معنی مضارب
لغت نامه دهخدا
مضارب. [م َ رِ](ع اِ) ج ِ مِضْرَب. خیمه هاو چادرهای بزرگ.(از اقرب الموارد): سپاه، دست از قتل بازداشتند و با مضارب و منازل خویش آمدند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 104). || حیله ها و تدابیر جنگی.(از ذیل اقرب الموارد).
مضارب. [م ُ رِ](ع ص) جنگجو.(ناظم الاطباء)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). و رجوع به مضاربه شود.
فرهنگ عمید
(ریاضی) = مَضرَب
[قدیمی] خیمهها،
فرهنگ فارسی هوشیار
جنگجو
فرهنگ فارسی آزاد
مُضارِب، زننده، مضروب سازنده، کسی که با مال دیگری برابر قرار داد تجارت کند،
انگلیسی به فارسی
مضارب سیمپلکس
commanditaire
شریک تضامنی، مضارب
lagrangian multipliers
مضارب لاگرانژین، ضریب لاگرانژ
audio-ferquency harmonic distortion
اعوجاج هماهنگی بسامد شنیداری اعوجاجی که در آن مضارب صحیح سیگنال ورودی ای-اف تسط تقویت کننده ایجاد می شود.
intermodulation
مدوله سازی متقابل مدوله سازی اجزاء موج مختلط توسط یکدیگر و تولید امواج جدیدی که بسامدهایشان برابر با مجموع و اختلاف مضارب صحیح بسامد اجزای موج مختلط اصلی است.
M
intermodulation-مدوله سازی متقابل مدوله سازی اجزاء موج مختلط توسط یکدیگر و تولید امواج جدیدی که بسامدهایشان برابر با مجموع و اختلاف مضارب صحیح بسامد اجزای موج مختلط اصلی است.
فرهنگ معین
برق و الکترونیک
مدوله سازی متقابل، مدوله سازی اجزاء موج مختلط توسط یکدیگر و تولید امواج جدیدی که بسامدهایشان برابر با مجموع و اختلاف مضارب صحیح بسامد اجزای موج مختلط اصلی است
M
Intermodulation، مدوله سازی متقابل، مدوله سازی اجزاء موج مختلط توسط یکدیگر و تولید امواج جدیدی که بسامدهایشان برابر با مجموع و اختلاف مضارب صحیح بسامد اجزای موج مختلط اصلی است
معادل ابجد
1043