معنی معادل فارسی اپوزیسیون
حل جدول
گروه مخالف
اپوزیسیون
گروه مخالف سیاسی
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی مابعدالطبیعه
متافیزیک
معادل فارسی تاکتیک
راهبرد
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
معادل فارسی بن
بهابرگ
فرهنگ واژههای فارسی سره
برابرنهش، رودررویی، ناپذیری
فرهنگ معین
موضع گیری مخالف در برابر یک نظریه یا سیاست، حزب یا جبهه مخالف، گروه مخالف (فره). [خوانش: (اُ پُ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی ناپذیری رودررویی برابرنهش
معادل ابجد
648