معنی معادل فارسی بادی گارد
حل جدول
جان پاس
معادل فارسی گارد
پاسگان
بادی گارد
فیلمی از کوین کاستنر
محافظ شخصی
گارد
نگهبان ویژه
فرهنگ معین
[انگ.] (اِ.) محافظ شخصی.
لغت نامه دهخدا
گارد. (فرانسوی، اِ) مواظب. مراقب. نگهبان: گارد ملی، گارد شاهی، گارد مجلس، گارد جمهوری، گارد نجبا. || دسته های منتخب سربازان محافظ شاه یا رئیس مملکت.
گارد. (اِخ) بخشی از قسمت لانگدوک شرقی، حاکم نشین آن نیم و شهرهای عمده ٔ آن آلِس دارای 395300 تن سکنه است.پانزدهمین بخش نظامی است. نیم مرکز اسقف نشین است.
گارد. (اِخ) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین ایالت برِسیا و وِرُن. مساحت آن 300 هزار گز مربع. مَنسیو از این دریاچه نشأت می یابد. دارای منظره های زیبا و دلکش است.
گارد. (اِخ) نام رودخانه ای است در فرانسه در مصب رود رُن به طول 113 هزارگز. یک قنات بزرگ رومی از آن میگذرد. به ترکی غارد. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت جنوبی فرانسه و تابع رودخانه ٔ رونیه. از اتحاد دو نهر غاردون دانه و زوغاردون داله که از جبال سونه سرچشمه میگیرند، متشکل شده پس از جریان و طی مسافت شش هزارگز در میان دو شهرک بوکر و آرامون به نهر نامبرده در فوق میریزد. در8 هزارگزی شمال شهر نیم روی این نهر پل بزرگی از آثار رومیان باستان دیده میشود. (قاموس الاعلام ترکی).
بادی
بادی. (ص نسبی) منسوب به باد.
- انجیر بادی، تین بادی، انجیر پیش رس و انجیر بادی در فارس معدودی ثمر انجیر است که پیش از رسیدن دیگر انجیرهای درختی پوچ و پرباد و کم مزه رسد.
- بواسیر بادی، نوعی از بواسیر.
- چراغ بادی، چراغ سیمی (در تداول عامه). چراغ فنری.
- کشتی بادی، کشتی دارای بادبان. کشتی باشراع.
بادی. (اِخ) ابوالحسن احمدبن علی بادی یا بادا. عامه وی را ابن البادا خوانند. (از انساب سمعانی). رجوع به بادا شود.
فرهنگ عمید
(نظامی) عدهای از افراد نظامی که مٲمور محافظت و نگهبانی از محلی یا کسی باشند،
(نظامی) گروهی از افراد نظامی که برای شرایط ویژهای آموزش دیدهاند: گارد احترام، گارد ضد شورش،
(ورزش) حالتی که ورزشکاران رشتههایی چون کشتی، بوکس، کاراته، و مانند اینها در هنگام شروع مبارزه به خود میگیرند،
بادی
کارکننده با باد: آسیای بادی، کشتی بادی، سازهای بادی،
ویژگی وسیلهای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر میکنند: قایق بادی،
ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب میکند: تفنگ بادی،
باشی، همیشه باشی: شاد بادی که کردیَم شادان / ای به تو خانومانم آبادان (نظامی۴: ۶۷۹)،
معادل ابجد
738