معنی مظنه
لغت نامه دهخدا
مظنه. [م َ ظَن ْ ن َ / ن ِ](از ع، اِ) گمان و پندارو اندیشه و قیاس و وهم و احتمال. || گویاو شاید و یحتمل.(ناظم الاطباء). || در تداول بازاریان ایران، نرخ. بها و نرخ تقریبی. ج، مظان و مظنه جات.(از یادداشت های به خط مرحوم دهخدا).
فارسی به انگلیسی
Market, Price, Rate, Values
فرهنگ معین
گمان، پندار، در فارسی به معنای بها و نرخ کالا، جمع مظان، دستِ کسی آمدن از قیمت یا وضع خبردار شدن. [خوانش: (مَ ظِ نَّ) [ع. مظنه] (اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ، حدس، گمان، تخمین
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به ایتالیایی
quotazione
فارسی به آلمانی
Anbieten, Anführen, Zitat (n), Zitieren
انگلیسی به فارسی
مظنه
معادل ابجد
995