معنی معادل فارسی ارگان

لغت نامه دهخدا

ارگان

ارگان. [اُ] (فرانسوی، اِ) (از یونانی ارگانن) عضو. کارمند. || مُبیِّن افکار گروهی: روزنامه ٔ شوری ارگان حزب اجتماعیون بود.

فرهنگ عمید

ارگان

(زیست‌شناسی) عضو، اندام،
سازمان، نهاد، تشکیلات،
نشریه‌ای متعلق به یک حزب یا گروه خاص که بیان‌کنندۀ اندیشه‌ها و اهداف آن حزب سیاسی است،

فرهنگ فارسی هوشیار

ارگان

اندام، کارمند

فرهنگ معین

ارگان

کارمند، عضو، اندام، نشریه ای که بیان کننده اندیشه ها و دیدگاه های یک سازمان یا حزب خاص باشد، ترجمان. (فره). [خوانش: (اُ) [فر.] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارگان

نشریه، اعضا، پرسنل

فارسی به عربی

معادل ابجد

معادل فارسی ارگان

768

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری