عالم دینی) و پیشوای عادل.

کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، نباید (هیچ) مسلمانی را بترساند.

کسی که مؤمنی را بترساند، بر خداوند لازم است که او را در روز قیامت ایمن نسازد.

کسی که (فقط) از خدا بترسد، خداوند (نیز)، کاری میکند که همهی مردم، از او بترسند.

کسی که به مصیبتزدهای، تعزیت و تسلیّت بگوید، مانند مصیبتزده، پاداش دارد. (زیرا مصیبتزدهای که در مصیبت خود صبور باشد، از طرف خداوند، به او پاداش داده میشود.)

(خود را از نظر ایمان و عمل) قوی کنید تا (به خداوند) نزدیک شوید.

هیچ بندهای به واسطهی چیزی بهتر از سجدهی پنهانی (برای خداوند) به خدا، نزدیک نمیشود.

شبانهروز (صبح و شب) در یادگیری علم، نزد خدا از جهاد بهتر است. (زیرا اگر علمآموزی در مکتب اسلام نبود، کسی به حقیقت جهاد نمی-رسید.)

کسی که بین مادر و فرزندش، جدایی بیفکند، خداوند (نیز) بین او و دوستانش در روز قیامت، جدایی میاندازد. (شرح این حدیث گذشت)

به تفریح رفته و بازی کنید زیرا من دوست ندارم که در دین شما سختی (خشک مقدسی) دیده شود.

در نعمتهای خدا بیندیشید ولی در خدا نیندیشید (زیرا ذهن ما ظرفیت و گنجایش محدودی دارد و تا مرز مشخصی میفهمد و از آن بالاتر، قدرتی ندارد.)

کسی که از خدا بترسد، زبانش، کُند میشود (کم حرف میشود و قبل از هر حرفی، ابتدا فکر میکند) و خشمش را بروز نمیدهد.

کسی که از خدا بترسد، خداوند (نیز) او را از هر چیزی (که باعث ترس او میشود) محفوظ میکند.

در مخلوقات (آفریدههای) خداوند بیندیشید (ولی) در خداوند، تفکر نکنید زیرا نابود خواهید شد. (زیرا جز رسیدن به بنبست بعد از بنبست، به چیز دیگری دسترسی پیدا نمیکنید.)

دربارهی هر چیزی بیندیشید ولی در ذات خداوند، تفکر نکنید.

کسی که بنده و زیردست خود را با ظلم بزند، خداوند روز قیامت او را به زنجیر میکشد.

کسی که با تازیانه به ظلم، دیگری را بزند، خداوند روز قیامت از او انتقام میگیرد.

همانا زمانی که خداوند پیشامدی را بر بندهای، رقم بزند، آن پیشامد، برگشتنی (و تغییرپذیری) ندارد.

همانا خداوند بزرگ دشمن کسی است که در زندگی خود، بخیل، (ولی) در موقع مرگ، سخاوتمند میشود.

خداوند بخشنده است و بخشش را دوست دارد.

چیزی مثل بخل، (خسیسی) اسلام را نابود نمیکند. (چون وقتی مسلمان نمازگزاری دیده شود که بخیل است، قطعاً نسبت به دین بدبین میشود.)

این قسم از طرف خداوند بزرگ است که بخیل وارد بهشت نمیشود.

از سختی بلا و گرفتاری و از نابودی بدبختی و از پیش آمد بد و از سرزنش دشمنان، به خدا پناه ببرید.

کسی که چیزی در امر ما (قرآن و سنّت از خودش) ایجاد کند در صورتی که در دین نباشد مردود است. (یعنی آن چیز از قرآن و سنّت نیست.)

همانا خداوند، توبه را بر هر کسی که بدعتگذار باشد منع ساخته است. (توبهی او قبول نمیشود مگر این که تمام افرادی که به بدعت او عمل کردهاند را از بیاساس بودن گفتههای خود، مطلّع سازد.)

خداوند هرگز کسی را به وسیلهی نادانی، عزیز نمیکند و هرگز کسی را به وسیلهی بردباری خوار نمیسازد.

خداوند تا زمانی که بندهای، به یاری برادر ایمانی خود بشتابد، به یاری او میآید.

با یکدیگر دشمنی نکنید و پشت (هم) به یکدیگر نکنید و چشم و همچشمی ننمایید و ای بندگان خدا با هم برادر باشید.

چرا شما برادر خود را میکشید؟ (و زمانی برادر ایمانی خود را میکشید که) یکی از شما از برادر خود، چیز خوبی ببیند که مایهی تعجّب اوست (و به حال او غبطه میخورد) پس (در این صورت) باید برای او از خدا برکت بخواهد (نه این که حسادت بورزد و در پس ضربه زدن به او باشد.)

کسی که در غیاب برادر (ایمانی) خود، او را یاری دهد (اگر به ضرر او حرفی زده شد، از او طرفداری کند) خداوند در دنیا و آخرت او را یاری میکند.

برکت همراه با بزرگان شما است. (بزرگان دینی و بزرگانی که سنّ زیای از آنها گذشته است.)

همانا خداوند بزرگ بخشنده و بزرگوار است و بخشندگی و بزرگواری را دوست دارد.

تمام دین، شرم (از خدا نسبت به گناهان) است. (اگر ترک گناه نباشد، دین معنا پیدا نمیکند.)

حقیقتاً خداوند دوست دارد که شما حتّی در بوسیدن میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید.

هر کسی که از شما میتواند دین و آبروی خود را به وسیلهی مالش حفظ کند، باید چنین کند. (زیرا ارزش دین و آبرو از ثروت بالاتر است.)

کسی که سه فرزند خود را (بعد از مرگ) دفن نماید، خداوند آتش جهنّم را بر او حرام میکند.

حقیقتاً خداوند، در زمین فرشتگانی دارد که به زبان انسانها سخن گفته و خوبی یا بدی هر شخصی را (خبر میدهند) (این فرشتگان میتوانند انسانهای خوبی باشند که دیگران را از کارهای خوب و بد، میترسانند.)

کسی که (جنس) معیوبی را بدون اعلام (عیبش) بفروشد، همیشه در خشم خدا بوده و فرشتگان او را نفرین میکنند.

کسی که از معامله پشیمان است و آن را اقاله کند (یعنی به خاطر عیبی، آن معامله را فسخ کرده و به هم بزند)، خداوند بزرگ (نیز) لغزشهای او را به هم میزند (و میبخشد.)

هیچ بندهای نیست که (جنس) فاسد به مردم بفروشد مگر این که خداوند، تلف کنندهای را بر او مسلّط میکند. (تا او را ورشکسته نماید.)

از فقر و عیالمندی (پر جمعیّت بودن از نظر فرزند) و از ظلم کردن و ظلم دیدن به خدا پناه ببرید.

فقر، امانت (خداوند به انسان) است پس کسی که او را بپوشاند، عبادت کرده است.

کسی که لباس خود را از روی غرور (به زمین) بکشد (و با این کار میخواهد نظر دیگران را جلب نماید) خداوند در روز قیامت به او نگاه نمیکند.

برای هر چیزی ستونی هست و ستون این دین (اسلام) دانایی (در دین) میباشد.

(فریب دادن و به دام انداختن) یک فقیه برای شیطان از هزار عابد، سختتر است.

خداوند به چیزی بالاتر از علم در دین پرستش نشده است. (یعنی هر کسی که با آگاهی نسبت به دین، عبادت خدا کند، جایگاهش رفیع میشود.)

کسی که خداوند، خیر او را میخواهد، او را در علم دین، فقیه میکند.

هیچ بندهای نیست که نیّت پرداخت قرض خود را داشته باشد مگر این که از طرف خدا، یاری میشود.

خداوند زنانی که خود را شبیه به مردان و مردانی که خود را شبیه زنان میکنند را لعن میکند.

انتظار گشایش از طرف خدا، عبادت است؛ (این که انسان منتظر گشایش کارهایش از طرف خدا به وسیلهی توکّل به او باشد) و کسی که راضی به روزی کم باشد، خداوند از عمل کم او راضی میشود.

از فضل خدا، (نزد) او سؤال کنید زیرا خداوند دوست دارد که از او سؤال شود (چیزی خواسته شود) و بهترین عبادت، انتظار گشایش است (تا خداوند آن را برای انسانها بگشاید.)

کسی که میخواهد، بداند که نزد خدا چه دارد (جایگاه او نزد خدا چیست) باید ببیند، خدا نزد او چه دارد (جایگاه خدا نزد او چه اندازه است.)

کسی که در غیاب برادر (مسلمان) خود از آبروی او دفاع کند، بر خداوند لازم است که او را از آتش جهنّم محافظت کند.

کسی که زبان خود را از (ریختن) آبروی مردم، نگه دارد، خداوند در روز قیامت، لغزشهای او را میبخشد.

انفاق کن (ولی) شماره نکن (که چه اندازه انفاق کرده و منّت بگذاری زیرا) خداوند آن را میشمارد و با مردم بخلورزی مکن (زیرا) خداوند (نیز) بر تو بخل میروزد.

خداوند رحمت کند شخصی را که زیادی حرف خود را نگه دارد و زیادی مال خود را انفاق کند.

کسی که به صاحب بدعت (کسی که در دین، نوآوری میآورد) اهانت و لعن بفرستد، خداوند، او را در روز وحشت بزرگ (قیامت) در امان میدارد.

کسی که در هنگام حضور مردم که او را میبینند، نماز خوب بخواند (ولی) سپس در هنگام خلوت، آن را بد به جا بیاورد، این کار (نوعی) توهین است و (در واقع) به خداوند خود، توهین کرده است.

بندگان، بندگان خدا هستند و سرزمینها، سرزمینهای خدا هستند پس هر کسی که چیزی (مقداری) از زمین مرده را، آباد کند، متعلّق به خود اوست.

هرکسی که از آبروی برادر (ایمانی) خود، دفاع کند، خداوند (نیز) آتش را از صورت او دفع میکند.

بالاترین عبادت، سکوت است. (زیرا با سکوت از زبان و گناهان آن جلوگیری میشود.)

تیراندازی بر شما (مسلمانان) لازم است زیرا این کار، بهترین نوع تلاش شما است. (چون دین اسلام به وسیلهی این کار، مستحکم میشود.)

پنج گناه هستند که برای آنها کفّارهای (جهت آمرزش) وجود ندارد: شریک قرار دادن به خداوند و بدون حق، شخصی را به قتل رساندن و تهمت زدن به مؤمن و فرار از میدان نبرد (با باطل) و قسمی که با آن مال شخصی بدون حق، از او گرفته میشود.

کسی که چیزی را که در شخصی وجود ندارد بگوید تا عیبش را بیان کند، خداوند، او را در آتش جهنّم حبس میکند تا جایی که توجیهی برای گفته خود بیاورد (و بگوید که چرا و از کجا چنین حرفی را زده است؟)

با تلاش هر یک از شما (زنان مسلمان) در خانهی خود، به ثواب جهاد مجاهدین (در راه خدا) میرسید. اگر خدا بخواهد.

حدّ جادوگر (از نظر شرعی حدّی که باید برای جادوگر اجرا شود) یک ضربهی شمشیر (و کشتن او) است.

پاداش حجّی که (نزد خداوند) قبول شود، بهشت است.

دو گرگ گرسنه در آغل گوسفند نیست که خطرناکتر (و زود پاره کننده-تر) از دوستی بزرگ شدن (ریاستطلبی برای دنیا و رسیدن به ثروت) و ثروت نسبت به دین فرد مسلمان باشد.

کسی که در دعوایی، بدون علم، (با دیگری) مجادله کند، تا از جدل دست نکشیده باشد، همیشه، در خشم خدا به سر میبرد.

دست خدا (یاری خدا) همراه با جماعت است.

کسی که (چیزی را) از مردم بپوشاند (علم، ثروت و... خداوند (نیز او را) از آتش جهنّم نمیپوشاند. (دور نمیکند.)

همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. (زیبایی عمل، سخن و....)

همانا درهای بهشت، زیر سایهی شمشیرهاست (یکی از راههای دخول به بهشت، جهاد در راه خدا میباشد که خداوند، پاداش آن را ورود در بهشت و استفاده از نعمتهای آن معرّفی کرده است.)

سه عمل است که با آنها، هیچ عمل دیگری (برای از بین بردن آنها) سودمند نیست: شریک قرار دادن برای خدا و عاقّ پدر و مادر شدن و فرار از جنگ.

یک شب نگهبانی در راه خداوند عزیز و بزرگ، از هزار شب به نماز ایستادن و روزش روزه گرفتن، بهتر است.

دو چشم است که رسیدن آتش به آن دو، حرام است: چشمی که از ترس خداوند، گریه کرده و چشمی که از شب تا صبح بیداری کشیده تا از اسلام و مسلمین در برابر کفر نگهبانی کند.

شمشیرها (که برای جهاد در راه خداوند کشیده میشود) کلید بهشت هستند.

محبوبترین اعمال نزد خداوند، نماز اوّل وقت، سپس نیکی به پدر و مادر و سپس جهاد در راه خداوند است.

دو چشم است که هرگز آتش جهنّم به آن دو نمیرسد: چشمی که از ترس خداوند گریه کرده و چشمی که در راه خدا، برای پاسداری (از اسلام مسلمین) تا صبح، بیداری کشیده است.

نزدیکترین کارها، نزد خداوند، جهاد در راه خداست که چیزی (در اهمیّت و ثواب) به آن نمیرسد.

ای فرزند آدم! (انسان) مطیع پروردگار خود باش تا عاقل نامیده شوی و نافرمانی او مکن (که در این صورت) تو را نادان مینامند.

چه بسیارند، عابدانی که جاهل و عالمانی که بدکار هستند. پس از عبادت کنندگان جاهل و عالمان بدکار، دوری کنید.

همانا خداوند بزرگ از جوانی که در جوانی نادانی نکند (نادانی جوانی او را به هلاکت نکشاند) خوشحال میشود.

همانا خداوند بزرگ به وسیلهی جوانی که عبادت میکند با فرشتگان مباهات مینماید (افتخار میکند) و میفرماید: (ای فرشتگان) به بندهی من نگاه کنید که شهوت (جوانی) خود را به خاطر من، رها کرده است.

همانا خداوند بزرگ جوانی که (از گناهان خود) توبه میکند، دوست دارد.

همانا خداوند، جوانی را که، جوانی خود را در اطاعت خداوند فنا کرده است، دوست دارد.

خداوند، جوانی را که نادانی جوانی در او نیست، دوست دارد.

از عقوبت جوانمردان، دست بردارید مگر زمانی که (به گناه او) حدّی از حدود خداوند لازم شده باشد.

برتری جوان عبادت کنندهای که از ابتدای جوانی، خداوند را میپرستد، بر پیرمردی که بعد از آن که پیر شد، عبادت میکند مانند برتری پیامبران بر سایر مردم است.

جواب سلام را بدهید و چشم خود را (از محارم خداوند) ببندید و سخن خوب بگویید.

هیچ مسلمانی نیست که (وقتی) بار اول چشمش به زنی افتاد، سپس (برای بار دوم) چشمش را ببندد، مگر این که خداوند بزرگ، برای او عبادتی به وجود میآورد که شیرینی آن را در قلب خود احساس میکند.

بندهای که بینایی (دو چشم) او برود و او (نیز) صبر کند و (به رضای خداوند) قانع (و راضی) شود، داخل بهشت میشود.

از چشم (زخم و بد) به خداوند پناه ببرید زیرا چشم (زخم و بد) حق است (و واقعیّت دارد.)

زمانی که خداوند، خوبی بندهای را بخواهد، نیازهای مردم را به (دست او) قرار میدهد.

کسی که در (راه برآورده کردن) نیاز برادر (ایمانی) خود باشد، خداوند (نیز در پس برآورده شدن) نیاز او میباشد.

کسی که نیاز برادر مسلمان خود را به جا بیاورد، پاداش کسی را خواهد داشت که تمام عمرش را در راه خدمت به خداوند، سپری کردهاست.

همانا خداوند بزرگ، بندگانی دارد که آنها را مخصوص برطرف کردن نیازهای مردم، قرار داده است، مردم در نیازهای خود به او پناه آورده و آنها کسانی هستند که از عذاب الهی در امانند.

کسی که چیزی را از امور (کارهای) مسلمانان بر عهده بگیرد، تا به نیاز مردم متوجّه نشود (و آن را انجام ندهد) خداوند، حاجت او را مورد توجّه قرار نمیدهد.

خداوند، نیاز و حاجت مردی را که زیاد دربارهی آن (و برای برآورده شدن آن نزد خدا) دعا میکند را مبارک قرار داده است، چه آن حاجت، برآورده شود و چه برآورده نشود.

(ای گروه فقیران!) اگر بدانید که نزد خداوند برای شما (به خاطر فقر و حاجت و تحمّل و صبر بر آن) چه چیزهایی وجود دارد. دوست داشتید که فقر و نیاز شما بیشتر شود.

از بالاترین اعمال (نزد خداوند) این است که خوشحالی بر (قلب) مؤمن داخل کنی (با این کارها که) قرض او را بپردازی، نیاز او را برآورده کنی، غمی را از او برطرف کنی.

کسی که خداوند به او شصت سال عمر دهد، نسبت به عمر، معذور است. (حجّت بر او تمام میباشد و هر گناهی انجام داد، سریعاً نوشته میشود.)

از کارهای حرام دوری کن تا عابدترین مردم باشی و به قسمت (و روزی) خود که خداوند آن را تقسیم کرده، راضی باش تا بینیازترین مردم باشی.

این که یکی از شما (مسلمانان) خاک در دهان خود قرار دهند بهتر است از این که آن چه خداوند حرام کرده است را در دهان خود قرار دهند.

هیچ بندهای نیست که از حلال (الهی) شرم میکند (و آن را از روی ربا یا غرور رها میکند) مگر این که خداوند او را به کار حرام مبتلا میسازد. (باید هر انسانی چیزی که خداوند حلال کرده است را به جا بیاورد نه این که بیهدف آن را ترک کند.)

همانا خداوند، قلوب مرده را با نور دانش، روشن میکند همانطوری که زمین را با باران آسمان، زنده میکند.

کسی که به غیر خدا، قسم بخورد، مشرک است. (زیرا غیر خدا را در برآورده شدن نیازش مؤثّر دانسته است.)

هیچ بندهای نیست که از کار حلال حیاء و شرم کند (و به دلیل غرور و ریا، کار حلال را بر خود منع کند) مگر این که خداوند او را به حرام مبتلا سازد.

شرم (نسبت به گناه از خدا) سراسر نیکی است.

کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن نیک بگوید (در غیر این صورت) باید ساکت باشد.

خداوند، رحمت کند، بندهای که سخن نیک گفته و از آن بهره ببرد یا (در غیر این صورت) ساکت مانده تا سالم بماند.

کسی که خانهی (خود را) بدون ضرورت بفروشد، خداوند، کسی را بر پول او (که از فروش خانه به دست آورده است) مسلّط میکند، تا آن را از بین ببرد.

مسجد، خانهی هر انسان متّقی (و پرهیزگار) است.

هر کاری چه خوب و چه بد، از طرف خداوند است. (یعنی انسان کارهای خوب و بد را با اعضای بدن خود انجام میهد که خداوند آنها را داده است.)

خداوند را بزرگ بشمارید، تا شما را بیامرزد. (و کسی که خداوند را بزرگ بشمارد، به دستورات او عمل میکند.)

خداوند را نگه دار (همیشه با انجام کار نیک، خداوند، همراه انسان است) تا در این صورت (همیشه) او را در مقابل خود بیابی.

زمانی که خداوند برای بندهی خود، خوبی بخواهد، نسبت به کیفر (گناهانش را) در (همین) دنیا، تعجیل میکند و زمانی که برای بندهی خود (به واسطهی گناهان بسیار زشتی که انجام داده است) بدی بخواهد، گناهان او را نگه میدارد تا روز قیامت به آن رسیدگی کند.

زمانی که خداوند، برای قومی (به خاطر گناهانشان) بدی بخواهد، کارهایشان را به دست افراد اسراف کننده قرار میدهد. (تا در راه خواستههای خود، مصرف کنند و توجّهی به افراد نیازمند و مشکلدار نداشته باشند.)

(اگر) کسی، به شخصی که غیر از خدا یاوری ندارد، ظلم کند، خداوند خشم خود را بر او تشدید میکند.

خواب عالم، از عبادت عابد بالاتر است. (زیرا عالم میداند چه موقع بخوابد و چه موقع عبادت کند.)

کسی که بر مصیبت بزرگ، صبر کند، خداوند به او عوض (پاداش زیاد) میدهد و کسی که خشم خود را فرو نشاند، خداوند به او پاداش میدهد.

کسی که خشم خود را دفع کند (و از آن جلوگیری کند) خداوند (نیز) عذاب خود را از او دفع میکند و کسی که زبان خود را (از کلام ناپسند) حفظ کند، خداوند، زشتیهایِ او را میپوشاند.

هیچ بندهای جرعهای نمینوشد، که نزد خدا از جرعهی خشمی که برای او، فرو برده شود، بهتر و بالاتر باشد.

محبّت خداوند لازم است بر کسی که خشمگین شده و سپس بردباری (و صبر) کند. (و خشم خود را فرو نشاند.)

هیچ جرعهای نزد خداوند محبوبتر از جرعهی خشمی نیست که مردی آن را فرو نشانده باشد یا جرعهی صبری که بر مصیبت، نوشیده باشد و هیچ قطرهای نزد خداوند از قطرهی اشکی که از ترس خداوند ریخته و قطرهی خونی که در راه خداوند، ریخته شده است، محبوبتر نیست.

دو گروه هستند که خداوند در روز قیامت، به آنها نگاه نمیکند: کسی که پیوند خویشاوندی را قطع کرده و همسایه بد.

همانا رحمت (و برکت) خداوند بر قومی که در بینشان، قطعکنندهی پیوند خویشاوندی باشد، نازل نمیشود.

همانا خداوند، راضی میشود از بندهای که وقتی غذایی میخورد، او را سپاس میگوید و زمانی که نوشیدنی مینوشد، او را مورد ستایش قرار دهد.

خواب روزهدار، عبادت و سکوت او تسبیح (خدا) و عملش، (از نظر پاداش) چند برابر و دعای او، مستجاب و گناهش آمرزیده است.

از جبرئیل پرسیدم که آیا پروردگار خود را دیدهای؟ او گفت: همانا بین من و او (خدا) هفتاد حجاب از نور وجود دارد که اگر به نزدیکترین آن حجابها نگاه کنم، میسوزم.

بدترین مردم کسی است که خداوند را در پیشامد او، متّهم کند. (به خدا اعتراض کرده و بگوید این همه گرفتاری را خداوند برای من به بوجود آورده است در صورتی که آن انسان به مصلحت خود آگاه نیست.)

خداوند راستگوست، پس او را تصدیق کن. (و با او راستگو باش.)

کسی که خداوند برای او خیری بخواهد، او را در دین، فقیه کرده و راه رشد (و تعالی) را به او الهام میکند.

از خداوند (نسبت به گناهان خود) شرم کن، همان طوری که از دو مرد که در خویشان تو، از شایستگاناند، شرم میکنی.

همان طوری که خداوند به تو نعمت داده است، از آن برای خودت، بهره گیر. (و سود ببر نه که این آن را تلف کرده و در راه غیر شرعی استفاده کنی.)

کسی که بدون علم (به احکام و اعتقادات و اخلاق اسلامی) عبادت کند، مانند الاغی است (که سنگ) آسیاب را میچرخاند.

خداوند از پذیرفتن توبهی کسی که مؤمنی را به قتل رسانده است، امتناع کرده است. (یعنی قاتل را نمیبخشد.)

خداوند، سه بار خواستهی مرا نسبت به کسی که مؤمنی را به قتل برساند، رد کرد. (که آنها را نمیبخشم)

از بین رفتن دنیا نزد خداوند از کشتن مرد مسلمان، آسانتر است.

خداوند، قحطی را بر گروهی مسلّط نکرده است مگر به خاطر نافرمانیهایی که از خداوند داشتهاند.

قدرت خداوند بر تو از قدرت تو بر او بیشتر است. (پس انسان نباید در مقابل خداوند، نافرمانی کند.)

قرآن را تلاوت کنید زیرا خداوند بزرگ قلبی که قرآن را درک کرده است، (روز قیامت) عذاب نمیکند.

بر شما (عمل بر طبق قرآن) لازم است پس او را پیشوای خود قرار دهید زیرا سخن پروردگار جهانیانی است که (قرآن) از اوست و به سوی او برمیگردد، پس به آیات متشابه (که نیاز به تفسیر دارند) ایمان آورده و از مثالهای او عبرت بگیرید.

بزرگترین گناه نزد خداوند، که بنده باید خود را از آن نگه دارد - بعد از گناهانی که خداوند از آن نهی فرموده است - این است که مردی بمیرد و قرض داشته باشد و چیزی برای پرداخت آن (از خود) نگذاشته است.

حقیقتاً خداوند بزرگ همراه بدهکار است تا زمانی که بتواند قرض خود را بدهد، به شرط آن که قرض او بر خلاف رضای خداوند نباشد. (مثلاً ربا نگرفته باشد.)

قرض گرفتن، دین و بزرگی (انسان) را کم میکند.

قرض، باعث خواری دین است. (یعنی یک شخص دیندار، نزد طلبکار سبک میشود.)

کسی که قرضی بر عهده بگیرد و نیّت پرداخت آن را داشته باشد، خداوند، روز قیامت، قرض او را ادا میکند (یعنی به گونهای طلبکار را راضی میکند.)

کسی که اموال مردم را گرفته و نیّت پرداختش را داشته باشد، خداوند، قرض او را میپردازد (یعنی راهی برای پرداخت را برای او فراهم میسازد.)

خداوند، همراه (و یاری دهندهی) قاضی است تا زمانی که ستم نکرده باشد و زمانی که ستم نمود، خداوند او را رها کرده و با شیطان همنشیناش میکند.

حقیقتاً خداوند بزرگ، همراه (و یاری دهندهی) قاضی است تا زمانی که قاضی از روی عمد (به کسی) ظلم نکند.

کسی که میان دو نفری که از او خواستهاند، میانشان قضاوت کند، قضاوت نماید و بین آن دو به حقّ (و عدالت) قضاوت نکند، لعنت خدا بر او باد.)

خداوند دوست دارد که کسی که کاری انجام میدهد، آن را به خوبی به جا بیاورد.

یکی از ارزشهای مؤمن نزد خداوند این است که لباسش پاکیزه باشد و به کم راضی شود.

کوری قلب (به این است که) بعد از هدایت، گمراه شود. (قلبی که مشتاق به خدا و عبادت او بود، به یکباره از تمام آنها دل میکند.)

زمانی که یکی از شما به کسی که به او ثروت و زیبایی داده شده است، نگاه میکند (و حسرت آنها را میخورد اگرچه نیازی به حسرت بردن بر این چیزها نیست) پس باید به کسانی که از او پایینتر هستند (نیز) نگاه کند (تا از این طریق خدا را شکر گوید.)

حقیقتاً خداوند بزرگ بندهی مؤمنی که کارگر است را دوست دارد.

حقیقتاً خداوند دوست دارد که کارهایی را که اجازه داده است، به جا آورده شود همان طوری که دوست دارد، کارهایی که گناه است، ترک شود.

بالاترین درآمدها، فروش (اجناس) به صورت سالم (شرعی و نیکو و بدون دروغ و نیرنگ) است و آن کاری است که هر مردی، به دست خودش انجام میدهد.

عیال مرد اسیران اویند و محبوبترین بندگان نزد خدا کسی است که احسان به اسیران خود بیشتر بکند.

حقیقتاً تمام سعادت (انسان) این است که عمر دراز خود را در اطاعت (و فرمان) خداوند سپری کند.

نسبت به برادر (ایمانی) خود، سرزنش مکن زیرا خداوند او را از آن خطا، سالم کرده و تو را به آن، مبتلا میکند. (در صورتی که گفتن تو، برای انتقاد سازنده نباشد.)

زمانی که خداوند، انجام کاری را دوست داشته باشد، عقل (انسانهای) خردمند را میگیرد. (کارهای خداوند، در آن موقع انجام میشود، پس تقدیر الهی یا اختیار انسان در ارتباط است.)

زمانی که خداوند، خوبی بندهای را بخواهد، او را در خواب، آگاه میکند (او را از غفلت نجات میدهد.)

هر (عمل سخت و) مشکلی حرام است (زیرا) در دین (اسلام) مشکل وجود ندارد. (پس کارهای مشکل و متحجّرانهای که انجام داده میشود، از اسلام نیست.)

هر مردی که قرضی، بر عهده داشته باشد و در این فکر است که آن را به صاحبش نپردازد، (به صورت انسان) دزد، خداوند را (بعد از مرگ) ملاقات میکند.

بشارت (خداوند در دنیا برای انسان مؤمن) خواب نیک میباشد.

منفورترین بندگان نزد خدا کسی است که لباسش از عملش بهتر باشد (یعنی) این که لباسش، لباس انبیاء (بسیار ساده و تمیز ولی) عملش، مانند ستمگران است.

زمانی که روز قیامت بیاید، منادی، صدا میزند: کسی که عمل خود را برای غیر خدا انجام داده است ثوابش را (نیز) از همان کس، بخواهد.

کسی که (در کارهای) الهی غیر خدا را ببیند (یعنی برای غیر خدا انجام دهد) از خداوند بیزاری جسته است.

خشم خداوند بر زناکار، شدید است.

زنا، فقر را به ارث میگذارد (یعنی باعث فقر میشود زیرا انسان را بیآبرو کرده و موجب میشود، خداوند، روزی او را قطع نماید.)

کسی که زنا کند، از ایمان خارج میشود و اگر توبه کند، خداوند، توبهی او را میپذیرد.

کسی که با زن همسایهی (خود) زنا کند، خداوند، روز قیامت به او نگاهی نکرده و از این گناه، او را پاک نمیکند و به او میفرماید: با (دیگر) اهل جهنّم، داخل آتش برو.

زمانی که خداوند خوبی گروهی را میخواهد، عمر آنها را طولانی و شکر را بر زبانشان جاری میکند.

کسی که زنا کند یا شراب بنوشد، خداوند، ایمان (به خود را) از او میگیرد همان طوری که مردی، پیراهن را از سر خود، بیرون میآورد. (با بیرون آوردن پیراهن، بدن انسان برهنه میگردد و با نوشیدن شراب و عمل زنا، نیز از ایمان برهنه میشود.)

کسی که زنا کند، (ناموسش نیز) مورد زنا قرار میگیرد. (زیرا انسان زناکار، بیغیرت است و پایبند به اصول شرعی در خانوادهی خود نیست.)

همانا خداوند بزرگ، مراقب و ناظر زبان هر کسی است که حرف میزند پس بندهی خدا باید از او بترسد و نگاه کند که چه میگوید.

محبوبترین عمل نزد خداوند، حفظ زبان (از سخنان زشت) است.

نشانهی دوستی با خداوند بزرگ، دوستی ذکر (و یاد) او و نشانهی دشمنی با خداوند، دشمنی با ذکر او میباشد. (کسی که موجودی را دوست داشته باشد، ذکرش را هم دوست دارد که یاد او شود.)

کسی که بوسیلهی بردگان خودش، عزیز شود، خداوند او را ذلیل میکند. (زیرا ممکن است بردگان، این کار را موجب انجام ندادن دستورات بعدی از طرف صاحب خودشان قرار ندهند.)

کار خدا را عزیز بشمار تا خداوند به تو عزّت بدهد.

خداوند فقط بر بندگان مهربانش، مهربانی میکند. (و آنها را مورد بخشش خود قرار میدهد.)

بندهای که خداوند در قلبش مهربانی نسبت به انسانها را قرار نداده است، ناکام و زیانکار خواهد بود.

هر زنی که بدون اجازهی شوهرش از خانه، خارج شود، مورد خشم خداوند است تا به خانه برگردد یا شوهرش از او راضی شود.

هر زنی که لباسش را در غیر خانهی خود بیرون بیاورد (و حجاب خود را رعایت نکند) خداوند، پردهی خود را از او پاره میکند (و در دنیا و آخرت رسوایش میسازد.)

محبوبترین کارها نزد خداوند نماز اوّل وقت سپس نیکی به پدر و مادر و سپس چهاد در راه خدا میباشد.

چه بسا شب زندهداری که بهرهاش از (عبادت شبانه) فقط بیداری کشیدن است و چه بسا روزهداری که بهرهاش از روزه گرفتن فقط گرسنگی و تشنگی است. (زیرا با اعمال بد، ارزش آنها را برای خود، از بین میبرد.)

نماز، ستون دین است.

نماز، قربانی هر انسان نیکوکاری است. (انسان با نماز، خود را در مقابل خداوند قربانی میکند.)

کسی که نمازش، او را از کارهای زشت و بد، منع نکند، از طرف خدا به جز دوری از او، چیزی به او اضافه نمیشود. (نمازش او را از خدا، دورتر میکند.)

جایگاه نماز نسبت به دین مانند جایگاه سر نسبت به بدن است. (دینی که در آن نماز نباشد مثل بدنی است که سر نداشته باشد.)

هیچ بندهای نیست که نیّتی در دل داشته باشد مگر این که خداوند، لباس همان را بر تن او میپوشاند، اگر نیّت خوب باشد، عمل نیز خوب است و اگر نیّت بد باشد، عمل هم بد است.

خوبی بین مردم فراموش میشود (و به کلّی از بین رفته و چند مدّتی که گذشت، کسی نام آن را هم نمیبرد ولی) کار نیکی که میان انجام دهنده و خداوند باشد، از بین نمیرود (و فراموش نمیگردد و خداوند، آنها را در روز قیامت میآورد.)

مرد یا زن، شصت سال خدای بزرگ را با کارهای خود اطاعت میکنند سپس موقع (نوشتن و سفارش) وصیّت که میرسد، به ضرر (فرد یا افرادی) وصیّت میکنند که آتش جهنّم برای آنها واجب میشود. (و عبادت شصت سالهی آنها از بین میرود.)

هنگام وضوء، میان انگشتان خود را باز کرده (تا آب میان آنها جاری شود) و به این وسیله، خداوند میان آنها را با آتش فاصله نمیدهد.

وضوء جزء (و نصف) ایمان و مسواک زدن (نیز) جزء (و نصف) ایمان میباشد. (یعنی وضویی که با مسواک همراه باشد، دین را کامل میکند زیرا نشان میدهد که آن شخص به دین، ارزش زیادی میدهد.)

هر شهری، سرزمین خدا و هر بندهای، بندهی خداست، پس هر جا خوبی به تو رسید، همان جا اقامت کن.

مهاجر (حقیقی) کسی است که از هر چه خداوند، نهی کرده است، دوری کند.

این که خداوند، مردی را به دست تو (به راه راست) هدایت کند، برای تو از هر چیزی که خورشید بر آن طلوع و غروب میکند، بهتر است. (این سفارش پیامبر اسلام به امیرالمؤمنین است.)

کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید احترام همسایهی خود را نگه دارد.

حقیقتاً خداوند بزرگ کمک کردن به کسانی که کمک میخواهند را دوست دارد.

خداوند را به یاد بیاور زیرا او بر هر چیزی که از او بخواهی، یاور تو خواهد بود.

(انسان) زیرک کسی است که بر نفس خود مسلّط است و برای بعد از مرگ خود، عمل میکند. (نه برای ریا یا چاپلوسی جهت بهتر زندگی کردن) و (انسان) ناتوان کسی است که از هواهای نفسانی خود پیروی کرده و از خداوند، آرزوهای بسیار بخواهد.

حقیقتاً خداوند بزرگ، غیرت را برای زنان و جهاد را برای مردان قرار داده است. پس هر کدام از زنان بر ایمان خود، صبور باشند، مانند پاداش شهید، ثواب میبرند.

خدا را خدا را (قسم میدهم) دربارهی کسی که برای او جز خدا یاوری نیست. (او را حمایت کنید وگرنه به عذاب سخت خداوند، مبتلا خواهید شد.)

محبوبترین خانههای شما، نزد خداوند، خانهای است که در آن، یتیمی، مورد احترام قرار گیرد.

کسی که یتیم خودش یا یتیم دیگری را نگه دارد تا زمانی که خداوند آنها را از او بینیاز کند (یعنی به سنّ بلوغ برسند)، بهشت برای او واجب است.

هر زنی که لباسش را در غیر خانهی شوهرش بیرون بیاورد (و به او خیانت کند) پردهی میان خود و خدا را پاره کرده است. (و در دنیا و آخرت رسوا میشود.)

زمانی که مردی دو زن داشته باشد، و میان آنها به عدالت رفتار نکند، روز قیامت، یک بخش آن افتاده است. (یعنی دین او ناقص خواهد بود.)

سه گروه هستند که خداوند در روز قیامت نگاهی به آنها نمیکند: کسی که عاقّ پدر و مادرش شده است (یعنی از او راضی نیستند) و زنی که خود را شبیه مردان میکند (مثل آنها لباس پوشیده و حرف میزند و عمل میکند) و بیغیرت.

نماز فُرادای زن بیست و پنج درجه از نماز جماعت او بهتر است (مگر این که با رفتن به نماز جماعت احکام دینی خود را میآموزد که در این صورت رفتن او لازم است.)

نمازی که زن، در تاریکترین قسمت اتاق، به جا میآورد نزد خداوند از تمام نمازها، محبوبتر است.

اگر (قرار بود) به کسی دستور میدادم که بر شخصی دیگر سجده کند، به زنان امر میکردم که بر شوهران خود سجده کنند زیرا خداوند حقّ (بزرگی) را به گردن زنان قرار داده است.

همنشینان خدا در روز قیامت اهل تقوی و بیاعتنایان نسبت به دنیا هستند.

سپاس و تشکر بر نعمت (نزد خداوند) آن را از نابودی در امان میدارد.

حقیقتاً خداوند بزرگ به شما سفارش میکند که با زنان به نیکی رفتار کنید زیرا زنها، مادران و خواهران و خالههای شما هستند (و احترام به آنها واجب است.)

نسبت به دنیا بیاعتنا باش تا خداوند تو را دوست داشته باشد و نسبت به آنچه در دست مردم است، (نیز) بیاعتنا باش، تا مردم تو را دوست داشته باشند.

دعا، همان (نوعی) عبادت است.

کسی که (به دیگران) ضرر بزند، خداوند به او ضرر میرساند و کسی که (بر دیگری) سخت بگیرد (و فشار بیاورد) خداوند (نیز) بر او سخت میگیرد.

بندهای که خداوند بزرگ در قلبش، مهربانی نسبت به انسانها را قرار نداده است (و او به واسطهی اعمال بد خود مثل بداخلاقی و بخل این توفیق را از دست داده باشد) پشیمان و زیانکار میباشد.

نیازمندی که بر در خانهی مؤمن میآید، هدیهی خداوند به سوی اوست (زیرا با انفاق به فقیر، به درجات مؤمن افزوده میشود.)

چنان که یکی از شما ریسمانی را به دور هیزم بسته و به پشت خود حمل کند آسان است از این که به نزد مردی برود که خداوند از بخشش خود به او داده است (و ثروتمند شده است) و تو از او چیزی بخواهی که (ممکن است) به تو بدهد یا ندهد.

کسی که بر شخصی که به جز خدا، یاوری ندارد، ستم کند، عذاب خداوند بر او (بسیار) شدید است.

گروهی (دست خود را برای نیاز) به سوی خداوند بالا نمیبرند مگر این که بر خدا لازم است که چیزی را که میخواهد، در دستش بگذارد.

هیچکس مانند خداوند، ستایش را دوست ندارد (زیرا او شایستهترین موجود برای ستایش است) و هیچ کس مانند خدا، عذر را نمیپذیرد.

خداوند به بندهای که شکرگذار نعمت است، نعمتی نمیدهد مگر این که ستایش او بالاتر از نعمت است اگرچه (خود) نعمت (هم) بزرگ است.

کسی که با نافرمانی خداوند، بخواهد از مردم تشکر کند، مردم ستایشگر او را مذمّت میکنند. (مثلاً در مقابل کسی که چیزی به ما میدهد، با گناه از او تشکر کنیم، مثل این که به او رشوه بدهیم.)

مؤمن همیشه (و در هر حالی) خوب است، جانش از دو پهلوی او کنده میشود (ولی باز) خداوند را سپاس میگوید.

خدا را بزرگ بشمارید تا او شما را ببخشد (و از گناهان شما درگذرد.)

بدانید! که پروردگار تو، ستایش را دوست دارد (زیرا استحقاق پرستش و ستایش را دارد.)

مبغوضترین بندگان نزد خداوند کسانی هستند که لباسش از عملش بهتر باشد (یعنی) لباسش مانند لباس پیامبران و عملش مانند عمل ظالمان است.

زمانی که مردم ستم را (با چشم خود) مشاهده کردند، امّا با دو دستان خود (جلوی ظلم را نگرفتند، نزدیک است که عذاب خداوند، همه را شامل شود.)

دعا نسبت به چیزهایی که فرستاده شده و یا فرستاده نشده است، مفید است، پس ای بندگان خدا! دعا کردن بر شما لازم است.

هیچ بندهای نیست که به بندهای دیگر ظلم کند که (مظلوم) قصاص (از ظالم) نکند، خداوند، روز قیامت او را قصاص خواهد کرد.

کسی که به ظالمی، یاری برساند، خداوند، آن ظالم را بر خود او، مسلّط میکند. (تا به او هم ستم کند.)

کسی که به وسیلهی ظلم بر دعوایی (به جانب باطل) کمک برساند، تا از آن کار، دست برنداشته است، در خشم خداوند میباشد.

مبغوضترین (مورد تنفّرترین) مردان نزد خداوند (کسانی هستند) که بسیار لجوج و ستیزهگر (کسی که با همه سر جنگ دارند) باشد.

روز دوشنبه و پنجشنبه، اعمال انسانها بر خداوند عرضه میشود و او نیز گناهان (توبهکنندگان و کسانی که پشیمان هستند) را میبخشد مگر کسانی که اهل ستیزه و جنگ و پیوند خویش را با خویشاوندان خود، بریده باشند.

سجده (در برابر خدا) بر شما لازم است زیرا برای خداوند، سجده نمیکنی مگر این که خداوند، با آن، انسان را یک درجه بالا برده و از آن یک گناه محو میکند.

آتش جهنّم، انسان را میسوزاند مگر جای سجده را که خداوند بر آتش، سوزاندن آن جا را حرام کرده است.

سحرخیز باشید زیرا سحرخیزی باعث برکت است. (چه از نظر عبادی که با خداوند راز و نیاز میکند و چه از نظر رزق و روزی.)

هر سحر، چراغ روشن کنید، زیرا پاداش شما بیشتر میشود. (از آن جهت که هم خودش برای عبادت بیدار میشود و هم دیگران را بیدار میکند.)

سخاوتمند نادان نزد خدا از عالِم بخیل محبوبتر است.

از لغزش (انسان) سخاوتمند بگذرید زیرا هر وقت، (در اعمال خود) بلغزد (و خطا کند) خداوند دست او را میگیرد.

گناه (انسان) سخاوتمند را نادیده بگیرید، زیرا خداوند هر وقت که او لغزش پیدا کرد، دستش را میگیرد.

کسی که مؤمنی را بترساند، خداوند او را از ترس روز قیامت، ایمن نمیکند و کسی که از مؤمنی بدگویی کند، خداوند در روز قیامت او را در جایگاه ذلّت و خواری میگذارد.

خداوند به کسی که به مردم مهربانی نکند، مهربانی نمیکند.

لعنت خدا بر رشوه دهنده و رشوه گیرنده باد.

خداوند رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطهی میان آن دو را لعنت کند.

یک درهم که مردی با آگاهی بخورد، نزد خداوند از سی و شش زنا شدیدتر است. (عدد سی و شش برای مبالغه و شدّت عمل است.)

خداوند، خورندهی ربا و دهندهی آن و نویسندهی آن و کسی که صدقهی خود را منع میکند (خمس و زکات واجب خود را نمیدهد) لعنت نماید.

مهربانی نزد خداوند، صد جزء دارد و (فقط) یک جزء را میان مخلوقات، تقسیم کرده و نود و نه جزء دیگر را تا روز قیامت به تأخیر انداخته است.

اگر مقدار مهربانی خداوند را میدانستید بر آن تکیه میکردید.

هیچ چیزی را خداوند نیافریده است مگر این که چیزی دیگر را بوجود آورده که بر آن غلبه دارد و مهربانی خود را ایجاد کرده تا بر خشم خودش چیره کند.

همانا خداوند، فقط به بندگان مهربان، مهربانی میکند. (کسی که با دیگران مهربان است، خداوند نیز با او مهربان خواهد بود.)

به جز انسان مهربان، کسی وارد بهشت نمیشود. (زیرا عبادت خداوند، مهربانی به همراه دارد.)

خداوند رحمت کند بندهای را که حرف خوب بزند و (خودش نیز) بهرمند شود یا از حرف، سکوت کرده تا (از گناه و سرزنش دیگران) سالم بماند.

خداوند مهربان، بندگان مهربان خود را مورد رحمت قرار میدهد. پس با انسانهایی که روی زمین هستند، مهربانی کنید تا آن کسی که در آسمان است (یعنی خداوند) به شما رحم کند.

اگر به گوسفندی (هم) مهربانی کنید، خداوند با شما مهربانی میکند.

خداوند بزرگ فرمود: گذشت من گرامیتر و بزرگتر از این است که (گناه) بندهای را در دنیا بپوشانم (ولی) بعد از آنکه پوشاندم، (روز قیامت) او را رسوا نمایم و تا زمانی که بندهام از من بخشش (نسبت به گناهانش) میخواهد، او را میآمرزم.

از محارم خدا (کارهایی که خداوند حرام کرده است) دوری کن تا (جزء) عابدترین مردم باشی و به آن چه خداوند برای تو تقسیم کرده است، راضی باشی، تا بینیازترین مردم باشی.

سه چیز است که بنده، به واسطهی آنها، آرزوهای دنیایی و آخرتی خود را درک میکند: صبر بر بلا و رضایت بر پیشامد (هایی که خداوند میآورد) و دعا در موقع آرامش (و راحتی)

رعد، فرشتهای از فرشتگان خداوند است که نگهبان ابرها بوده که تازیانههایی از آتش به همراه دارد که ابرها را هر جا خداوند میخواهد، میبرد.

خداوند (امور مربوط به) رعیّت را بر عهدهی کسی نمیگذارد و او نیز به مصلحت رعیّت عمل نمیکند مگر این که خداوند، بهشت را بر او حرام میکند.

خداوند رحمت کند کسی را که زبانش را (از گناه) باز دارد و به زمان خویش آگاه باشد و در راه (راست) خود، ثابت قدم بماند.

کسی که مسجدی بسازد اگر چه به اندازهی محلّ تخم گذاشتن شتر مرغ باشد، خداوند در بهشت، خانهای برای او میسازد.

محبوبترین کارها نزد خداوند بعد از انجام واجبات، خوشحال کردن فرد مسلمان است.

خوشا به حال آنان که برای خدا با یکدیگر دوستی میکنند.

نعمتهای خدا را گرامی دار بر خود که نعمت خدا از جماعتی که گریخت دیگر به سوی ایشان برنمیگردد.

هر که زنی به عقد خود درمیآورد نصف دین خود را حفظ کرده است از خدا بپرهیزد در نصف دیگر.

اگر امر میکردم که کسی برای غیر خدا سجده کند هر آینه میگفتم که زنان بر شوهران سجده کنند.

هر که برادر مؤمن خود را طعام دهد از برای خدا چنان است که صد هزار کس از دیگران را طعام داده باشد.

هر که مؤمنی را ذلیل کند خدا او را ذلیل کند.

هیچ چیز نزد خدا بهتر از نرمی و آهستگی نیست.

هیچ پیشوایی نیست که موقع خشم (نسبت به زیردستان) گذشت میکند، مگر این که خداوند (نیز) روز قیامت، او را میبخشد.

آدمی بر دین دوست و مصاحب خود میباشد.

هر که حرمت پیری را بشناسد پس او را تعظیم کند برای سنّش خدا او را ایمن گرداند از ترس روز قیامت.

هر که کفایت کند برای کوری حاجتی از حاجات دنیا را و برای او در آن حاجت راه رود و سعی کند تا خدا آن را برآورد حق تعالی او را از نفاق و آتش جهنم بیزاری دهد و هفتاد حاجت از حاجات دنیای او را برآورد و پیوسته در رحمت الهی باشد تا برگردد.

هر که مسلمانی را غیبت کند ثواب روزه و وضویش برطرف میشود و در روز قیامت بویی گندهتر از بوی مردار آید که اهل محشر همه در آزار باشند و اگر پیش از توبه بمیرد حلال کرده باشد چیزی را که خدا حرام کرده است.

غیبت از زنا بدتر است زیرا که زناکار توبه میکند و خدا توبهاش را قبول میکند و غیبت کننده توبهاش قبول نیست تا آن شخص را حلال کند.

هر که تفحص عیبهای مردم کند خدا او را رسوا کند اگرچه گناه را در میان خانهی خود کرده باشد.

خدا رحمت کند کسی را که یاری کند پادشاه خود را بر نیکی کردن به او.

هر که پادشاه را بر خدا اختیار کند خدا پرهیزکاری را از او بردارد و او را حیران گرداند.

هر که حکومت مردم اختیار کند و عدالت کند و در خانهی خود را بگشاید و پرده بردارد که همه کس راه به او داشته باشند و به احوال همهی مردم برسد بر خدا لازم است که ترس او را در قیامت به ایمنی مبدل گرداند و او را داخل بهشت کند.

با اهل دین نشستن شرف دنیا و آخرت است.

همانا بر خدا لازم است که چیزی از امور دنیا بالا نبرد مگر این که در (آن را روز به روز) پایینتر ببرد.

همانا خداوند بزرگ چیزی که از انسان خارج میشود، مثال دنیا قرار داده است. (تمام کارهای انسانی مربوط به دنیاست و به درد دنیای او میخورد مگر این که عمل به دستورات خداوند باشد.)

حقیقتاً دنیا شیرین و سرسبز است و خدا شما را در آن جا داده است تا ببیند، چگونه عمل میکنید.

زمانی که خداوند بزرگ دنیا را آفرید، روی از او برگردانید و به خاطر پستی آن نزد خداوند، به او نگاه نکرد. (به همین دلیل دنیا را محدود قرار داده است.)

رک دنیا (از امکانات دنیایی گذشتن) از صبر، تلختر و از شکستن شمشیرها (به خاطر زیاد جنگیدن در جنگ) در راه خدا، سختتر است.

دنیا خودش مورد لعن است و آن چه در دنیا (و متعلّق به آن است نیز) ملعون میباشد مگر آن چیزهایی که متعلّق به خدا در دنیاست (قرآن انبیاء، اولیاء و مؤمنین و مؤمنات.)

اگر دنیا نزد خداوند به اندازهی بالِ پشهای ارزش داشت (و برابر میکرد) کافر شربت آبی از آن نمینوشید.

همانا خداوند بزرگ میفرماید: من نزد گمان بندهام نسبت به خودم هستم، اگر (گمانش) خوب باشد، خوبی میبیند و اگر (گمانش) بد باشد، بدی خواهد دید.

بالاترین عمل، بعد از ایمان به خدا، دوستی با مردم است.

بهترین رفیق آن رفیقی است که وقتی خدا را یاری کردی، به یاری تو میآید و وقتی او را فراموش کردی، خدا را به یاد تو میآورد.

بهترین دوست نزد خداوند کسی است که برای رفیقش بهتر باشد (بیشتر به درد او بخورد) و بهترین همسایه نزد خداوند آن است که به همسایهی خود بهتر باشد. (و در سختیها او را یاری نماید.)

کسی که در دین و دنیایش برای تو خیری نیست، همنشینی با او نفعی ندارد.

کسی که گروهی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آنها (روز قیامت) محشور میکند.

خداوند را نزد بندگانش محبوب کنید تا خداوند شما را دوست داشته باشد.

همانا خداوند بزرگ تداوم (و استقامت) در دوستیهای قدیم (که سالیان سال از آن گذشته است) را دوست دارد، پس دوستی خود را تداوم ببخشید.

اساس عقل بعد از ایمان به خدا، دوستی با مردم است و انجام کار نیک با هر انسان خوب و بدکاری که باشد.

هر شخصی بر طبق دین دوستش است. (اگر دوستش دیندار و معتقد باشد، او نیز دیندار خواهد بود وگرنه بیدین میشود.)

مرد، تابع دین دوستش است پس باید هر کدام شما نگاه کند که با چه کسی دوست میشود.

کسی که خداوند، برای او خیر، میخواهد، دوست خوب و شایسته، روزیش میکند.

بهترین شما کسی است که دیدنش، شما را به یاد خداوند بیندازد و سخنش، به علم شما اضافه کند و عملش، شما را به سوی آخرت، تشویق نماید.

دین جز با جوانمردی نیست. (دین اسلام بر پایهی جوانمردی استوار است و اگر این خصوصیت نباشد، پایهی دین از بین رفته و فرو میریزد.)

از عمیق شدن در کار دین بپرهیزید زیرا خداوند بزرگ، دین را آسان قرار داده است پس (شما نیز) از دین تا اندزهای که قدرت دارید، برگرفته (و انجام دهید) زیرا خداوند کار خوبی که همیشگی باشد را دوست دارد اگرچه کم باشد.

بهترین (عمل) دین شما آن است که سادهتر باشد. (دین اسلام، دین سخت نیست تا احکامش نیز مشکل باشد.)

هیچ کسی بر فرد دیگر برتری ندارد مگر با دین یا عمل شایسته.

کسی که نزد دین (برای حفظ آن) کشته شود، شهید است.

همانا خداوند بزرگ، روز قیامت کسانی را که مردم را در دنیا، عذاب دادهاند، عذاب میکند.

خداوند، عذر هر کسی را که زمان عمرش را به شصت سالگی رسانده است، میپذیرد. (بعد از شصت سال، حجّت بر انسان تمام میشود.)

همانا خداوند این دین (اسلام) را به وسیلهی مرد بدکار (هم که شده) یاری میکند. (گاهی انسانهای بدکار نیز به واسطهی کارهایی که میکنند، در حفظ دین میکوشند اگرچه بدکار هستند ولی راضی نمیشوند، مقدّسات از بین برود، البته تعداد محدودی از افراد بدکار، این گونه هستند.)

حقیقتاً هر چیزی ستون و پایهای دارد و پایهی این دین، دانش اسلامی (علم فقه) است و یک فقیه برای شیطان از هزار عابد، سختتر است (زیرا نقشههای شیطان را به هم میزند.)

همانا برای هر دینی، خُلق و خویی وجود دارد و خُلق و خوی این دین (اسلام) حیاء (شرم از خدا نسبت به گناهان) است.

هیچ صدقهای بالاتر از ذکر خداوند بزرگ نیست. (زیرا تمام وجود انسان در حال بذل و بخشش در راه خداوند هستند.)

اگر مردی در خانهی خودش، درهمهایش را تقسیم کند و (مرد) دیگر، ذکر خدا کند، کسی که یاد خدا میکند، بالاتر است. (منظور از یاد خدا این است که در مواجه شدن با گناه، یاد خدا باعث شود آن گناه انجام نگیرد.)

حقیقتاً خداوند بزرگ میفرماید: من تا زمانی که بندهام، مرا یاد میکند و لبهایش برای (ذکر نام من) به حرکت در میآید، با او هستم.

سه گروه هستند که دعایشان رد نمیشود (و قطعاً مستجاب میگردد): کسی که زیاد یاد خدا کند و مظلوم و پیشوای عادل.

یاد خدا، از صدقه بهتر است. (زیرا یاد خدا باعث میشود، گناهی صورت نگیرد.)

همانا برای هر راهی، پایانی هست و پایان (زندگی) انسان (در این دنیا) مرگ است پس بر شما لازم است، ذکر خدا بگویید: زیرا (کارها را) بر شما آسان کرده و به آخرت تشویقتان میکند.

کسی که در میان افراد غافل (نسبت به خداوند) خداوند را به یاد بیاورد (ذکر خدا بگوید) مانند کسی است که در میان فراریان از جنگ، استوار و ثابت قدم بماند.

همانا خداوند بزرگ، طلاق را دشمن میدارد.

هیچ حلالی مانند طلاق نزد خداوند، منفور نیست.

خداوند چیزی را حلال نکرده است که از طلاق نزد او، منفورتر باشد.

کسی نمیمیرد، مگر این که (باید) به خداوند، گمان خوب داشته باشد. (یعنی خداوند در بعد از مرگ، با عدالت کامل، رفتار میکند.)

یکی از عبادات خوب هر شخصی این است که (به خداوند) خوش گمان باشد.

حقیقتاً گمان خوب به خداوند از خوب عبادت کردن او، ناشی میشود.

بزرگترین گناه، بدگمانی نسبت به خداوند است. (که مثلاً در عدالت و بزرگی و قدرت و.... خداوند بدگمان باشد.)

یک ساعت عدالت، از یک سال عبادت بهتر است. (زیرا بیعدالتی، فضای نا امنی را به وجود میآورد به طوری که تعدادی از مردم نسبت به تمام چیزها حتّی عبادت خداوند هم به شک میافتند.)

زمانی که اهل بلا را دیدید (یعنی کسی را مشاهده کردید که به بلایی دچار شده است) از خداوند، سلامتی بخواهید.

سلامتی را برای دیگران (از خدا بخواه) تا (خداوند) آن را به تو (هم) روزی نماید.

بین عالم و عابد، هفتاد درجه (فاصله از نظر ثواب و ارزش) است.

شجاعترین مردم کسانی هستند که بر هوای نفسانی خود، غلبه کنند.

از (نوشیدن) شراب، دوری کنید زیرا آن، کلید هر بدی است (از آن جهت که انسان مست، هر کاری که بخواهد و یا از او بخواهند انجام میدهد ولو کشتن دیگران باشد.)

سه گروه هستند که از آتش جهنّم باز داشته نمیشوند (یعنی قطعاً اهل جهنّماند) منّتگذار (وقتی انفاق میکند، منّت میگذارد) و عاقّ پدر و مادر (کسی که پدر و مادرش از او چنان ناراضی هستند که نفرینش میکنند) و کسی که همیشه شراب مینوشد.

بدترین مردم در روز قیامت از نظر جایگاه کسانی هستند که (دیگران) از زبان یا از شرّش بترسند.

قیامت به جز بر مردم شرّ (و بد) برپا نمیشود. (یعنی این گروه هستند که قیامت بر ایشان سخت است زیرا به حساب آنها رسیدگی شده و به جهنّم میروند.)

بدترین مردم، علمای بد هستند. (که مردم را به نیکی و خوش اخلاقی دعوت میکنند ولی خودشان را فراموش کردهاند.

بدترین مردم کسانی هستند که مردم به خاطر دوری از شرّش، او را گرامی داشته (و به او احترام میگذارند.)

برای بدی هر شخصی، این مقدار کفایت میکند که با انگشت به سوی او اشاره شود. (یعنی در بدی انگشت نمای دیگران باشد.)

این که درون (باطن) مردی پر از چرک (و کثافت) شود، برای او بهتر است از این که پر از شعر (بیهوده و چاپلوسانه در وصف دیگران) باشد.

مرگ (انسان) غریب، شهادت محسوب میشود. (زیرا با سختی همراه بوده و دیگران، بسیار مـتأثّر میشوند.)

از شهوت پنهانی دوری کنید (منظور از شهوت پنهانی این است که) عالمی دوست داشته باشد که دیگران در محضر او بنشینند. (و او را مورد ستایش قرار دهند.)

یک فقیه (عالم دینی که عامل باشد) از هزار عابد برای شیطان سختتر است. (هم از لحاظ به دام انداختن و هم از لحاظ این که عمل او قابل مقایسه با عمل دیگران نیست.

کسی که در بیابان سکونت کند، خشن میشود. (زیرا از اجتماع دور بوده و فرهنگ بیابان نشینی دارد، و از صید حیوانات زندگی خود را میگذراند.)

هیچ صدقهای بالاتر از دانشی که میان مردم منتشر شود، نیست.

(از خطای دیگران) بگذر و اگر میخواهی (کسی را به خاطر گناهش) مجازات کنی به اندازهی گناهش مجازات کن و از (مجازات کردن و زدن) به صورت او دوری کن.

بهترین شما کسی است که از طایفه (و قبیلهی) خود تا زمانی که به گناه نینجامد، دفاع کند.

کسی که بار خودش را بر دوش مردم بیفکند ملعون است.

کسی که کالای خود را بر دوش بکشد، قطعاً از غرور دور میشود (یکی از راههای از بین بردن غرور، این است که وسائل خودش را، به دوش گرفته و در مقابل چشمان مردم جا به جا کند.)

بدترین جا برای نشستن، بازارها و در راه عبور و مرور مردم است. (زیرا راه را بر مردم بسته و رفت و آمد را برای زنان نامحرم سخت میکند.)

به دیگران بخشش نما و سخت مگیر (زیرا در غیر این صورت) بر تو سخت گرفته میشود.

دو خصلت وجود دارد که در مؤمن جمع نمیشود: بخل و بد اخلاقی (پس کسی که بخیل یا بد اخلاق است، مؤمن نیست.)

دو خصلت وجود دارد که در مؤمن جمع نمیشود: بخل و دروغ.

از بخیل پرهیز کنید؛ زیرا اقوام قبل از شما را نابود کرد و آنها را وادار کرد به این که خون یکدیگر را میریختند و محارم خود را حلال میشمردند (و با آنها عمل زشت انجام میدادند و اینها همه به خاطر بخل بود.)

هیچ دردی، بدتر (پر دردتر) از بخل نیست. (زیرا نه خودش استفاده میکند و نه به دیگران میدهد و در واقع هم خودش بیمار است و هم فقیران در بیماری نگه میدارد.)

آرامش بخیل از تمام مردم کمتر است. (زیرا همیشه در فکر جمعآوری مال است و ترس از کم شدن آن را دارد.)

حقیقتاً هر انسان سروری (شرافتمندانه و با وجدان) بخیل نمیباشد. (زیرا گرفتاری دیگران را گرفتاری خودش میداند.)

انسان بخیل وارد بهشت نمیشود (زیرا مشکلات بسیاری از مردم را میتوانست برطرف کند ولی این کار را نکرد و چه بسا افرادی به خاطر خسیسی یک شخص، جان خود را از دست دادهاند و یا در فشار شدید قرار گرفتهاند.)

بردبار (هم) در دنیا و (هم) در آخرت سرور (دیگران) است.

نیکی، آن است که قلب انسان با انجام دادن آن، آرام بگیرد و روح با آن اطمینان پیدا کند و (ولی) بدی آن است که در روح اثر میگذارد و در سینه دگرگونی ایجاد میکند اگرچه مردم، خبردار شوند.

چیزی که برای خود نمیپسندی، برای دیگران نیز مپسند و چیزی که برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند.

قدرتمندترین شما کسی که موقع خشم، بر نفس خود مسلّط شود و بردبارترین و صبورترین شما کسی که با داشتن قدرت، (از خطای دیگران) گذشت نماید.

چیزی با چیزی در کنار هم جمع نشده است که بالاتر از علم با بردباری باشد (زیرا علم با بردباری به دست میآید یعنی باید سالهای سال تلاش کرد و جدّیت به خرج داد تا تبدیل به یک عالم موفّق شد.)

گروهی که در یک مجلس با هم بنشینند و به سخنان یکدیگر گوش ندهند، برکت، از آن مجلس گرفته میشود.

سَرور هر قومی خدمتگذار آن قوم است و (ساقی کسی که آب تقسیم میکند) آخر از همه مینوشد.

گشادهرویی (برخورد با دیگران با صورت باز) کینهها را (از دل) میبرد.

یکی از انواع صدقات این است که با صورت گشاده و خندان با مردم سلام کنی.

بدانید که هیچ مردی نباشد به خاطر ترس از مردم، حرفی را که میداند، حقّ است، (از گفتن) منع کند.

از مردم بینیاز شوید، اگر چه به اندازهی چوب مسواک باشد. (یعنی همین مقدار هم از دیگران نخواهید.)

از علامات تواضع و فروتنی آن است که آدمی راضی باشد به مجلسی که پستتر باشد از مجلسی که سزاوار اوست و به هر که برسد سلام کند و ترک مجادله کند هر چند که حق با او باشد و نخواهد که او را به پرهیزکاری ستایش کنند.

هر که احسان کند با برادر مؤمن در مجلسی که او را غیبت کنند حق تعالی هزار نوع بدی را در دنیا و آخرت از او رد کند و اگر رد نکند و قدرت بر رد غیبت او داشته باشد مثل گناه آن غیبت کننده هفتاد برابر داشته باشد.

بدترین دروغها گمان بد به مردم بردن است.

حکیمترین مردم کسی است که از صحبت جاهلان بگریزد.

هر که خدمت کند گروهی از مسلمانان را حق تعالی مثل عدد ایشان خدمتکاران دربهشت به او کرامت فرماید.

سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت همنشین باشد.

سه کساند که همنشینی ایشان دل را میمیراند: نشستن با مردم دنی، و سخن گفتن با زنان، و نشستن با توانگران.

همین عیب آدمی را بس است که از عیب مردم چیزی بیند که از خود چشم پوشد و مردم را سرزنش کند بر چیزی که خود ترک آن نتوان کرد و آزار کند همنشین خود را به چبزی که نفعی به او ندهد.

مهربانی کن با مردم تا تو را دوست دارند.

اظهار دوستی و مهربانی با مردم کردن نصف عقل است.

بدترین امت من جماعتیاند که مردم ایشان را گرامی میدارند از ترس بدی ایشان به درستی که از من نیست هر که چنین باشد.

زینهار که منازعه با مردم نکنید که کرامت را میبرد و مروّت را برطرف میکند.

در بهشت خانهای وجود دارد که به آن، خانهی سخاوتمندان (و بخشندگان به دیگران) گفته میشود.

سه گروه داخل بهشت نمیشوند: عاقّ پدر و مادر (کسی که پدر و مادرش از او راضی نباشند) و (مرد) بیغیرت و زنانی که خود را (شبیه) مردان میکنند.

از ظلم کردن (به دیگران) بپرهیزید زیرا ستم کردن، تاریکی در روز قیامت را (به همراه دارد.)

گفتن حرفهای دیگران و حرفهای خود و زیاد پرسیدن (دربارهی هر چیزی) و از بین بردن ثروت خود (با حالت اسراف) را رها کن.

کیست آن کسی که گدایی نکردن از مردم (و خوردن از بازوی خودش) را برای من ضمانت کند، تا من (نیز) بهشت را به او ضمانت دهم.

این که یکی از شما ریسمانی را گرفته و به سوی کوه بالا برود و هیزم جمع کند سپس فروخته و (از پول آن) بخورد و صدقه دهد، بهتر است از این که از مردم درخواست کند.

کسی که به خاطر زیادی ثروت، از مردم چیزی درخواست کند، (آن چیز) آتش است (که اگر کم بخواهد) کم بوده و (اگر زیاد بخواهد) آن آتش زیاد میباشد.

حقیقتاً سپاسگزارترین مردم کسانی هستند که نسبت به مردم سپاسگزارتر میباشند.

چیزی را از مردم نخواهید و اگر تازیانهی تو (از دستت) افتاد (و تو سواره هستی) پایین بیا و آن را بردار. (یعنی انسان در هیچ کاری نباید به دیگران تکیه کند.)

کسی که بدون نیاز (از دیگران) چیزی بخواهد، گویا شراب خورده است. (یعنی همانطوری که شراب حرام و گناه بزرگی است، گدایی کردن در صورت بینیازی نیز چنین است.)

دوست داشتن ستایش از طرف مردم (انسان را) کور و کر میکند (یعنی باعث غرور شده و رذائل اخلاقی دیگر را به همراه دارد.)

از ستایش (دیگران) بپرهیز زیرا (این کار) مانند سر بریدن است (یعنی ممکن است دشمنانی از روی حسادت پیدا کند و جان او به خطر بیفتد.)

سر بریدن مرد، این است که روبروی او، ستایشش کنی. (و او مغرور شده و دیگران نیز نسبت به او حسودی کنند.)

به جز زنازاده و کسی که رگی از آن را دارد، (کسی دیگر) به مردم ظلم نمیکند. (منظور این نیست که هر کسی ظلم میکند، زنازاده است بلکه منظور این است که اگر انسانی با وجدان باشد و تعصّب بشری داشته باشد، ظلم نمیکند پس منظور از زنازاده و کسی که رگی از آن دارد، انسان بیتعصّب و بیوجدان است.)

جزء کسانی مباش که بر مردم سخت گرفته و بر خودش آسان میگیرد.

آیا میدانید، سخنچینی چیست؟ (سخنچینی یعنی) سخنی را از میان تعدادی از مردم به دیگران رسانده تا بین آنها به هم خورده و فساد به وجود آید.)

سه گروه هستند که روز قیامت با خداوند، صحبت میکنند: کسی که هرگز میان دو نفر برای جدایی بین آنها رفت و آمد نکند و مردی که هرگز به زنا فکر نکرده است و مردی که هرگز درآمدش با ربا مخلوط نشده است.

از سخنچینی و سخنان مردم را (به همدیگر رساندن) دوری کنید.

کسی که از مردم بدگویی میکند، به رشد عقلی نرسیده یا چیزی (عیبی) در او وجود دارد.

یکی از خوشبختیهای هر فرد این است که به پدرش شباهت داشته باشد. (به شرط آن که پدرش به نیکوکاری معروف باشد و مردم با دیدن او به یاد پدر مهربانش میافتند.)

وای به هر کسی که (وقتی) سخنی میگوید، به دروغ حرف میزند تا دیگران به حرف او بخندند. وای بر او، وای بر او.

(انسان) سخنچین (که به دنبال شنیدن حرف دیگران است) به بهشت نمیرود.

کمتر به زیارت (دیگران) بروید، تا محبوب باشید (منظور این است که ملاقات و رفت و آمد با دیگران کردن، حدّ و مرز دارد نه این که طوری برود که دیگران از او احساس خستگی نمایند.)

حقیقتاً چهرهی افراد زناکار از آتش روشن میشود. (یعنی روز قیامت گروهی دیده میشوند که صورتشان با آتش روشن شده است.)

هر چشمی زناکار است و زنی که خود را خوشبو کرده و در مجلسی (که گروهی مرد نامحرم نشستهاند) عبور کند، زناکار است (زیرا قلب آنها را به سوی گناه و هوس کشانده است.)

(به دیگران) رحم کنید تا به شما (نیز) مهربانی کنند و از (خطای) دیگران بگذرید تا از (خطای) شما بگذرند.

(ای مردم مسلمان!) آگاه باشید! چه بسیارند افرادی که خود را عزیز و گرامی میدارند ولی در حقیقت ذلیلاند و چه بسیاری که خود را ذلیل میدانند ولی در حقیقت، عزیز هستند.

کسی که عمل خوب یا بد گروهی را دوست داشته باشد، مثل این است که خودش آن را انجام داده است.

کسی که به دیگران رحم نکند، او نیز مورد رحم قرار نمیگیرد و کسی که از (خطای) دیگران نگذرد، از خطای او نیز نمیگذرند.

در گناه برای تو (همین اندازه) کافی است که پیوسته در حال دشمنی (با دیگران) باشی.

مردم را رها کنید تا بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر، روزی برسانند. (بعضی از روزیها توسّط مردم به افراد دیگر میرسد پس کسی نباید جلوی روزی کسی را بگیرد.)

بدترین جایگاه در روز قیامت، مربوط به کسی است که مردم از زبانش و شرّش بترسند.

آن (عیبهایی که) از خودت میدانی، باید مانع از گفتن عیوب مردم شود و زبان خود را (از گناه) نگهدار مگر سخن خیر که با آن، شیطان (از انسان) شکست میخورد.

هیچ چیزی باعث نابودی مردم نمیشود مگر آن چیزهایی که زبانشان درو میکند. (یعنی زبان مردم باعث اختلاف و نابودیشان میشود زیرا ممکن است یک تهمت، جنگی به راه اندازد.)

کسی که مردم از زبانش میترسند از اهل جهنّم است.

هر گروهی که در مجلسی جمع شوند و در آن مجلس یاد خدا نکنند و صلوات بر پیغمبر خود نفرستند آن مجلس حسرت و وبال است بر ایشان در روز قیامت.

هر که خانهای از برای ریا و سمعه بنا کند که مردم ببینند و بشنوند در روز قیامت آن خانه را تا هفتم طبقهی زمین آتشی کنند افروخته و در گردن او اندازند پس او را در جهنم اندازند و هیچ چیز او را نگاه ندارد تا قهر جهنم مگر آنکه توبه کند.

خروس را دشنام مدهید که مردم را از برای نماز بیدار میکند.

کسی که بار عیال خود را بر مردم بیندازد ملعون است.

هر که شهادت ناحقی بر احدی از مردم بدهد حق تعالی او را بر زبانش درآویزد در درک اسفل جهنم با منافقان.

محبوبترین مردم کسی است که زودتر به مسجد میرود و دیرتر بیرون میآید.

پرهیزکارترین مردم کسی است که در همه جا حق بگوید خواه برای او نفع داشته باشد و خواه ضرر داشته باشد.

عادلترین مردم کسی است که از برای مردم بپسندد آنچه از برای خود میپسندد و از برای مردم نخواهد آنچه از برای خود نخواهد.

زیرکترین مردم کسی است که یاد مرگ بیشتر کند.

هر که میافر مؤمن را اعانت کند حق تعالی از او هفتاد و سه شدت از شدتهای دنیا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد در وقتی که از شدت اهوال [=ترس] قیامت نفسهای مردم گرفته باشد.

کسی که از مدارا (و مهربانی با دیگران) محروم است، از تمام خوبیها بینصیب میباشد.

چه بسا شخص مو پریشان و کثیف که دو لباس کهنه بیشتر ندارد و در چشمان مردم مورد نفرت است (مردم از او بدشان میآید) اگر خدا را قسم دهند، آن را برای او انجام میدهد.

قرآن بخوانید و به آن عمل کرده و از آن دور نشوید و در آن غُلُوّ (هم) نکنید (که مثلاً چیزی که مربوط به قرآن نیست، به آن عمل کرده و دیگران را نیز تشویق نمایید.)

چهار چیز در دنیا غریبند: قرآن در نزد ظالم (زیرا تمام کارهایش بر خلاف قرآنی است که خوانده است) و مسجدی که در منطقهای قرار دارد که در آن نماز نمیخوانند و قرآن در خانهای که خوانده نشود و مرد شایستهای که (در میان) گروه بد باشد.

حقیقتاً قلب انسان از دیگی که بسیار جوش آمده باشد، (که تمام آبها یک جا جمع میشوند) سریعتر، دگرگون میشود.

قناعت، مالی است که تمام نمیشود. (با قناعت میتوان کاری کرد که محتاج به دیگران نشد ولی اسراف سبب میشود که انسان، نیازمند دیگران شود.)

وقتی کار (حکومت بر مردم در سراسر جهان) به نااهل سپرده شود، منتظر قیامت باش. (زیرا یکی از نشانههای قیامت، همین است.)

قیامت برپا نمیشود مگر این که خوشبختترین (افراد از میان) مردم در دنیا، پست فرزند پست است. (یعنی افراد پستی که سابقهی بسیار بدی دارند، تمام امکانات رفاهی را برداشته و فقرا را در بیچارگی قرار میدهند.)

آن کاری که دوست نداری مردم از تو ببینند پس در خلوت خودت (نیز) آن را انجام مده.

بهترین (فرد از میان) مردم کسی است که (تمام) تلاشش را (برای رسیدن به مقصود مشروع خود) به کار ببندد.

به وسیلهی ملایمت (با دیگران) زیادی و برکت میآید و کسی که از مدارا، محروم شود، از خوبی (نیز) محروم خواهد شد.

گریه از رحمت (الهی) و فریاد از طرف شیطان است (به همین دلیل، گریه، کارهای زیادی به نفع انسان انجام میدهد ولی فریاد، انسان را در مقابل دیگران کوچک میکند.)

کسی که گناهی انجام دهد و خداوند آن را از (دید مردم) پنهان کرده و در دنیا (هم) او را ببخشد، دیگر گرامیتر از آن است که در مورد گناهی که بخشیده است، دوباره بازخواست کند.

لباس خود را پاکیزه نگه دارید و پارچههای خود را مرتّب کنید تا جایی که مثل خالی در میان مردم باشید. (یعنی در پاکیزگی و نظم الگو باشید.)

از لغزش عالِم بترسید و منتظر بازگشت وی باشید. (زیرا لغزش عالِم به ضرر تمام مردم آن منطقه تمام میشود.)

از لغزش عالِم دوری کنید زیرا لغزش عالِم، او را در آتش سرنگون میسازد. (از آن جهت که بسیاری از مردم به خاطر این لغزش ضرر میبینند.)

حقیقتاً بیشتر از هر چیز بر امّت خود از عمل قوم لوط میترسم. (که عمل لواط میانشان رایج شود.)

حقیقتاًً خداوند همان طوری که به من دستور ادای واجبات را داده، همین طور (هم) به من دستور مدارا کردن با مردم را داده است.

خشونت، بد و ملایمت (با دیگران)، مبارک است.

مدارا کردن با مردم، نصف ایمان و رفتار ملایم کردن با آنها، نصف زندگی کردن است. (یعنی با ملایمت نسبت به دیگران، زندگی برای انسان شیرین میشود.)

مدارا کردن با مردم، صدقه است. (زیرا انسان مهربانی را به دیگران بذل میکند.)

کسی که به آن بهرهای از مدارا کردن (با دیگران) داده شده است، بهرهای از خیر برده است و کسی که از مدارا، محروم شود، بهرهای از خیر، نصیبش نشده است.

(از میان) مردم شدیدترین عذاب در روز قیامت، متعلّق به کسی است که مردم گمان میکنند که در او خیری هست، ولی (در واقع) خیری در او نیست.

مدارا کردن (با دیگران) بر تو لازم است زیرا مدارا کردن در هیچ چیزی وجود ندارد، مگر این که آن را زینت میدهد و از هیچ چیزی جدا نمی-شود، مگر این که آن را ذلیل میکند.

شایستهترین (فرد از میان) مردم کسی است که برای مردم شایسته باشد. (و به آنها سود برساند.)

بزرگترین (فرد از میان) مردم از نظر جایگاه، متعلّق به کسی است که چیزی را که به او مربوط نیست، رها سازد.

جایگاه مردم را از روی خوبی و بدی، بشناسید. (یعنی ببینید که چه جایگاهی دارند و مردم دربارهی آنها چگونه قضاوت میکنند.)

مردم (هر روزگار) به روزگار خود شبیه هستند. (پس نمیتوان مردم امروز را با مردم هزار سال پیش مقایسه کرد.)

بهترین (افراد) مؤمن از نظر ایمان کسی است که وقتی از او چیزی خواسته شد، بدهد (بخیل نباشد) و زمانی که به او چیزی ندهند، بینیاز باشد (حریص و طمّاع نسبت به آن چه در دست مردم است، نباشد.)

بدبختترین افراد کسانی هستند که فقر دنیا و عذاب آخرت بر آنها جمع شده است. (یعنی در دنیا و آخرت بدبخت باشند.)

سفر، بخشی از عذاب است. (زیرا با امکانات آن روز و زمین ناهموارش، مردم به سختی مسافرت میکردند، اگرچه الان نیز با بعضی از وسائل، مسافرت کردن، مشکل است.)

بهترین مردم کسانی هستند که مردم به وسیلهی او سود ببرند.

حقیقتاً کسانی که در این دنیا سیرند (و به فکر دیگران نیستند) در آخرت گرسنه میباشند.

همانا کسی که در دنیا از همه سیرتر است (و به فکر دیگران نیست) در روز قیامت از همه گرسنهتر است.

کسی که خود را به گروهی شبیه کند، جزء آنها میشود (زیرا برای همراهی آنها، اعمال بدشان را نیز انجام میدهد.)

نقل سخن دیگران و گفتن سخن خود و زیاد سؤال کردن و تلف کردن ثروت خود را رها کن،

دو گروه از مردم هستند که اگر اصلاح شوند، مردم (نیز) اصلاح میشوند و اگر فاسد باشند، مردم نیز فاسد میشوند: (یکی) علماء و (دیگری) حاکمان.

گروهی که زن، حاکم آنها باشد، هرگز رستگار نمیشوند. (قبلاً گفتیم که نوع آفرینش زن با توجّه به عواطف و احساسات مادرانهی او، نمیتواند جوابگوی نیازهای یک اداره کنندهی جامعه باشد. به آن جا مراجعه کنید.)

(تمام) مردم فرزندان حضرت آدم هستند و ایشان (نیز) از خاک است.

مردم چون دندانههای شانه (مساوی و برابر) هستند (و فقط فرقشان به تقوی میباشد.)

زمانی که بندهای بمیرد، مردم میگویند: از خود (در دنیا) چه بر جا گذاشته و فرشتگان میگویند: با خود چه آورده (و چه چیزی از قبل فرستاده) است.

(با توجّه و متناسب) با اخلاق مردم، با آنها رابطه داشته باشید و با اعمال (بدشان) با آنها مخالفت کنید.

بهترین کارهای خوب این است که (وقتی وارد مجلس شدی که افراد زیادی نشستهاند) به افراد نشسته احترام بگذاری. (و سلام کنی)

مؤمنی که با مردم ارتباط داشته و بر اذیّت و آزار آنها، صبور باشد از مؤمنی که با مردم ارتباط ندارد و بر آزارشان (هم) صبوری نمیکند، بالاتر است.

آسان بگیرید (و به دیگران) سخت مگیرید.

بدترین مردمان، کسانی هستند که با مردم دشمن بوده و مردم نیز با او دشمن میباشند.

یک دعا به طور پنهانی، با هفتاد دعا در آشکار (جمع دیگران) برابری میکند. (زیرا دعای پنهانی به اخلاص نزدیکتر است.)

سه گروه هستند که دعایشان رد نمیشود: کسی که فراوان، خدا را یاد میکند و مظلوم و پیشوای عادل.

خدایا! مرا شکرگزار (نعمتهای خود) و صبور (در مقابل مصیبتها) قرار بده و خودم را در چشمم، کوچک و در چشم مردم، بزرگ نما.

خدایا! (روز به روز به توفیقات ما) اضافه کن و از ما کم مکن و ما را (در دنیا و آخرت) گرامی بدار و ذلیل مکن و (از نعمتهای خود) به ما بده و از ما محروم مکن و ما را تأثیرگذار (کارهای نیک) قرار داده و تأثیرپذیر (کارهای زشت دیگران) قرار مده و ما را خشنود ساخته و از ما نیز راضی باش.

پروردگارا! از فتنه زنان (که میتوانند با بد بودن جامعهای را خراب کرده و با خوب بودن، مؤثرترین افراد باشند) و از عذاب قبر به تو پناه میبرم.

دعوت (دیگران) را پذیرفته و هدیه را برنگردانید و به مسلمان ضربه وارد نسازید.

دوراندیشترین شخص، آن است که از دیگران خشم خود را بیشتر فرو میبرد. (زیرا این خشم در آینده به ضرر او تمام خواهد شد. هم از چشم مردم میافتد و هم آخرت خود را از بین میبرد.)

سه چیز محبّت تو را در مورد برادر (مسلمانت) خالص میکند: زمانی که او را ملاقات کردی، سلام کن و زمانی که وارد مجلس شد، به او جا بده و او را به بهترین اسمی که دوست دارد، صدا بزن.

این دین (اسلام) هرگز از بین نمیرود (بلکه همواره) استوار (و باقی) میماند و گروهی از مسلمانان برای حفظ آن، جهاد میکنند تا قیامت برپا شود (و آن موقع خداوند به حساب کسانی که سعی در نابودی اسلام داشتند، میرسد.)

(با دوری کردن) از بدگمانی نسبت به مردم، (از خود) محافظت کنید.

قلبی که شکرگزار (نعمتهای الهی) و زبانی که خداوند را یاد میکند و زن شایستهای که در دنیا و آخرت به تو کمک مینماید، بهترین گنجی است که مردم ذخیره کردهاند.

بر تو لازم است که از آن چه در دست مردم میباشد، ناامید شوی.

کنیزان خود را به خاطر شکستن ظرفهایتان نزنید زیرا ظروف مانند مرگ مردم، زمان دارد. (که وقتی زمانش به سر آمد، میشکند.)

عادلترین (از بین) مردم کسی است که آنچه برای مردم دوست دارد همان چیزی باشد که برای خود دوست دارد و آنچه برای مردم نمیپسندد، چیزی باشد که برای خودش (نیز) نمیپسندد.

عدالت خوب است ولی (اگر) در فرمانداران (و حاکمان) باشد، نیکوتر است. (زیرا عدالت از طرف حاکمان برجسته است و مورد توجّه مردم میباشد.)

حقیقتاً بخیلترین (فرد از میان) مردم، کسی است که از سلام کردن (هم) بخل بورزد و ناتوانترین مردم، کسی است که از دعا کردن (هم) ناتوان باشد.

سزاوارترین مردم به بخشش، کسانی هستند که بر عقوبت، بیشتر قدرت دارند.

کسی که به دنبال علم باشد، خداوند، روزی او را میرساند. (زیرا عالِم به خاطر خدا و هدایت مردم به سوی او تلاش میکند و خداوند نیز، تأمین کنندهی نیازهای او میباشد.)

گذشت (از خطای دیگران) سزاوارترین چیزی است که به آن عمل شده است. (چیزی بالاتر از گذشت برای انسان لذّت بخش نیست.)

عاقلترین مردم، کسی است که در مهربانی با مردم، شدیدتر باشد.

اساس عقل، مهربانی (با مردم) است و کسانی که در دنیا کار نیک انجام میهند، در آخرت نیز، اهل کار نیک هستند. (یعنی وارد بهشتی میشوند که فقط کار نیک در آن صورت میپذیرد.)

مردم، کارهای نیک (زیادی) انجام میدهند، (ولی) روز قیامت به اندازهی عقلشان به آنها، پاداش داده میشود.

اگر عالِمی، بداند (ولی) به علم خود، عمل نکند، مانند چراغی است که به مردم روشنایی میدهد (امّا) خودش را میسوزاند.

منع کردن از علم (توسّط پدر و مادر نسبت فرزندان یا دیگران) جایز نیست.

کسی که به دنبال علم برود، تا به وسیلهی آن، با علماء (دیگر) همچشمی کرده یا نسبت به سفیهان (که از علم بهرهای ندارند) مجادله کند و یا توجّه مردم را به طرف خود جلب نماید، خداوند، او را در آتش جهنّم داخل میکند.

بینیازترین مردم کسی است که اسیر حرص نباشد.

همانا برای (انسان) خیانتکار روز قیامت پرچمی نصب میگردد و گفته میشود: (ای مردم!) آگاه باشید که این (شخص) خیانتکار، فلانی پسر فلانی است.

یکی از زیباییهای اسلام شخص، (مسلمان) این است که چیزی که به او مربوط نیست، رها کند، (مثل تجسّس در کار مردم، ورود به حریم خصوصی دیگران و سر در آوردن از حرفهای دیگران.)

2- زمانی که میان مردم میخواهید آشتی دهید.)

بزرگترین افراد امّت من کسانی هستند که ثروتمند نیستند تا بتوانند به دیگران انفاق کنند و فقیر هم نیستند تا دست نیاز به طرف دیگران دراز کنند. (با میانه روی، روزگار خود را سپری میکنند.)

میانهروی در مخارج زندگی، نیمی از معیشت است و دوستی با مردم نیمی از عقل و خوب پرسیدن نیمی از علم است.

مهربانی با دیگران و میانهروی و نام نیک یک جزء از بیست و چهار جزء پیامبری است. (توضیح این مسئله گذشت.)

هیچ قومی جز، با امانت (با قوم دیگر) همنشینی نمیکند. (یعنی تا اعتماد متقابلانه نباشد، ارتباطی هم نیست.)

مؤمن، (با دیگران) مأنوس میشود و در کسی که با دیگران مأنوس نمیشود و انس دیگران را نیز قبول نمیکند، خیری نیست.

ارزشمندترین مردم از نظر قیمت کسانی هستند که عملشان بیشتر است.

کسی که جسماش سالم است و در میان قوم خود، در امان است و مخارج شبانهروز خود را دارد، گویا این که خیر تمام دنیا به او داده شده است.

بخورید و بنوشید و صدفه دهید و بپوشید بدون آن که اسراف و یا تکبّر نمایید (بعضی به خاطر ثروت زیاد، مغرور میشوند و میخواهند غرور خود را به دیگران نشان دهند.)

همیشه گروهی از امّت من هستند که بر حقّ و دفاع از (آن) مستحکم میباشند تا این که امر الهی (ظهور حضرت مهدی علیه السلام) بیاید.

امنیّت و سلامتی دو نعمتی هستند که بسیاری از مردم در آن فریب خوردهاند. (یعنی این دو نعمت مهم را رها کرده و چیزهای دیگری را نعمت میپندارند و ارزش این دو نعمت زمانی فهمیده میشود که از دست برود.)

تدبیر (مدیریّت در امور زندگی داشتن) نصف مخارج زندگی است و دوستی (ارتباط) با مردم، نصف عقل و غم، نصف پیری و کمی زن و فرزند، نصف آسایش است.

کسی که زبان خود را از (ریختن) آبروی مردم، نگه دارد، خداوند در روز قیامت، لغزشهای او را میبخشد.

بدترین مردم کسی است که (از لحاظ مخارج زندگی) بر خانوادهاش سخت بگیرد.

از بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیای غیر خودش از بین ببرد.

(بر دیگران) آسان بگیر تا به تو (نیز) آسان گرفته شود.

بدترین مردم کسی است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و از او بدتر کسی است که آخرت خود را به دنیای غیر خودش بفروشد.

کار زنان به دست پدرانشان است (تا مورد سوء استفادهی دیگران به خاطر مهربانی قلب زنان، قرار نگیرند) و رضایت آنها (در امر ازدواج و غیره) سکوت است. (سکوت، نشانهی رضایت برای زن است.)

خاموشی زبان، سبب سلامتی انسان است. (دیگران در مورد او قضاوت بد نمیکنند و مورد غیبت و تهمت هم قرار نمیگیرد.)

عقل، (هم نسبت به چیزها) انس دهنده و (هم) الفتپذیر است. (انسان با عقل خود، با دیگران مأنوس میشود خود را نیز با عقل مأنوس میکند.)

خوردن (چیزی) در بازار (در مقابل مردم، باعث) پستی (انسان) است (نزد مردم، سبک شمرده میشود.)

نخستین چیزی که روز قیامت، میان مردم به آن رسیدگی میشود، در مورد خون است. (کسانی که قاتل بوده و به ناحق کسی یا کسانی را کشته و حقّ حیات را از آنها گرفتهاند.)

بالاترین صدقه، صدقه دادن به خویشاوندی است که (با تو) دشمن است. (اگر به خویشاوند نیازمندی که حتّی دشمن ما باشد، صدقه بدهیم، بهتر از صدقه دادن به دیگران است.)

بهترین شما کسی است که برای خانوادهی خود بهتر باشد. (زیرا کسی که با خانوادهی خود مهربان نباشد، مهربانی با دیگران ریایی میشود.)

شدیدترین عذاب در روز قیامت (متعلّق) به کسی است که مردم گمان میکردند، خیری در او هست ولی (دیده میشود) که هیچ خیری ندارد.

عالِم و دانشآموز، هر دو در خوبی شریک هستند و در دیگر مردم، (که نه عالم و نه دانشآموز میباشند) خیری وجود ندارد.

به کسی که بهره از مدارا (با مردم) داده شده است، بهرهای از دنیا و آخرت نصیبش شده است.

(برای بزرگی گناه) ربا، هفتاد و سه باب وجود دارد که آسانترین آن مثل این است که کسی با مادرش ازدواج کند و رباترین رباها، (ریختن) آبروی مردم مسلمان است.

رباترین رباها (بدترین آن) دشنام (نسبت به) آبروی دیگران است و سختترین دشنامها، فحش است و کسی که ناقل فحش باشد یکی از دشنام دهندگان است.

سه گروه هستند که (ریختن) آبروی آنها برای تو، حرام نیست: کسی که به فسق و فساد تجاهر میکند (یعنی گناه را بدون هیچ ترسی آشکار انجام میدهد) و پیشوا و رهبری ستمگر و بدعتگذار.

بهترین شما کسی است که آخرت خود را برای دنیا و دنیای خود را برای آخرت از دست ندهد (بلکه از هر دو دنیا استفاده کند) و سربار مردم نباشد.

بهترین شما کسی نیست که دنیا را به خاطر آخرت خود، رها کند و آخرت خود را برای دنیا رها کند (بلکه کسی است که از هر دو دنیا و آخرت) بهرهمند گردد. زیرا دنیا (آدمی را) به آخر میرساند و سربار مردم نباشید.

سختترین مردم از جهت پشیمانی در روز قیامت، مردمی است که آخرت خود را به دنیای غیر خودش فروخته است. (یعنی حتّی نفع دنیایی هم به او نرسیده است و افراد دیگر بهره مند شدهاند)

خداوند جلیل و باشکوه گناهان قبلی و بعدی مردی را که شاخهی تیغی را از مسیر راه (مردم) بردارد، آمرزید.

مثل و حکایت کسی که به مردم، نیکی یاد میدهد و خودش را فراموش میکند، مثل فتیلهای (در چراغ) است که به مردم روشنایی میدهد و خودش را میسوزاند.

خداوند کسی را که چیزی از ما بشنود و عین آن را که شنیده است، به دیگران برساند، یاری کند.

حقیقتاً دستاویزهای اسلام یکی پس از دیگری شکسته میشود. پس هر زمان که دستاویزی شکسته شود، مردم به دستاویز بعدی روی میآورند. اولین دستاویزی که شکسته میشود، حکومت و حاکمیت (اسلام) و آخرین آن نماز است.

حقیقتاً بر مردم زمانی میآید که افراد باکی ندارند به این که ثروت خود را از حلال به دست آورند و یا از حرام.

حقیقتاً بر مردم زمانی میآید که از آنها کسی باقی نمیماند مگر این که رباخوار است و اگر رباخوار نباشد، غباری از ربا به او میرسد. (با رفت و آمد میان آنها به ناچار از غذای آنها میخورد)

شاخهی درختی در راه (عبور مردم) بود که مردم را اذیّت میکرد، سپس مردی آن شاخه را دور کرد و (به همین دلیل) داخل بهشت شد.

هر آزار دهندهای (به مردم) در آتش (جهنّم) است.

آتش جهنّم بر کسی که ملایم آسانگیر و نزدیک به مردم است، حرام میباشد.

زمانی که بزرگ قبیلهای به نزد شما آمد، او را مورد احترام قرار دهید.

اوج بلا (و سختی و فشار و عذاب) این است که به آن چه در دستان مردم است، نیازمند شوید (ولی) از (دادن به) شما، منع کنند.

دشنام و سخن زشت در هیچ موردی (از صفات اسلامی روا) نیستند و همانا نیکوترین از مردم در اسلام، خوش خلقترینشان است.

بهترین شما، نیکوترینتان در اخلاق است همان کسانی که (خود با مردم) سر سازش دارند و (مردم بریده از هم را به یکدیگر) سازش میدهند.

هر زنی که خود را خوشبو کرده و سپس بر گروهی (از مردان نامحرم) عبور کند تا بوی آن را احساس کنند، (چنین زنی) زناکار است و هر چشمی (با نگاه به نامحرم) زناکار میشود.

سه گروه هستند که نماز آنها قبول نشده و اعمال خوب آنها، بالا نمیرود: بردهای که فرار کرده است تا زمانی که به نزد سرور خود برگردد و زنی که شوهرش از او ناراضی است تا زمانی که راضی شود و انسان مست تا زمانی که به هوش بیاید.

بینیازترین مردم کسانی هستند که خانواده (همسر و فرزند) و همسایهی عالِم باشند (به شرط آنکه از آن عالِم استفاده کنند.)

سه گروه هستند که هرگز داخل بهشت نمیشوند: (مرد) بیغیرت و زنی که خود را شبیه مردان میکند و کسی که همیشه شراب مینوشد.

طلب علم نزد خداوند از نماز و روزه و حجّ و جهاد در راه خداوند عزیز و بزرگ، برتر است. (زیرا حقیقت عبادات، با علم عالِمان معنا پیدا میکند و مردم به آن میرسند.)

اگر علم به آسمانها هم آویزان باشد، گروهی از فرزندان فارس (ایرانیان) به آن دست پیدا میکنند.

علمی که به (دیگران) گفته نشود مانند گنجی است که از آن (به فقرا) انفاق نشود.

خوی خوش، سرمایه و بداخلاقی، شوم است و نیکی (به دیگران) عمر را زیاد میکند و صدقه از مرگ بد جلوگیری میکند.

شش چیز، اعمال (خوب را) از بین میبرد: مشغول بودن به عیب مردم و سنگدلی و دوستی دنیا و بیحیایی و آرزوی دراز و ظالمی که ظلمش تمام نشود.

زمانی که دربارهی مردی بدگویی میشود و تو در جمع آنها هستی، پس از آن مرد، دفاع کن و آن گروه را (از بدگویی) نهی کن و (اگر اینها نشد، در نهایت) از جمع آنها برخیز.

به گروهی که سخن بگویی و عقلشان به آن نرسد (و صحبتهای تو را درک نکنند) نسبت به بعضی از آنها (سخن تو) باعث فتنه میشود. (زیرا آنها بد فهیمده و هر کسی با درک خودش، قضاوت میکند.)

خوش به حال افراد مخلص که آنها چراغ هدایت میباشند که به وسیلهی آنها (مردم) از هر فتنهی تاریکی، نجات پیدا میکنند.

هرگز عمل گروهی بد نمیشود مگر این که مساجد خود را زینت میدهند. (افرادی هستند که به ظاهر دین چسبیده و باطن آن را فراموش میکنند مثل این که حقیقت اسلام را نفهمیده ولی به دنبال زینت مساجد میروند.)

نهایت ستم و کفر آن است که کسی صدای منادی را (که مردم را) به طرف نماز میخواند، بشنود که آنها را به رستگاری دعوت میکند، (ولی) دعوت او را اجابت نکند.

مشورت، حصاری (در مقابل) پشیمانی و ایمنی (در مقابل) سرزنش (دیگران) است.

هرگز بندهای با مشورت، بدبخت نشده و با بینیاز دانستن خود از نظر دیگران، خوشبخت نشده است.

بدترین (فرد از میان) مردم دارای دو رو است که با یک گروه، با رویی و با گروه مردم با رویی دیگر مواجه میشود. (یعنی منافق است.)

کسی که در دنیا دو زبان داشته باشد (با هر گروهی که مینشیند، مانند همان گروه حرف میزند) برای او در روز قیامت، دو زبان آتش است.

بیشترین چیزی که بر امّت خود از آن میترسم، منافقی است که میداند (چگونه) حرف بزند. (با هر گروهی که مینشیند به گونهای حرف میزند که گویا از همان جمع است.)

حکایت منافق مانند گوسفندی است که بین دو گلهی گوسفند حیران (و سرگردان) است (یعنی نمیداند متعلّق به کدام گروه است مانند منافق که دیگران نمیدانند دوست آنهاست یا دشمن آنها.)

مؤمن کسی است که مردم، او را نسبت به جان و مال و خونشان، امین میدانند.

دانش، دوست مؤمن و بردباری، پشتیبان او و عقل، راهنمایش و عمل، جلودار او و مدارا (با دیگران) پدر او (یعنی حامی او) و نیکی کردن (با دیگران) برادرش (یعنی یاری دهندهی او) و صبر، فرماندهی لشکر (ایمان او) میباشد.

کسی که بر چیزی (یا حالتی خاص) بمیرد، خداوند، او را بر همان حال محشور میکند. (اگر در حال عبادت بمیرد، ذکر گویان وارد محشر خواهد شد و اگر در حالت گناه بمیرد، طوری محشور میشود که تمام مردم میدانند که با آن گناه مُرده است.)

زمانی که مهمانی بر گروهی وارد شد، روزی خود را به همراه دارد و زمانی که (از نزد آنها) خارج شود، گناهانشان نیز خارج میشوند.

چه گروه بدی هستند، کسانی که مهمان، به خانهی خود نمیآورند.

مهمان به همراه روزی خودش میآید و گناهان آن گروه (میزبان) را برده و آنها را از گناه، پاک میکند.

بر تو لازم است که از آن چه در دست مردم است ناامید باشی (پس) از طمع دوری کن زیرا طمع فقر آمادهای است (که همیشه احساس میکند پولهای خود را از دست میدهد، پس فقر در مقابل چشمان اوست.)

هیچ مردی نباید بین مرد (دیگر) با فرزندش (در مجلسی) بنشیند. (زیرا ممکن است آن فرزند احساس غریبی و نگرانی داشته باشد.)

(برای آگاه شدن از خوبی یا بدی) از خودت سؤال کن، اگرچه دیگران چیزهای دیگری بگویند (و برخلاف تو نظر بدهند زیرا خود آدم به وضع خودش آگاهی بیشتری دارد.)

نماز مستحبّی که مرد، در جایی میخواند که مردم او را نبینند، با بیست و پنج نمازی که بخواهد در مقابل مردم (از روی ریا) بخواند، برابر است.

مردم، روز قیامت بنا بر نیّاتشان محشور میشوند. (اگر نیّت کار خوبی بکنند ولی نتوانند انجام دهند، پاداش کسانی به آنها داده میشود که آن کار را انجام دادهاند.)

ترک وصیّت، موجب ننگی در دنیا (نزد مردم است که وارثان خود را بدون وصیّت گذاشته و آنها به جان یکدیگر افتادهاند) و موجب آتش در آخرت است.

انجام کار نیک بر شما لازم است زیرا نیکوکار دوست دارد که مردم (نیز مثل او) در خوبی و فراوانی (عبادت و سپاس از خداوند) باشند.

بهترین عمل آن است که سودمند باشد و بهترین (نوع) هدایت آن است (که دیگران) پیروی نمایند (تا ثوابش به هر دو گروه برسد، هم کسی که هدایت کرده و هم کسی که پیروی کرده است.)

آنچه برای خود میپسندی برای مردم هم بپسند تا مؤمن باشی و با همسایگان خود به نیکی رفتار کن تا مسلمان باشی. (پس کسی که به همسایگان خود احترام نمیگذارد، مسلمان نیست.)

از (موارد) خوشبختی هر فردی، خوش اخلاقی (نسبت به دیگران) و همسایهی شایسته و وسیلهی (نقلیّهی) خوب است. (در زمان پیامبر، وسیلهی نقلیّهی خوب، اسب رام شده بود ولی امروز اتومبیلهای مختلفی میباشد.)

بدترین مردم کسی است که از او به خاطر خداوند چیزی بخواهند ولی او ندهد. (بدون این که به قسم خداوند، توجّهی داشته باشد.)

کسی که گرسنگی از راه مردم بردارد، برای او نیکی نوشته میشود.

هر کجا که هستی (و در هر مقامی قرار داری) از خدا بترس و بعد از هر گناهی، (بلافاصله) نیکی کن تا آن گناه محو شود و با مردم به صورت خوش، برخورد کن.

مردی را دیدم که در بهشت به این طرف و آن طرف میرود (و علّت ورودش به بهشت این بود که) درختی را که در راه مردم بود و آنها را اذیّت میکرد، قطع کرده بود.

اصلاح میان مردم، از عموم نماز و روزه برتر است.

عاجزترین مردم کسی است که از دعا عاجز باشد و بخیلترین مردم کسی است که به سلام کردن بخل کند.

بر تو باد (لازم است) به تقوی زیرا تقوی محل تجمع تمام خوبیهاست.

ثروت، (نوعی) برتری است. (در میان مردم انسان ثروتمند را برتر میدانند.)

من به راه یافتن در قلوب و مردم، و شکافتن باطنشان (برای فهمیدن این که چه چیزی در آن است) مأمور نیستم.

حقیقتاً مردی را دیدم که در بهشت، مشغول گشت و گذر بود به خاطر قطع کردن درختی از سد راه که مردم را آزار میداد. (با وجود آن درخت، امکان رفت و آمد برای مردم، وجود نداشت.)

کسی که خودش را به غیر ما (مسلمانان) شبیه سازد، از ما نیست. (مسلمانان باید گفتار و اعمالشان، مطابق دستورات رسول گرامی اسلام و ائمه معصومین باشد نه اینکه اعمال خود را از دیگران مثلاً فیلسوفان غربی بگیرند.)

سختترین عذاب به مردم در روز قیامت مربوط به پیشوای ظالم است.

دو نعمت است که بسیاری از مردم نسبت به آن دو، سست هستند: (ارزش آن را زمانی که از دست دادند، میدانند) سلامتی و فراغت (ذهنی)

فروتنی (نسبت به دیگران) بر شما لازم است زیرا فروتنی در قلب (انسان) است (نشان دهندهی پاکی و صفای دل است) و هیچ مسلمانی نباید، مسلمان دیگری را آزار دهد.

کسی که با اهل تهمت (گنهکاران و کسانی که به واسطهی کارهایشان مورد اتّهام دیگران هستند) همنشینی داشته باشد، بهترین فردی است که به تهمت سزاوار است (اگر چه خودش مانند آنها نباشد.)

سه گروه، داخل بهشت نمیشوند: کسی که همیشه، شراب مینوشد (دائم الخمر) و کسی که پیوند با خویشاوندان را قطع کرده است و کسی که جادوگری را راست (و حقیقت) بداند.

سه چیز از درهای نیکی است (که با باز کردن این سه درب، باغی از اعمال نیک به روی انسان باز میشود) از خود گذشتن (ایثار و فداکاری برای دیگران) و خوب، سخن گفتن و صبر بر اذیّت و آزار.

کسی که از جماعت (مسلمین) جدا شود، به مرگ جاهلیت میمیرد. (یعنی با کلام و رفتار خود اعمال کفّار و مشرکین را ترویج کند.)

کسی که دوست دارد در وسط بهشت، ساکن شود، باید با جماعت باشد. (تا با مشورت، به انحراف کشیده نشود.)

جماعت (با هم بودن) رحمت و جدایی (دور از جماعت و تنها بودن) عذاب است (انسانِ تنها بیشتر در تندباد حوادث قرار میگیرد.)

از نادانی تو (همین اندازه) کافی است که هرچه میدانی، (برای همه) آشکار کنی (تا در نهایت منجرّ به غرور شود و مورد حسادت دیگران قرار بگیرد.)

بهترین مردم کسانی هستند که به دیگران بیشتر سود برسانند.

کمترین مردمی که لذّت میبرند، حسود است. (زیرا بیشتر عمر خود را در حسرت چیزهایی میگذراند که دیگران دارند ولی او ندارد.)

ساعت (روز قیامت) نزدیک است و فقط حرص مردم به دنیا (و مال و ثروت آن) زیاد میشود در حالی که آنها از دنیا (روز به روز) دورتر میشوند.

(سخن) حقّ را بگویید، اگر چه تلخ باشد (و دیگران آن را نپسندند.)

مبادا ترس مردم سبب شود حقّی را که میدانی (متعلّق به چه کسی است) از بین ببری.

گفتار حکمت (حقیقت دانش) گمشدهی مؤمن است، پس هر کجا آن را پیدا کند، به آن (از دیگران) سزاوارتر است.

کسی که از مردم شرم نکند (و گناهان را در مقابل چشم آنها به جای بیاورد) از خداوند (نیز) شرم نمیکند.

برای هر (انسان) خیانتکاری در روز قیامت پرچمی (برافراشته میشود) که به وسیلهی آن (میان مردم) شناخته میگردد.

به افراد مؤمن فقیر بشارت بده که پانصد سال از ثروتمندان در روز قیامت (از حساب، زودتر) فارغ میشوند، این گروه (مؤمنان فقیر) در بهشت، مشغول (استفاده کردن) از نعمتها هستند (ولی) ثروتمندان (هنوز) در محاسبهی اعمال خود به سر میبرند.

هر که پیش نمازی گروهی به امام رضا (ع) ی ایشان بکند و در وقت مناسب حاضر شود و نماز را نیکو به جا آورد مثل ثواب آن گروه داشته باشد بیآنکه از ثواب آنها کم شود.

عاقلترین مردم کسی است که با مردم مدارا بیشتر کند.

سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت همنشینی کند.

طاغیترین مردم کسی است که کسی را بکشد که قصد کشتن او ندارد و کسی را بزند که او را نزند.

سزاوارترین مردم به عفو کردن کسی است که قدرت بر عقوبت بیشتر داشته باشد.

سزاوارترین مردم به گناهکاری کسی است که در حضور مردم سفاهت کند و در غایبانه غیبت کند.

غافلترین مردم کسی است که از گردیدنهای دنیا از حالی به حالی پند نگیرد.

صاحب قدرترین مردم کسی است که دنیا را نزد او قدری نباشد.

داناترین مردم کسی است که علم مردم را با علم خود جمع کند.

شجاعترین مردم کسی است که بر خواهشهای نفسانی خود غالب شود.

گرانبهاترین مردم کسی است که عملش فراوانتر باشد و کمبهاترین مردم کسی است که عملش کمتر باشد.

کم لذتترین مردم کسی است که رشک بر مردم برد.

کم راحتترین مردم کسی است که بخیل است.

کسی که به جماعتی آب دهد باید که خودش بعد از همه آب بخورد.

ذلیلترین مردم کسی است که مردم را خوار گرداند.

به حق خداوندی که جانم در قبضهی قدرت اوست که اگر اهل انسانها و زمین همه جمع شوند بر کشتن مؤمنی یا راضی شوند به کشته شدن او حق تعالی همه را داخل جهنم کند.

من مثل (دیگر) بندگان (غذا) میخورم و مثل نشستن دیگران، مینشینم.

حقیقتاً بدترین (فرد از میان) مردم در روز قیامت کسی است که مردم از ترس بد دهانی او، از او فاصله بگیرند.

بر تو لازم است که (با دیگران) مهربان باشی و از خشونت و دشنام دوری کن.

پرخوری، قلب را سخت میکند (باعث میشود، تمام توجّه آن شخص به خودش بوده و از حال دیگران غافل باشد.)

کسی که به زیاد خوردن و زیاد نوشیدن عادت کند، قلبش سخت می-شود. (هم نسبت به دیگران بیاعتنا میشود و هم توفیقات خود را از دست میدهد.)

کسانی که در یک مجلس با یکدیگر همنشینی میکنند، برایشان جایز نیست که آنچه (از گفتنش) ترسیده میشود، (و در مجلس به صورت مخفیانه گفته شده است) آشکار سازند.

چه بد گروهی هستند، آن قومی که مؤمن، در حال تقیّه و پنهانکاری میان آنها، راه میرود.

حکایت کسی که علم و دانش میآموزد (ولی) از آن سخن نمیگوید (به دیگران نمیآموزد) مانند کسی است که گنجی داشته باشد و از آن به دیگران انفاق نکند.

بهترین شما کسی است که قرائت و تفسیر قرآن را یاد بگیرد و به دیگران بیاموزد.

به دیگران علم بیاموزید و (با شاگردان خود) با خشونت رفتار نکنید زیرا آموزگار با اخلاق بهتر از آموزگار خشن است.

اولای مردم به حق کسی است که عمل به حق بیشتر کند.

بیحرمتترین مردم فاسق است و فاسقترین مردم پادشاه است و کم دوستترین مردم پادشاه است.

فقیرترین مردم صاحب طمع است و بینیازترین مردم کسی است که اسیر حرص نباشد.

پرهیزکارترین مردم کسی است که مجادله و منازعه نکند هر چند حق با او باشد.

بیمروّتترین مردم دروغگوست.

شقیترین مردم پادشاهانند.

ذلیلترین مردم کسی است که مردم را خوار کند.

دوراندیشترین مردم کسی است که خشم خود را بیشتر فرو خورد.

شایستهترین مردم کسی است که برای مردم شایستهتر باشد.

بهترین مردم کسی است که مردم از او منتفع شوند.

هر که به بازار رود و تحفهای بخرد و بردارد و برای عیال خود به خانه آورد چنان است که تصدّقی برای جمعی از فقرا برداشته و به ایشان رسانیده است.

دو طرف صراط، امانت و صلهی رحم است. پس کسی که در امانت مردم خیانت نکرده است و با خویشان خود نیکی کرده از صراط به آسانی میگذرد زود به بهشت میرود و کسی که خیانت در امانتها کرده و قطع صلهی رحم کرده است عمل دیگر او را نفع نمیدهد و صراط او را در آتش میافکند.

بدترین مردم کسی است که تنها سفر کند و عطای خود را از مردم منع کند و غلام خود را بزند.

هر که از سنگینی دل خود آزرده باشد و خواهد دلش نرم گردد یتیمی را نزدیک خود بخواند و با او مهربانی کند و بر سر خوان خود بنشاند و از روی شفقت دست بر سرش بمالد به درستی که یتیم را بر مردم حق عظیم هست.

محبوبترین مردم کسی است که نفعش به مردم بیشتر میرسد.

من برای به کمال رساندن فضائل اخلاقی، مبعوث شدهام. (مردم را به انجام کارهای نیک و دین ثمرهی آن در دنیا و آخرت آمده ام.)

کسی که عملش او را به جایی نرساند (و نسبت به فضائل اخلاقی پیشرفت نکند) نسبش، او را در کارها، سرعت نمیبخشد. (زیرا فرزند کسی بودن، هیچ فضیلتی برای انسان ندارد.)

کسی که بدون علم (به احکام و اعتقادات و اخلاق اسلامی) عبادت کند، مانند الاغی است (که سنگ) آسیاب را می چرخاند.

فرزندان خود را گرامی داشته و به آنها اخلاق پسندیده بیاموزید.

طبیعت مؤمن، بر هر اخلاقی (ممکن است) باشد (ولی) در مؤمن، خیانت و دروغ نیست (راه ندارد.)

شیر خوردن، طبیعتها را تغییر میدهد (یعنی شیر در اخلاق تأثیر میگذارد. البته تأثیرش آن گونه نیست که خوب یا بد بودن شخص را به آن نسبت دهیم.)

سه چیز از اخلاق ایمانی (سرچشمه گرفته) است: انفاق در حال تنگدستی و سلام کردن به عالم و رعایت عدالت در هر حال اگرچه به ضرر تو باشد.

سنّت است که رفیقان هم توشه، اوّل خرجیهای خود را به در آورند و بر روی یکدیگر بگذارند که این بیشتر باعث خشنودی خاطر و نیکی اخلاق ایشان میشود.

زنان بارداری که دارای فرزند و شیرده بوده و نسبت به فرزندانش مهربان هستند، اگر رفتاری که با شوهرانشان میکنند نبود، نمازگزارانشان به بهشت میرفتند. (یعنی رفتار زن و شوهر در اخلاق آنها تأثیر مستقیم میگذارد.)

زمانی که شخصی (برای ازدواج) به نزد شما میآید که از اخلاق و دینش رضایت دارید پس با او ازدواج کنید (زیرا) اگر چنین نکنید، در روی زمین فتنه و فساد بسیار، واقع میشود.

خدایا! همانطوری که صورت مرا زیبا آفریدی، اخلاق مرا (نیز) خوب گردان.

چاپلوسی کردن از اخلاق مؤمن نیست.

پیوند با خویشاوندان و خوش اخلاقی و خوب همسایگی کردن، شهرها را آباد و عمرها را زیاد میکند.

پروردگارا! از اخلاق و اعمال و هوسها و بیماریهای بد به تو پناه میبرم.

بدترین مردم، علمای بد هستند. (که مردم را به نیکی و خوش اخلاقی دعوت میکنند ولی خودشان را فراموش کردهاند.)

بد صحبتی، (عبارت است از) بخل (کسی که از زبان خود در غیر مسیر صحیح او استفاده کند، بخیل شمرده میشود.) و دشنام و بد اخلاقی است.

بد اخلاقی، شوم است و بدترین شما، بد اخلاقترینتان است.

بد اخلاقی عمل را از بین میبرد همان طور که سرکه، عسل را فاسد میکند.

اخلاق خوب از اعمال بهشت است. (در بهشت به جز کار خوب، عملی دیده نمیشود، پس عمل خوب در دنیا، انسان را به یاد بهشت می اندازد.)

کسی که قصد اصلاح میان دو نفر را داشته باشد و به دروغ، یا با سخنچینی، کلام خیری بگوید، دروغگو نیست.

کسی که برادر (مسلمان) خود را به گناهی سرزنش کند (و قصد دلسوزی و انتقاد سازنده نداشته باشد) تا آن عمل را انجام ندهد، نمیمیرد.

قرض، پرچم خدا در زمین است پس زمانی که بخواهد بنده ای را ذلیل کند، آن را به گردنش می اندازد تا به همان حال بمیرد. (البته بارها گفتهایم که منظور از خواستن خدا، همراه با حکمت و رفتار بندگان است.)

شیطان با یک نفر و دو نفر کار دارد (زیرا یک نفر تنهاست و دو نفر هم ممکن است با هم اختلاف کنند) و زمانی که سه نفر شدند، نمیتواند قصد بدی نسبت به آنها داشته باشد.

از گفت و گو با زنان (نامحرم) دوری کنید زیرا مردی با زنی (در یک جا) خلوت نمیکند مگر این که قصد او میکند. (میل به او پیدا میکند.)

یکی از دو راحتی، کمی زن و فرزند است. (اگر دو نوع راحتی و آسایش وجود داشته باشد، یکی از آن دو تا، کمی فرزند میباشد.)

یکی از دانش (های) مرد این است که معیشت (وضع زندگی) خود را اصلاح کند و جست و جو کردن چیزی که تو را اصلاح میکند (و از سختی و گرفتاری) بیرون می آورد، دنیا پرستی نیست.

یک درهم که مرد سالم (در حال حیات) خود، انفاق میکند، از بردهای که یک شخص، موقع مرگش انفاق میکند، بهتر است.

هیچ مردی نباید هدیهی برادر (ایمانی) خود را رد کند، و اگر توانست، باید آن را (با دادن هدیهای) جبران نماید.

همانا من شما را از (پایمال کردن) حقّ دو (شخص) ضعیف باز میدارم (زیرا رسیدن به نالهی ضعفاء، کار خدا میباشد): یتیم و زن.

همانا خداوند از توبهی بندهی خود، بیشتر از زن نازایی که فرزند بزاید و از گم کرده ای که گمشدهی خود را پیدا کند و از تشنه ای که به آب برسد، خوشحال می شود.

همانا چشم (زخم) مرد را داخل قبر میکند (یعنی ممکن است سبب مرگ کسی شود) و شتر را داخل دیگ میکند (یعنی آن را از پا در میآورد و صاحب آن مجبور میشود، هرچه سریعتر آن را نحر کند.)

هر مردی از (بین) شما باید به اندازهی توشهی یک مسافر، اکتفا کند. (دنیا محلّی برای گذر است و باید به اندازهی نیاز در این محل، جمع کرد و استفاده نمود.)

هر زنی که بمیرد و شوهرش از او راضی شود، داخل بهشت میشود.

هر زنی که از شوهر خود بدون هیچ مسألهای (و اشکالی) درخواست طلاق کند، بوی بهشت بر او حرام است.

وای به حال زنان از دو چیز رنگین (که آنها را به فساد میکشاند) طلا و لباس زیبا.

نگاه کردن به زن زیبا (که همسر او باشد) و سبزه، بینایی (چشم) را زیاد میکند.

نشانهی کمال ایمان مرد این است که در هر سختیای که میگوید، استثناء بیاورد. (یعنی همیشه ان شاء الله بگوید.)

نبوّت (و پیامبری) رفت (به پایان رسید یعنی) بعد از من پیامبری نیست ولی بشارت دهندههایی هستند (که به جای وحی است و آن) خواب نیکویی است که مرد میبیند و یا برای او (کس دیگری) میبیند.

مطمئنترین سلاح شیطان (برای از پا درآوردن مردان) زنان هستند.

مسواک زدن، فصاحت مرد را (در سخن گفتن) زیاد میکند. (زیرا صدا را صاف و بوی خوش از آن میآید و به مغز انسان هم آرامش میدهد، در نتیجه ذهن، بهتر فعّال شده و صدای صاف هم دستورات مغز را به مخاطبان میرساند.)

مرگ برای هر مرد و زن مسلمان، کفّاره است. (فشار و سختی مرگ، کفّارهی گناهان مؤمن است.)

مردی نیست که درختی بکارد، مگر این که خداوند، برای او به اندازهی میوههایی که از آن درخت درو میشود، پاداش میدهد.

مردی که در خانهی خود بنشیند (و در مسائلی که به او مربوط نیست دخالت نکند) از فتنه سالم میماند.

مردم را با همنشینانشان امتحان کنید (و بشناسید) زیرا مرد با کسی رفاقت می کند که او را دوست داشته باشد (پس دو دوست با یکدیگر هم عقیده هستند و اگر یکی از آن دو شناخته شود، نفر دوم نیز شناخته خواهد شد.)

مردانی که از زنان پیروی میکنند، هلاک میشوند. (قبلاً در این زمینه توضیح دادیم که منظور از اطاعت، زمانی است که مردی، به کار خود و خوب بودن آن یقین دارد، در این صورت، نباید به خاطر حرف زن، آن کار را رها کنیم وگرنه زن یکی از مطمئنترین مشاوران مرد است.)

مرد خوب با خبر خوب و مرد بد با خبر بد میآید (افراد خوب، کلامشان نیز خوب است برخلاف افراد بد که از دهانشان توهین و غیبت و تهمت خارج میشود.)

مرد باید به برادر خود یاری برساند چه برادرش ظالم باشد و چه ستمگر (زیرا) اگر ظالم باشد، او را ظلم باز میدارد؛ پس (در واقع) به او یاری رسانده است و اگر مظلوم باشد به یاریش بشتابد.

مدارا کردن در معیشت (و مخارج زندگی زن و فرزند)، جزء دانش مرد است. (و آگاهی او را می رساند)

مال شایسته برای مرد شایسته خوب است. (زیرا میداند که آن مال را در چه راهی صرف کند.)

گفتن مرد با زن خود که من تو را دوست میدارم هرگز از دل او به در نمیرود.

کمترین ساکنان اهل بهشت، زنان هستند. (با توجّه به مقایسهی آنها با مردان که البته زن بیشتر از مرد در معرض گناه است.)

کسی که مردی به دست او اسلام بیاورد، بهشت بر او واجب است.

کسی که زن یا کنیز کس دیگری را فریب دهد (و به آنها نگاه بد داشته باشد) از ما نیست. (یعنی از مسلمانی خارج است.)

کسی که چیزی بخورد و شخص نیز به او نگاه کند (از فقر و گرسنگی) ولی او به آن مرد، غذا ندهد، به بلائی دچار خواهد شد که هیچ درمانی ندارد.

کسی که به بیوه زن و فقیر، کمک برساند، مانند مجاهدی است که در راه خدا، جهاد کرده و یا مانند کسی است که شبها، عبادت کرده و روزها روزه گرفته است.

کسی که با مردی از خاندان عبدالمطلب در دنیا نیکی کند و او قادر به جبران این کار خوب نباشد، من روز قیامت، جبران می کنم. (او را شفاعت کرده و باعث می شوم وارد بهشت شود.)

کسی که با کنیزی که زنا دادن او را ندیده است (یعنی مرد گمان میکند که آن کنیز زنا داده است در حالی که خود با چشم ندیده است) خداوند، روز قیامت با تازیانهای از آتش به او شلّاق میزند.

کسی که از صفت مردی که در او هست، (به بدی) یاد کند، غیبت او کرده است (و اگر در او نباشد، تهمت است.)

کار نیک به دست صد مرد میگردد به طوری که نفر آخرش (در ثواب) مثل نفر اوّل است.

کار زنان به دست پدرانشان است و رضایت آنها، با سکوت است. (آن سکوتی که از روی شرم نسبت به گفتن باشد نه از روی ترس که اگر بگوید، پدرش بر او سخت میگیرد.)

قیامت برپا نمی شود مگر زمانی که مردان، کم و زنان زیاد شوند. (کم بودن مردان به این صورت نیست که آنها میمیرند، بلکه ممکن است زاد و ولدها به صورتی باشد که دختران، بیشتر از پسران باشند.)

فرزند هر مردی، جزء درآمد پاک او (به شمار می رود) پس از ثروت فرزندان خود استفاده کرده (و بخورید.)

غذای عروسی، غذای بدی است زیرا ثروتمندان از آن خورده و فقراء، از آن محروم میشوند.

طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است (تا حداقل نسبت به واجبات خودش مثل اعتقادات و احکام، علم داشته باشد.)

شرک خفی (و پنهانی) آن است که مردی به خاطر حضور مرد دیگر، عمل (خوب) انجام دهد (به طوری که اگر آن مرد نبود، چنین عملی انجام نمیداد و این همان ریا است.)

شرک پنهانی آن است که مردی به خاطر حضور مردی دیگر، عملی انجام دهد. (یعنی از روی ریا عملی به جا بیاورد.)

سه کساند که اگر بر ایشان ظلم کنی حاکم بر تو ظلم میکند: دونان و زن تو و خادمان تو.

سه چیز است که جدّی گرفتن یا شوخی گرفتن آن، جدّی به شمار میرود: ازدواج و طلاق و رجوع به زن (منظور از رجوع به زن، طلاق رجعی است که تا مدّت مشخّصی مرد میتواند به زن خود بدون اجرای صیغهی عقد رجوع کند.)

سه چیز از نعمتهای دنیاست اگرچه دنیا، نعمتی ندارد (در مقابل نعمتهای بهشتی) وسیلهی سواری که خوب راه برود و زن شایسته و خانهی وسیع.

زیبایی مرد به فصاحت زبان او است (نه به صورت آن، زیرا زیبایی صورت، به مرور زمان، از بین میرود.)

زنای دو چشم، نگاه (به نامحرم) است.

زنان، دامهای شیطان (برای از ایمان خارج کردن مردان) هستند. (پس زنان باید بسیار احتیاط کنند.)

زنان زیبای نازا را رها کنید و زنان سیاه فرزندآور را بگیرید.

زنان را برهنه بگذارید (یعنی مگذارید بیشتر از حدّ نیازشان، لباس و زیور آلات بخرند) تا خانهنشین شوند. (و میل به نشان دادن لباس و زیور آلات خود به مردان نامحرم نداشته باشند.)

زنان باید در کنار راه بروند و در میان راه نروند.

زن دو پرده دارد: قبر و ازدواج (یعنی فقط زمین و فقط شوهرش میتواند اعضاء بدن او را ببیند.)

زن حقّ ندارد، (حتّی) از ثروت خود، بدون اجازهی شوهرش به کسی بدهد. (به شرط آن که حقّ شوهرش با این کار ضایع شود و شوهرش به آن مال نیاز داشته باشد.)

زمین، زمین خداست (ملک شخصی کسی نیست) و بندگان، بندگان او هستند، کسی که زمین مردهای را آباد کند، متعلّق به خود اوست.

زمین از ظلم و دشمنی پر میشود و سپس مردی از خاندان من خارج شده و زمین را از عدل و انصاف پر میکند همان طوری که از ظلم و دشمنی پر شده بود.

زمانی که مردی سخنی گفت سپس متوجّه (اطراف) خود شد، پس، (بدان که با این کاری که انجام داده است) آن سخن، امانت است. (و او نمیخواهد کسی بفهمد.)

زمانی که طالب علم بمیرد، در حالت شهید خواهد مرد.

زمانی که زنی دور از بستر شوهرش بخوابد، فرشتگان تا صبح او را لعنت میکنند.

زمانی که زن برای غیر شوهرش، بوی خوش به کار ببرد، پس این کار، آتش و ننگ است. (به همراه دارد)

دنیا، کالاست و بهترین کالای آن، زن شایسته است. (کالا در این جا به معنای به دست آوردن است یعنی بهترین چیزی که انسان در دنیا به دست میآورد، زن خوب است.)

دست انفاق کننده از دست انفاق گیرنده، بهتر است و (این انفاق را) ابتداء از کسی که سرپرستی آن را بر عهده داری (همسر و فرزندان) آغاز کن.

در نیکی اطاعت زنان مکنید تا آنکه به طمع نیفتند در امر کردن شما به بدیها. به خدا پناه ببرید از بد ایشان و از نیکانشان در حذر باشید.

خلف وعده آن نیست که مردی وعده دهد در حالی که نیّت وفا به آن وعده را دارد (امّا به سبب مشکلاتی نمیتواند به وعدهی خود عمل کند) بلکه خلف وعده آن است که مردی وعده دهد در حالی که نیّت وفا به آن را (هم) ندارد.

خدمتی که به همسر خود میکنی، صدقه است. (چون همسر انسان نیاز به محبّت دارد و یکی از راههای محبّت در خدمت او بودن است.)

خداوند، مردانی را که مفعول واقع شوند (و مورد عمل لواط قرار می-گیرند و زنانی که خود را شبیه مردان می کنند) را لعنت کند.

خداوند مردی را که مانند لباس زنان، لباس پوشیده و زنی را که مثل مردان، لباس می پوشد را لعنت کند.

خبر خوب، به وسیلهی مرد خوب آورده میشود و خبر بد را مرد بد، میآورد. (منظور این است که اگر انسان خوب هم قاصد خبر بد باشد، آن را به صورت منطقی و بدون نگرانی میرساند.)

حقیقتاً مردی که از روش و عمل مردی (دیگر) راضی شود، مثل اوست.

حقیقتاً مردی را دیدم که در بهشت، مشغول گشت و گذر بود به خاطر قطع کردن درختی از سد راه که مردم را آزار می داد. (با وجود آن درخت، امکان رفت و آمد برای مردم، وجود نداشت.)

حقیقتاً شوهر نزد همسر خود جایگاهی دارد که برای چیز (دیگری) چنین جایگاهی وجود ندارد.

حقیقتاً زمانی که مردهای دفن شود، صدای کفش کسانی که از نزد (قبر) او برمیگردند را میشنود.

حقیقتاً درجهی مردی را در بهشت بالا می برند، پس می گوید: این درجه از کجا به من رسیده است؟ پس (به او) گفته می شود: فرزندت برای تو طلب بخشش کرده است.

حقّ شوهر بر گردن همسرش این است که از بستر او دور نشود و قسم شوهرش را انجام داده و دستورش را اطاعت کند و بدون اجازهی او (از خانه) بیرون نرود و کسی که شوهرش دوست ندارد، به خانه نیاورد.

حصیری که در ناحیهی خانه افتاده باشد بهتر است از زنی که فرزند از او به وجود نمیآید.

حجّ، جهاد هر (شخص) ضعیفی است و جهاد زن، خوب شوهرداری او میباشد.

چهار چیز در دنیا غریبند: قرآن در نزد ظالم (زیرا تمام کارهایش بر خلاف قرآنی است که خوانده است) و مسجدی که در منطقه ای قرار دارد که در آن نماز نمی خوانند و قرآن در خانه ای که خوانده نشود و مرد شایسته ای که (در میان) گروه بد باشد.

چهار چیز است که از شقاوت است: همسایهی بد، و زن بد، و خانهی تنگ، و مرکب بد.

چهار چیز است که از سعادت است: زن صالحه، و خانهی فراخ، و همسایهی شایسته، و مرکب نیکو.

چهار چیز از سعادت هر شخص است: این که زن خوبی داشته باشد و فرزندانش، نیکوکار و دوستانش، خوب باشند و روزی خود را در شهر خودش بیابد (و مجبور شود به شهر غربت برود.)

جوانی که در ابتدای جوانی خود، ازدواج کند، شیطان فریاد میزند: وای بر او که دینش را از من دور نگه داشت (و از آن محافظت کرد ولی باید مواظب بود که زندگی به خاطر دعواهای خانوادگی تلخ نکند.)

جان مرد به قرض او آویزان است تا زمانی که قرض خود را ادا کند. (تا مرد، قرض خود را ندهد، آرامش نمی بیند.)

تمام و نهایت بدبختی این است که مردی قیامت را در صورتی که زنده است، درک کند. (این روایت اشاره به آرزوی طولانی دارد که انسان آرزو کند، برای همیشه زنده باشد.)

پنج چیز از مصیبتهای دنیا است: مرگ دوست و از بین رفتن ثروت و سرزنش دشمنان و رها کردن علم و زن بد.

بیشتر زنان، مغلوب میشوند. (طبیعت زن به گونهای است که اگر مواظب رفتار خود نباشد، مغلوب شیطان خواهد شد.)

بیشتر حقّ متعلّق به شوهر نسبت به همسر خود و مادر نسبت به فرزند خود است (پس حقّ شوهر و مادر از تمام حقوق بالاتر است و در صورت رعایت نکردن آن، خداوند نمیگذرد.)

بیشتر اهل جهنّم، زنان هستند. (قبلاً گفتیم با توجّه به جمعیّتشان نسبت به مردان است.)

بهترین مسجد، برای زنان، گوشهی اتاقشان است. (مگر این که رفتن به مسجد به منظور آگاهی از احکام و عقاید اسلامی باشد.)

بهترین مَهرها (برای مرد و زن) آن است که سبکتر باشد. (زیرا به زندگی مشترک، اعتماد و آرامش میدهد.)

بهترین عطر، برای مردان آن است که بویش، ظاهر و رنگش مخفی باشد (ولی) بهترین عطر برای زنان آن است که رنگش، ظاهر ولی بوی آن مخفی باشد.

بهترین صدقهها آن است که بینیازی را باقی بگذارد (یعنی این گونه نباشد که تمام ثروت خود را صدقه دهد و خودش فقیر شود) و دست بالاتر (که صدقه میدهد) بهتر از دست پایینتر (که صدقه میگیرد) میباشد و صدقه را از خانوادهی خود (همسر و فرزندانت) شروع کن.

بهترین شما کسی است که نسبت به زنان و دخترانش بهتر باشد. (زیرا آنها روح لطیفی دارند و با مسائل به صورت احساسی و عاطفی برخورد میکنند.)

بهترین شما کسی است که نسبت به خانوادهاش (زن و فرزندش) بهتر باشد و من از شما نسبت به خانوادهام بهتر هستم و فقط انسانهای بزرگ، زنان را گرامی داشته و انسانهای پست، آنها را ذلیل میکنند.

بهترین شما کسی است که به زنان و دختران خود، بهتر باشد.

بهترین شما آن کسی است که با زنان بهتر سلوک کند.

بهترین شفاعتها و میانجیگریها، این است که میان دو نفر (پسر و دختر) برای ازدواج شفاعت کنی (تا آن دو نفر به هم برسند.)

بهترین زنان کسانی هستند که وقتی به آنها نگاه کنی (یعنی شوهرشان نگاهشان میکند) خوشحال میشوند و زمانی که به آنها دستور دادی، اطاعت میکنند و در غیاب شما، از جان و مال شما، محافظت میکنند.

بهترین زنان کسانی هستند که فرزندآور و مهربان باشند.

بهترین زنان کسانی هستند که زمانی که شوهرشان به آنها نگاه میکنند، خوشحال میشوند و زمانی که به آنها دستور دادند، اطاعت میکنند و در جان و مال شوهرشان به چیزی که راضی نیستند، مخالفت نمیکنند. (یعنی در مال و جان شوهرانشان به آنها خیانت نمیکنند.)

بهترین زنان امّت من، کسانی هستند که صورتشان روشنتر (زیباتر) و مهرشان (نیز) کمتر باشد.

بهترین دینارها، آن دیناری است که مرد برای زن و فرزند خود انفاق میکند. (مخارج زندگی خود و خانوادهاش را با آن تأمین میکند.)

بهترین درآمدها آن کاری است که هر مردی، به دست خودش انجام میدهد.

بهترین بازی برای مؤمن، شنا کردن است و بهترین بازی برای زن، نخ ریسی است (منظور خیّاطی کردن و لباس دوختن است.)

بهترین (نوع) نیکی آن است که مردی بعد از جانشینی پدر خود، (که پدرش فوت کرد) با دوستانش، دوستی کند.

بهترین (نوع) ازدواج، سادهترین آن است.

به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید، و نخ ریسی، سرگرمی خوبی برای زن باایمان است و وقتی که پدر و مادر (هر دو) تو را صدا زدند، جواب مادر را بده.

بعد از من هیچ فتنهای بر مردان زیانآورتر از زنان (بد و فاسد) نیست. (که آنها را به طرف گناه دعوت میکنند برخلاف زنان خوب که مردان را به سوی هدایت فرا میخوانند.)

بزرگترین (و بهترین) زنان کسانی هستند که زیباتر بوده و مهرشان کمتر است. (زیرا زندگی برای انسان پایدارتر بوده و آرامش بیشتری دارند.)

برای نطفههای خود (رحم پاکی) انتخاب کنید و با هم شأن خود ازدواج کرده و به چنین کسانی هم زن بدهید.

برای مردان امّت من (اسلام)، پوشیدن لباس ابریشم و (بکار بردن) طلا، حرام و بر زنان امّت من، حلال است.

برای گناه یک فرد، همین مقدار کافی است که حقوق (همسر خود را) پایمال کند.

بر تو (ای مرد و زن مسلمان) لازم است که خوب سخن گفته و غذا بخشش کنی.

بدترین غذاها، غذای ولیمه (جشن مثل عروسی) است زیرا کسی که نیاز دارد، به او نمیدهند و کسی که نیاز ندارد، به او میدهند. (چون در چنین مراسمی، افراد فامیل و نزدیک را دعوت میکنند.)

بدترین چیزی که در مرد وجود دارد، بخل زیاد (زیادهروی در بخل تا جایی که از فرزندان خود هم دریغ نماید) و ترس شدید (که در شب حتّی نمیتواند به حیاط خانهی خود برود.)

بداخلاقی، شوم و پیروی از زنان، موجب پشیمانی و نیک سرشتی، سرمایه است.

بالاترین درآمدها، فروش (اجناس) به صورت سالم (شرعی و نیکو و بدون دروغ و نیرنگ) است و آن کاری است که هر مردی، به دست خودش انجام می دهد.

بالاترین جهاد آن است که یک مرد با نفس و هوس خود، مبارزه کند.

با زنان ازدواج کنید، زیرا آنها مال و ثروت (به خاطر شوهر) میآورند. (مرد برای امرار معاش خود و همسرش، مجبور به کار کردن و پول درآوردن است و این کار و تلاش با ورود زن به خانهی او صورت گرفته است.)

با زنان (خود) دربارهی دخترانتان مشورت کنید. (زیرا زنان بهتر از خصوصیّات رفتاری و مزاجی دختران اطّلاع دارند.)

با تلاش هر یک از شما (زنان مسلمان) در خانهی خود، به ثواب جهاد مجاهدین (در راه خدا) می رسید. اگر خدا بخواهد.

با پیرزن و نازا، ازدواج نکنید (چون آنها نمیتوانند بچّه بیاورند.) زیرا من به وسیلهی شما بر امّتهای دیگر مباهات میکنم.

با پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان نیز به شما نیکی کنند و پاکدامن باشید تا زنان شما نیز پاکدامن باشند.

آگاه باشید! که هیچ مردی با زنی خلوت نمیکند مگر این که سومین نفر، شیطان است (یعنی آنها را به ارتباط نامشروع تشویق میکند.)

آسانترین عذاب در روز قیامت برای جهنّمیان، عذاب مردی است که در کف دو پایش، آتش گداختهای میگذارند که از حرارت آن، مغزش به جوش میآید.

آسانترین (نوع) ربا مثل کسی است که با مادر خود ازدواج کند و حقیقتاً رباترین رباها (از نظر بدی) زباندرازی شخصی نسبت به آبروی برادر (مسلمان) خود است.

این که زن در اتاق خود بنشیند برای او بهتر است که در ایوان (اتاقی که دیده میشود) بنشیند و نشستن در ایوان بهتر از نشستن در حیاط خانه است و این که زن، نماز خود را در خانهی خود بخواند، بهتر است از این که در مسجد به جا آورد.

اوج و نهایت بلا و مصیبت، زیادی زن و فرزند در صورت تنگ دست بودن است (که سختیهای روحی و جسمی فراوانی را بر انسان وارد میسازد.)

یکی از صدقات این است که مرد، علمی بیاموزد و به آن عمل کند و (به دیگری) یاد بدهد.

اگر صبر، شبیه یک مرد بود، مرد بزرگواری بود. (همه او را به بزرگواری میشناختند.)

اگر زنی از زنان بهشت به روی زمین خود را نشان دهد زمین پر از بوی مشک میشود و نور خورشید و ماه را از بین میبرد.

اگر زن، حقّ شوهر (نسبت به خود) را میدانست صبح و شام موقع غذا از نزد او بلند نمیشد تا زمانی که (غذایش) را تمام کند. (یعنی بیچون و چرا در خدمت او بود.)

اگر خودپسندی، (شبیه) مردی در میآمد، مرد (بسیار) بدی بود.

اگر ایمان، در آسمان هم باشد، مردانی از فارس (ایران) به آن میرسند. (در روایت دیگر به جای ایمان، علم است، و منظور از ایمان نیز عقائد و فهم نکات دقیقی پیرامون مسئلهی خداشناسی است.)

اسلام مردی (عبادات او) شما را شگفتزده نکند، تا به عمق عقل او برسید. (و ببینید که آیا اعمال او با توجّه به عقل است یا خیر؟)

ازدواج کنید، زیرا من به واسطهی (ازدواج شما و فرزندانی که از این ازدواج به دنیا میآیند) افتخار میکنم.

ازدواج کنید و طلاق ندهید زیرا طلاق، عرش (الهی) را به لرزه در میآورد. (این نشان دهندهی سختیهای بعد از طلاق برای مرد و به خصوص برای زن است.)

ازدواج کنید تا (تعدادتان) زیاد شود زیرا روز قیامت بر امّتهای دیگر به خاطر زیادی شما، مباهات (افتخار) میکنم.

ازدواج را شدّت ببخشید و آن را علنی سازید. (اثرات این کار بعدها روشن میشود که مورد تهمت قرار نمیگیرند و منظور از شدّت ازدواج، ثبت عقد ازدواج است.)

از شرائط ساعت (نشانههای قیامت) آن است که علم و دانش از بین میرود و نادانی ظاهر میشود و زنا، رایج میشود و شراب نوشیده میشود و مردان رفته و زنان باقی میمانند تا جایی که برای پنجاه زن یک سرپرست میباشد.

از سنّت است (و مستحبّ میباشد) که مرد با مهمان خودش تا در خانه برود (و او را بدرقه نماید.)

از سعادت آدمی آن است که فرزندش به او شبیه باشد و زن خوشروی دیندار داشته باشد و چهارپای راهوار داشته باشد و خانهی گشاده داشته باشد.

از حقوق فرزند بر پدرش این است که نوشتن را به او بیاموزد و نام نیک بر او بگذارد و زمانی که بالغ شد، او را زن بدهد (بساط ازدواجش را فراهم سازد.)

از بین رفتن دنیا نزد خداوند از کشتن مرد مسلمان، آسان تر است.

از برهنگی زنان (برای نگهداریشان) استفاده کنید زیرا زمانی که زنان دارای لباس فراوان شدند و زینتشان، نیکو شد، مایل به بیرون رفتن از خانه هستند. (برهنگی زنان یعنی زن نباید تمام فکر خود را برای خرید لباس بگذارد.)

(دختران و پسران خود را) به هم شأن خودشان تزویج کنید و با هم شأن خود ازدواج کرده و برای نطفههای خود (همسر مناسب) انتخاب کنید.

(استعمال) طلا و لباس ابریشمی برای زنان امّت من حلال و بر مردان امّت، حرام است.

همدیگر را ببخشید (و از خطاهای هم درگذرید تا کینهها از میان شما برود.)

هر کس (در کاری) صبوری کند، به آن می رسد و یا به آن نزدیک می شود و کسی که در کاری عجله کند، به خطا رفته و یا نزدیک به خطا می-شود.

کسی که خطایی کند یا گناهی را مرتکب شود، سپس پشیمان شود، همین پشیمانی، کفارهی گناهان او می شود.

کسی که (راز و خطاهای) برادر مسلمان خود را در دنیا بپوشاند، و او را رسوا نکند، خداوند (نیز) در روز قیامت، خطاهای او را می پوشاند.

کسی که (خطاهای) برادر (ایمانی) خود را (از دیگران) بپوشاند، خداوند (نیز) در دنیا و آخرت؛ (گناه او را از دیگران) می پوشاند.

زمانی که بر جایی ولایت یافتید (تا حکومت کنید) نیکی نمایید و (از خطای) زیردستان خود، گذشت کنید.

یاری رساندن بنده به برادر (ایمانی) خود در یک روز از اعتکاف او در یک ماه، بهتر است.

هیچ یک از شما حقیقت ایمان را (درون خود) کامل نمیکند مگر زمانی که از زبانش محافظت کند (زیرا نصف گناهان به وسیلهی زبان صورت میپذیرد.)

هیچ جرعهای نزد خدا محبوبتر از جرعهی خشمی نیست که بندهای آن را فرو برده است. (و) هیچ بندهای خشم خود را فرو نمیبرد، مگر این که خداوند، درونش را پر از ایمان میکند.

هیچ پشتیبانی مطمئنتر از مشورت و هیچ ایمانی مثل حیا نیست.

هیچ بندهای به حقیقت ایمان نمیرسد مگر این که زبان خود را (از گناه) نگه دارد.

همانا کاملترین مؤمن در ایمان، خوش خلقترین شما است و آن کسی است که به خانوادهاش مهربانتر باشد.

همانا حیاء و ایمان (همیشه) با یکدیگرند پس زمانی که یکی از آن دو، از بین رفت، دیگری نیز به پیروی از آن، از بین میرود.

همانا پایبندی به عهد، جزء ایمان است.

هریک از شما (مسلمانان) آیینهی برادر (ایمانی) خود است، پس وقتی آزار و سختی در او دید، باید آن را از او (برادر ایمانی خود) برطرف کند.

هر شخصی با برادر ایمانی خود، زیاد میشود. (یعنی در مواقع سختی خود را تنها نمیبیند.)

هر دو مسلمان که از هم دوری کنند و سه روز بگذرد که صلح نکنند از اسلام بدر میروند و در میان ایشان دوستی ایمانی برطرف میشود پس هر یک زودتر با دیگری سخن بگوید در قیامت زودتر به بهشت خواهد رفت.

هر (کلامی که) دوست نداری در مقابل برادر (ایمانی) خود بزنی (و در نتیجه پشت سر او میگویی غیبت محسوب میشود.)

نگاه (به نامحرم) تیری از تیرهای مسموم ابلیس است. (که به هر کسی بخورد، آن را از نظر ایمانی از پا در میآورد.)

مؤمن نسبت به اهل ایمان مانند سر نسبت به بدن است و مؤمن از درد اهل ایمان دردمند میشود همان طوری که بدن از درد سر، دردمند میشود.

منفورترین خلق نزد خداوند کسی است که (به خدا) ایمان آورده و بعد از آن کافر شده است. (زیرا باعث می شود که دین و ارزش های آن را به مسخره بگیرد.)

مسواک زدن نصف ایمان و وضو (هم) نصف ایمان میباشد. (یعنی اگر وضوء با مسواک همراه شود، ایمان مسلمان کامل میگردد زیرا هر دو نصف ایمان هستند و مجموعاً، ایمان را کامل میکند.)

مدارا کردن با مردم، نصف ایمان و رفتار ملایم کردن با آنها، نصف زندگی کردن است. (یعنی با ملایمت نسبت به دیگران، زندگی برای انسان شیرین می شود.)

کسی که شراب بنوشد، نور ایمان از درون او خارج میشود.

کسی که شب تا صبح سیر بوده و همسایهی کناری او گرسنه باشد و او هم، اطّلاع داشته است، به من ایمان نیاورده است. (نبوّت پیامبر اسلام را قبول ندارد.)

کسی که بیشتر از سه روز با برادر ایمانی خود قهر کند و (با این حال) بمیرد، وارد جهنّم میشود (یعنی عذاب میبیند.)

کسی که امانت ندارد، (در امانت خیانت میکند) ایمانی برای او نیست.

کاملترین مؤمن در ایمان، خوش خلقترین آنها است و بهترین شما (کسی است) که به زنانشان بهتر باشد.

کاملترین مؤمن از نظر ایمانی کسی است که خوش خلقتر باشد و بهترین شما کسانی هستند که به زنانشان بهتر باشند.

غیرت، نشان دهندهی ایمان و بیغیرتی، نشانگر نفاق است.

عجب دارم از کسی که ایمان به جهنم دارد چرا میخندد.

صبر، نصف ایمان و یقین تمام ایمان است. (اگر یقین نباشد، ایمان معنا ندارد زیرا بدون یقین، ایمان به دست نمیآید.)

شرم و ایمان، (همیشه) در کنار یکدیگرند (و از هم جدا نمیشوند) پس زمانی که یکی از آن دو از بین برود، دیگری هم از بین خواهد رفت.

سه چیز از حقائق ایمان است: انفاق در حال تنگدستی و انصاف داشتن (در هر حالی ولو به ضرر باشد) و یاد دادن علم به کسی که به دنبال علم است.

زیاد غمگین مباش (زیرا) آنچه مقدّر است میشود و آن چه روزی تو است، میرسد. (این همان اعتقاد به قضا و قدر الهی است.)

زمانی که یکی از شما، از برادر (ایمانی) خود، حاجتی میخواهد، ابتداء او را ستایش نکند تا پشت او قطع نشود. (کنایه از این که او شما را چاپلوس نخواند و در نتیجه اعتمادش از شما سلب نشود.)

دندانهای خود را خلال کنید زیرا این کار باعث تمیزی دندان میشود و پاکیزگی انسان را به ایمان دعوت میکند و ایمان همراه با صاحب خود، در بهشت است.

خیانت بزرگ (آن) است که تو، به برادر (ایمانی) خود حرفی بزنی که او گمان میکند، راست است ولی به او آن را دروغ گفتهای.

خدایا! من از تو سلامتی در ایمان میخواهم، (آن) ایمانی که همراهش، خوش اخلاقی باشد و توفیقی میخواهم که مرا به رستگاری برساند.

حیاء، جزء ایمان است (بدون حیاء ایمان ناقص میباشد) و (انسان با) ایمان در بهشت میرود و بدزبانی جز ستم است و (انسان) ستم (گر) در آتش (جهنّم) است.

حیاء و ایمان (همیشه) در کنار یکدیگرند و اگر یکی از آن دو (در وجود کسی) از بین رفت، دیگری هم از بین میرود.

حکایت مؤمن و ایمان مانند حکایت اسب و محدودهی افسار خودش است که به آن اطراف رفته سپس دوباره (به جای خود) برمیگردد. (مؤمن نیز از خط مستقیم جدا نمیشود.)

حسد، ایمان را فاسد میکند همان طوری که مادهی تلخ، عسل را فاسد میکند. (همان طوری که عسل بسیار شیرین است، ایمان نیز چنین است و تلخی، شیرینی را از بین میبرد و همین طور، حسد، ایمان را محو میکند.)

جز با (انسان) مؤمن همنشینی مکن و جز با (انسان) پرهیزکار، غذا مخور. (زیرا همنشینی با مؤمن، به ایمان تو اضافه میشود و خوردن غذا با مؤمن به این خاطر است که او آداب غذا خوردن را میداند.)

پاکیزگی از ایمان است. (ایمان هر شخصی را نشان میدهد.)

به من ایمان نیاورده است کسی که سیر بخوابد و برادر مسلمانش گرسنه باشد.

به درستی که ایمان به من ندارد کسی که شب سیر میخوابد و همسایهی مسلمانش گرسنه است.

به برادر (ایمانی) خود یاری برسان چه ظالم باشد و چه مظلوم (زیرا) اگر ظالم باشد، او را از ظلماش ممانعت کن و اگر مظلوم باشد به یاری او بشتاب.

برترین مؤمن در اسلام کسی است که مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند و برترین مؤمن در ایمان، خوش خلقترین شما است.

برای عالِم، هر چیزی حتّی ماهی در دریا، (از خداوند) طلب آمرزش میکند. (زیرا بیان اعتقادات و احکام توسّط علماء، به دریاها هم میرسد و عالِم میگوید به دریا هم نباید آسیب رساند زیرا موجودات زنده در آن زندگی میکنند.)

بر شما (عمل بر طبق قرآن) لازم است پس او را پیشوای خود قرار دهید زیرا سخن پروردگار جهانیانی است که (قرآن) از اوست و به سوی او برمی گردد، پس به آیات متشابه (که نیاز به تفسیر دارند) ایمان آورده و از مثالهای او عبرت بگیرید.

بر امّت خودم از چیزی به جز ضعف ایمان نمیترسم. (زیرا بسیاری از گناهان که مسلمانان انجام میدهند از ضعف ایمان سرچشمه میگیرد.)

با برادر (ایمانی) خود، حیلهگری مکن و او را مورد مسخره قرار نده و (اگر) به او وعدهای دادی، تخلّف مکن.

ایمان، عبارت است از صبر و گذشت.

ایمان هیچ بندهای تکمیل نمیشود، جز اینکه قلب او در مسیر حق استقامت داشته باشد و قلب او از استقامت محروم است، تا زبانش در مسیر حق استوار شود.

ایمان با آرزو کردن نیست (و به دست نمیآید) بلکه ایمان در قلب جای میگیرد و با عمل به حقیقت میرسد

ایمان (همان) شناخت با قلب و گفتن با زبان و عمل به وسیلهی اعضای بدن است. (یعنی اوّل باید معتقد بود، سپس به زبان جاری ساخت و در نهایت آنها را به عمل بیاورد و تنها اعتقاد و گفتن کافی نیست.)

اگر ده نفر از یهودیان به من ایمان آورده بودند، تمام یهودیان به من ایمان میآوردند.

از جوانمردی به دور است که کسی از برادران ایمانی خود سود ببرد. (یعنی آنها را برای رسیدن به منافع خود بخواهد.)

از بیمار خود، عیادت کنید و جنازههای (برادران ایمانی) را مشایعت نمایید تا آخرت را به یاد شما بیندازد.

(زیاد) شوخی مکن زیرا ارزش تو از بین میرود و دروغ مگو، زیرا نور (ایمان) تو را نابود میکند.

وعده دادن مؤمن (نوعی) بدهکاری است و وعده دادن مؤمن مانند گرفتن با دست است (یعنی آن چنان شخص مؤمن مورد اطمینان است که وعده دهد مثل این است که انجام داده است.)

به کسی که تو را مورد اطمینان خود میداند، امانت (او) را بده و با کسی که به تو خیانت هم کرده است. خیانت مکن.

برای منافق، سه نشانه وجود دارد (که میتوان آنها را با این نشانهها شناخت) زمانی که سخن گفته، دروغ میگوید و زمانی که وعده میدهد، تخلّف ورزیده و زمانی که مورد اعتماد قرار گرفته، خیانت میکند.

کسی که سکوت (اختیار) کند، نجات مییابد (منظور از سکوت، در صورت ندانستن و بیاثر بودن است وگرنه در غیر این صورتها، سخن گفتن لازم میباشد.)

سه چیز است که در هر کس باشد، ایمانش کامل است: مردی که در راه خدا از سرزنش ملامت کننده ترسی ندارد و در چیزی از عملش، ریا نمیکند و زمانی که دو کار بر او پیش آمد که یکی برای دنیا و دیگری برای آخرت باشد، کار مربوط به آخرت را بر دنیا اختیار میکند.

ای انسان! آن (مقدار) که تو را کفایت میکند، در اختیار داری (ولی) چیزی که تو را به طغیان (و ستم) میرساند، طلب میکنی. ای انسان! نه به کم راضی میشوی و نه به زیاد، سیر میشوی. (در این روایت، طبیعت انسان، توسط پیامبر تشریح شده است.)

اولین (مرحلهی) عبادت، سکوت است. (یعنی فقط باید از عالمان دینی درس بیاموزد و تا نرسیدن به آن مرحله، سکوت اختیار کند.)

یاد خدا (باعث) شفاء (درد) دل و درون میشود. (زیرا برای درد دل و ناراحتی روحی و روانی، دارویی خاص وجود ندارد بلکه با ذکر خدا درمان میشود.)

هیچ یک از شما نباید به خاطر سختیای که به او رسیده است، آرزوی مرگ کند. (زیرا سختی مرگ بسیار بالاتر از سختیهای در دنیاست.)

هیچ غمی مانند غم قرض گرفتن و هیچ دردی مانند درد چشم نیست.

هیچ عضوی در بدن (انسان) نیست مگر این که از دست زبان، شکایت دارد. (چون به خاطر گناه عضو کوچکی مثل زبان، تمام اعضاء باید در سختی باشند.)

همانا خداوند دردی را نفرستاده که شفا و درمان نداشته باشد، به جز پیری. (که در جان انسان رسوخ پیدا می کند و قابل جدا کردن نیست.)

هرگز یک سختی با دو آسانی، نمیآید (زیرا) همراه هر سختی، یک آسانی و حقیقتاً سختی با آرامش همراه است. (پس به دنبال هر سختی، یک آسانی هست.)

هر نعمتی به جز نعمت اهل بهشت از بین میرود و هر غمی به جز غم اهل جهنّم، منقطع (و نابود) میشود.

هر که میافر مؤمن را اعانت کند حق تعالی از او هفتاد و سه شدت از شدتهای دنیا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد در وقتی که از شدت اهوال [ترس] قیامت نفسهای مردم گرفته باشد.

هر که گرامی دارد برادر مؤمن خود را به یک کلمه از روی لطف یا حاجت او را برآورد یا غمی را از او بردارد پیوسته رحمت الهی بر سر او سایه انداخته باشد تا در کارسازی و مهربانی برادر مؤمن باشد.

هر که اکرام کند برادر مؤمنش را به یک کلمه که از روی لطف به او بگوید و غمی از او بردارد پیوسته در سایهی رحمت الهی باشد تا مشغول این اکرام باشد.

هر که از مؤمنی شدّتی و غمی از غمهای دنیا بردارد حق تعالی هفتاد و دو غم از غمهای آخرت را از او بردارد و هفتاد و دو بلا از بلاهای دنیا را از او دفع کند.

هر چیزی که (شخص) مؤمن از آن بدش میآید، مصیبت است.

هدیّه دادن (یا هدیّه گرفتن) به هنگام نیاز، خوب (پسندیده) است (زمانی که شخصی نیاز مالی داشته باشد با گرفتن یک هدیّهی ارزشمند، بسیار خوشحال شده و از غم و اندوه نجات پیدا میکند.)

وای به حال ثروتمندان، نسبت به فقراء. (که اگر از حال آنها، غافل شوند، به عذاب دردناکی دچار خواهند شد.)

نظر کنید که با که سخن میگویید و مصاحبت میکنید که هر که هست در وقت مرگ مصاحبانش را به او مینمایند اگر حالشان نیک است از مصاحبت ایشان شاد میشود و اگر حالشان بد است غمگین میشود.

مؤمنین را در مهربانی و دوستی و ارتباط با یکدیگر ببینید که مانند یک بدن هستند و زمانی که یک عضو از آن به درد آید، تمام اعضای بدن به بیخوابی و تب دچار میشوند.

مؤمنین در مهربانی و دوستی و ارتباط با یکدیگر، مانند یک جسم (و پیکر هستند) زمانی که یک عضو به درد آید، سایر اعضا نیز به بیخوابی و تب دچار میشوند. (یکی از صفات آشکار مؤمن، دلسوزی اوست.)

مؤمن (کسی است که) هزینه و مخارج او کم است. (نه این که پر هزینه باشد به طوری که توقّع او زیاد و در سختی قرار بگیرد.)

مهمانی تا سه روز است و از آن بیشتر، صدقه محسوب میشود و بر مهمان لازم است که بعد از سه روز، مکان خود را تغییر دهد. (زیرا میزبان به سختی افتاده و از زندگی خودش میافتد.)

موی زیبا و صورت زیبا و زبان زیبا (خوب حرف زدن، همگی) مال هستند و ثروت، ثروت است از (هر راه حلالی که به دست بیاید زیرا مو، صورت و زبان زیبا در جاهایی به درد انسان میخورد.)

موقع مصیبت (به مصیبت دیده) پاداش بزرگی میدهند.

من، (از عذاب الهی به شما) بیم می دهم و می ترسانم و مرگ، یغماگر است (وقتی آمد همه چیز انسان را می گیرد و چیزی از انسان را باقی نمی گذارد) و ساعت قیامت، وعده ای است (که خداوند داده است.)

کسی که میخواهد دعایش مستجاب شود و غم او از بین برود، تنگدستی را از سختی رهایی بخشد.

کسی که مشتاق به (رسیدن به) بهشت است به سوی کارهای نیک، میشتابد و کسی که از آتش (جهنّم) میترسد، از شهوات میگذرد و کسی که منتظر مرگ است، از لذّتهای (حرام) دست میکشد و کسی که در دنیا زاهد است، مصیبتها بر او آسان میشود.

کسی که گناهی انجام دهد و بداند که خدایی دارد که اگر بخواهد، آن گناه را بخشیده و اگر (هم) بخواهد، می تواند او را عذاب کند، (در این صورت) بر خداوند لازم است که او را ببخشد.

کسی که فراوان استغفار کند، خداوند برای او هم غم و غصّهای، راه گشایش قرار میدهد و از هر تنگنایی، راه خروج میگذارد و از جایی که فکرش را هم نمیکند، به او روزی میرساند.

کسی که غذا خورده و شکر (الهی) را به جا میآورد مانند روزهداری است که صبور است. (با سختیهای روزه، روزههای خود را کامل به جا میآورد.)

کسی که زکات مال خود را بدهد و مهمان را محترم بشمارد و در هنگام سختی (هم) بخشش نماید، از بخل (و خسیسی) به دور است.

کسی که به فریاد برادر مؤمن خود برسد که او را از ورطهای یا غمی یا اندوهی بیرون آورد حق تعالی برای او ده حسنه بنویسد و ده درجه از برای او بلند کند و ثواب ده بنده آزاد کردن به او کرامت فرماید و عذاب را از او بردارد و ده شفاعت از برای او در قیامت مهیا کند.

کسی که از کار خوب خودش، خوشحال شود و از کار بدش، ناراحت گردد، مؤمن است.

کار که به نهایت سختی رسید، راه چاره پیدا میشود (چون در آن صورت، انسان مجبور است، خود را از سختی نجات دهد.)

کار سختی که نوجوانی در سنّ کوچک خود انجام می دهد، موجب زیادی عقل او در بزرگسالی می شود.

قلوب (خود را) ساعت به ساعت استراحت دهید. (و استراحت قلب به این است که به چیزی که شما را اندوهگین می سازد، فکر نکنید.)

قرض، (موجب) اندوه شب (به خاطر فکر کردن بر آن) و خواری روز (به خاطر روبرو شد با بدهکار) می شود.

قرآن را تلاوت کنید زیرا خداوند بزرگ قلبی که قرآن را درک کرده است، (روز قیامت) عذاب نمی کند.

فقر نزد مردم موجب خواری است (ولی) نزد خداوند در روز قیامت (نوعی) زینت است. (که چون در دنیا سختی کشیده است در آن جا به آسایش ابدی می رسد.)

فرزند، میوهی دل است (یعنی بسیار عزیز است) و مایهی ترس و بخل و غم است (که پدر و مادر باید این صفات را از او دور کنند.)

غیبت یعنی برادر (مسلمان) خود را به چیزی (که اگر بشنود) آن را نمیپسندد، یاد کنی. (پشت سرش چیزی بگویی که اگر روبروی او میگفتی، ناراحت میشد.)

غم، نصف پیری است (پیری زودرس میآورد، انسان را خسته، خمیده و موها را سفید میکند.)

غذای سخاوتمند و بخشنده دارو و غذای بخیل، درد است. (زیرا بخشنده با گشادهرویی پذیرایی میکند و غذا برای انسان دلچسب میشود ولی بخیل، غذا را با منّت و نارضایتی به انسان میدهد و از این طریق، غذا برای انسان دردآور میشود.)

عذابی، از عذاب ستم، سریعتر نیست.

شفای هر درد در قرآن است. پس بیماران خود را به تصدّق مداوا کنید و طلب شفا کنید به قرآن که هر که را قرآن شفا ندهد هیچ چیز سبب شفای او نیست.

سه چیز در این دنیا، از سعادت فرد مسلمان است: همسایه خوب (که در سختیها به درد تو بخورد) و خانهی بزرگ و سواری خوش رفتار (و حرف گوش کن.)

سه چیز جزء گنجینههای نیکی (و خوبی) است: پنهان نگه داشتن درد، گرفتاری و مصیبت ها و کسی که اینها را آشکار کند (و به همه بگوید) نمی تواند صبور باشد.

سه چیز است که در هر کسی باشد، از بخل دور میشود: کسی که زکات خود را میپردازد و به مهمان احترام میکند و در سختی بخشش مینماید.

سه چیز است که حافظه را زیاد میکند و دردهای بدن را میبرد: کُندر خوائیدن و مسواک کردن و قرآن خواندن.

سختترین عذاب در روز قیامت، مربوط به عالِمی است که از علم خود، سودی نمیبرد. (یعنی به آن عمل نمیکند.)

زیاد یاد مرگ کنید زیرا یاد مرگ، (دردها و سختیهای) غیر از آن را تسلیت میدهد. (و تسکین دردهای دیگر است زیرا انسانی که مرگ در پیش دارد، تمام سختیها برای او آسان میشود.)

زمانی که سختی و مصیبتی به مؤمن برسد، (آن سختی و مصیبت) او را از گناهانش پاک می سازد همان طوری که کورهی آهنگری، پلیدی و نجاست آهن را پاک می کند.

زمانی که در منطقهای، زنا و ربا رایج شد، عذاب الهی را برای خود حلال کردهاند.

روزه، سپری (در مقابل) عذاب الهی است.

روزه، سپر (در مقابل عذاب الهی) است، تا زمانی که با دروغ یا غیبت دریده نشود. (یعنی پراکنده و بیتأثیر نشود.)

در مالی که آفتی به آن رسیده و در بدن (که سختی و فشار) در آن نباشد، خیری نیست.

دختران (خود را) ناراحت مکنید زیرا آنها، باعث اُنس (با شما) هستند.

خدایا! کارهای ما را ختم به خیر کن و از ذلّت دنیا و عذاب آخرت، نجاتمان ده.

خدایا! از ناتوانی، تنبلی، ترس، بخل، پیری (که زمینگیر شود)، عذاب قبر، عذاب جهنّم و رسوایی در دنیا و آخرت به تو پناه میبرم.

خداوند، دردی نفرستاده مگر (این که) با آن، شفاء (نیز) نازل کرده است.

خارج شدن مؤمن از دنیا را به چیزی شبیه نمیکنم مگر به خارج شدن نوزاد از شکم مادرش که با آمدن به دنیا از آن غم و تاریکی رها میشود.

حکایت مؤمنان در دوستی و مهربانی در میان یکدیگر مانند (اعضای یک) بدن است که اگر بعضی از آن اعضا شکایت کنند، اعضای دیگر نیز بیداری کشیده و تب میکنند. (اگر به یک مؤمن گرفتاری برسد، مؤمنان دیگر هم سختی میبینند.)

حقیقتاً مؤمن، شیطان را ضعیف و لاغر میکند همان طوری که یکی از شما شتر خود را به خاطر (سختی) سفر لاغر میکند.

حقیقتاً فرزند، (موجب) بخل، ترس، نادانی و غم است. (پس اولیاء وظیفه دارند این صفات را از او دور سازند.)

حقیقتاً پاداش کسی که غذا (نعمت الهی) را خورده و شکر به جا میآورد، مانند (پاداش) کسی است که روزهدار و صبور است. (بر سختیهای روزه صبر میکند.)

حقیقتاً بر مؤمنین لازم است که نسبت به (بیماری) و دردهای یکدیگر متأثّر شوند همان طوری که بدن از درد سر، بیقرار میشود (و آرام و قرار ندارد و یک نقطهی کوچکی درد میکند اما تمام بدن، بیخوابی میکشد.)

چهار خصلت، جزء بدبختی است: خشکی اشک چشم و سختی دل و آرزوی دراز و دوست داشتن به این که همیشه در دنیا بماند (یعنی از مرگ بیزار باشد.)

چهار چیز است که کم آن (هم) زیاد است: فقر، درد، دشمن و آتش.

جهنّم در شهوات (خواهشهای نفسانی و در نهایت آرامش و لذّت حرام دنیایی) و بهشت در سختیها، پنهان شده است.

جهاد بر چهار نوع است: فرمان به کار خوب و نهی از کار بد و راستی در موقع صبر (سختی و فشار باعث دروغ نشود) و انزجار از شخص فاسق.

جماعت (با هم بودن) رحمت و جدایی (دور از جماعت و تنها بودن) عذاب است (انسانِ تنها بیشتر در تندباد حوادث قرار می گیرد.)

جز با سختی و فشار، بردباری به دست نمیآید و با تجربه، حکمت و دانش حاصل نمیشود.

پیروزی با صبر و گشایش (رهایی) با رنج همراه است و به دنبال هر سختی، یک آسانی وجود دارد.

پروردگارا! مرا بر سختیها و رنجهای مرگ، یاری بده.

پروردگارا! در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب جهنّم محافظت نما.

بیماران خود را با صدقه درمان کنید زیرا صدقه بیماریها و (هر چیزی که به شما) عارض (شده است و از آن رنج میبرید) را از شما دور میکند.

بهشت با سختیها و جهنّم با خواهشهای نفسانی، همراه است.

بهترین اعمال نزد حق تعالی سه چیز است: سیر کردن مسلمان گرسنه، یا قرض مسلمان را ادا کردن، یا غمی را از دل او برداشتن.

برادران (دینی) زیادی داشته باشید زیرا خداوند شما شرم میکند از این که بندهی خود را در روز قیامت، میان برادرانش، عذاب کند.

بر هر یک از برگ و دانه درخت اسفند ملکی موکل است که با آنها هست تا آنکه بپوسد و ریشهاش و شاخش غم و سحر را برطرف میکند و در دانهاش شفای هفتاد و دو درد هست.

بدان که پیروزی با صبر کردن و گشایش (در کارها) با رنج و گرفتاری به دست میآید و بعد از (هر سختی آرامش وجود دارد.)

با نیکوکاران همنشینی کن زیرا اگر کار خوبی انجام دادی، تو را ستایش میکنند و اگر گناهی مرتکب شدی، به تو به سختی سخن نمیگویند.

این که در سختی باشم و بعد از آن منتظر آسایش باشم برای من محبوبتر است از این که در آسایشی باشم که بعد از آن سختی است.

اوج و نهایت بلا، کم صبری را به همراه دارد. (اگر بلا و گرفتاری و مصیبت پشت سر هم برای انسان حاصل شود، او را کم صبر و طاقت میکند.)

انگشتر عقیق در دست کنید. مادام که آدمی آن انگشتر را با خود دارد اندوهی به او نمیرسد.

اگر سختی در سوراخی (هم) باشد، گشایش (و راحتی) داخل آن خواهد شد تا سختی را (از آن سوراخ) خارج کند. (یعنی به دنبال هر سختی، آسانی هست.)

اگر سختی آمده و وارد سوراخی (هم) شود، آسانی میآید و داخل آن جا شده و سختی را بیرون میکند. (پس هیچ سختی وجود ندارد مگر این که یک آسانی را به همراه خود دارد.)

از گنجینههای خوبی، کتمان کردن مصیبتها و (پنهان کردن) بیماری و (مخفی نگه داشتن) صدقه است.

از قرض بپرهیزید زیرا (در تنهایی) در شب غم میآورد و در روز (با دیدن طلبکار) ذلّت میآورد.

از ظلم دوری کنید زیرا هیچ عذابی مانند عذاب ظلم، آمادهتر نیست.

از بول دوری کنید زیرا عذاب قبر بیشتر از اجتناب کردن از بول است.

(ای مسلمانان!) آگاه باشید که یک ساعت شهوترانی، غم درازی را به همراه دارد.

(از میان) مردم شدیدترین عذاب در روز قیامت، متعلّق به کسی است که مردم گمان می کنند که در او خیری هست، ولی (در واقع) خیری در او نیست.

کسی که پیشانی مادر خود را ببوسد، برای او، پرده ای از آتش جهنّم قرار داده می شود (تا از عذاب جهنّم مصون نگه داشته شود.)

هر امری (کاری را) با تدبیر بگیر (یعنی قبل از انجام هر کاری خوب فکر کن) که اگر دیدی عاقبت این کار خوب است انجام بده ولی اگر ترسیدی که بد باشد، دست نگهدار (آن را انجام نده.)

کسی که صبح کند در حالی که تمام فکر و تلاش او، پرهیزگاری باشد، سپس در میان روز، گناهی از او سر بزند، خداوند، گناهش را می آمرزد.

کسی که از خدا بترسد، زبانش، کُند می شود (کم حرف می شود و قبل از هر حرفی، ابتدا فکر می کند) و خشمش را بروز نمی دهد.

فکر بد، تا زمانی که به آن عمل نشود و به سخن در نیاید، صاحبش، بخشیده شده است.

طمع، دانش را از قلب علماء میبرد. (زیرا به دنبال طمع خود بوده و به جز طمع به آن چیزی که دوست دارند، فکری در سر نمیپرورانند.)

طبیعت مؤمن هر صفتی را (ممکن است) داشته باشد، مگر خیانت و دروغ. (یعنی مؤمن کسی است که به این دو صفت اصلاً فکر نمیکند.)

زمانی که خواستی کاری انجام دهی، (دربارهی آن خوب) فکر کن تا خداوند راهی را نسبت به آن کار، برای تو نشان دهد.

زمانی که اهل گرسنگی و اندیشه را دیدید به آنها نزدیک شوید زیرا حکمت و دانش، بر زبان آنها جاری می شود.

دل های خود را به انتظار (و صبر برای به دست آوردن و رسیدن به آرزوهای خوب) عادت دهید و زیاد (در مورد خود و گذشته و آیندهی خود) اندیشه کنید.

در مخلوقات (آفریده های) خداوند بیندیشید (ولی) در خداوند، تفکر نکنید زیرا نابود خواهید شد. (زیرا جز رسیدن به بنبست بعد از بنبست، به چیز دیگری دسترسی پیدا نمی کنید.)

به مردهها، فحش ندهید (زیرا) زندهها، اذیّت میشوند. (همیشه به این فکر میروند که شاید روزی که ما مردیم هم به ما دشنام داده شود.)

به روزگار دشنام ندهید زیرا روزگار همان خداست (از آن جهت که تدبیر این مربوط به زندگی در دست خدا میباشد ولی ممکن است عدّهای وقتی در مسئلهای با شکست روبرو شوند، روزها را نحس دانسته و به آنها ناسزا بگویند.)

بالاترین جهاد این است که کسی صبح کند (و هر روز خود را آغاز نماید) در حالی که فکر ظلم به کسی نباشد.

یک نماز (کسی که) با مسواک میخواند از هفتاد نماز کسی که مسواک نزده بالاتر است.

هیچ مسرّت (و خوشحالی) نیست که کدورتی به دنبال نداشته باشد. (هیج صفتی از صفات انسانی که برای او حاصل میشود، ماندگار نیست و در یک ساعت نیز نمیماند مثل خوشحالی که در حال گذر است.)

هیچ گناه کبیرهای با استغفار کبیره نمیماند و گناهی که با اصرار انجام شود، صغیره نیست. (استغفار گناه کبیره را نیز از بین میبرد ولی اگر کسی گناه صغیره را به خاطر صغیره بودنش زیاد انجام دهد، تبدیل به کبیره خواهد شد.)

هیچ کسی نیست که بمیرد و پشیمان نباشد (زیرا) اگر نیکوکار بوده، پشیمان است از این جهت که چرا بیشتر انجام نداده و اگر گنهکار بوده، پشیمان است که چرا (کار نیک) انجام نداده است.

هیچ کسی به خاطر طلب علم از خانهی خود خارج نمیشود مگر این که فرشتگان بالهای خود را برای آنها پهن میکنند، تا وقتی که (به خانه) بر میگردند زیرا به آن چه میکنند (یعنی طلب علم) راضی هستند.

هیچ کسی بعد از مشورت، هلاک نمیشود.

هیچ کس از شما به خاطر مهمان خود را به بیشتر از توان خود، به زحمت نیندازد.

همسایهی خانه، سزاوار به خانهی همسایه (خود) است. (اگر مشکلی برای همسایه پیش آمد و یا نیاز به چیزی داشت، ابتدا باید همسایهی نزدیک او قبل از همه کس به فریاد او برسد.)

همانا، دروغ بستن به من مانند دروغ بستن بر کسی (دیگر) نیست (زیرا) کسی که به من عمداً دروغ ببندد، مقعدش (نشیمنگاه) در آتش (جهنم) گذاشته می شود.

همانا کسی که حلالی را حرام میکند مانند کسی است که حرام را حلال نماید.

همانا قلب انسان، مانند گنجشک است که روزی هفت بار دگرگون میشود.

همانا شیطان بزرگ (ابلیس)، محکم ترین و نیرومندترین یاران خود را به سوی کسی که با ثروت خود، کار نیک می سازد، می فرستد. (مثل ساختن مسجد، مدرسه و تأسیس مراکز توانبخشی و امور محرومین.)

همانا در بهشت صد جایگاه وجود دارد که اگر تمام عالمیان (انسان و جنّّ) در یکی از آنها جمع شوند جای میگیرند. (و هنوز هم جای خالی بسیار دیده میشود.)

همانا خودپسندی، عمل هفتاد سال (انسان) را، نابود میکند. (زیرا اعمالش با اخلاص همراه نبوده است.)

همانا خداوند بزرگ با نیکی به پدر و مادر، عمر افراد را زیاد می کند.

همانا حاضر، چیزهایی را میبیند که (انسان) غائب نمیبیند (اگر کسی در جایی غائب باشد از منفعت آنجا بیبهره میشود مثلاً غیبت در کلاس درس البته غیبت در مجالس گناه، چیز خوبی است.)

همانا بالاترین عمل (انسان) مؤمن، جهاد در راه خداست (زیرا با جهاد است که دیگر عبادات اسلامی، معنای عملی پیدا میکند.)

همانا انسان، (موجودی است که) بر هر چیزی که منع شده است، حریص است. (اگر به انسان بگویند، حقّ نداری داخل فلان صندوق را ببینی تمام تلاش خود را میکند که بفهمد داخل آن صندوق چیست.)

همانا اسلام، پاکیزه است پس (شما نیز) پاکیزه باشید زیرا فقط افراد پاکیزه (از گناه) وارد بهشت میشوند.

هرگز (انسان) مؤمن از شنیدن (سخن) نیک (و پسندیده) سیر نمیشود تا این که سرانجام، به بهشت برود.

هر ملاطفتی که کسی با برادر مؤمن خود بکند حق تعالی او را از خدمهی بهشت کرامت فرماید.

هر که گناهی از کسی بشنود و آن را فاش کند چنان است که خود کرده باشد.

هر که چشمش را پر کند از نظر کردن به سوی کسی که بر او حرام باشد دیدن او، حق تعالی در قیامت دیدهی او را از آتش پر کند.

هر که به سخن گفتن ابتدا کند پیش از سلام جوابش مگویید و کسی را به طعام خود مطلبید پیش از آنکه سلام کند.

هر کسی که چیزی را از کار مسلمانان به دست بگیرد و در کار آنها مانند کار خودش، دلسوزی نکند، بوی بهشت به او نمیرسد.

هر کسی که چیزی از کسی گرفت، باید از آن خوب نگهداری کند تا به صاحب اصلیاش برساند

هر کسی که از شما می تواند دین و آبروی خود را به وسیلهی مالش حفظ کند، باید چنین کند. (زیرا ارزش دین و آبرو از ثروت بالاتر است.)

هر کسی کشاورزی کند (و چیزی بکارد) و پرندهای از آن بخورد، برای او صدقه محسوب میشود.

هر کسی دنیا را دوست داشته باشد، به آخرت خود ضرر میزند و کسی که آخرت را دوست دارد، به دنیای خود ضرر میزند، پس چیزی که باقی است را بر چیزی که فانی است، ترجیح دهید.

هر کس که با زیردستان خود با مهربانی رفتار نکند، خداوند بهشت را بر او حرام می کند.

هر کس با عمل آخرت، دنیا را طلب نماید، در آخرت هیچ نفعی برای او نیست.

هر کس از روی عمد به من دروغی را نسبت بدهد، جایگاه او آتش دوزخ باد.

هر کار خیری که نسبت به انسان پولدار یا فقیر انجام دهی، صدقه است.

هر کار خیری که انجام دهی، (نوعی) صدقه است چه در حقّ انسان فقیر باشد و چه در حقّ ثروتمند.

هر علمی برای انسان موجب خواری میگردد، مگر آن علمی که به آن عمل شود.

هر صاحب نعمتی (کسی که خداوند به او نعمت داده است) مورد حسد (دیگران) است مگر کسی که فروتنی می کند. (هیچ کسی نسبت به تواضع کسی حسادت نمی ورزد، بلکه آن را دوست می دارند.)

هر چیزی اندازهای دارد حتّی ناتوانی و زیرکی. (زیرا بالاتر از آن برای انسان مشکلاتی به وجود میآورد.)

هر انسانی، سرور است پس مرد سرور خانوادهی خود و زن سرور خانهی خود است. (یعنی امور مربوط به خانه را انجام میدهد.)

هدیه، چشم انسان خردمند را کور میکند. (یعنی حتّی اگر هدیه به شخص خردمند داده شود، عیوب شما را نادیده میگیرد.)

وقتی کسی به ملاقات و (زیارت) شما آمد، او را گرامی بدارید.

وای به حال کسی نسبت به (کار) مسلمانی، طول دهد (و او را سرگردان و بلاتکلیف نماید) و حقّش را کم بدهد.

وای به حال کسی که مسلمانی را معطّل کند (بیجهت او را نگه دارد) تا حقّش از بین برود.

نیرومند کسی است که بر (هوای نفس) خودش پیروز شود.

نماز، ترازوی (اعمال) است، پس کسی که آن را کامل اداء کند، (پاداش) کامل (هم) طلب میکند.

نماز نشسته نصف نماز ایستاده است. (در نماز مستحبی دو رکعت نماز نشسته، یک رکعت حساب میشود مگر این که از ایستادن عاجز باشد، پس اگر کسی نماز شب را بخواهد در صورتی که سالم است نشسته بخواند باید بیست و دو رکعت بخواند.)

نسبت به کسی که با تو، (اظهار) دوستی میکند، دوستی کن زیرا این نوع دوستی (که دو طرفه باشد) پایدارتر است.

نزدیک است که فقر، به کفر برسد. (یعنی انسان فقیر ممکن است به خاطر فقرش دست به هر کاری بزند.)

نزدیک است که حسد، بر تقدیر (الهی) چیره شود. (یعنی انسان حسود تا وقتی حسادت خود را بر طرف مقابل عملی نسازد، آرام نمینشیند.)

ناتوانترین مردم کسی است که در دنیا (برای رسیدن به کار و مال آن) ناتوان شود و بخیلترین مردم کسی است که از سلام کردن هم بخل بورزد.

مؤمن، عزیز و جوانمرد است (ولی) انسان بدکار، حیلهگر و پَست میباشد.

من، برای آوردن دین آسان، مبعوث شده ام و کسی که با سنت من (آسانی در دین) مخالفت کند (و سخت گیری نماید) از من نیست.

مسواک زدن جزء فطرت (انسان) است. (یعنی فطرت انسان پاکیزگی را دوست دارد و مسواک زدن نیز پاکیزگی دهان را به همراه دارد، پس جزء فطرت است.)

مسلمان کسی است که با مسلمانان (دیگر) با زبان و دست خود، سلام کند.

مرگ برای نصیحت کردن (انسان) و یقین برای بینیازی کافی میباشد.

مردم، معادنی مثل معدن طلا و نقره هستند. (گروهی انسانهای خوب و مفید که بین این گروه نیز مراتبی وجود دارد و گروهی بد و مضّر که آنها نیز درجات و مراتب خاص خودشان را دارند.)

مدارا کردن با مردم، صدقه است. (زیرا انسان مهربانی را به دیگران بذل می کند.)

مثل کسی کار (خوب) انجام بده که گمان میکند هرگز نمیمیرد (پیوسته در حال انجام کار نیک باش) و مانند کسی بترس که میترسد فردا بمیرد (پس هر فرصتی را برای انجام کار نیک غنیمت بشمار.)

لباس نو بپوش و با نام نیک، زندگی کن (که اینها باعث بزرگی انسان میشود.)

گناه دو شخصی (که به همدیگر، دشنام می دهند بر کسی است که گناه (ابتدا) فحش را آغاز کرده است مگر این که مظلوم (نفر دومی) تجاوز نکند (یعنی با فحش دهنده درگیر نشود و او را کتک نزند.)

گفتار دانش (حقیقت دانش) گمشدهی هر انسان خردمندی است (و به دنبال آن میگردد تا پیدا کند.)

گریه از رحمت (الهی) و فریاد از طرف شیطان است (به همین دلیل، گریه، کارهای زیادی به نفع انسان انجام می دهد ولی فریاد، انسان را در مقابل دیگران کوچک می کند.)

گرسنهترین مردم (فرد از میان) کسی است که به دنبال علم باشد (زیرا عالِم، از علم سیر نمیشود) و سیرترین مردم کسی است که به دنبال علم نباشد. (زیرا خود را از هر چیزی بینیاز میداند و این به خاطر جهل او میباشد.)

کینه و حسد، کارهای نیک (انسان) را نابود میکنند، همان طوری که آتش، هیزم را از بین میبرد.

کمتر قرض بگیر تا آزاد زندگی کنی. (زیرا طلبکاران همیشه به دنبال بدهکاران می باشند و زندگی برای انسان بدهکار تنگ می شود.)

کسی که همسایهاش، از شرّ او در امان نیست، مسلمان نمیباشد.

کسی که واسطهی رباخوار باشد، مورد لعن قرار میگیرد. (ناجش به کسی میگویند که افراد را برای خرید جنسی با تبلیغات خود، تشویق میکنند و به قول امروزیهای بازار گرمکن هستند.)

کسی که نعمتی به شخص دیگری داده و او تشکّر نکند، بر او نفرین نماید (که) نفرینش مستجاب میشود.

کسی که نعمتی به او برسد، باید شکر آن را (نیز) به جا بیاورد.

کسی که نزد غیبگو یا کاهنی برود و گفتهی او را تصدیق نماید، به آنچه بر محمّد نازل شده، کافر شده است.

کسی که میفروشد و میخرد روزی مییابد و کسی که نگاه میدارد برای آنکه گران شود ملعون است.

کسی که میان مسلمانان به قضاوت دچار شود، نباید صدای خود را بر یکی از دو متّهم بلند نماید، مگر این که بر دیگری (نیز) صدای خود را بلند کند.

کسی که میان دو نفری که از او خواسته اند، میانشان قضاوت کند، قضاوت نماید و بین آن دو به حقّ (و عدالت) قضاوت نکند، لعنت خدا بر او باد.)

کسی که مؤمنی را به کفر نسبت دهد، مثل آن است که او را به قتل رسانده است. (زیرا ریختن آبروی مؤمن مانند ریختن خون آن است.)

کسی که مهمان گروهی شود، نمیتواند بدون اجازهی آنها روزهی (مستحبّی) بگیرد. (زیرا شأن میزبان از بین میرود.)

کسی که مسلمانان را در راه (عبورشان) اذیّت کند، بر مسلمین لازم است که او را لعن کنند.

کسی که گنجشکی را بدون حقّ (و فقط برای تفریح و سرگرمی) بکشد، روز قیامت از او (در این مورد) سؤال خواهد شد.

کسی که کار نیک، بکارد، سود و سرمایهی زیاد درو می کند و کسی که کار بد، بکارد، پشیمانی درو می کند.

کسی که کار بدی انجام دهد، سزای آن را در همین دنیا میبیند.

کسی که کار بدی انجام دهد، در (همین) دنیا سزای آن را میبیند.

کسی که قلب تو را انکار می کند (سخن و حرفی را که با اخلاص به جا می آوری، نمی پذیرد) رها کن.

کسی که قرضی بر عهده بگیرد و نیّت پرداخت آن را داشته باشد، خداوند، روز قیامت، قرض او را ادا می کند (یعنی به گونه ای طلبکار را راضی میکند.)

کسی که قبل از سلام، سخن (خود) شروع کند، به او جواب ندهید.

کسی که فرمان به کار نیک میدهد، مثل کسی است که آن را انجام داده است (زیرا اگر امر کننده خود عامل به آن فرمان باشد، تأثیرش بیشتر است.)

کسی که فردا را از عمر خودش بشمارد، همنشینی با مرگ را بد میداند. (یعنی نسبت به مرگ متنفّر است.)

کسی که غذایش کم باشد، بدنش سالم است و کسی که غذایش زیاد باشد، بدنش بیمار و قلبش، سخت است.

کسی که غذای مورد پسند بیماری را به او بدهد، خداوند از میوههای بهشتی به او میخوراند.

کسی که عمل بدی را شایع کند، مانند کسی است که آن را انجام داده است و کسی که مؤمنی را به چیزی، نسبت دهد (و عیب او را همه جا اعلام کند) تا مثل او را مرتکب نشده است (و به همان عیب که مؤمن داشت، مبتلا نگردد) نمیمیرد.

کسی که علمش زیاد ولی نسبت به دنیا بیاعتنا نباشد، دوری او از خدا بیشتر میشود.

کسی که علمش به او سودی ندهد، جهلش به او ضرر میزند.

کسی که عذر شخص عذرخواهی که راست یا (حتّی) دروغ (هم) میگوید، نپذیرد، به شفاعت من نمیرسد.

کسی که طفلی را تربیت کند تا بگوید: (لا اله الا الله) خداوند، از او حساب نمی کشد. (چون تا این اندازه مقیّد بوده که از اعتقاد فرزندان صغیر خود هم غافل نیست.)

کسی که صبوری کند، آن چه آرزویش است را درک می کند. (به آرزویش می رسد.)

کسی که صبح کند در صورتی که نیّت ظلم نسبت به کسی نداشته باشد، گناهانش بخشیده میشود.

کسی که شهادتی بدهد که به واسطهی آن، مال شخص مسلمانی مباح شده (و از او بگیرند) یا خون او ریخته شود، جهنّم بر او واجب میشود.

کسی که شهادت خود را پنهان کند زمانی که از او بخواهند (و میداند که حقّ با چه کسی میباشد) مانند کسی است که شهادت زور داده است.

کسی که شفاعت را دروغ بداند، روز قیامت شفاعت به او نمیرسد.

کسی که سه فرزند خود را (بعد از مرگ) دفن نماید، خداوند آتش جهنّم را بر او حرام می کند.

کسی که سخنش زیاد شود، اشتباهش نیز زیاد میشود و کسی که اشتباهش زیاد شود، گناهش فراوان میگردد و کسی که گناهش فراوان شود، آتش (جهنّم) سزاوار اوست.

کسی که زمینی را آباد کند و در آنجا چاهی حفر شود تا از آن، تشنه-ای بنوشد، خداوند برای او به واسطهی آباد کردن زمین، پاداش می-دهد.

کسی که رستگاری روزی او شده است، رستگار است.

کسی که ربا میگیرد و کسی که ربا میدهد، (در گناه) برابرند.

کسی که دوست دارد، قوی ترین مردم باشد، باید به خداوند توکّل کند.

کسی که دوست دارد، روزی او وسیع (و زیاد) شود و عمرش، طولانی گردد، باید با خویشاوندان خود، ارتباط برقرار کند.

کسی که دوست دارد (در دنیا و آخرت) سالم بماند، باید سکوت را بر خود لازم بداند.

کسی که دو درهم دارد، حسابش از کسی که صاحب یک درهم است، بیشتر و کسی که دو دینار دارد، حسابش از کسی که صاحب یک دینار است، بیشتر است.

کسی که در مقابل حقّ خود را ذلیل کند به عزّت نزدیکتر است از کسی که با باطل، خود را عزیز میکند.

کسی که در کارها مشورت کند، پشیمان نمیشود و کسی که در (امور زندگی) میانه رو باشد، فقیر نمیگردد.

کسی که در شب، زیاد نماز بخواند، چهرهاش در روز زیبا میشود.

کسی که در دنیا، دورو (منافق) باشد (در ظاهر با انسان ولی در واقع بر ضررش میباشد.)

کسی که در دنیا دو زبان داشته باشد (سخنچین باشد) روز قیامت (نیز) برای او دو زبان آتشین، قرار داده میشود.

کسی که در خیر بر روی او باز شد، باید آن را غنیمت بشمارد (و از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بنماید) زیرا نمی داند که این در، چه موقع بسته خواهد شد.

کسی که در حقّ شما، کار نیکی انجام داد شما نیز با کار نیک در حقّ او، پاداشش دهید و اگر کار نیکی پیدا نکردید، برای او دعا کنید.

کسی که در جست و جوی علم است، به دنبال رحمت است و طالب علم، ستون اسلام میباشد و پاداش او را به همراه پیامبران (در روز قیامت) میدهند.

کسی که دانش (خود را) از اهلش پنهان کند به (دهان آن) در روز قیامت، لگامی از آتش میزنند.

کسی که داخل خانهی خود شود سلام بکند که سبب برکت میشود و ملائکه در آن خانه انس میگیرند.

کسی که خیری بکارد، خوبی درو میکند و کسی که شرّی بکارد، همان را درو میکند.

کسی که خودش سیر و همسایهی کنار (خانهی) او، گرسنه باشد، مؤمن نیست.

کسی که خوب، تیراندازی کند، سپس آن را رها نماید، نعمتی از نعمتها را رها کرده است.

کسی که چیزی را که در شخصی وجود ندارد بگوید تا عیبش را بیان کند، خداوند، او را در آتش جهنّم حبس می کند تا جایی که توجیهی برای گفته خود بیاورد (و بگوید که چرا و از کجا چنین حرفی را زده است؟)

کسی که چیزی را دوست داشته باشد، زیاد از او یاد میکند.

کسی که چشمش کور است، نابینا (حقیقی) نیست بلکه نابینا (حقیقی) کسی است که بینش (درون او) کور باشد.

کسی که جوانی خود را در اسلام به پیری رساند، روز قیامت نوری همراه او خواهد بود.

کسی که جایگاه خود را نشناسد، هلاک میشود (زیرا باعث میشود کارهایی انجام دهد که با کار او سازگاری ندارد و در نتیجه، رسوا میشود.)

کسی که تقوایی ندارد تا موقع خلوت، او را از نافرمانی خدا، باز دارد، خداوند، به عمل او هیچ اعتنایی نمی کند. (زیرا عمل بدون تقوا، پایدار نیست.)

کسی که پیوند خویشاوندی را قطع میکند (و به آنها رسیدگی نمیکند) داخل بهشت نمیشود.

کسی که بین مسلمانان به قضاوت دچار شود، پس باید بین آن دو در نگاه کردن و اشاره نمودن و مکان نشستن، عادلانه برخورد نماید.

کسی که بین مادر و فرزندش، جدایی بیفکند، خداوند (نیز) بین او و دوستانش در روز قیامت، جدایی می اندازد. (شرح این حدیث گذشت)

کسی که به مؤمنی ضرر برساند و یا به او نیرنگ و حیله وارد کند، ملعون است.

کسی که به مصیبتزدهای، تعزیت و تسلیّت بگوید، مانند مصیبتزده، پاداش دارد. (زیرا مصیبتزده ای که در مصیبت خود صبور باشد، از طرف خداوند، به او پاداش داده می شود.)

کسی که به قضاوت منصوب شود، مثل آن است که بدون چاقو، سرش را ببرّند. (یعنی مسؤولیت بسیار سنگینی را بر دوش او گذاشتهاند.)

کسی که به عیادت تو نمیآید، به عیادت او برو و کسی که به تو هدیه نمیدهد، به او هدیه بده.

کسی که به ظالمی یاری برساند تا حقّی را به واسطهی باطل خود، پایمال کند، از حمایت خداوند و رسولش، خارج میگردد.

کسی که به سوی اسلام هدایت شده است (یعنی مسلمان واقعی باشد) و به اندازهی نیاز زندگی خود (نیز امکانات) دارد و به همان اندازه نیز، قناعت میورزد، رستگار است.

کسی که به زیاد خوردن و زیاد نوشیدن عادت کند، قلبش سخت می-شود. (هم نسبت به دیگران بیاعتنا می شود و هم توفیقات خود را از دست می دهد.)

کسی که به دنبال علم است، کفّارهی گناهان او به شما میرود

کسی که به خوبی (کار نیک دیگری را) راهنمایی کند، مثل این که (خودش) آن کار را انجام داده است.

کسی که به پدر یا مادر خود، ناسزا بگوید، ملعون است.

کسی که به آن بهره ای از مدارا کردن (با دیگران) داده شده است، بهرهای از خیر برده است و کسی که از مدارا، محروم شود، بهره ای از خیر، نصیبش نشده است.

کسی که به او چیزی روزی داده شد، باید آن را لازم بدارد. (یعنی در حفظ او کوشا باشد.)

کسی که به انسان تنگدستی مهلت دهد یا (مقداری از قرض او را کم دهد تا قرض) او سبک شود، خداوند در روزی که سایه ای جز سایهی او نیست آن شخص را در زیر سایهی عرش خود قرار میدهد.

کسی که به انسان تنگدستی آسان بگیرد، (تا او قرض خود را بدهد) خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان می گیرد.

کسی که بنده و زیردست خود را با ظلم بزند، خداوند روز قیامت او را به زنجیر می کشد.

کسی که برای جست و جوی علم، راهی برود، خداوند، راه بهشت را برای او هموار (و آسان) میسازد.

کسی که بر کار خیری (نسبت به شخص دیگر) راهنمایی کند، مثل پاداش (همان کسی را دارد) که آن فعل را انجام داده است.

کسی که بر ظالم خود (که به او ستم کرده است) نفرین کند، بر او پیروز شده است (زیرا دعای مظلوم رد نمیشود.)

کسی که بر او دلتنگی چیره شود، آسایش از او رخت برمیبندد (و میرود)

کسی که بدون شناخت گمشدهای به او پناه دهد، گمراه است. (باید از هویّت افراد گمشده مطمئن بود وگرنه بدون شناخت آنها، باعث میشود مشکلاتی برای انسان به وجود آید.)

کسی که بدون این که او را دعوت کنند (به خانهای) برود، (به صورت) دزد، داخل شده و به رسوایی خارج میشود. (یعنی ممکن است آمادگی برای پذیرایی و کسی هم برای گفتگو نباشد و با شرمندگی خارج شود.)

کسی که بدون اجازهی برادرش در نامهی او نگاه کند (و بخواند) مثل این است که به آتش نگاه کرده است.

کسی که با نرد، بازی کند مثل کسی است که دست خود را در گوشت و خون خوک فرو برده است، (نرد یا همان تخته نرد، نوعی بازی است که معمولاً با آن قمار میکردند.)

کسی که با نافرمانی خداوند، از مردم ستایش کند (مثلاً برای عزیزشان نزد کسی، چاپلوسی نماید) مردمی که از او تعریف می کردند، سرزنشش می کنند.

کسی که با ما، بدرفتاری کند (در حقّ ما عمل ناشایست انجام داده و رعایت حقوق ما نکند) از ما (مسلمانان) نیست، (و کسی که اهل) نیرنگ و فریب است، در آتش (جهنّم) قرار میگیرد.

کسی که با ظالم، (حتی) را ه برود، حقیقتاً گنهکار است. (زیرا اگر گنهکار نباشد، با ظالم رفت و آمد نمیکند.)

کسی که با دست خودش، کسب و کار می کند. دوست خداست.

کسی که با تازیانه به ظلم، دیگری را بزند، خداوند روز قیامت از او انتقام می گیرد.

کسی که با او مشورت میکنند، امانتدار است، اگر خواست، (با او) مشورت کرده و اگر (هم) خواست، مشورت نمیکنیم.

کسی که ایمانش بهتر است خُلقش نیکوتر باشد و گرامیترین ایشان پرهیزکارترین ایشان است.

کسی که از معامله پشیمان است و آن را اقاله کند (یعنی به خاطر عیبی، آن معامله را فسخ کرده و به هم بزند)، خداوند بزرگ (نیز) لغزشهای او را به هم می زند (و می بخشد.)

کسی که از مردگان بدگویی میکند مثل کسی است که (خود را) در معرض هلاکت قرار داده است. (زیرا وابستگان میّت، از بدگویی به آشنای خود نمیگذرند و بعد از مرگ او نیز از خود او بدگویی میکنند.)

کسی که از مدارا (و مهربانی با دیگران) محروم است، از تمام خوبی ها بینصیب می باشد.

کسی که از گناهش، بدش بیاید، بخشیده خواهد شد، اگر چه استغفار هم نکرده باشد.

کسی که از شما می تواند برادر مؤمن خود را با لباسی بپوشاند، باید این کار را انجام دهد.

کسی که از شما قدرت دارد به این که عمل خوب را پنهان کند، باید چنین کاری انجام دهد. (زیرا از ریا دور و به اخلاص نزدیک است.)

کسی که از شما (مسلمانان) قدرت این را دارد که به برادر مسلمان خود منفعت (مالی و غیره) برساند باید به او نفع بدهد.

کسی که از دنیا توشه (کافی) فراهم کند، در آخرت از آن سود میبرد.

کسی که از خدا بترسد، خداوند، تمام چیزها را از او می ترساند و کسی که از خدا نترسد، خداوند او را از تمام چیزها می ترساند.

کسی که از خدا بترسد، خداوند (نیز) او را از هر چیزی (که باعث ترس او می شود) محفوظ می کند.

کسی که از تو سرزنش (و انتقاد) میکند، تو را ایمن قرار میدهد. (باید از کسی ترسید که روبرو از تو ستایش و پشت سر، توهین میکند.)

کسی که از بیماری عیادت میکند تا زمانی که بر میگردد (مثل این است که) در راه بهشت قدم میزند. (چنین ثوابی نباید از دست برود.)

کسی که از او، علم یاد میگیرد و کسی که به او علم یاد میدهید را احترام بگذارید.

کسی که از او دانشی سؤال شود (و او نیز می داند ولی) پنهان می کند (روز قیامت) با لگامی از آتش (بر دهان او) لگام می زنند.

کسی که ادب ندارد، عقلی برایش نیست (ادب هر کسی نشانگر عقلش است.)

کسی که (موادّ) غذایی میفروشد، یا نفروشد و (یا اگر میخواهد بفروشد) به طور کامل بفروشد (یعنی چیزی با آن مخلوط نکند.)

کسی که (فقط) از خدا بترسد، خداوند (نیز)، کاری می کند که همهی مردم، از او بترسند.

کسی که (در دنیا) شراب بنوشد، روز قیامت، با تشنگی (به صحرای محشر) آورده میشود.

کسی که (چیزی را) از مردم بپوشاند (علم، ثروت و... خداوند (نیز او را) از آتش جهنّم نمی پوشاند. (دور نمی کند.)

کسی که (جنس) معیوبی را بدون اعلام (عیبش) بفروشد، همیشه در خشم خدا بوده و فرشتگان او را نفرین می کنند.

کسی که (جنس) دزدی بخرد در صورتی که میداند آن (جنس) دزدی است، در ننگ و گناه (با سارق) شریک است.

کسی که (از نعمت) کم شکرگزاری نمیکند، (از نعمت) زیاد (نیز) شگرگزاری نخواهد کرد.

کسی که (از طرف کسی) خوبی ببیند، باید آن را جبران کند، پس اگر قدرت جبران نداشته باشد، باید آن را یاد کند (از او تعریف به عمل آورد) و اگر آن را یاد کند (در حقیقت) جبران آن را نموده است.

کسی که (از چیزی یا کسی) بترسد، شبانه راه می رود (یعنی نمی-تواند بخوابد زیرا ترس مانع خواب است) و کسی که شبانه راه برود، به منزل (هدف و آروزی خود) می رسد. (یکی از راه های رسیدن به هدف، ترس از نرسیدن است و اهدافی وجود دارد که خواب را از چشم انسان میرباید.)

کسی قدرش عظیمتر است که به چیزها که فایدهای به او نداشته باشد متعرّض نشود.

کسی را که اکرام میکنند و او را گرامی دارند باید که او قبول کند و رد نکند که کرامت را رد نمیکند مگر خر.

کسی بشنود که کسی فریاد میکند که ای مسلمانان به فریاد من برسید و یاری او نکند او مسلمان نیست.

قناعت، مالی است که تمام نمی شود. (با قناعت میتوان کاری کرد که محتاج به دیگران نشد ولی اسراف سبب می شود که انسان، نیازمند دیگران شود.)

قلوب (انسان) به طرف این کشیده شده است که کسی که با او نیکی کند، دوست داشته و کسی که با او بدی کند، دشمن می دارد.

قلب (انسان) پیر، نسبت به دو چیز جوان است: دوستی زندگی و دوستی ثروت.

قسم دروغ، کالا را تلف کرده و کسب (و کار را) از بین میبرد. (زیرا دیگر کسی به او اعتماد ندارد و از او چیزی نمیخرند.)

قسم (با توجّه) به نیّت کسی است که قسم میخورد. (اگر قسم راست باشد و آن را انجام دهد، مفید است وگرنه گناه و حرام میباشد.)

قرض گرفتن، دین و بزرگی (انسان) را کم می کند.

قدرت، با کشتی گرفتن نیست (بلکه) قدرتمند کسی است که موقع خشم بر نفسش، چیره شود.

فرزند آدم (هر انسانی) پیر می شود ولی دو چیز با او باقی می ماند: حرص (حریص بودن نسبت به جمعآوری مال) و آرزو داشتن.

غذای انسان مانند دنیا قرار داده شده است. (یعنی مزهی آن زود از بین رفته و اثری از آن نمیماند) و اگر به غذای خود، ادویه و نمک بزند، (آن وقت) نگاه کن که (آن غذا) چگونه میشود. (در صورتی که طعمدهنده به آن اضافه شود، مزه میگیرد و دنیا نیز چنین است یعنی ذاتاً بیمزه است مگر اعمال خوبی در آن صورت بگیرد.)

عمر (افراد) امّت من بین شصت تا هفتاد سال است. (غالباً عمر طبیعی آنها این است اگرچه ممکن است با پیشرفت علم پزشکی، این عمر افزایش پیدا کند.)

علمای (اسلام) بهترین افراد امّت من هستند و بهترین علما نیز بردبارانشان (صبورانشان) هستند.

علم، از عمل بهتر است (زیرا علم، عمل را میسازد ولی عمل، علمساز نیست) و (علم) ملاک و اساس تقوی است و عالم کسی است که عمل میکند.

علم فقط با یادگیری و بردباری فقط با آشکار کردن صبر، (به دست میآید) و کسی که به دنبال خوبی باشد به او داده میشود و کسی که از بدی بپرهیزد، او را نگه میدارند.

علم را از شرافتمندان، بپرسید و اگر نزد آنها بود، بنویسید که آنها دروغ نمیگویند. (زیرا انسان شرافتمند اگر آگاهی نسبت به آن سؤال نداشته باشد، میگوید نمیدانم نه این که با جواب خود، سؤال کننده را سرگردان کند.)

عالمترین (فرد از میان) مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خود اضافه میکند. (زیرا علم با توجه به سخن مردم است که از این و آن شنیده میشود.)

طمعکار، فقیرترین انسان است.

صدقه گرفتن بر انسان بینیاز و کسی که صاحب طبیعت نیرومند میباشد، (که قادر است کار کرده و پول به دست آورد) جایز نیست.

صدقه دادن، هفتاد در از مرگ بد را میبندد. (و نمیگذارد به انسان برسد.)

صدقه دادن (به کسی) جایز نیست در حالی که خویشاوندان (تو) نیازمند باشند.

صدقه با مالی مخلوط نمیشود مگر این که آن را نابود میکند. (یعنی کسی که بینیاز باشد و در این حال پول صدقه هم بگیرد، باعث نابودی پولهایش خواهد شد.)

شما را از کم چیزی که زیادش مستکننده است، منع میکنم. (مثلاً شراب اگر زیاد خورده شود، انسان را مست میکند و اگرچه کم خوردنش، باعث مستی نمیشود، ولی باز نجس و حرام است.)

شکم کسی پر از چرک و ریم باشد بهتر است از آنکه پر از شعر باشد.

شفاعت من، مخصوص افراد گنهکار از امّت من میباشد.

شراب، مادر پلیدیها است پس کسی که شراب مینوشد، تا چهل روز نمازش قبول نمیشود و اگر در صورتی که شراب در شکمش باشد، بمیرد، به مرگ جاهلیّت مرده است.

شخصی که تنها به سفر میرود گمراه است و دو کس که میروند دو گمراهند و سه کس مسافرانند.

شایسته ترین (فرد از میان) مردم کسی است که برای مردم شایسته باشد. (و به آنها سود برساند.)

سهل و آسان گرفتن (نسبت به کارها بر دیگران) باعث سود و نفع کردن و سخت گرفتن، شوم و بد است. (زیرا یاران انسان را پراکنده میکند.)

سه گروه، داخل بهشت نمی شوند: کسی که همیشه، شراب مینوشد (دائم الخمر) و کسی که پیوند با خویشاوندان را قطع کرده است و کسی که جادوگری را راست (و حقیقت) بداند.

سه گروه هستند که هر کس، حقّ آنها را نادیده گرفته و سبک بشمارد، منافق است: ریش سفید در اسلام (کسی که موی خود را در راه اسلام سپیده کرده است) و صاحب علم (عالم دینی) و پیشوای عادل.

سه کساند که داخل بهشت نمیشوند: کسی که همیشه شراب بخورد یا همیشه سحر کند یا قطع صلهی رحم کند.

سه چیز است که محبت آدمی را برای برادر مسلمانش صاف و خالص میگرداند: اول آنکه چون با او برخورد با خوشرویی و خوشحالی او را ملاقات کند، دوم آنکه چون نزد او نشیند جا برای او بگشاید، سوم آنکه به هر نامی که دوستتر میدارد او را بخواند.

سه چیز است که در هر کسی وجود داشته باشد، (در نهایت) به صاحبش برمی گردد: ظلم و حیله و پیمان شکنی.

سلامت انسان (از جهت معنوی)، خاموشی زبان (اوست).

سلام قبل از سؤال است پس کسی که قبل از سلام، سؤال خود را آغاز کند، به او جواب ندهید.

سریعترین دعایی که به اجابت میرسد، دعای غائب در حقّ (شخص) غائب است. (کسی که خودش در سفر یا به دور از دیگران است برای کسی که نزد او نیست دعا کند.)

سبکی عقل هر فرد آن است که از مهمان خودش کار بکشد.

زمانی که شرم نداری، هر کاری میخواهی، انجام بده (زیرا انسان بیحیا، آبرویی ندارد تا بخواهد از آن محافظت کند.)

زمانی که خداوند، بندهای را دوست داشته باشد، او را از دنیا دور نگه میدارد همان طوری که شما، انسان بیمار را از آب (در صورت مضرّ بودن) باز میدارید.

زمانی که انسانهای گرسنه و متفکّری را دیدید، خود را به آنها نزدیک کنید زیرا حکمت بر زبان آنها جاری میشود.

زکات، پُل اسلام است. (یعنی باعث میشود انسان، به مدارج بالای عملی برسد.)

روزه بگیرید، تا سالم بمانید. (و امروزه از نظر علم پزشکی سلامتی جسمی انسان به واسطهی روزه به اثبات رسیده است.)

رفیق را با رفیقش میسنجند. (یعنی کسی که دوستش مؤمن باشد، خودش را نیز مؤمن حساب میکنند ولی کسی که دوستش، انسان فاسدی باشد خودش را نیز شخص بدی به شمار میآورند.)

ربا، اگرچه زیاد (هم) باشد، در نهایت به سوی کمی میرود. (عدّهای گمان میکنند با ربا پولشان بیشتر میشود و شاید هم در ظاهر این گونه باشد ولی به مرور زمان چنین پولهایی در راههایی که انسان دوست ندارد، مصرف میشود.)

راستگویی باعث آرامش و دروغ باعث اضطراب است. (کسی که راستگو باشد در زندگی خود، احساس آرامش میکند و از چیزی ترس ندارد برخلاف دروغ که آسایش را از انسان میگیرد و همیشه منتظر اثرات بد او میباشد.)

دوراندیشی (به) بدگمانی است. (یعنی انسان باید نسبت به آینده، بدگمان باشد از آن جهت که ممکن است هر لحظه گناه به طرف او بیاید، پس همیشه در ترس، قرار میگیرد.)

دوراندیشترین افراد، کسانی هستند که خشم خود را فرو مینشانند.

دنیا شیرین و سرسبز است، کسی که (به صورت) حقّ از او استفاده کرده و بهره گیرد، دنیا، برایش مبارک میشود و چه بسا (افرادی) که در خواهشهای نفسانی فرو میرود و در روز قیامت چیزی جز آتش به او نمیرسد.

دنیا را برای اهلش رها کنید (کسانی که دنبال آن هستند) کسی که از دنیا، چیزی بالاتر از حدّ نیاز خود بخواهد، نابودی خود را میخواهد (ولی) نمیداند. (چون انسان را حریص و طمّاع مینماید.)

دنیا از کسی گرفته نشده است مگر این که (این گرفتن) برای او خیر (به همراه) دارد. (دوری از دنیا و دل نبستن به آن، برای انسان خیر است.)

دعای مظلوم (چه به صورت نفرین و چه به صورت دعا) مستجاب است اگرچه انسان بدکاری باشد (زیرا) بدکاری او، به خودش مربوط است (و از آن ضرر میبیند ولی در این جا حقّش پایمال شده است.)

دعای کسی که به او نیکی شده است در حقّ (آن شخص) نیکوکار، رد نمیشود. (مثلاً انسانی که به فقیری صدقه دهد، دعای آن فقیر در حقّ آن شخص مستجاب است.)

دشنام دادن به (فرد) مسلمان، گناه زشت و جنگیدن با او، کفر است و احترام (و ارزش) به ثروت او مانند ارزش به خون او میباشد.

دست خود را به لباس کسی که آن را نمیپوشی (متعلّق به تو نیست) مسح نکن (دست خیس خود را با آن خشک مکن.)

دروغ، چهرهی (انسان) را سیاه میکند (یعنی عاقبت رسوا شده و دروغش آشکار میگردد) و سخنچینی باعث عذاب قبر میشود.

در هیچ چیزی بد زبانی نیست مگر این که (موجب) خواری او میشود (بد زبانی منجر به ذلیلی افراد میگردد) و در هیچ چیزی (انسانی) شرم وجود ندارد، مگر این که موجب زینتش میشود.

در همراهی کردن کسی که حقّی برای تو نمیبیند در حالی تو حقّ او را به جا میآوری، خیری نیست.

در همراهی کردن کسی که تو را مانند خود نمیبیند، خیری نیست. (هر دوستی باید دوست خود را مانند خودش نه پایینتر ببیند.)

در کسی که مهمان نپذیرد (به خاطر بخیلی)، خیری نیست.

در قبرها (و عاقبت انسان که سرازیر قبر می شود) بیندیش و از قیامت، پند بگیر (که انسان باید پاسخ گوی تمام اعمال بد خود باشد.)

در طلب علم، شتاب کنید. پس (شنیدن) یک سخن راست (از شخص عالم) از دنیا و آن چه در آن است یعنی طلا و نقره بهتر است. (زیرا سخن او، راه سعادت را به انسان میآموزد.)

در چهرهی کسی که با حالت بینیازی گدایی میکند، در روز قیامت، عیبی وجود دارد (که همه را به خود متوجّه میکند.)

در بهشت درجهای هست که به آن درجه نمیرسد مگر سه کس: امام عادل و کسی که به خویشان احسان کند و صاحب عیالی که بر خرج عیال و آزار ایشان صبر کند.

در بهشت چیزهایی هست که هیچ چشمی (آن را) ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری نگذشته است.

دانش، گمشدهی مؤمن است و از هر کسی که بشنود، آن را فرا میگیرد و ترسی ندارد که (آن دانش) از کدام ظرف خارج شده است. (یعنی معلّم چه مسلمان باشد چه غیر مسلمان فرقی نمیکند.)

دانش بیاموزید و به خاطر آن، آرامش و سنگینی (نیز) یاد بگیرید و برای کسی که از او علم میآموزید، تواضع کنید.

داناترین مردم کسی است که با نیکان خطله نماید.

داخل شدن به بهشت بر هر کسی که بد زبان است، حرام می-باشد.

خوشا به حال کسی که نادانی را (با تلاش جهت یادگیری) رها کند و کارهای ثواب به جا بیاورد و به عدالت رفتار نماید.

خوشا به حال کسی که مالک زبان خودش است و بر گناهانش گریه میکند.

خوشا به حال کسی که روزی او به مقدار نیاز و کفایت میرسد و (اگر هم دیر یا به تدریج برسد) صبر میکند.

خوش به حال کسی که مسلمان (واقعی) است و به اندازهی نیاز، معیشت (مواد مورد نیاز) دارد.

خوش به حال کسی که مالک زبان خود بوده و بر گناهان خود، گریه کند.

خوش به حال کسی که عمرش دراز و عملش، نیک و عاقبت به خیر شود، زیرا پروردگارش از او راضی میباشد و وای به حال کسی که عمرش دراز ولی عملش بد و عاقبتش نیز بد باشد زیرا پروردگارش بر او خشم میگیرد.

خوش به حال کسی که برای (رسیدن به) اسلام هدایت شده است و معیشت او به اندازهی کفاف (زندگی او) باشد و (در زندگی) قناعت کند.

خشمگین مباش زیرا خشم، باعث فسد انسان است. (انسان را در فساد میاندازد.)

خداوند، سه بار خواستهی مرا نسبت به کسی که مؤمنی را به قتل برساند، رد کرد. (که آنها را نمی بخشم)

خداوند، بهشت را برای هر انسان ریا کاری، حرام کرده است.

خداوند رحمت کند کسی را که زبان خود را (از سخن زشت مثل تهمت و غیبت و دشنام و سخنچینی) حفظ کند.

خداوند رحمت کند کسی را از ما حدیثی بشنود و حفظ کند و به کسی که از او بهتر حفظ میکند، برساند. (تا به همین صورت، از تعریف، محافظت شود.)

خداوند دوست دارد که کسی که کاری انجام می دهد، آن را به خوبی به جا بیاورد.

خداوند چگونه ملّتی را که حقّ افراد ضعیف را از افراد قوی (و ظالم) نمیگیرند، مقدّس (و مبارک) قرار دهد؟

خداوند بزرگ فرمود: انسان مرا اذیّت میکند که به روزگار دشنام میدهد (زیرا) من روزگار هستم و شب و روز به دست من دگرگون میشود. (و به جای همدیگر میآیند.)

خداوند از پذیرفتن توبهی کسی که مؤمنی را به قتل رسانده است، امتناع کرده است. (یعنی قاتل را نمی بخشد.)

خَیْر، در پیشانی اسبها منعقد شده است و تا روز قیامت ادامه دارد و صاحبان اسب با آن یاری داده میشوند و کسی که به اسبها انفاق میکند (مخارج آنها را بر عهده میگیرد) مثل کسی که در صدقه دادن (به نیازمندان) بذل و بخشش میکند.

حکمت و دانش، بزرگی انسان شریف را زیاد میکند.

حکایت کسی که علم و دانش می آموزد (ولی) از آن سخن نمی گوید (به دیگران نمی آموزد) مانند کسی است که گنجی داشته باشد و از آن به دیگران انفاق نکند.

حکایت قلب (انسان) مانند ریشه ای در بیابان است که به درختی آویزان شده (یعنی گیاهی که کنار درختی روییده باشد) که به وسیلهی باد، دگرگون و زیر و رو می شود.

حکایت اهل بیت من، حکایت کشتی نوح است، کسی که سوار آن شود نجات پیدا می کند و کسی که (از سوار شدن) بازماند، (در سیل جهل نسبت به اسلام) غرق می شود.

حقیقتاً یکی از بزرگترین گناهان، گناه کسی است که مال شخص مسلمانی را بدون حقّ (و با زور) بگیرد و حقیقتاً یکی از کارهای خوب، عیادت کردن از بیمار است.

حقیقتاً من بر شما از نعمتها بیشتر از گناهان میترسم (زیرا ممکن است نعمت، انسان را مغرور کند) بدانید! شکری که سپاس آن به جا آورده نشود، پیشامد بدی به همراه دارد.

حقیقتاً لغزش در کار حلال، نزد خدا از یک سال کامل، شمشیر زدن بالاتر است. (کسی که برای به دست آوردن نان حلال تلاش می کند، اگرچه در بعضی مواقع دچار لغزش هم شود، باز به کار و ثواب او ضربه-ای وارد نمیکند.)

حقیقتاً کسی که در ظرف نقره و طلا (غذا) خورده یا (آب) بنوشد، آتش جهنّم را در شکم خود فرو میبرد.

حقیقتاً قلب انسان از دیگی که بسیار جوش آمده باشد، (که تمام آب ها یک جا جمع می شوند) سریع تر، دگرگون می شود.

حقیقتاً علماء، وارث پیامبران هستند که علم را از آنها به ارث بردهاند، پس کسی که به دنبال دانش بوده و آن را یاد بگیرد، بهرهی زیادی (از علمی که میراث پیامبران است) میبرد.

حقیقتاً شیطان مانند خون در درون انسان، جریان دارد.

حقیقتاً روزی، بنده را بیشتر از أجل (و زمان مرگ) دنبال میکند. (روزی و أجل از مواردی است که یقینی و قطعی میباشد ولی روزی از أجل با سرعت بیشتر به انسان میرسد چون از نیازهای دنیوی است.)

حقیقتاً در بهشت، خانهای هست که به آن، خانهی شادی میگویند و کسی داخل آن نمیشود مگر کسی که فرزندان یتیم مؤمنین (که از دنیا رفتهاند) را خوشحال کرده است.

حقیقتاً ثروت، باعث افتخار اهل دنیا می باشد که به طرف آن می-روند. (هر انسانی را نگاه کنیم تمایلی به جمعآوری پول دارد.)

حقیقتاً بیشترین گناه در روز قیامت، مربوط به کسی است که بیشتر از همه در سخنان باطل بوده است. (فراوان حرف بیهوده زده باشد.)

حقیقتاً (انسانی که) مرده، کسی را که (جنازهاش را) بلند کرده و کسی که او را غسل داده و کسی که او را در قبر میگذارد، میشناسد.

حقیقتاً (انسان) خوشبخت کسی است که از فتنهها کناره گرفته و کسی است که اگر (به گرفتاری و رنج) مبتلا شود، صبر کند.

حق کسی که داخل خانه میشود بر اهل آن خانه آن است که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن پارهای با او راه روند.

حضرت داوود علیه السلام فرمود: ای کسی که بدی میکاری، (بدان) که خار بدی را درو میکنی.

حریص کسی است که به دنبال سود از راه غیر حلال میباشد. (یعنی به او فرقی نمیکند که پول از چه راهی به دست میآید و فقط به دنبال سود است.)

حرمت (احترام و ارزش) ثروت مسلمان مانند ارزش خون اوست (و هر دو باید حفظ شوند و کسی حقّ تجاوز به آنها را ندارد.)

چیزی را که تو را به شک میاندازد رها کن و آن چیزی را که تو را به شک نمیاندازد (بگیر) زیرا راستی (باعث) نجات است. (انسان باید چیزهای مشکوک و شبههناک را رها کند.)

چه افراد خوبی هستند کسانی که از امّت من موقع وضوء و غذا خوردن، مسواک میزنند.

چون کسی عطسه کند او را دعا کنید اگرچه دریا در میان فاصله باشد.

چون کسی به خانهی شخصی بیاید هر جا که صاحبخانه میفرماید بنشیند که صاحبخانه نیک و بد خانهی خود را بهتر میداند.

چشم (زخم) حقّ است (واقعیّت دارد) و اگر قرار بود، چیزی قبل از تقدیر (الهی) باشد، چشم (زخم) مقدّم میشد (یعنی چشم زخم میتواند، جریاناتی برخلاف کارهای طبیعی که برای انسانها رخ میدهد، به وجود آورد.)

چاپلوسی کردن (خودشیرینی) جایز نیست مگر در مقابل پدر و مادر و پیشوای عادل و انجام کار نیک جز در مقابل انسان شرافتمند و دیندار، جایز نمی باشد (زیرا دیگران قدر کار خوب را نمی دانند.)

جویندهی علم در میان افراد نادان، مانند (انسان) زنده در میان مردگان است. (یعنی در مقابل او حرکتی ندارند.)

تنهایی بهتر از همنشینی با انسان بد است و داشتن همنشین خوب، بهتر از تنهایی است و کلام (سخن گفتن) نیکو، بهتر از سکوت و سکوت، بهتر از سخن شر (بد و فتنهانگیز و زشت) است.

تمام گناهان در خانهای قرار داده شده است که نوشیدن شراب، کلید آن است. (کسی که شراب مینوشد، ممکن است تمام گناهان یا اکثر آنها را مرتکب شود.)

تمام چیزهای مسلمان که عبارتند از ثروت و آبرو و خون بر مسلمان دیگر حرام است (که آنها را از بین ببرد) و برای شرّ بودن یک فرد، همین کافی است که برادر مسلمان خود را کوچک کند.

تمام انسانها، حسودند (یعنی قوّهی حسادت در تمام انسانها وجود دارد) و حسد به انسان حسود ضرر نمیزند مادامی که با زبان، جاری نسازد و (آن را) با دست خود عملی نکند.

تا زمانی که بیاعتنایی (به دنیا) و تقوای (الهی به واسطهی پرهیز از گناه) ساختگی (و با ریا باشد) قیامت برپا نمیشود. (زیرا برپایی قیامت، نشانههایی دارد که اخلاص افراد مؤمن یکی از آنهاست.)

پیمان خداوند بزرگ، سزاوارتر به ادا کردن آن است. (کسی که با خدا پیمان ببندد یا در پیمان خود، خداوند را در نظر بگیرد و به او قسم بخورد، باید آن وعده را عملی سازد.)

پشیمانی، کفارهی گناه است و اگر شما، گناه نمی کردید، خداوند گروهی را می آورد تا گناه کرده و آنها را ببخشند. (یعنی بخشش گناهان توسط خداوند، حتمی است و جای هیچ شکی نیست که اگر کسی توبه کند، بخشیده خواهد شد.)

پشیمانی (از گناه) توبه کردن است و کسی که از گناهی توبه کند، مثل آن است که اصلاً گناهی انجام نداده است.

پس از مرگ (دیگر) عذرخواهی (و طلب رضایت در کار) نیست. (زیرا با مرگ پروندهی اعمال دنیوی انسان بسته می شود.)

پروردگارا! از همسایهی بد در خانهی ثابت، به تو پناه میبرم زیرا همسایهای که کوچنشین (غیر ثابت) است، تغییر میکند (و همیشه همسایهی انسان نیست.)

پردهی (آبروی) کسی را پاره مکن.

پاداش کسی که در حال گشایش (و نداشتن مشکل) بخشش می-کند، از کسی که در حال نیاز، آن را می پذیرد، بیشتر نیست. (فقیر نیز در صورت نیاز و رعایت جوانمردی، ثواب زیادی می برد.)

بیوفاتر و کم دوستتر از همه کس پادشاهانند.

بین بنده و کفر (یا میان بندگی و کافر بودن) ترک نماز (فاصله است یعنی کسی که نماز نخواند، کافر است.)

بیشترین گناهان انسان، در زبانش وجود دارد.

بهترین مسلمان کسی است که مسلمانان (دیگر) از دست و زبان او در امان باشند.

بهترین کارها، سه کار است: فروتنی به هنگام چیره شدن (و تسلّط یافتن بر کسی) و گذشت به هنگام قدرت و بخشش بدون منّت.

بهترین شهادت دادن آن است که صاحب آن (کسی که میخواهد شهادت دهد) قبل از این که از او سؤال شود (و بخواهند) شهادت دهد. (یعنی خودش احساس مسئولیت کند.)

بهترین شما کسی است که نسبت به دنیا، زاهد و بی اعتناء و نسبت به آخرت مشتاق است.

بهترین شما کسی است که قرض خود را بهتر ادا کند.

بهترین چیزی که انسان بعد از مرگش به جای میگذارد، سه چیز است: فرزند خوبی که (در دنیا) برای او دعا کند و صدقهی جاریهای که پاداش آن به او برسد و دانشی که (دیگران) بعد از او از آن سود ببرند.

بهترین جهادها آن است که چون کسی صبح کند ظلم بر کسی در خاطر نداشته باشد.

بهترین توشه (برای انسان در بعد از مرگ) تقوی است و بهترین چیزی که در قلب القاء شده، (به قلب داده شده و در آن نهادینه شده است) یقین است. (زیرا با یقین، قلب انسان دچار تزلزل نمی شود.)

بهترین افراد مؤمن، کسانی هستند که قانع بوده و بدترین آنها، طمعکارترینشان میباشد.

بهترین افراد امّت، خشمگیرندگانی هستند که وقتی عصبانی و خشمگین میشوند، (به همان حالت طبیعی خود) برمیگردند (و خشم آنها باعث نمیشود، کنترل خود را از دست بدهند و اعمال و گفتار زشت از آنها صادر شود.)

به هر کسی، خردمندی، روزی داده شده است، رستگار میباشد.

به هر چه (به هر اندازه) که قدرت دارید، پاکیزه باشید زیرا خداوند اسلام را بر پاکیزگی بنا نهاده است و هرگز کسی وارد بهشت نمیشود مگر این که پاکیزه (از گناه) باشد.

به وسیلهی ملایمت (با دیگران) زیادی و برکت می آید و کسی که از مدارا، محروم شود، از خوبی (نیز) محروم خواهد شد.

به کسی که تقوی روزی شده است (اهل تقوی و پرهیز از گناه است) خوبی دنیا و آخرت را به او داده اند.

به کسی که (مواد مورد نیاز مردم را به بازار) وارد میکند، روزی داده میشود و به شخص احتکار کننده، لعن فرستاده میشود.

به خدا قسم، بعد از من کسی را پیدا نمی کنید که برای شما از من عادل تر باشد.

به حق آن پروردگاری که جانم به دست قدرت اوست که هیچکس کسی را به ناحق تازیانه نمیزند مگر آنکه در جهنم مثل آن تازیانه را میخورد.

بوی بهشت از مسیر پانصد سال یافت میشود (و به مشام میرسد ولی) کسی که با عمل نسبت به آخرت، دنیا را طلب نماید، آن بوی بهشت را نمییابد.

بنده، همراه کسی است که او را دوست دارد. (یعنی با دوستش از نظر اخلاقی شناخته میشود.)

بسیار تعجّب است از کسی که نسبت به خانه آخرت و جاودانه بودن آن، معتقد است ولی برای خانه غرور (که انسان را فریب میدهد) تلاش میکند.

بزرگترین شخص در دنیا از نظر مقام و ارزش، کسی است که دنیا برای او ارزشی نداشته باشد.

بزرگ ترین گناهان عبارتند از شرک به خدا (کسی یا چیزی شریک خداوند قرار داده شود) و عاقّ پدر و مادر و شهادت دروغ دادن.

بزرگ ترین (فرد از میان) مردم از نظر جایگاه، متعلّق به کسی است که چیزی را که به او مربوط نیست، رها سازد.

برای مؤمن جایز نیست که کسی طوری با شدّت به او نگاه کند که او را اذیّت نماید.

برای موعظه (و پند دادن به انسان) روزگار کافی است (که میرود و میآید و عدّهای به دنیا آمده و عدّهای دیگر میمیرند) و برای جدایی، مرگ کافی میباشد.

برای لغزش های افراد جوانمرد، عفو بتراشید (یعنی به طوری گناهان آنها را توجیه کنید و این دفاع از شخص او نیست بلکه دفاع از حریم جوانمردی می باشد.)

برای گناهکار بودن یک فرد، همین اندازه کافی است که حقّ کسانی که مخارج آنها بر عهدهی اوست را تباه کند.

برای کسی که گدایی میکند، حقّی وجود دارد (که باید به او داده شود) اگرچه بر اسب سوار شده و به نزد تو بیاید. (و تو نباید بگویی پس چون سوار بر اسب است، دروغ میگوید.)

برای کسی که از او علم یاد گرفتهاید، فروتنی کنید و (حتّی) برای کسی که به آن علم میآموزید، تواضع نمایید و (مانند) علمای متکبّر نباشید.

برای شخص فاسق (کسی که آشکارا گناه میکند) غیبتی نیست. (پشت سر چنین فردی میتوان از او بدگویی کرد.)

برای جهنّم، دری وجود دارد که از آن وارد نمیشود مگر کسی که خشم خود را با نارضایتی خداوند بزرگ فرو نشاند. (بعضی از افراد هستند که موقع عصبانیت با چیزهایی آرام میشوند که نارضایتی خدا در آن است مثلاً اگر موقع خشم به آنها رشوه دهند، خوشحال میشوند.)

بر خداوند لازم است که دعای مظلومی که قبل از خود نسبت به کسی، همان ظلم به خودش را کرده است، مستجاب نکند. (بعضی از انسانها مورد ظلم قرار میگیرند در صورتی که خودشان چنین ظلمی را بر سر دیگری آوردهاند، چنین شخصی دعایش پذیرفته نمیشود.)

بدترین غذا، غذای ولیمه است که افراد سیر را برای خوردن آن دعوت کرده و افراد گرسنه را از خوردن آن منع میکنند.

بدترین شما (مسلمانان) افراد مجرّد هستند (که بیشتر در معرض گناه قرار دارند) و بدترین مردههای شما، مجرّدان شما میباشند. (که در حال مجرّدی مردهاند که ثواب بسیاری را از دست دادهاند در صورتی که به سنّ ازدواج رسیده باشند.)

بدترین افراد از امت من پرگویان، چانه زنان (کسانی که سمج هستند) و از ادّعا کنندگان هستند (در حالی که قدرت و علمی هم ندارند) و بهترین افراد از امّت من، خوش خلقترینشان میباشند.

بخیل کسی است که وقتی نام مرا (حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله) نزد او ببرند، بر من درود نفرستد.

باید صورت خود را از آتش جهنّم، سالم نگه داری اگرچه با نصف خرما باشد. (از این روایت نتیجه میگیریم که بخشش کردن در راه رضای خدا، آتش جهنّم را بر انسان، حرام میکند.)

بالاترین دعا، دعای شخص، در حق خودش میباشد. (زیرا هر فردی ضامن کارهای خودش میباشد.)

بالاترین (اعمال) با فضیلت، آن است که با کسی که از تو قطع رابطه کرده است، ارتباط برقرار کنی و به کسی که تو را محروم کرده است، ببخشی و از کسی که بر تو ظلم کرده است، گذشت نمایی.

با کسی که پیوندش را با تو قطع کرده است، ارتباط برقرار کن و با کسی که به تو بدی کرده است، نیکی کن و (سخن) حقّ را بگو، اگر چه به ضرر تو باشد.

با کسی که (رابطهی خود را) با تو قطع کرده است، پیوند برقرار کن و به کسی که تو را (از چیزی) محروم کرده است، عطا کن و کسی را که به تو ظلم کرده است، ببخش.

با تقواترین انسان کسی است که حق را بگوید چه به نفع و چه به ضرر او باشد. (منظور از ضرر، ضرری است که به خطر کردنش میارزد نه ضرری که جان او و خانوادهاش به واسطهی آن در خطر باشد.)

با افراد پیر و افراد ثروتمند، مسافرت کنید. (زیرا از تجربهی افراد پیر استفاده میکنید و غصهی کمبود پول را نخواهید خورد چون میتوانید از فرد ثروتمند تا رسیدن به شهر خود، قرض بگیرید.)

آیا کسی هست که روی آب راه برود ولی پاهای او تر نشود؟ همین طور است کسی که اهل دنیا میباشد که از گناه سالم نمیماند. (یعنی آیا کسی هست که به دنیا دل ببندد و گناه نکند؟)

آیا شما را به نیرومندترینتان، راهنمایی نکنم؟ (آیا نگویم چه کسی از شما از همه قدرتمندتر است؟) کسی که موقع خشم، مالک خود باشد. (نفس خود را تحت کنترل قرار دهد.)

آیا به شما نسبت به کسی که فردا (روز قیامت) آتش (جهنّم) بر او حرام است، خبر ندهم؟ (او کسی است که) ملایم نرم خویی است که زود سهل (آسان گیر) می باشد.

آیا به شما به عملی بالاتر از ثواب روزه و نماز و صدقه خبر ندهم؟ و آن عمل، اصلاح میان (دیگران) است، زیرا فساد در میان افراد جامعه باعث نابودی است.

ای فرزند آدم! عمل به خیر کن و از شرّ بپرهیز. با عمل به این دستور است که تو انسانی با کرامت و مقتصد (معتدل در تکاپو) خواهی بود.

ای فرزند آدم! زمانی که صبح کردی در حالی که تن تو در سلامت و خود در آرامش هستی و غذای آن روز خود را (نیز) داری، از دنیا چشمپوشی کن (چشم خود را به دنیا مدوز یعنی زیادیخواه مباش.)

انسان، پیر میشود (ولی) دو چیز در او جوان میماند: حرص بر ثروت (و جمعآوری آن) و حرص بر عمر (دوست دارد زیاد عمر کند.)

(سرنوشت) انسان بدبخت و خوشبخت به قلم رفته است. (یعنی نوشته شده است.)

احتیاط، سرنوشت را بینیاز نمی کند. (یعنی احتیاط کردن در دنیا سبب نمی شود آن چه خداوند مقدر کرده است، به وجود نیاید.)

اگر چیزی از تقدیر (الهی) مقدّم میشد، آن چیز، (با) چشم (بد) سبقت میگرفت. (توضیح این حدیث قبلاً گذشت.)

حقیقتاً مرد، به واسطهی گناه، از روزیی که میخواهد به او برسد، محروم میشود و تقدیر (الهی) جز با دعا، برنمیگردد و عمر، جز با انجام کارهای نیک، زیاد نمیشود.

خواب صبحگاهی، قسمتی از روزی را منع میکند (باعث از دست رفتن روزی میشود.)

همانا خوابیدن در صبح، قسمتی از روزی را منع میکند. (زیرا ممکن است عدّهای، کسب و کارشان صبح نباشد به هیمن دلیل، قسمتی از روزی منع میشود.)

از لغزش شخص بخشنده بگذرید زیرا خداوند هر جا که او لغزش کند، دستش را می گیرد (و نمی گذارد که رسوا شود.)

اگر بر دشمن خود، قدرت یافتی (که به راحتی میتوانی او را شکست بدهی) گذشت را شکرانهی قدرت یافتن بر او قرار بده.

بر هر شخصی حقّ و خوب است که در جای خلوتی بنشیند و گناهانش را به یاد آورده و از خداوند به خاطر آن گناهان، آمرزش بخواهد.

به یکدیگر هدیه بدهید تا محبّت (و دوستی میان شما زیاد شود) و مهاجرت کنید تا برای فرزندانتان چیزهای خوبی را به ارث بگذارید و از لغزش جوانمردان، گذشت کنید.

بهترین (نوع) ایمان، صبر و گذشت است.

پنج گناه هستند که برای آنها کفّاره ای (جهت آمرزش) وجود ندارد: شریک قرار دادن به خداوند و بدون حق، شخصی را به قتل رساندن و تهمت زدن به مؤمن و فرار از میدان نبرد (با باطل) و قسمی که با آن مال شخصی بدون حق، از او گرفته می شود.

خود را از آتش جهنّم برهانید اگر چه با بخشیدن نصف خرما باشد و اگر این مقدار را هم پیدا نکردید، حرف نیکی بزنید (تا بلکه همین حرف، شما را از آتش جهنّم نجات دهد.)

روزی بیشتر از أجل (مرگ) به بنده میرسد. (توضحیش قبلاً گذشت.)

زمانی که خداوند به تو ثروتی داد، باید اثر آن نعمت و بخشش خداوند، دیده شود. (که انفاق کنی و دست محرومین را بگیری.)

سه چیز از درهای نیکی است (که با باز کردن این سه درب، باغی از اعمال نیک به روی انسان باز می شود) از خود گذشتن (ایثار و فداکاری برای دیگران) و خوب، سخن گفتن و صبر بر اذیّت و آزار.

کسی که (به گرفتاری) مبتلا شده و صبر نماید و (نعمتی) به او داده شده و تشکّر کند و مورد ستم قرار گرفته و بخشش نماید و (یا) ستم کند (ولی) طلب آمرزش نماید، (این ها) گروهی (هستند) که در امان بوده و از هدایت شوندگان می باشند.

کسی که زکات مال خود را بدهد و مهمان را محترم بشمارد و در هنگام سختی (هم) بخشش نماید، از بخل (و خسیسی) به دور است.

هر که بر جنازه ی میّتی نماز کند هفتاد هزار ملک بر او نماز کنند و گناهان گذشته اش آمرزیده شود پس اگر همراهی کند تا او را دفن کنند به هر قدمی که بردارد قیراطی از ثواب به او بدهند که آن قیراط مانند کوه احد باشد.

هر که شب بخوابد وامانده از طلب حلال چون شب به سر آید آمرزیده شده باشد.

هیچ پیشوایی نیست که موقع خشم (نسبت به زیردستان) گذشت می کند، مگر این که خداوند (نیز) روز قیامت، او را می بخشد.

قبل از رسیدن قیامت (غیبت کبرای امام زمان) فتنه ها مانند پاره های شب (هجوم می آورند). (در غیبت کبری باید به قرآن و اهل بیت متمسّک شد تا گمراه نشویم و اسیر فتنه هایی که هر روز به وجود می آید، نگردیم.)

کسی که به آن بهره ای از مدارا کردن (با دیگران) داده شده است، بهره ای از خیر برده است و کسی که از مدارا، محروم شود، بهره ای از خیر، نصیبش نشده است.

هر که حق برادر مؤمن را حبس کند حق تعالی برکت روزی را بر او حرام گرداند.

همانا خداوند بزرگ تا قبل از مرگ (لحظه ی جان دادن) توبه ی بنده را قبول می کند.

همانا خداوند بنده ای را که در دعا (و برآورده شدن حاجتی از خود نزد خداوند) اصرار می کند، دوست دارد.

هیچ بنده ای، کار (زشتی) را به خاطر خداوند ترک نمی کند، مگر اینکه خداوند، آنچه که برای دین و دنیایش بهتر باشد، به او می دهد.

هیچ چیزی سزاوارتر از زبان نیست که زندانی شود. (چون اگر او زندانی شود، تمام اعضاء بدن راحت می شوند.)

اعمال (انسان) به نیّت بستگی دارد. (اگر نیّت خالص بوده است، ثواب دارد وگرنه پاداش به آن تعلّق نمی گیرد.)

بالاترین عبادت از نظر پاداش آن است که هر چه زودتر از نزد شخص بیمار برخیزی. (یعنی به عیادت او رفته و بلافاصله بگردد تا به استراحت بپردازد.)

بالاترین عبادت از نظر پاداش، آن عبادتی است که مخفی تر باشد.

خَیْر، تا روز قیامت بر پیشانی اسب است که پاداش و غنیمت با آن به دست می آید (استفاده کردن از اسب در جهاد، پاداش به همراه دارد و در جنگ غنیمت به دست می آید و چابکی اسب از پیشانی آن فهمیده می شود.)

کسی که علمی را بیاموزد، پاداش کسی که به آن عمل می کند (هم) برای او، (نوشته می شود) به طوری که از پاداش عمل کننده (نیز) کم نمی شود. (یعنی هر دو به آن ثواب می رسند، چه آن کسی که عمل کرده و چه آن کسی که یاد داده است.)

کسی که نیاز برادر مسلمان خود را به جا بیاورد، پاداش کسی را خواهد داشت که یک حجّ و عمره به جا آورده است.

هر (اندازه) از کار (و زحمت) خدمتگزار خود، کمتر کنی، برای تو در میزان و حسابت، روز قیامت، پاداش محسوب می شود.

هر اندازه از کارهای خادم خود (که برای تو کار می کند) سبک نمایی، همین سبک کردن، پاداشی روز قیامت در میزان عمل تو خواهد بود.

هر که مزد یک مزدوری را ظلم کند و به او ندهد حق تعالی ثواب اعمالش را خط کشد و بوی بهشت را بر او حرام گرداند.

از زمین محافظت کنید زیرا مانند مادر شماست چون کسی کاری از خوب یا بد روی زمین انجام نمی دهد مگر این که (روز قیامت) خبر می دهد.

اوّل به مادرت، مادرت و سپس هم به مادرت نیکی کن (تا سه بار نام مادر را فرمود) و بعد از آن به پدرت نیکی کن و سپس به نزدیکان خود به ترتیب خوش رفتاری نما.

ای فرزندان اسماعیل! (مسلمانان) تیراندازی کنید زیرا پدر شما (حضرت ابراهیم) تیرانداز بود (یعنی در مقابل کفر و شرک می ایستاد و لحظه ای عقب نشینی نکرد.)

برادر بزرگ مانند پدر است (در راهنمایی ها و تجربه هایی که دارد باید استفاده شود.)

بنده ای که مطیع پدر و مادر و پروردگار خود است، در بهشت در مکان های بالا به سر می برد.

بهشت، زیر پای مادران است، (پس با نیکی به پدر و مادر می توان بهشت را به دست آورد.)

پدری به فرزندش بهتر از ادب نیکو نداده است. (ادب فرزند باعث اعتبار و آبروی پدرش می باشد و حتّی بعد از مرگ پدرش نیز تأثیر گذار است.)

تو و آنچه داری، متعلّق به پدر توست. (زیرا اگر پسری یا دختری به جایی از نظر علمی با مقامی برسد، همگی، با زحمت پدر بوده است.)

حقّ برادر بزرگ بر برادرهای کوچک مانند حق پدر بر فرزند است. (باید از آنها در نبود پدر مراقبت کند و به خواسته های آنها رسیدگی نماید.)

حقّ فرزند بر پدر این است که (پدر باید) نام نیک بر او بگذارد و مکانش را نیکو گرداند (یعنی برای راحتی او تلاش کند تا در فضا و محیطی امن و دور از گناه و زشتی بزرگ شود) و تربیت او نیکو گرداند.

حق فرزند بر پدر آن است که او را به نام نیکو بخواند و نیکو تأدیب کند و او را به کسب نیکو بدارد.

حقیقتاً آن چه در رحم مادر مقدّر شده است، به زودی محقق می شود.

حقیقتاً دوستی و دشمنی به ارث برده می شود (اگر پدری با شخصی دوست یا دشمن باشد، فرزندان او نیز با آن شخص چنین خواهند بود.)

خانه ای که در آن فرزند نباشد، هیچ برکتی نیست (زیرا فرزند، پدر و مادر را به جنب و جوش و تلاش وادار می کند.)

دو جا وجود دارد که خداوند عقاب آن دو جا را به سرعت در همین دنیا می دهد: طغیانگری (تجاوز بیش از حدّ به حقوق دیگران) و عاقّ پدر و مادر.

رضایت خداوند، در رضایت پدر و مادر است و خشم او در خشم آنهاست.

نظر کردن به روی امام عادل عبادت است و نظر کردن به روی عالم عبادت است و نظر کردن به روی پدر و مادر از روی مهربانی و شفقت عبادت است و نظر کردن به روی برادری که او را برای خدا دوست داری عبادت است.

نیکی با پدر و مادر، عمر را زیاد می کند و دروغ، روزی را کم می کند و دعا، پیش آمدهای بد را دفع می نماید.

هر فرزند نیکوکاری که از روی شفقت و مهربانی به سوی پدر و مادر نظر کند هر نگاه کردنی ثواب یک حج مقبول برای او نوشته شود.

هر که ماه رجب را دریابد و غسل کند در اول ماه و میان ماه و آخر ماه از گناهان بدر آید مثل روزی که از مادر متولد شده است.

هر مؤمنی که بر جنازهای نماز کند بهشت او را واجب گردد مگر آنکه منافق یا عاق پدر و مادر باشد.

همانا پاکترین (حلالترین) چیزی که می خورید، از کسب شماست (یعنی با بازوی خودش به دست می آورد) و فرزندان شما (نیز) جزء کسب و کار شما هستند. (فرزندان نیز نقش مهمّی در کمک به پدر و مادر در خانه و بیرون از آن ایفاء می کنند.)

یکی از خوبی ها این است که با دوستِ پدر خود، دوستی کنی (با او ارتباط برقرار نمایی.)

(جواب) سلام را بدهید و چشم خود را (از نگاه به نامحرم) بپوشانید و سخن نیکو بگویید.

اهل کتاب را به سلام ابتدا مکنید و چون ایشان بر شما سلام کنند علیکم بگویید و در جواب ایشان با ایشان مصافحه مکنید و ایشان را به کنیت نام مبرید مگر آنکه به این ها مضطر شوید.

با بزرگان همنشینی کرده و از علماء، سؤال پرسیده و با حکماء، رفت و آمد کنید.

به سؤال کننده (نیازمند) چیزی عطا کن، اگر چه سوار بر اسب به نزد تو بیاید (نگو که چون سوار بر اسب است، پس دروغ می گوید که محتاج است) و حقّ کارگر را قبل از آن که عرق بدنش، خشک شود، عطا کن.

حقیقتاً جواب نامه دادن مانند جواب سلام، واجب است.

خوب پرسیدن (این که دانش آموز بعد از مطالعه، به سؤالاتی برسد) نصف علم است (معلوم می شود که فهمیده تا به چنین سؤال رسیده است.)

سلام (و جواب آن را) آشکار کنید (یعنی شنیده شود) تا بین شما دوستی برقرار شود.

سلام (و جواب آن را) آشکار کنید تا سالم بمانید. (زیرا سلام کردن، دوستان را زیاد میکند و در نتیجه از خطرات نجات پیدا می کند.)

سلام کردن سنّت است و جواب سلام دادن واجب است.

علاج نادانی، فقط سؤال است.

مردی برای خودش درب سؤال (و گدایی و از دیگران درخواست کردن) باز نمی کند، مگر این که، خداوند (نیز) درب فقر را بر روی آن باز می کند.

بدان که قلم به هر چیزی که بودنی و محقق شدنی است، جاری می شود. (یعنی با قلم می توان بر روی کاغذ همه ی آرزوهای خود را نوشت و بین نوشتن و رسیدن راه بسیار است.)

از شخص عاقل، درخواست راهنمایی کنید تا راهنمایی شوید و از او نافرمانی نکنید که پشیمان می شوید.

از لجاجت دوری کنید زیرا ابتدای آن، نادانی و انتهایش، پشیمانی است.

توبه ی خالص، پشیمانی از گناه است و (آن توبه خالص) هنگامی است که وقتی از تو، گناهی سر می زند، از خداوند، طلب بخشش کرده سپس به آن گناه اصلا ًبر نگردی.

در مقابل بی خردی های خود (کارهای نسنجیده و بعدها موجب پشیمان شدن) بایستید (بی خردی های خود را برگیرید و نگذارید موجب اذیّت شما شود.)

زمانی که خشمگین شدی، ساکت باش (تا حرف هایی از دهان تو خارج نشود که بعد از آن پشیمان شوی.)

سکوت، بهتر از گفتن حرف بد است. (حرفی که بعد، پشیمانی بیاورد.)

نتیجه و نهایت قسم یا این است که آن را می شکنی و یا پشیمانی می آورد (که چرا قسم خوردی، پس با رعایت تمام جوانب آن، باید قسم خورد.)

جنگ (نوعی) نیرنگ است. (یعنی در جنگ مقابل کفر، نباید رحم به دل راه داد بلکه باید با خشم تمام با آنها مبارزه کرد و برای نشان دادن این خشم و پیروزی بر دشمن از هر راهی مثل نیرنگ نیز می توان استفاده کرد.)

بزرگواری را نزد مهربانان امّت من جستجو کنید و در پناه آنها زندگی کنید (چون با تجربه ی خود راه و رسم زندگی را به شما می آموزند) و بزرگواری را از سنگدلان نخواهید.

پیرمرد در میان خانواده اش مانند پیامبر در میان امتش است. (از نظر دلسوزی و علمی که از راه تجربه به دست آورده است.)

(هیچ) مسلمانی را نترسانید زیرا ترساندن مسلمان، ظلم بزرگی است.

از خدا بترسید و در میان خودتان آشتی و صلح برقرار کنید.

از دعای مظلوم بترسید، اگرچه (آن مظلوم) کافر باشد زیرا بین او و خداوند، هیچ حجابی نیست (از آن جهت که حقّ انسانی او پایمال شده است.)

از لغزش عالِم بترسید و منتظر بازگشت وی باشید. (زیرا لغزش عالِم به ضرر تمام مردم آن منطقه تمام می شود.)

از نفرین مظلوم بترسید زیرا نفرین او مانند پاره های آتش به طرف آسمان بالا می رود.

پایه ی دانش، ترس از خداست.

خدایا! دو چشم اشکبار به من، روزی گردان که قلب را به واسطه ی اشک هایی که از ترس تو می ریزد، شفا دهد، قبل از آن که (بمیرم) و چشم هایم، خون و دندان هایم (در دهانم) پر از آتش شود.

دو رکعت نمازی که مرد پرهیزگار به جای می آورد از هزار رکعت نماز شخص لاابالی (که بدون ترس از خدا گناه می کند) بهتر است.

کسی که تصمیم بر انجام گناهی داشته باشد سپس آن را ترک کند، برای او یک حسنه (و کار نیک) نوشته می شود.

پیری خود را تغییر دهید (مثلاً موی سفید خود را مرتّب کرده و رنگ سیاه بزنید) و خود را به یهودیان شبیه نسازید (که موهای بسیار بلند داشته و ریش های آن ها نیز دراز و سفید می باشد.)

پیری خود را تغییر دهید (موی سفید خود را رنگ کنید) و خود را مانند یهودیان نکنید (موها و محاسن خود را رها می کردند تا به صورت سفید، بلند شود.)

حکایت مؤمن مانند شِمش طلاست که اگر بر آن بدمند، قرمز می شود و اگر وزن کنند، کمتر نمی شود. (همان طوری که ارزش طلا ثابت می ماند و وزن او هم تغییر نمی کند، مؤمن نیز همیشه با ارزش است.)

خدایا! از نابودی نعمتی که (به من) داده ای و تغییر سلامتی (نسبت به من به خاطر گناهان) و خشمِ ناگهانی و تمام خشم تو، به تو پناه می برم.

مسافرت کنید تا سالم مانده و روزی به دست بیاوری. (با مسافرت، و تغییر آب و هوا، سلامتی حاصل می شود و برای تاجر، روزی فراهم می گردد.)

اگر گناه نمی کردید، بر شما از بدتر از آن، می ترسیدم (و آن) خودپسندی، خودپسندی است. (یعنی انسان به خاطر گناه نکردن هم ممکن است خودپسند شود.)

چهار گروه هستند که خداوند با آن ها دشمن است: فروشنده ای که قسم می خورد و فقیری که مغرور است و پیرمردی که زنا می کند و پیشوای ستمگر (که حاکم بر مردم است و ظلم می کند.)

خود را از سه خصلت، باز دارید: حسادت، حرص و غرور.

کسی که اوّل سلام کند، از غرور به دور است. (پس اگر می شود با ابتدای به سلام، غرور را که گناه بزرگی است از بین برد، باید چنین کرد.)

هر که بر زمین از روی خیلا و تکبر راه رود زمین او را لعنت کند و آنچه در زیر زمین است و آنچه در بالای زمین است.

از کسی که (بیماری) جذام دارد، دوری کنید همان طوری که از (حیوان) درّنده دوری می کنید. به طوری که اگر آن حیوان به درّه ای وار شود، شما به درّه ی دیگری وارد می شوید.

اوقات بیماری (که شخص بیمار آن را تحمّل میکند) اوقاتی است که گناهان را از بین می برد.

بر شما لازم است (به خاطر سلامتی خودتان از گناه هم که شده) کم سخن بگویید و (مواظب باشید) که شیطان شما را به سوی هوس ها نبرد.)

برای هر دردی، دارویی است و داروی گناه، استغفار است. (از این حدیث نتیجه می گیریم که گناه، بیماری و درد و مرض است و چنان که فوری به درمان آن نپردازیم. کشنده خواهد بود.)

پروردگارا! به بدن، گوش، چشم من سلامتی بده. خدایا! از کفر و فقر و عذاب قبر، به تو پناه می برم (زیرا) خدایی به جز تو نیست.

چهار چیز را قبل از چهار چیز غنیمت بشمار: جوانی خود را، قبل از پیری و سلامتی خود را قبل از بیماری و بی نیازی خود را قبل از فقر و زندگی خود را قبل از مرگ.

حقیقتاً پاک ترین غذای شما آن است که با آتش پخته شود. (زیرا به سلامتی ضرر نمی زند و تأثیر بسیار خوبی در سوخت و ساز بدن دارد.)

حقیقتاً هر شخص مسلمانی که برادر (مسلمان و بیمار) خود را عیادت می کند، تا زمانی که بر می گردد، در نخلستان های بهشت قدم می زند. (و این ثواب عمل را می رساند.)

دعای مؤمنی که به (چیزی مثل بیماری یا گرفتاری) مبتلا شده است را غنیمت بشمارید.

دو نعمت است که بسیاری از مردم نسبت به آن دو، سست هستند: (ارزش آن را زمانی که از دست دادند، می دانند) سلامتی و فراغت (ذهنی)

سلامتی و فراغت (ذهن از تشویش) دو نعمتی هستند (که تا وقتی آن ها را از دست نداده اند) کفران نمایند.

عطسه کردن بیمار علامت عافیت اوست و راحت بدن است.

قرآن شفای (بیماری های جسمی و روحی) است.

کسی که سلامتی (جسم و روح) را می خواهد، باید سخنی را که به زبان می آورد، نگه دارد (یعنی بداند که چه می خواهد بگوید) و از آن چه در دل دارد (و راز او می باشد چیزی) به زبان نیاورد و عملش را خوب کرده و آرزویش را کوتاه کند.

معده، خانه ی بیماری است و پرهیز (و رژیم غذایی مناسب)، سرآمد تمام داروهاست.

مؤمن را بر مؤمن هفت حق واجب است: اول آنکه در حضور، او را تعظیم نماید و محبتش در سینه ی او باشد و مال خود را با او صرف نماید و غیبت او را بر خود حرام داند و چون بیمار شود به عیادت او رود و چون بمیرد به جنازه اش حاضر شود و بعد از مرگش به غیر از نیکی او چیزی نگوید.

وضو گرفتن قبل از غذا، فقر را برده و بعد از غذا، وسوسه را می برد و به چشم، سلامتی (و روشنایی) می دهد.

همانا، حجامت، نوعی شفا (برای بیماری) است.

کمال (نهایت) کار نیک این است که همان کاری را که در خلوت (و پنهانی) انجام می دهی در آشکارا نیز همان را به عمل آوری.

هر که برادر مسلمانش به او محتاج شود در قرضی و قادر باشد و ندهد حق تعالی بوی بهشت را بر او حرام گرداند.

هر که خشمی از کسی فرو خورد که تواند از او انتقام بکشد حق تعالی به او ثواب شهیدی کرامت فرماید.

(جایگاه) کسی که در حال بی نیازی، گدایی می کند، آتش جهنّم است.

آفت شرافت، فخر فروشی است (یعنی داشتن مقامات بالا و جایگاه علمی داشتن خوب است ولی آن هم آفتی دارد که عبارت است از فخر فروشی به وسیله ی داشتن این مقامات.)

بهشت، صد جایگاه و مرتبه دارد که فاصله ی دو درجه ی آن مانند فاصله ی زمین تا آسمان است.

بهشت، صد مرتبه دارد که فاصله ی دو درجه ی آن به اندازه ی پانصد سال راه است.

حقیقتاً خداوند بزرگ، کوشش (و تلاش) را بر شما مقرّر کرده است (که برای رسیدن به جایگاه بالا، باید تلاش کرد) پس (تا می توانید) تلاش کنید.

حقیقتاً فضیلت نیکوکاران را (فقط) صاحب آن ها می شناسند. (کسانی که از روی علم و معرفت، کارهای شایسته انجام می دهند، ارزش و جایگاه چنین اعمالی را می دانند.)

فقراء را، دوستان خود بگیرید زیرا آنها در روز قیامت، جایگاه (مخصوصی) دارند.

آرامش نوعی امنیّت و رها کردن آن نوعی زیان است.

ترکک دنیا (از امکانات دنیایی گذشتن) از صبر، تلخ تر و از شکستن شمشیرها (به خاطر زیاد جنگیدن در جنگ) در راه خدا، سخت تر است.

جنگیدن با مسلمان کفر و دشنام دادن به او فسق و گناه است و برای هیچ مسلمانی دور ماندن و قهر از برادر خود بیشتر از سه روز جایز نیست.

دشنام دادن مؤمن گناه بزرگ است و با او جنگ کردن کفر است و غیبت او کردن نافرمانی خداست.

دعاء، سلاح مؤمن است.

صبر و دعا، سلاح خوبی برای مؤمن است.

کسی که میان دو نفر سخنی گوید که صلح و آشتی برقرار کند، دروغگو نیست (اگرچه دروغ هم بگوید.)

از ما نیست کسی که خردان ما را رحم نکند و پیران ما را تعظیم نکند.

بهترین شما کسی است که عمرش طولانی تر باشد (عمر خود را در راه عبادت خداوند سپری کرده است و به سنّ کهنسالی رسیده است) و در اخلاق (هم) نیکوتر باشد.

پروردگارا! روزی خود را بر من موقع بالا رفتن سنّ (و پیری) و (آخرین سال های) تمام شدن عمرم، وسیع تر کن. (چون در آن زمان بیشتر از هر زمان نیازمندم.)

چون بر مؤمن ضعف پیری غالب شود حق تعالی امر فرماید که آنچه در جوانی و قوت می کرده است برای او بنویسند و همچنین ملکی را موکل می گرداند که برای مؤمن بیمار بنویسد آنچه در حال صحت از کارهای خیر می کرده است و از برای کافر بیمار بنویسد آنچه در حال صحت می کرده است از کارهای بد.

شام بخورید (شب ها شام بخورید و بدون آن نخوابید) اگر چه تعدادی خرمای بی مصرف باشد، زیرا ترک شام، باعث پیری و ناتوانی می شود.

هر پیرمردی، جسم اش ضعیف می شود ولی قلبش نسبت به دوستی دو چیز، جوان می ماند: داشتن عمر (زندگی) طولانی و دوست داشتن ثروت.

هر پیرمردی، در دوستی دو چیز جوان است: دوست داشتن عمر دراز (زندگی طولانی) و دوست داشتن زیادی ثروت.

همانا بیشتر اهل بهشت ابلهان هستند (یعنی کسانی که نسبت به گناه ابله و نادان هستند مثل پیرمردان و پیرزنان روستایی که اسم بعضی از گناهان نیز هنوز به گوششان نرسیده است.)

هیچ جوانی، پیرمردی را به خاطر سنش محترم نمی شمارد مگر این که خداوند او را به سن پیری می رساند، و کسی را قرار می دهد که او را، احترام کند.

مؤمن، چهار دشمن دارد: مؤمن (دیگری) که بر او حسادت ورزد و منافقی که دشمنش می باشد و شیطانی که او را گمراه می کند و کافری که با او می جنگد.

هر صاحب نعمتی (کسی که خداوند به او نعمت داده است) مورد حسد (دیگران) است مگر کسی که فروتنی می کند. (هیچ کسی نسبت به تواضع کسی حسادت نمی ورزد، بلکه آن را دوست می دارند.)

از جمله ی حق مهمان آن است که همراه او تا در خانه بروی.

تمام خیرات در شمشیر و زیر سایه ی شمشیر است و شمشیر اهل حق کلید بهشت است و شمشیر اهل باطل کلید جهنم است.

حق تعالی سه برکت فرستاده است: آب، و آتش و گوسفند.

هر که احسانی بر برادر مؤمن خود بکند و بر او منّت گذارد حق تعالی عملش را خبط کند و او را ثواب ندهد.

هر که اذان بگوید از برای خدا حق تعالی به او ثواب چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق کرامت فرماید و به شفاعت او چهل هزار گناهکار داخل بهشت شوند.

هر که از برای کوری حاجتی از حوائج دنیای او را برآورد و از برای او در آن حاجت راه رود تا آن حاجت برآورده شود حق تعالی بیزاری از نفاق و بیزاری از آتش جهنم به او عطا فرماید و هفتاد حاجت از حاجات دنیای او را برآورد و پیوسته در رحمت الهی باشد تا برگردد.

هر که به دیدن برادر مؤمن خود به خانه ی او برود حق تعالی او را خطاب فرماید که تو مهمان منی و به زیارت من آمده ای و مهمانداری تو بر من است و بهشت را بر تو واجب گردانیدم به سبب آنکه برادر مؤمن خود را دوست داشتی.

هر که خیانت کند امانتی را در دنیا و به اهلش پس ندهد تا مرگ او را دریابد بر غیر ملت من مرده باشد و حق تعالی در قیامت از او در خشم باشد.

هر که دور کند از راه مسلمانان چیزی را که باعث آزار ایشان باشد حق تعالی ثواب خواندن چهارصد آیه برای او بنویسد که به هر حرفی ده حسنه برای او بنویسد.

هر که رعایت حق خویشان کند حق تعالی در بهشت به او هزار درجه کرامت کند که از هر درجه ای تا درجه ی دیگر صد ساله راه باشد.

دعا، پیشامد (بد) را بر می گرداند و انجام کار نیک، روزی را زیاد می کند و حقیقتاً به خاطره گناه از روزیی که می خواهد به او برسد، محروم می شود.

بهترین ذکرها آن است که مخفیانه باشد و بهترین روزی ها آن است که کفاف (مخارج یک خانواده) را بکند.

پیوند با خویشاوندان (باعث می شود) ثروت زیاد شده و در میان خانواده، محبت برقرار شده و اجل (زمان مرگ) به تأخیر بیفتد.

همانا خداوند بزرگ به خاطر یک مسلمان نیکوکار و شایسته در یک محلّه بلا را از صد خانواده ی همسایه ی او دفع می کند.

(از علم خود) بیاموزید و آسان بگیرید و سخت مگیرید و بشّاش رو باشید و خشم نگیرید و زمانی که یکی از شما عصبانی شد، پس سکوت کند.

از خشمگین شدن، دوری کنید.

انجام کار خوب بر شما لازم است زیرا از حوادث بد جلوگیری می کند و صدقه دادن پنهانی بر شما لازم می باشد، زیرا خشم خدای عزیز و بزرگ را فرو می نشاند.

آیا گمان می کنید که قدرت، به برداشتی سنگ (بزرگ و سنگین) است (نه چنین نیست بلکه) قدرت به این است که وقتی خشمگین شدید، بر خشم خود چیره شوید.

با دشمنی با گنهکاران خود را به خدا نزدیک کنید و با آن ها با چهره های خشن برخورد کنید و با خشم آن ها، رضایت خداوند را به دست بیاورید و با دوری از آنها به خداوند نزدیک شوید.

خشم (از طرف) شیطان است و شیطان از آتش است و آتش با آب خاموش می شود پس شما (نیز) موقعی که عصبانی شدید، (با آب) غسل کنید. (زیرا خشم نیز نوعی آتش است.)

زمانی که یکی از شما به قضاوت کردن میان مسلمانان دچار شدید، در حال خشم نباید قضاوت کنید و در بین آنها در نگاه کردن و محل نشستن و اشاره کردن، مساوات را رعایت نمایید.

هر که راضی نباشد به آنچه خدا روزی او گردانیده است و شکایت کند از برای خدا و صبر بر تنگی روزی نکند هیچ حسنه ای از او بالا نرود و در قیامت خدا از او در خشم باشد مگر آنکه توبه کند.

خنده ی زیاد، قلب را می میراند.

زیاد خنده مکن زیرا خنده ی زیاد دل را می میراند و (او نسبت به کارهای مهم بی تفاوت می شود.)

کسی گناه کند (و در عین گناه) خندان باشد، با حالت گریان، وارد جهنّم می شود.

از پیامبری چیزی به جز، بشارت دهنده ها باقی نمانده است (که آن) خواب نیک می باشد (که مؤمن می بیند.)

خواب مؤمن یک جزء از چهل و شش جزء پیامبری است. (خواب مؤمن راست است و همان طور که می بیند به وقوع می پیوندد.)

خواب مؤمن، سخنی است که بنده در خواب با پروردگارش می زند.

خواب همراه علم از نماز با جهل بهتر است.

دو چشمان من به خواب می روند ولی قلب من به خواب نمی رود. (همیشه آماده ی دریافت وحی از طرف خداوند است.)

راست ترین خواب، خواب دیدن در سحرگاه است.

عملی که شبهه ناک است را رها کرده و عملی که شبهه ناک نیست را به جا آورید پس کسی که گوسفندان خود را برای چرا به منطقه ی ممنوعه ببرد، ممکن است (که گوسفندان) در آن بیفتند (و طعمه ی دست نگهبانان آن منطقه شوند.)

(هر کسی نسبت به) مال (خود) حقّی دارد. (و می تواند آن طور که می خواهد استفاده کند) مگر زکات (که حقّ خدا برای رساندن به اهلش می باشد.)

انسان از دو چیز متنفر است: (اول) مرگ در حالی که مرگ برای او از فتنه (در گناه افتادن) بهتر است و (دوم) کمی مال در حالی که کمی مال، حساب او را (در قیامت) آسان می کند.

با مشرکین به وسیله ی مال و جان و زبانتان، جهاد کنید.

با هواهای نفسانی خود مبارزه کنید تا بر نفس خود مالک شوید. (و کنترل آن به دست شما باشد.)

به کمک ثروت های خود از آبرویتان دفاع کنید.

پادشاه عادل سایه ی خدا در زمین است پس اگر یکی از شما به شهری داخل شد که سلطان عادل ندارد اصلاً آنجا اقامت نکند. (چون امنیت جانی و مالی و اعتقادی نخواهد داشت.)

پول شراب و مهریّه زناکار و پول سگ (ولگرد یا سگ بی مصرف و فقط برای زیبایی) و شطرنج، حرام است و اگر صاحب سگ به نزد تو آمد و پول آن را درخواست کرد، دستانش را پر از خاک کن، شراب و قمار و هر چیز مست کننده ای حرام است.

چه نیکو ثروتی است (درخت) نخلی که در گل و لای محکم، شده است. (و همیشه می ماند و از محصولات و چوب آن استفاده می کند.)

حقیقتاً کار خوب و پیوند با خویشاوندان، عمر انسان را زیاد و شهرها را آباد و ثروت ها را زیاد می کند اگرچه انجام دهندگان آن ها، انسان بدی باشند.

دو گرسنه هستند که سیر نمی شوند: طالب دانش و طالب ثروت (هر چه به این دو بدهی سیر نمی شوند و باز هم می خواهند.)

زمانی که خداوند به یکی از شما خیری (مالی) داد، ابتدا باید از خود و خانواده اش، شروع کند.

سختگیری شخص واجد (با دارایی و مال) آبرو و عقوبتش را آسان می کند. (یعنی همه جا نباید پول خود را خرج کند تا هم آبروی او ریخته شود و هم به خاطر صرف آن پول ها در گناه، عقوبت شود)

قناعت کردن بر شما لازم است زیرا قناعت، مالی است که تمام نمی شود.

کسی که اموال مردم را گرفته و نیّت پرداختش را داشته باشد، خداوند، قرض او را می پردازد (یعنی راهی برای پرداخت را برای او فراهم می سازد.)

کسی که خانه ای را بفروشد، و با پول آن خانه ای (دیگر) نخرد، هیچ برکتی برای او نمی باشد.

کسی که خداوند، (از نظر مالی) به او وسعت داده است (ولی) او بر خانواده اش سخت می گیرد (بخیل است و یا در راه های گناه صرف می کند) از ما (مسلمانان) نیست.

کسی که در راه (دفاع) از مال خود (هم) بمیرد، شهید است. (زیرا از حقّ دفاع کرده است.)

منافق، مالک چشمان خود می باشد به طوری که هر وقت بخواهد، گریه می کند. (منافق با ظاهرسازی قصد فریب طرف مقابل خود را دارد با او نشسته و در مقابلش گریه می کند و مخاطب، لحظه ای به او مشکوک نمی شود.)

مؤمن، سرمایه است که اگر با او همراه شوی یا مشورت نمایی یا شریکش باشی به تو سود می رساند و تمام کارهای او سودآور است.

هر صاحب مالی نسبت به مال خودش سزاوارتر است که هر طور می خواهد (می تواند) از آن استفاده کند.

هر که مال خیانتی را بخرد دانسته چنان است که خود خیانت کرده باشد.

از همراهی با احمق بپرهیز، زیرا او می خواهد به تو سود برساند ولی به تو ضرر می زند. (زیرا راه های سود و زیان را نمی داند.)

اساس عقل، نرم خویی است.

اگر حیوانات از مرگ مانند انسان ها آگاهی داشتند، (شما انسان ها) گوشت چاق و چربی دار نمی خوردید. (زیرا یاد مرگ، حیوانات را نیز لاغر و ضعیف می کرد.)

با احمق، قطع رابطه کن. (زیرا به تو در هر صورت ضرر می زند.)

بر عزیزی (که اینک) ذلیل شده و ثروتمندی (که حالا) فقیر شده و عالمی که میان جاهلان، گمنام شده است، ترحّم کنید (یعنی با دید احترام به آن ها نگاه کرده و آن ها را مورد سرزنش قرار ندهید زیرا در وضعیّت روحی بسیار شدیدی به سر می برند.)

برای هر چیزی ستونی هست و ستون این دین (اسلام) دانایی (در دین) می باشد.

بندگان خود را به قدر عقل ایشان مورد عتاب قرار دهید.

پایه ی دانش، خداشناسی است.

پرخوری، قلب را سخت می کند (باعث می شود، تمام توجّه آن شخص به خودش بوده و از حال دیگران غافل باشد.)

حقیقتاً بعضی از گفته ها، شرک و بعضی از شعرها (که سروده می شود) حکمت و بعضی از سخن ها، نامفهوم (و بی معنا) و بعضی از دانش ها، نادانی است.

حکمت (دانش) را نزد غیر اهلش مگذارید (که در این صورت) به دانش ظلم کرده اید و از اهلش نیز منع نکنید که (در این صورت) به آنها ظلم کرده اید.

خدایا! از دانشی که سودی ندارد و از قلبی که سوزی ندارد و از دعایی که شنیده نمیشود و از نفسی که (از گناه) سیر نمیشود و از شرّ این چهار (چیز که گذشت) به تو پناه میبرم.

خواب مؤمن در میان زمین و آسمان بر بالای سرش پرواز می کند تا آنکه خود آن برای خود تعبیر کند یا دیگری برای او تعبیر کند پس به آن نحو که تعبیر کردند واقع می شود پس خواب خود را نقل مکنید مگر برای شخصی که عاقل باشد.

خوبی دنیا و آخرت با علم، و بدی دنیا و آخرت با نادانی، همراه است.

خوش به حال کسی که نادانی را رها کرده (به دنبال) برتری (به واسطه ی کسب علم است) و به عدالت رفتار می کند.

دانشی که از آن سود برده نمی شود، مانند گنجی است که از آن (به فقرا) انفاق نمی شود. (یعنی هیچ برکتی ندارد.)

در (شب معراج) داخل بهشت شدم و ناگهان دیدم بیشتر بهشتیان ابلهان هستند (قبلاً گفتیم که منظور از ابله، نادان نسبت به گناه است.)

در طلب و جست و جوی دانش، سحرخیز باشید زیرا بیداری در صبح، برکت و رستگاری را به همراه دارد.

دو خصلت وجود دارد که در منافق جمع نمی شود: خوش نامی و دانایی در امور دین.

شستن ظرف ها و پاکیزگی حیاط (منزل محوطه ی آن) بی نیازی را از خود به جای می گذارد. (چون با رعایت این نکات ظرفی شکسته نمی شود تا مجبور شود، بخرد یا خانه، احتیاج به تعمیر پیدا نمی کند.)

عمل کم که با علم همراه باشد، زیاد و عمل زیادی که با نادانی همراه باشد، کم است.

عمل کمی که با علم همراه باشد، سودمند است و عمل زیادی که با نادانی همراه باشد، سودی ندارد.

فراموشی، آفت علم است و ضایع کردن دانش به این است که آن را به غیر اهلش بگویی. (زیرا او نمی فهمد و در نتیجه آن علم را به تمسخر می گیرد.)

کار اندکی که با آگاهی همراه باشد، زیاد است و کار زیادی که با نادانی همراه باشد، کم است.

مردم، دو گروه اند: عالم و دانش آموز و در غیر این دو گروه، خیری نیست. (چون هیچ سودی به دیگران ندارند.)

مؤمن، زیرک، باهوش (با دقّت) و محتاط است.

هر که خان های بخرد سنّت است که ولیمه و مهمانی بکند.

هر که خرید و فروش کند از پنج چیز اجتناب کند: از سود خوردن، و قسم خوردن، و عیب متاع را پوشانیدن، و مدح کردن چیزی که فروشد، و مذمّت کردن چیزی که خرد.

همانا من بعد از خود بر امّتم (نسبت به اعمالشان) از سه چیز می ترسم: لغزش مسلمان دانا و سلطنت ستمگر و پیروی از هوی و هوس.

هیچ عالِمی از دانش خودش سیر نمی شود تا این که در نهایت به بهشت برود.

(خوب) نگاه کن و (بدان) که تو از سرخ پوست و سیاه پوست بهتر نیستی مگر این که با تقوی و نیکوکاری از او بهتر باشی.

احدی را نیست که سخنی را که صاحبش پنهان دارد او نقل کند مگر آنکه علمی باشد که اظهار آن لازم یا ذکر نیکی های آن شخص باشد.

از شرایط ساعت (نشانه های قیامت) دشنام و سخن زشت گفتن و قطع کردن پیوند خویشاوندی و خائن دانستن امین و امین دانستن خائن است.

اگر روزی بر من برود (روزی را پشت سر بگذارم) و علمی که مرا به خداوند نزدیک می کند، در آن روز نیاموزم، (می خواهم که) طلوع خورشید آن روز، برای من مبارک نباشد.

به دنبال علم حتّی تا چین بروید زیرا طلب علم بر هر مسلمانی واجب است و حقیقتاً فرشتگان، بال های خود را برای طالب علم پهن می کنند به خاطر این که از آنچه دنبال می کنند (یعنی علم) راضی هستند.

تار عنکبوت جهل، ما را اسیر خود کرده است)

خدایا به وسیله ی چیزهایی که به من یاد داده ای، بهره مند کن (تا از علم خود استفاده کنم) و از چیزهایی که برای من مفید است، آگاهم کن و به علم من (روز به روز) اضافه نما.

دو بار قرض دادن بهتر از یک بار صدقه دادن است. (یعنی تا جایی که امکان دارد، قرض بدهید زیرا قرض با شناخت نیازمندان همراه است.)

علم از عمل بهتر است و بهترین عمل آن است که معتدل تر باشد. (اگر عمل با علم همراه باشد، کم آن هم زیاد است.)

علم را از گهواره تا گور دنبال کنید. (پس علم، کاری به سنّ و سال ندارد و برای همه تکلیف است که تا اندازه ی توان خود به دنبال آن باشند.)

کسی که خداوند، خیر او را می خواهد، او را در علم دین، فقیه می کند.

وای بر امّت من، از علمای بد. (که نسبت به وقایع و حوادث جاری در مملکت اسلامی و تهاجم دشمنان و شیاطین به اسلام و مسلمین، بی تفاوت هستند.)

وای به حال کسی که نمی داند (چون باید، به دنبال علم برود) و وای به حال کسی که می داند و عمل نمی کند.

هر صاحب علمی، نسبت به علم دیگر گرسنه است. (می خواهد تمام علوم را یاد بگیرد.)

هیچ کس از من نیست مگر عالِم یا دانش آموز. (یعنی هر مسلمانی یا باید خودش عالِم بوده و یا اهل علم و به دنبال آن باشد وگرنه مسلمانیّت او کامل نیست.)

بر چیزی می توانی قسم بخوری که دوست تو، آن را تصدیق کند. (و بگوید که رفیق من راست می گوید.)

بر شما لازم است که راست بگویید زیرا راستی، دری از درهای بهشت است و از دروغ دوری کنید زیرا دری از درهای جهنّم است.

بهترین عمل، نیّت راست است. (یعنی اگر عملی با نیّت راست همراه باشد، بهترین عمل خواهد شد.)

تاجر راستگو از دخول به بهشت منع نمی شود (چیزی بین او و بهشت حائل نمی شود.)

تاجری که (در تجارت خود) امانت دار، راستگو و مسلمان باشد، روز قیامت با شهداء است (محشور می شود.)

تاجری که راستگو و امانت دار باشد (روز قیامت) با پیامبران و راستگویان و شهداست.

خواب مؤمن، یک جزء از چهل و شش جزء پیامبر است. (پیامبران اولوالعزم چهل و شش خصوصیّت دارند که یکی از آن ها این که خوابشان همیشه راست می باشد.)

زیبایی، راستی گفتار طبق حقّ است و بزرگی به عمل خوب همراه با راستی است.

هر که به سوره ای از قرآن قسم یاد کند به هر آیه ای از آن یک کفّاره لازم است، خواه راست قسم خورده باشد و خواه دروغ.

هیچ بدی را حقیر مشمارید هر چند در نظر شما کوچک نماید به درستی که گناه کبیره با استغفار نمی ماند و گناه صغیره با اصرار نمی باشد بلکه چون بر گناه صغیره اصرار کردی و توبه نکردی کبیره می شود.

بهشت بر هر فحش گوینده ی کم حیایی که پروا نکند از آنچه خود گوید و از آنچه به او گویند، حرام است.

ستم (و طغیان) آفت شجاعت است.

(سخن) حقّ را که از طرف کوچک و بزرگ به تو رسیده است، بپذیر، اگرچه دشمن دوری باشد (که او را نمی شناسی) و (سخن) باطل را که از طرف کوچک و بزرگ به تو رسیده است، نپذیر، اگرچه دوست نزدیک تو باشد.

زمانی که میان مردم می خواهید آشتی دهید.)

از خدا بترسید و میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید همان طوری که دوست دارید با شما به نیکی رفتار کنند.

اگر اجل (سر آمدن زندگی در دنیا) و مسیر او (که یک انسان باید برود را) ببینی، آرزو و خوشحالی (نسبت به او را) دشمن خواهی داشت (یعنی اصلاً آرزوی پایان عمر خود را نمی کنی.)

اگر به اندازه ی کوه اُحُد، طلا داشتم، دوست داشتم که سه روز بر من نگذشته باشد که چیزی از آن (طلاها) نزد من نباشد مگر این که مقداری از آن را برای پرداخت قرض، ذخیره کنم.

اگر به مرگ و راه او نگاه کنید، آرزو کردن و خوشحالی نسبت به او را دشمن خواهید داشت. (یعنی آروز می کردید که اصلاً نمی مُردید.)

انسان گمراه را به جز انسان گمراه (دیگر) دوست ندارد. (هر طبقه ای را فقط افراد همان طبقه دوست دارند.)

با برادر خود مجادله و دشمنی و حیله گری مکن (چون در واقع به خود ضرر میزنی و اعتبار خود را از دست می دهی.)

برای هر مشکلی، کلیدی (جهت رفع آن) وجود دارد و کلید بهشت، دوستی با بیچارگان و فقرا است.

به فرزندان خود، تیراندازی بیاموزید زیرا تیراندازی باعث سرشکستگی دشمن است.

بهترین دوستان (تا) چهار نفر و بهترین فرماندهان، تا چهارصد هزار نفر است.

بهترین دوستان شما کسانی هستند که وقتی او را یاد کنی، به یاری تو می آید و زمانی که او را فراموش کردی، او تو را یاد می کند.

بهترین نوع صدقه، آشتی دادن میان دو نفر است.

پروردگارا! از چیرگی بدهکاری و غلبه ی دشمن و سرزنش دشمنان به تو پناه می برم.

پروردگارا! از دوست حیله گری که چشمانش مرا می بیند و دلش مراقب من است (به طوری که) اگر خوبی ببیند، پنهان کرده و اگر بدیی ببیند، آن را اعلام می کند، به تو پناه می برم.

جهاد را واجب بشمارید تا (از تجاوز دشمن به خاک و ناموس) سالم مانده و از (محتاج شدن به بیگانگان) بی نیاز شوید.

حقیقتاً پروردگار تو، ستایش کنندگان (به او را) دوست دارد.

حقیقتاً خداوند بزرگ، اهل مدارا است و مدارا کردن را (نیز) دوست دارد و به وسیله ی آن چیزهایی (از طرف خداوند) داده می شود که با خشونت، داده نمی شود.

حقیقتاً خداوند هر قلب اندوهگینی را دوست دارد. (زیرا وقتی گناهان خود را یاد بیاورد، اشکش جاری می گردد و تضرّع او در مقابل خداوند زیاد می شود.)

خدایا! از روز، شب، ساعت، رفیق و همسایه ی بد در خانه ی ثابت، به تو پناه می برم.

دوست دارید اطفال خود را و رحم کنید به ایشان و اگر وعده کنید به آن وفا کنید.

دوست داشتنی ترین سخن نزد من آن است که راست تر باشد. (و بدون ذرّه ای دروغ بیان شود.)

دوستی دنیا (و دلبسته بودن به آن) سرآمد هر گناهی است.

زمانی که رفیق شما بمیرد، آن را رها کرده و از او بد نگویید.

فرزند، ریحان بهشت است. (یعنی بسیار دوست داشتنی و خوش بو برای انسان است.)

قبل از خرید خانه، به دنبال همسایه ی (خوب) بگردید و قبل از رفتن (به سفر) به دنبال رفیق (خوبی) باشید.

قبل از خریدن خانه به دنبال همسایه ی خوب باشید (و بعد از آن که از همسایه ی خود مطمئن شدید، اقدام به خریدن خانه کنید) و قبل از رفتن به راهی (سفر)، دوست پیدا کنید.

کسی که میان دو نفر، سخن چینی کند تا میانشان آشتی شود، (آن سخن) دروغ نیست.

مردم را با همنشینانشان امتحان کنید (و بشناسید) زیرا مرد با کسی رفاقت می کند که او را دوست داشته باشد (پس دو دوست با یکدیگر هم عقیده هستند و اگر یکی از آن دو شناخته شود، نفر دوم نیز شناخته خواهد شد.)

میان فرزندان خود با محبّت به عدالت رفتار کنید همان طوری که دوست دارید میان شما به نیکی و مهربانی رفتار شود.

هر چیزی که دوست داشته باشی، تو را کور و کر می کند (یعنی همیشه خوبی های او را می بینی و عیب های او به چشم نمی آید.)

همانا خداوند بزرگ شخص هفتاد ساله ای که در راه رفتن و رفتارش مثل شخص بیست ساله باشد را دشمن می دارد. (مثلاً لباس پوشیدن او نیز مثل آن ها باشد.)

همانا خداوند گدایی که (برای بیچارگی و گرفتن چیزی از دیگران) قسم می خورد را دشمن می دارد.

همانا مؤمن (هم) با شمشیر و (هم) با زبان خود (در برابر دشمنان اسلام) می جنگد.

همسایه، قبل از (خرید) خانه و رفیق، قبل از راه (سفر) و توشه، قبل از کوچ کردن است. (باید به هر کدام قبل از رسیدن دیگری عمل کرد.)

هیچ ثروتمندی نیست مگر این که روز قیامت دوست دارد (و آرزو می کند) که (ای کاش) در دنیا فقط، غذا به اندازه ی نیاز به او داده می شد.

یک جا نشستن برای دو دوست، تنگ نیست. (هر دوستی می خواهد دوستش نزد او بنشیند اگرچه با آمدن او، جایش تنگ شود.)

در نعمت های خدا بیندیشید ولی در خدا نیندیشید (زیرا ذهن ما ظرفیت و گنجایش محدودی دارد و تا مرز مشخصی می فهمد و از آن بالاتر، قدرتی ندارد.)

سلام، درود ملّت (مسلمان) و حافظ ذمّه ما است. (سلام هم ادب اسلامی ما را نشان می دهد و هم این که به همه ثابت می کند که اهل درگیری و اختلاف نیستیم.)

کوری قلب (به این است که) بعد از هدایت، گمراه شود. (قلبی که مشتاق به خدا و عبادت او بود، به یکباره از تمام آن ها دل می کند.)

(سخن) خوب بگویید تا (از آن) سود ببرید و نسبت به سخن بد، سکوت کنید تا (در دنیا و آخرت) سالم بمایند.

(عمر) دنیا هفت روز از روزهای آخرت است. (زیرا جهان پس از مرگ زمانی مانند دنیا ندارد.)

(متوسّط) عمر (افراد) امّت من بین شصت تا هفتاد سال است.

(هرگز) آرزوی مرگ نکنید (زیرا از آن خبر ندارید و اگر از آن مطلّع بودید، قطعاً آرزو می کردید که همیشه در دنیا بمانید.)

از دنیا دوری کنید (به آن دل نبندید) قسم به کسی که جانم در دست اوست، دنیا از هاروت و ماروت، ساحرتر است.

از دنیا، فقط بلاء و فتنه باقی مانده است. (سراسر دنیا بلا و فتنه است که گریبان گیر انسان می شود، پس باید نیکوکار بود و از این بلاها و فتنه ها گذر کرد.)

اگر از انجام کار نیک خوشحال شده و از کار بد، ناراحت شدی، (پس بدان) که تو مؤمن هستی.

اگر یک دلو از نوشیدنی های جهنّم، در دنیا سرازیر کنند، بوی گند، تمام اهل دنیا را می گیرد.

اوقات آزار در دنیا، اوقات آزار در آخرت را از بین می برد. (کسی که در دنیا مورد اذیّت و آزار قرار بگیرد، در قیامت از عذابش کاسته می شود)

این که شخصی در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، برای او بهتر است از این که موقع مرگش، صد درهم صدقه دهد.

آنچه به تو می رسد (در دنیا و آخرت) همگی بر قلم رفته است. (یعنی نوشته شده است.)

برای شما در دنیا فقط به اندازه ی توشه یک مسافر کافی است (که برای خود فراهم کنید.)

به مردگان دشنام ندهید زیر آن ها به چیزی که از قبل (برای خود) فرستاده اند، رسیده اند. (و با توجّه به آن اعمال، در جهان پس از مرگ زندگی خوب یا بدی خواهند داشت.)

بهترین شما کسانی هستند که عمرشان دراز و در عین حال کارهایشان خوب است.

بهره ی هر کلام از شما در این دنیا باید (به اندازه ی) توشه ی یک مسافر باشد.

بی اعتنایی در دنیا به قلب و جان آرامش می دهد و علاقه به دنیا قلب و جان را خسته می کند.

پیشامد (بد) به جز دعا، (با چیزی دیگری) رفع و عمر (انسان) جز با کار نیک، زیاد نمی شود.

پیوند با خویشاوندان عمر را زیاد کرده و از مرگ بد، جلوگیری می کند.

حقیقتاًً نهایت سعادت، عمر دراز در اطاعت از خداوند است.

حقیقتاً از جمله بدترین مردم از جهت اعتبار و ارزش نزد خداوند در روز قیامت، عبدی است که آخرت خود را به خاطر دنیایی غیر خودش از بین برده است.

داشتن همسایه ی خوب، شهرها را آباد و عمرها را دراز می کند.

در طلب دنیا، معتدل باشید زیرا هر چیزی که برای او نوشته شده است، به سادگی به او می رسد.

دل های خود را با یاد (توجّه به) دنیا مشغول نسازید.

دنیا و آن چه در آن است، ملعون لعن شده است، مگر (در آن) فرمان به عمل نیک و نهی از عمل بد و ذکر خدا شود.

دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است. (همان طوری که آخرت بهشت مؤمن و زندان کافر است.)

دنیای خود را (به واسطه ی کارهای نیک) اصلاح کنید و برای آخرت خود، کار نیک انجام دهید مثل این که فردا می میرید.

رسوایی در دنیا آسان تر از رسوایی در آخرت است.

زبان خود را (از بدگویی) نسبت به مسلمانان، باز دارید و زمانی که یکی از مسلمانان از دنیا رفت، درباره ی او خوب بگویید.

صبوری در تمام چیزها (و کارها) خیر است به جز در عمل نسبت به آخرت. (در عباداتی که مربوط به جهان پس از مرگ است، صبوری، معنایی ندارد. مثل نماز، روزه، خمس، زکات و.... یعنی نمی توان برای ادای نماز، صبر کرد و امروز فردا نمود.)

قبل از آمدن قیامت، روزگاری آشفته وجود دارد.

قبل از آمدن مرگ، آماده ی آن باش. (تا با دست پر از این دنیا سفر کنی زیرا کسی که خود را برای سفری آماده می کند، وسایل مورد نیاز را هم به دنبال خود می برد.)

قیامت برپا نمی شود مگر این که خوشبخت ترین (افراد از میان) مردم در دنیا، پست فرزند پست است. (یعنی افراد پستی که سابقه ی بسیار بدی دارند، تمام امکانات رفاهی را برداشته و فقرا را در بیچارگی قرار می دهند.)

مخارج زندگی که مرد برای خانواده اش تأمین می کند، نوعی صدقه است.

مردم (هر روزگار) به روزگار خود شبیه هستند. (پس نمی توان مردم امروز را با مردم هزار سال پیش مقایسه کرد.)

مصیبت ها و بیماری ها و اندوه ها در دنیا، کیفر (گناهان) است.

وقتی کار (حکومت بر مردم در سراسر جهان) به نا اهل سپرده شود، منتظر قیامت باش. (زیرا یکی از نشانه های قیامت، همین است.)

هدیه ی مؤمن در دنیا، فقر است. (یعنی از امکانات دنیایی بی بهره می باشد و طمعی هم به آن ندارد.)

هر که پادشاه ظالمی را مدح کند و نزد او شکستگی و تذلل کند برای طمع دنیا، در جهنم قرین با او باشد.

هر که در دنیا از ظرف طلا و نقره آب خورد، در آخرت از ظروف طلا و نقره ی بهشت محروم باشد.

هر که در دنیا سیرتر است، در قیامت گرسنه تر است.

هر که کسی را در گناهی رسوا کند، چنان است که آن گناه را خود کرده است و هر که مؤمنی را به چیزی سرزنش کند، از دنیا نرود تا آن را خود بکند.

هیچ مؤمنی نیست مگر این که برای او گناهی به صورت کاه به کاه (یعنی کم کم) می رسد و تا زمانی که از دنیا نرفته است، آن گناهان از او جدا نمی شوند.

سه چیز است که چشم را تیزبین می کند: نگاه کردن به سبزه و آب جاری و صورت زیبا.

نام نیک، یک جزء از هفتاد و پنج جزء پیامبری است (یکی از خصوصیّات پیامبران این است که نام آن ها، بسیار زیبا و پر محتوا می باشد.)

معادل ابجد

مصیبتها

548

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری