معنی معادل فارسی آبونه
حل جدول
مشترک
آبونه
مشترک
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
ترکی به فارسی
آبونه
لغت نامه دهخدا
آبونه. [ن ِ] (فرانسوی، ص، اِ) آبونه شدن روزنامه و مانند آن، از خریداران ماهیانه یا سالیانه ٔ آن گردیدن.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی همبست (صفت) مشترک روزنامه و مجله و مانند آن.
فرهنگ معین
مشترک روزنامه یا مجله و مانند آن، شخص حقیقی یا حقوقی که با پرداخت وجهی از خدمات خاصی استفاده کند، مشترک. (فره). [خوانش: (نِ) [فر.] (ص.)]
فرهنگ عمید
مشترک روزنامه یا مجله،
فرهنگ واژههای فارسی سره
همبست، هم وند
معادل ابجد
560